eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
217 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ بشر امروز از کربلا فاصله بگیرد در عصر مدرنیته پژمرده می‌شود 🔻 به ، نگاه به پوسته‌ی بی‌جان حوادث گذشته است و چنين نگاهی نمی‌تواند فريادی بر بشر امروز باشد تا او را بشكند و سنن پروردگار عالم را در پيش روی او حاضر نمايد، يعنی با نگاه حصولی به ، كربلايی ديگر به پا نخواهد شد و بشر امروز در رابطه با لااباليگری خود، خود را همدوش و هم‌سرنوشت با يزيد احساس نمی‌كند. 🔸 در به كربلا يك احساس همدلی و برای همه‌ی انسان‌ها با (ع) و يك تنفّر عميق نسبت به همه‌ی شخصيت‌های جبهه‌ی مقابل حاصل می‌شود و كربلا از اين‌جا شروع می‌شود و در نتيجه كربلا خزينه‌ی اسرار و ورود در يك زندگی بی‌نهايت معنوی خواهد شد. 🔺 كربلا ريشه‌ای است كه اگر بشر امروز از آن فاصله بگيرد، در تماماً پژمرده می‌شود - مثل بسياری از ملت‌ها و تمدن‌ها - و اين همه اميد به پس‌فردای تاريخ، جهت تفسير حضوری كربلا است در زيارت عاشورا، و به همين جهت آن زيارت را با سلام آغاز می‌كنی. راستی مگر جز اين است كه انسان به كسی سلام می‌كند كه حاضر است؟ 👤 📚 از کتاب @Ammar_noghtezan
: شمایۍڪه مۍگویید ڪاراشتباهۍاست، علیه السلام درمدینه زندگۍمۍڪرد ولۍدر عـراق ۹۴ 🌙 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
⚫️💠 💠 عليه السلام روزى گذرش از افتاد و فرمود: اينجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان است شهـيدانى كه نه شهداى گذشته و نه شـهداى آينـده به پاى آنها نمى رسـند... 📚 / ج۶ / ص۷۳ @Ammar_noghtezan
‍ ‍ 🍃مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد‌‌ اما با به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت. 🍃در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی شد. روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله را دید و جاماندن شد دلش😞 🍃عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های قلاویزان، فکه، و راهی شد...👣 🍃تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از را... دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق کرد🌸 🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان خواست. شاید اشک ریخت، خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند...🕊 🍃در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام حسین و به دست دیگر به نام بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک بوسه می زد و از درد گریه می کرد، اشک ریخت😭 🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش بود...🌹 🍃در هفتمین روز محرم شهید شد و در روز عاشورا ...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی از سرزمین های جنوب میاد. از فکه.... شلمچه... طلائیه..... ✍نویسنده : 🍃هدیه به روح 📅تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۴۰ @Ammar_noghtezan
🏴🚩 شهید روز کیست؟ کدام ایرانی در به یاری (ع) شتافت؟👆 @Ammar_noghtezan
🚩شهیدی که در ابراهیم گونه از فرزندش گذشت 🌷بشر بن عمرو ▪️ بشر بن عمرو از کوفه به (علیه السلام) پیوست. روز تاسوعا پیکی از جانب کوفه به بشر خبر آورد که فرزندش عمرو در مرز ری به اسارت در آمده است و اگر اندیشناک و نگران سرنوشت اوست برای رهایی اش باید سریع چاره ای بجوید. کشمکش غریبی بود بین انتخاب ماندن و رفتن، عاطفه و عقل و کربلا و ری! در این اندیشه بود که امام رافت و رحمت او را فراخواندند: «خدایت رحمت کند بشر! تو یاور و دوستدار مایی. تو فداکار و وفاداری؛ اما بیعت خویش را از تو برداشتم. برو و برای رهایی فرزندت چاره ای بیندیش.» انگار تعلقی به دنیا نداشت که گفت: ▪️ « مولای من، نه، هرگز نمی روم. درندگان بیایان زنده زنده قطعه قطعه ام کنند، اگر از تو جدا شوم! من بروم و در این غربت و تنهایی رهایت کنم؟ ! بروم و عزیز پیامبر را به گرگان درنده و خون خواران این دشت بسپارم؟!» ▪️سید الشهدا (علیه السلام) او را ستوده و فرمودند: « اینک که نمی روی، این پارچه های برد یمانی را به پسرت محمد بسپار تا در آزادی برادرش هزینه کند.» ▪️بشر همچون ابراهیم (علیه السلام) از پسرش گذشت و لقا محبوب و شهادت در راه معشوق را برگزید. اللهم ارزقنا الشهادة في سبيلک🤲 🥀🍂🥀🍂🥀 @Ammar_noghtezan
🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✨﷽✨ ✍میرزا اسماعیل دولابی: بسته شدن راه ، اثر کفران نعمتی است که مردم کردند. به خاطر دارم سالها قبل، روزی که دولت عراق، جلو بازگشت زوّار ایرانی به کشورشان را گرفت، من در کربلا بودم و سری به حسینیه ای، که در جوار حرم حضرت اباعبدالله (علیه السلام) بود و محلّ اقامت زوّار ایرانی بوده زدم. همه نگران و مضطرب، خواستار بازگشت به ایران بودند و از من خواستند دعا کنم راه برگشتن شان به ایران، باز شود.در دلم گفتم ببین جهالت و قدرناشناسی تا کجاست که در کنار حرم ؛ التماس می کنند راه باز شود و از کربلا بروند! همین کفران نعمت‌ها سبب شد که سال ها راه زیارت بسته شود. البته شهدای جنگ ایران و عراق، که به عشق امام حسین به میدان رفتند، یک مقدار آن کفران نعمت ها را جبران کرد. این باره که راه باز می شود، مواظب باشید اگر موفّق به رفتن به کربلا شدید، باز کفران نعمت نکنید و بعد از عمری آرزوی زیارت امام حسین (علیه السلام،) از روز اول ورود به کربلا در بازارها، دنبال خرید و فروش نباشید. 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂
هوای امام رضـــا رو کرده بودم. اصرار روی اصرار کہ ســـید بیا بریم پابوس . یہ نگـــاه بهم کرد و گفت؛ "خیلے دوست دارم بیام، ولے همون سفر قبلے هم کہ قسمت شد خدارو شــــکر، این بار قصد کردم برم زیارت ..." وقتے شد هنوز یاد حرفش بودم غصہ ام بود کہ نتونست بره کربلا ، اما وقتے وصیت نامـــہ ش رو دیدم دلم آروم گرفت. توی وصیت نامــــہ ش نوشتہ بود: موفق نشدم آقا را زیارت کنم؛ اما نصیبم شد کہ آقا اباعبـــداللہ را زیارت کنم. 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
🔰 شهيد شرفخانلو در فرازی از وصيت نامه‌ی عاشورائی‌اش این‌چنین می نويسد: "چون بدون زيارت و با آرزوی زيارت از اين دنيا می روم، خواهش می كنم كه بعد از آزادی كربلا عكس مرا به‌عنوان زائر امام حسين علیه‌السلام بزرگ آموزگار شهادت، به كربلا برده و زير پای امام حسين علیه‌السلام نصب نمائيد و در زيرش جمله‌ی: «با آرزوی زیارت تو شهيد شدم يا حسين» را بنويسيد." 🔹داستان حماسه‌ی حیات پرافتخار و شهادت این شهیدِ عاشورائی، در کتابهائی با عناوین «اشتباه می‌کنید! من زنده‌ام» و «درضیه» به قلم فرزند بزرگوار شهید و از سوی انتشارات روایت فتح منتشر و در اختیار رهجویان طریق جهاد و شهادت گذاشته شده است. فرمانده تدارکات لشگر مقدس ۳۱عاشورا سردار شهید علی شرفخانلو🌷 شهادت: ۱۳۶۲/۱/۲۲ ،عملیات والفجر یک @Ammar_noghtezan
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
‍ ‍ 🍃مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد‌‌ اما با به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت. 🍃در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی شد. روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله را دید و جاماندن شد دلش😞 🍃عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های  قلاویزان، فکه، و راهی شد...👣 🍃تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از را... دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق  کرد🌸 🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان خواست. شاید اشک ریخت، خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند...🕊 🍃در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام حسین و به دست دیگر به نام بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک بوسه می زد و از درد گریه می کرد، اشک ریخت😭 🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش بود...🌹 🍃در هفتمین روز شهید شد و در روز عاشورا ...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی از سرزمین های جنوب میاد. از فکه.... شلمچه... طلائیه..... ✍نویسنده : 🍃شهید 📅تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۴۰ 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
🌷 آیت الله (ره) : ☘️ مجلس را حساب کنید که کربلاست، وقتی که می‌خواهید به روضه بروید، اگر سؤال کردند که کجا می‌روید، نگویید می‌رویم روضه، بگویید می‌خواهیم برویم . ‎‎‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
‍ آرزومان بود و نجف جان و سرداديم در راه هدف چفيه هامان رنگ و بوى ياس داشت رنگ و بوى بيرق عباس داشت همدم شبهايمان سجاده بود حمله كردن خط شكستن ساده بود حسرت رفتن دراين دل مانده است دست و پايم سخت درگل مانده است عاشقان رفتند و ماجامانده ايم زير بار غصه ها وا مانده ايم💔 @Ammar_noghtezan
در پیاده روی از نجف تا کربلا اگه به تیر شماره ۱۴۳۱ رسیدی یعنی در خاک کربلا ورودی شهر هستی ان شاالله روزی همه بشه 🤲 @Ammar_noghtezan
‍ ☘ آيت الله ناصری : 🌷 من معتقدم این خیمه های عزایی که در خانه ها و جاهای دیگر می زنند ، حکم حرم امام حسین عليه السلام را دارد . این جلسات هم همان حکم را دارد . 👌 همان طور که حرم امام حسین (عليه السلام) جای استجابت دعا است این مجالس هم جای استجابت دعاست ، ملائکه در این جلسات حاضرند و دعاها را آمین می گویند. ‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
اول، مادرش را به کربلا برد بعد رخت شهادت پوشید ❇️مادرش، آرزوی زیارت کربلا را داشت. محمود در نوجوانی به مادرش قول داد او را به کربلا می‌برد. 🌹قبل از شهادت، مادرش را از افغانستان به ایران و سپس به و سوریه برد و بعد از برآورده شدن حاجت مادر به آرزوی خودش که شهادت بود رسید. 🌺اسماء، هفت ماه بعد از شهادت پدر به‌دنیا آمد. @Ammar_noghtezan
ما که از کرببلا ، درس جنون می گیریم عاقبت پاره‌ تن و غرق‌ به‌ خون می‌ میریم @Ammar_noghtezan
✅ شهیدی که حاضر نشد به حرم حضرت عباس(ع) برود 💠 یک بار به همسرش گفته بود دعا کن شهید شوم. همسرش گفته بود: محمدباقر فقط ۲ ماهه است. اکبر در پاسخ گفت: تمام اجرش برای شماست. شما باید صبر کنید. ۲، ۳روز مانده به آخرین اعزام با خانواده به منزلشان رفتیم. محمدباقر دو ماهه بود. اکبر روی تربیت فرزندش حساس بود. با آمدن محمدباقرھرجایی‌به‌این راحتی‌ها نمی‌رفت و هر لقمه‌ای را به محمدباقر نمی‌داد. این بچه فقط بغل پدر آروم می‌شد. گویا محمدباقر دو ماهه هم دریافته بود که پدرش شوق پریدن دارد. 💠 آخرین‌باری‌که‌به‌ رفته بود مصادف با اربعین بود، هرچی اصرار کردیم بیا حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) نیامد. چون احساس‌خجالت‌می‌کرد که وقتی حرم بی‌بی در محاصره است به زیارت حضرت عباس علیه السلام بیاید ، ۱۰ روز بعد به سوریه رفت و به شهادت رسید. مدافع‌حریم‌عقیله‌بنی‌هاشم‌حضرت‌زینب‌🕌 🕊🌹🍃••• 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
شهید علی اصغر صادقی: ما راه « » را با خون خود جارو کرده‌ایم تا بتوانید براحتی از این راه‌ها به زیارت قبر بروید ولی در آنجا نیز این حقیر را از دعای خیر خود فراموش نکنید…. 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
در این ساعت‌ها، میلیون‌ها دل راهی کربلا هستند تا بعد از چهل روز عزاداری بر مصیبت اهل بیت، نایب‌الزیاره‌ی تــو باشند در میان کرب و بلای نبودن در ... کرب و بلای کربلا، برای ما که دل گذاشته‌ایم بر عهد با تو، همیشه تازه است؛ از سال شصت و یک هجری، تا همان نیمه‌شبی که ملائک تو را به حسین رساندند و تا حالا و حسین علیه السلام که تجدید بیعت همه ساله‌ی اصحاب بوده با سرسلسله‌ی سلسله‌ی آزادگان.. کرب و بلا برای ما همیشه جاری است.. به کربی که بلای نبودنت بر ما فرود آورد... 🌷محتاج نگاهت هستیم ،برایمان دعا کن @Ammar_noghtezan
: غربت عجب جانسوز است! دیگر جایی برای این؛ ای کاش ­ها و اگرها نیست… کاروان در راه است و اگر تو را هوس کرببلاست؛ ... @Ammar_noghtezan
آرزوی دارد هنوز این قافله میرود پشت سر مولای خود بی فاصله پرچمی در دست ما مانده ست از یاران ما روی آن صد لاله نقش از خون سرداران ما 🌷 @Ammar_noghtezan
تا میگیم جبهه های ما بود"یه سری بهمون میخندن و میگن: چیه واسه خودتون داستان میبافین...!!! . . . رفته بودیم تفحص.یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند. روی سیم خاردار دو شهید افتاده بودند که به سیم ها جوش خورده بودند و پشت سر آنها چهارده شهید دیگر. مجید بعضی از آنها را به اسم می شناخت. مخصوصا آنها که روی سیم خاردار خوابیده بودند. جمجمه شهدا با کمی فاصله روی زمین افتاده بود. مجید(شهید مجید پازوکی) بطری آب را برداشت، روی دندان های جمجمه می ریخت و گریه می کرد و می گفت : «بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم. تازه، آب براتون ضرر داشت!» . آهای همونا...بازم میگین کربلا نبود...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بخدا خیلی از جوونای ایرونی مثل اربابشون حسین تشنه جون دادن... 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
آیت‌الله : انسان هر راهی را بدون تقلید و پایبندی به قرآن و سنت برود روز به روز تنزل میکند و تاریخ از جمله قضایای سقیفه و پیامدهای آن مانند واقعه طف () هر روز تکرار میشود زیرا هر روز حقیقت است یا احقاق می کند و همیشه حق و باطل مثل حسین و یزید وجود دارد و کار مردم هم یا جنگ در کنار یزید یا در رکاب علیه السلام است. بنابراین انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است یا باطل و پیرو آن. 📚رحمت واسعه، ص۱۴۷ ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @Ammar_noghtezan
🌹 زمانے که آقا صادق به ماموریت مےرفت ✈️ من براش نامه می نوشتم 📝 و بین لباس یا قسمتے از چمدونش 💼 میگذاشتم کہ ببینه👀 سال گذشته وقتے برای بار اول به رفت، من دو تا نامه نوشتم که یکےبرای خودش بود که گفتم در بین الحرمین روبه حرم حضرت ابولفضل(ع)🕌 ایستاده و این نامه رو از طرف من بخون✋🏻 و اون یکی رو بعد از در حرم امام حسین(ع) بنداز و نخون! ⛔️ با اینکه مطمئن بودم نمےخونع اما نمیدونم چرا اون دفعه نامه رو خونده بود.🙄 من در نامه آقا صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم: "آقا جان تو رابه جان خواهرت زینب(س) قسم میدم کہ تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت ، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی. ❤️ پاره ے تنم ❤️ در مسیر تو قدم گذاشته و به تو می سپارمش!😔 آقا جان آرزوی در سر دارد من نیز شهـادتـم اما آتشم به اندازه ی و علاقه صادق تند نیست!😓 آرزویی همچون برادر زاده ے شیرین زبانت قاسم را دارد و شهادت شیرین تر از عسل است برایش😭😍❤️ آقا صادق که این نامه رو خونده بود وقتے به خونہ برگشت 🏠 خوشحال بود😊😍 و گفت: باور نداشتم که اینجوری از تہ دل برام بخوای تا شم.😍❤️ من اوایل نمےتونستم این دعا را بگم😥 و  برام سخت بود😣 اما میدیدم کہ تو این دنیا عذاب میکشہ😥😭 بعد ها متوجه شدم کہ من خودخواه شدم☹️ و آقا صادق رو فقط برای خودم می خوام😌 اما از سال گذشته بہ این فکر افتادم که بهتره کمے هم آقا صادق رو برای خودش بخوام.🙂💚 🌸 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀 @Ammar_noghtezan
❤️ . يك خانمی باردار بود! و اصرار بر سفر ... همسرش بهش گفت بيا و نریم كربلا؛ ممكنه بچه از دست بره... . كربلا رفتند... حال خانم بد شد! و دكتر گفت بچه مرده... اين خانم با آرامش تمام گفت درست میشه!!! . فقط كارش اينه كه برم كنار ضريح امام حسين... بعد خودشان هوای ‌ما را دارند! . در كنار ضريح امام حسين بعد از ، بیحال شد و خوابید! خواب ديد كه بانویی یه بچه را توی بغلش گذاشته!! از خواب بلند شد... . و بعد ملاقات دکتر؛ دكتر گفت اين بچه همان بچه‌ای كه مرده بود نيست!! معجزه شده... . . می دونید اين خانم كيه؟ مادر !!😍 كه وقتي سر بچه‌اش جدا شد در ... و خواستن پیکر را داخل بگذارن؛ به گفت: خانم ‌تان را بهتان برگرداندم... روایت:حاج حسین یکتا🗣 ✨✨✨🕊🖤🕊✨✨✨ @Ammar_noghtezan