#پست_ویژه
دلم آشوبه ، شده خبری ؟
حسین ، نمیشه نری؟
چرا از سقا ، نشد خبری؟
حسین ، نمیشه نری؟
میترسم
نگاهم همش به قتله گاهه
چشم من
بتو ، چشم تو به خیمه گاهه
بعد از تو
دیگه زینب تو بی پناهه
یادت هست
حسین خاطرات مشترک رو
یادت هست
ماجرای کوچه و فدک رو
حالاهم
زخما و لبای پر ترک رو
لااقل آروم برو برادر
یادم افتاده حرفای مادر
سفارش های بوسه وحنجر
بند دوم
دلم آشوبه ، رحمی کن بمن
جلو چشم من ، دستو پانزن
از پشت سر ، بی هوا زدن
جلو چشم من ، دستو پانزن
تو گودال
چونه میزنن سره سر تو
دعاکن
نبینه سکینه دختره تو
الهی
بمیره براتو خواهر تو
میبینم
میزنن تو رو باهرچی دارن
چه رسمی
برای مهمون نوازی دارن
پیراشون
برای زدن عصا میارن
دل زینبو شکسته داغت
یکی با نی اومد به سراغت
حالا من چه کنم با فراغت
بند سوم
یکی بادشنام ، سمت من اومد
با کعب نیزه ، زینبو میزد
مارو آوردی ، باعزت و ناز
میبرن مارو ، ولی با لگد
میدونی
سکینه بدون تو میمیره
حالا کی
دست زینب تو رو بگیره
با حسین
اومده و داره تنها میره
سختت نیست
ببینی که خواهرات اسیرن
تو صحرا
میبینی پای برهنه میرن
میبینن
سرتو به روی نی میمیرن
سفرت خوش اما بگو حالا
چه کنم من با اشک یتیما
منو ویرونه آه واویلا
#خادم_زینب
#ظهر_عاشورا
#امام_حسین_زمزمه
#قتلگاه_زمزمه
#عاشورا_زمزمه
قبلهی افلاک!
دارن طوافت میکنن یه عده ناپاک
نیزه به پهلوت میزنن بیفتی رو خاک
قبلهی افلاک!
روی تنت رنگی به جُز شفق نداری
انقدر که رفته خون ازت رمق نداری
این همه جا! ببین چقدر شدم بد اقبال
چرا باید میفتادی (میون گودال) ۳
آیهی تطهیر!
با سنگ دارن میزننت به حکم تکفیر
خواهر برات بمیره که شدی زمینگیر
آیهی تطهیر!
این جوری که به هر طرف شدی تو خیره
معلومه که چشات داره سیاهی میره
هر کی یه ضربه میزنه روی تن تو
همه میخوان فیض ببرن (از کشتن تو) ۳
مأموره نیزه
کوتاه نمیاد انگاری، مجبوره نیزه
دارن تو رو کم میکنن به زور نیزه
مأموره نیزه
چه جور بگم نَچَرخونَت؟ با چه زبونی؟
تو اولین امام پشت به آسمونی!
رگات با هر ضربه که شد درگیر خنجر
صدای «یااُماه» اومد (از زیر خنجر)۳
انگار که حرف جایزه شنیده از شمر
دیدم که خولی سرتو دزدیده از شمر
یه صحنهای دیدم دیگه افتادم از پا
سرت رو انداخت داخل (توبْرهی اسبا) ۳
#وداع_زمزمه
برو که دیره
ولی یه کاری کن دلم آروم بگیره
معجزهای کن که داره زینب میمیره
برو که دیره
محاسنت رو دست کشیدم جای مادر
به نیتش بوسیدم از گودیِ حنجر
میدونی خاطِرت برام چقد عزیزه
الهی موهات هیچ موقع (به هم نریزه) ۳
سالار زینب
اگه مثه ابر بهار میباره زینب
قَدِ تموم آسمون غم داره زینب
سالار زینب
سرت رو رو شونهم بذار داداش یه لحظه
همین سری که میزنن فردا رو نیزه
بزار رو چادرم باشه عطر داداشم
میخوام که توو نماز شب (یاد تو باشم) ۳
اون سَرو رعنا
با من وداع نکرده رفت به سمت دریا
دستتو میبوسم جای دستای سقا
اون سَرو رعنا
کاشکی میشد انگشترت رو در بیاری
یا پیرهنو به من میدادی یادگاری
دورَت کنن توو ازدحام چکار کنم من؟
غارت بشی جلو چشام (چکار کنم
۲۳
#نوحه
#شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_زینب_زینب_زینب
در کرب و بلا یاران(امشب شب عاشوراست)۲
شوری شده برپا و(امشب به حرم غوغاست)۲
اصحاب و بنی هاشم در مناجات
در کنار حسین عمه ی سادات
واویلا واویلا از صبح فردا۲
اصحاب و بنی هاشم(در شور و نوا هستند)۲
در خیمه ی عشق و نور(در حال دعا هستند)۲
در خیمه ها بود شور و نوایی
بر جان ها می رسد بوی جدایی
واویلا واویلا از صبح فردا۲
گل های رسول الله(عطشان و بدون آب)۲
از فرط عطش اصغر(در خیمه بود در خواب)۲
رباب دلشکسته در تب و تاب
در خیمه ها گردد به دنبال آب
واویلا واویلا از صبح فردا۲
قرآن خدا زیباست(با صوت علی اکبر)۲
گرید ز غمش زینب(فردا بشود پرپر)۲
امشب مشغول دعا گل لیلا
فردا پیکرش شود اربا اربا
واویلا واویلا آه و واویلا۲
شور دگری برپاست(در خیمه ی خیر الناس)۲
چون که بود از رحمت(پاسدار حرم عباس)۲
سقای حرم است و میر لشکر
فردا دستش جدا گردد ز پیکر
واویلا واویلا از صبح فردا۲
یک خواهر غمدیده(در تاب و تب است امشب)۲
در خیمه ی خود گریان(جانش به لب است امشب)۲
زیر لب می گوید امان از فردا
در بین دشمن ها می شوم تنها
واویلا واویلا از صبح فردا۲
با نور دلش زینب(گرم سخن است امشب)
می نالد و گرید در(رنج و محن است امشب)۲
ای برادرجانم امان از فردا
پیکرت بر زمین سر بر نیزه ها
واویلا واویلا از صبح فردا۲
زینب گل دین امشب(همراه حسین باشد)۲
با یاد غم فردا(در شورش و شین باشد)۲
گوید برادرجان من بی شکیبم
فردا پس از تو تنها و غریبم
واویلا واویلا از صبح فردا۲
#شب_عاشورا
#زنجیرزنی #زنجیر_زنی
۲۰
#نوحه
#شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_طفل_یتیمی_ز_حسین_گمشده
امشب شب قتل حسین زهراست
واویلا واویلا
اندر جنان در غم وجود طاهاست
واویلا واویلا
اصحاب ثار الله به خیمه جمعند
واویلا واویلا
پروانه سان همه به دور شمعند
واویلا واویلا
امشب همه گرد شه غریبند
واویلا واویلا
از بهر فردا جمله بی شکیبند
واویلا واویلا
امشب همه در ذکر و در سجودند
واویلا واویلا
با گریه شور عاشقی سرودند
واویلا واویلا
امشب همه در شور و در نوایند
واویلا واویلا
فردا همه شهید و سرجدایند
واویلا واویلا
امشب بریزند اشک غم چو دریا
واویلا واویلا
فردا شوند کشته ز ظلم اعدا
واویلا واویلا
امشب همه در ذکر و در دعایند
واویلا واویلا
فردا به روی خاک کربلایند
واویلا واویلا
امشب همه با خالق مجیدند
واویلا واویلا
فردا همه در راه دین شهیدند
واویلا واویلا
اهل حرم امشب چه بی قرارند
واویلا واویلا
درون خیمه ها در انتظارند
واویلا واویلا
امشب بنی هاشم به شور و شینند
واویلا واویلا
فردا همه فدایی حسینند
واویلا واویلا
امشب همه ریزند سرشک دیده
واویلا واویلا
فردا به نی بینند سر بریده
واویلا واویلا
امشب همه دل ها بود پریشان
واویلا واویلا
فردا بدن ها زیر سم اسبان
واویلا واویلا
امشب بود در خیمه شور دیگر
واویلا واویلا
فردا بریزد خون پاک اکبر
واویلا واویلا
امشب علی به دامن رباب است
واویلا واویلا
فردا درون خیمه قحط آب است
واویلا واویلا
امشب زند لبخند علی اصغر
واویلا واویلا
فردا شود از کین بریده حنجر
واویلا واویلا
امشب گل زهرا در التهاب است
واویلا واویلا
فردا تنش در زیر آفتاب است
واویلا واویلا
امشب حسین جانش رسیده بر لب
واویلا واویلا
فردا زند بر سر و سینه زینب
واویلا واویلا
پیچیده در دشت بلا بوی یاس
واویلا واویلا
به دور خیمه ها بگردد عباس
واویلا واویلا
کس همچو زینب رنج و غم ندیده
واویلا واویلا
فردا شود زینب قدش خمیده
واویلا واویلا
خدا کند امشب سحر نگردد
واویلا واویلا
دخت سه ساله بی پدر نگردد
واویلا واویلا
#شب_عاشورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_زیارتی_ارباب
✨سلام آقا؛ منم یک قطره از بارون
که میخوام سهم دریاشم
✨تو دریای دلت میشه
یه زائر تو حرم باشم؟!
💌 بفرستید برای اونایی که این روزها دلتنگ زیارت امام حسین (علیهالسلام) هستند...
🔅السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
#به_تو_از_دور_سلام
#شب_جمعه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شب_عاشورا
#ظهر_عاشورا
خیمه به خیمه
روضه به روضه
دنبال تو می گردم ای منجی عالم
با قلب بی تاب
از داغ ارباب
بیا بخون روضه در این ماه محرّم
لَیْتَ شِعْری
أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى'
ای صاحب این روضه ها
هستی کجای نینوا
بیا امامم
لَیْتَ شِعْری
أیْنَ مُعِزُّالاولیا
امید شاه سرجدا
منتقم کربوبلا
بیا امامم
مهدی، أبانا العجل(3)به شاه عطشان.....
یا
یابن الحسن،آقا بیا(3)به شاه عطشان....
..............(به حقّ ارباب....)
➖➖➖➖➖
آجرک الله
بقیة الله
شاید کنار مادری گوشه ی مقتل
یا نیمه جونی
کنار زینب
هستی تو شاهد بلا بالای اون تل
بین گودال
شده حسین غرق جفا
یکی اونو زد با عصا
یکی با سیلی بی هوا
غریب زهرا
بین گودال
رو سینشه یه بی حیا
ازش شنیده ناسزا
برید سرش رو از قفا
غریب زهرا
مهدی أبانا العجل(3) به شاه عطشان.....
➖➖➖➖➖
داری می بینی
تن غریبی
به زیر نعل مرکب ده بی حیا رفت
تنش رها شد
میون صحرا
مقابل زینب سرش رو نیزه ها رفت
بینگودال
جلوی مادر کشتنش
غلتیده توی خون تنش
غارت شده پیراهنش
غریب زهرا
بین گودال
شد ارباً اربا پیکرش
اومد با ناله خواهرش
زد بوسه روی حنجرش
غریب زهرا
مهدی أبانا العجل(3) به شاه عطشان.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#سنگین
قابل اجرا:
زمزمه،روضه،شور،زمینه،زنجیر زنی
#شب_عاشورا
#ظهر_عاشورا
#وداع
لحظه ی آخره دیگه،داری میری به
میدون
بوسه زدم زیر گلوت،با ناله و دل
خون
منو سپردی دست کی،تو غربت
بیابون
بمون برادر ............مرو به میدون
نذار که زینبت بشه،غریب وحیرون
بوسه زنم بر.............رگی که پاره س
سرت رو نیزه وتنت،چه پاره پاره س
غریب مادر........
➖➖➖➖➖➖
خمیده و شکسته ای، برادرم چه
دیدی
بالا سر هفتاد و دو ، عزیز خود
رسیدی
امون ازاون تیری که ازپشت سرت
کشیدی
افتاده ای در............. گودال مقتل
به سینه وبه سر زنان، منم روی تل
بوسه زنم بر.............رگی که پاره س
سرت رو نیزه وتنت، پر از ستاره س
غریب مادر........
➖➖➖➖➖➖
هرکی باهرچی دستشه، اومد برا
زیارت
جایی نبود از پیکرت ،نشه بهش
جسارت
آماده اند اهل حرم ، دیگه برا
اسارت
یک جای سالم....... بر پیکرت نیست
بریده انگشت تو و،انگشترت نیست
بوسه زنم بر ..........رگی که پاره س
سرت رو نیزه و تنت ،پر از ستاره س
غریب مادر........
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آن دم بریدم من از حسین دل
كآمد به مقتل شمر سیه دل
او می دوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او می كشید و من می كشیدم
او از كمر تیر من ناله از دل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من از حسین دل
* * *
تقصیر من است زیر و رویت كردند
ای كاش گلوت را نمی بوسیدم
* * *
انقده بی تو گریه كردم
پاشو ببین چهره ی زردم
من دوباره به تو رسیدم
كاشكی مدینه بر نگردم
سرت رو روی نیزه دیدم
از جگرم آه كشیدم
دنبال بچه های زخمیت
پای برهنه هی دویدم
#عاشورا
حاج محمود کریمی
😭😭😭😭
دودمه اهل بیت(ع):
دودمه ظهر عاشورا
قتلگاه است و تن آیینه و سنگ جفا
یا ذبیحا بالقفا
پاره های سینه ات افتاده زیر دست و پا
#دودمه
#ظهر_عاشورا
دودمه ظهر عاشورا
قدری آهسته برو جان برادر زبرم
تو مکن خون جگرم
رحم کن بر من دل خسته و اهل حرم
#دودمه
#ظهر_عاشورا
دودمه ظهر عاشورا
به میدان می رود شاه شهیدان
نه لشگر نه سپاهی
به دنبالش همه گیسو پریشان
#دودمه
#ظهر_عاشورا
دودمه ظهر عاشورا
اسب بی صاحب بابا بنگر خون جگرم
ذوالجناح کو پدرم
از چه همراه نیاورده ای آن تاج سرم
#دودمه
#ظهر_عاشورا
دودمه ظهر عاشورا
با وداع آخرت در خیمه گه شد شور و شین
ای پناه عالمین
بعد از این محرم نمانده بهر خواهر یا حسين
#دودمه
#ظهر_عاشورا
دودمه ظهر عاشورا
نیزه ها در پیش چشمانم سرت را برده اند
ای غریب مادرم
ای سلیمان زمان انگشترت را برده اند
#دودمه
#ظهر_عاشورا
دودمه ظهر عاشورا
تیغ بردار ای عدو از حنجرم
کن حیا از مادرم
آمده زینب کنار پیکرم
#دودمه
#ظهر_عاشورا
دودمه ظهر عاشورا
عرصه کرببلا امروز میدان من است
عید قربان من است
مادرم در کربلا امروز مهمان من است
#دودمه
#ظهر_عاشورا
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین#شبِ_دهم
به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
گریهکنا! یه شب دیگه، امام حسین مهمون ماست
فردا سر امام ما، این موقعها رو نیزههاست
بمیرم، چه تنهاست
گریه کنا! قبولِ حق، ده شب عزاداریاتون
شما میرید به خونه و، زینب میمونه نیمهجون..میون بیابون
تازه شروع میشه غمِ زینب
شروع میشه محرم زینب
امون از اون قدِ خمِ زینب
*خدایا فردا سر آقای ما رو می بُرن عاشورا فقط عاشورای سال شصت ویک هجری نیست. هر سال دوباره زمان تکرار میشه...هرسال دوباره روز دوم محرم همه با احترام پیاده میشن، همه برای زینب احترام میکنن.یکی پرده کجاوه رو کنار می زنه،یکی زیر بغل های خواهر رو می گیره،یکی برای عمه رکاب می گیره زانو میزنه. علیا مخدره زینب وارد کربلا میشه.عصر روز یازدهم همه چی برعکس شد. زینب همه رو سوار ناقه های عریان کرد. زین العابدین رو سوار کرد...حالا حرومی ها دارن نگاش می کنن چه جوری میخواد سوار بشه...*
تازه شروع میشه غمِ زینب
شروع میشه محرمِ زینب
امون از اون قدِ خمِ زینب
شما میرید به خونه ها ای وای
زینب و تازیونهها ای وای
کبودیِ رو گونهها ای وای
*امام زمان من و ببخش...از فرداشب عمه جانت رو تازیانه میزنن.دخترا رو سیلی میزنن..."صلی الله علیک یا سیدتی و یا مولاتی یا فاطمه الزهرا..."قصه از همونجا شروع شد.خودش فرمود:"وَ رَکَّلَ البابَ بِرِجلِه..."چنان با لگد به در زد"فَسَقَطتُ بوجهی"منِ زهرا با صورت به زمین افتادم.
آمد بالای سرم "فَیَضرِبُنی بِیده"چنان به صورت من سیلی زد"حتّی انتَثَر قُرطی من اُذُنی"گوشواره ام شکست، پراکنده شد...*
شما میرید به خونه ها ای وای...
زینب و تازیونهها ای وای...
کبودیِ رو گونهها ای وای...
«کاشکی نیاد غروب عاشورا»
*فردا قبل از اذان ظهر که هنوز خیلی از اصحاب بودن، بنی هاشم همه بودن...راوی میگه: شمر ملعون خیمه ها رو دور زد.از پشت به خیمه های امام حسین حمله کرد. نیزه رو به این خیمه فرو کرد...صدا زد:"علیَّ بالنار"آتیش بیارید...میخوام خیمه ها رو بسوزونم. راوی نوشته:زن ها همه فریاد زدنداز خیمه ها بیرون دویدند.حُمیدبن مسلم راوی لشگر دشمنه.میگه من اومدم صدا زدم:ای شمر! این کارو نکن.تو همین که داری حسین بن علی رو میکشی امیر ازت راضی میشه...دیگه خیمه هاشو نسوزون.من رو تهدید کرد.اسم من رو پرسید...ترسیدم،اسمم رو نگفتم...گفتم:برام درد سر درست میکنه...شبث ابن رِبعی ملعون اومد نگاش کرد...گفت:خجالت بکش! زن ها که گناهی ندارن...خجالت کشید، برگشت...اما بمیرم برا مادرت که اون ملعون گفت:هیزم بیارید مردم چی گفتن؟اِنَّ فیها فاطمَه"تو این خونه فاطمه هست"قالَ:وَ اِن..."باشه هم باشه..*
«کاشکی نیاد غروب عاشورا»
*فردا خودش اراده ی میدان کرد وقتی تنها شد"وَ عَزِمَ عَلی لِقَاءِ القَوم لِمُهْجَتَه"اراده کرد بره میدان خونش رو فدا کنه...با همه وداع کرد.یه وقت دید اسب حرکت نمیکنه..یه نگاهی انداخت دید دختر آمده دستا رو دور دست اسب حلقه کرده.اجازه نمیده.. از سر مهربانی و شفقت یه نگاه به دختر انداخت. دختر بابا رو نگاه کرد یه سؤال کرد"یَا أَبَ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْت؟"بابا! آیا تسلیم مرگ شدی؟ فرمود:دخترم ! "کیف لایَستَسلِمُ لِلموت ؟! "چطور تسلیم مرگ نشه اون کسی که"مَن لا ناصر و لامعین"اون کسی که غریب وتنها شده، کسی رو نداره، چطور تسلیم مرگنشه؟! دخترش انگار سریع قبول کرد..فقط یه دخواست غیر ممکن کرد.صدازد.."یا أَبَ رُدَّنا الی حَرَمِ جَدِّنا..." حالا که اینجوریه ما رو برگردون مدینه... آقا شروع کرد گریه کردن ..*
*فردا عصر از کنار گودی قتلگاه ذوالجناح برگشت سمت خیمه ها،زینش واژگون شده، بدنش پر از تیر شده، خون اباعبدالله روی گردنش ریخته...این دختر دوباره آمد جلو یه سوال کرد: فرمود: ""یَا جَوادَ أبِی!"ای اسب پدر! من یه سوال دارم!من که میدونم بابامو کشتن..." هَلْ سُقِیَ ابی أوْ قَتَلُوهُ عَطْشَاناً؟فقط به من بگو به بابای من آب دادن یا نه...؟*
*چه تعبیری داره سیدبن طاووس:"لهم دویٌّ کدویِّ النَّحل"مثل صدایی که از کندوی زنبور عسل شنیده میشه،صدای مناجات شنیده میشد..."مابین قائمٍ و راکعٍ و ساجد..."یکی در قیام بود...یکی در رکوع بود...یکی در قنوت بود...یکی در سجده بود..*
حالا دخترش داره میگه...*
دارم تصور میکنم، این ماجرا عوض بشه
سری نره رو نیزهها، تقدیر ما عوض بشه
خدایا! کمک کن...
خدا خودت یه کاری کن، که فردا بارون بباره...
دیگه نیازی نباشه، عمو بخواد آب بیاره
خدایا! کمک کن...
*امشب حال رباب رو تصور کن...همچین که علی رو میخوابونه؛میگه پسرم غصه نخور! روزای سخت تموم میشه...پسرم خدا تو رو تنها نمیذاره...اما فرداشب این موقع رباب هم همسر شهیده هم مادر شهید...*
چی میشه شرمنده نشه سقّا
عمو که رفت زودی بیاد اینجا
خیره نشه کسی به سویِ(روی) ما
چی میشه مشکا پر بشه از آب
چی میشه که اصغر بشه سیراب
الهی که، رباب نشه بی تاب
«کاشکی نیاد غروب عاشورا»
دارم تصور میکنم
تموم بشه غصه و آه
نبُـرّه اون خنجر کُند...
شمر نره توو قتلگاه...
خدایا! کمک کن...
«شمر مرو به قتلگه...
فاطمه می کند نگه...»
*ای کاش خنجرت رو تیز کرده بودی نامرد...*
دارم تصور میکنم، هیشکی نبینه اشکامو
نتونه هیچ غارتگری؛ بدزده گوشوارهامو
خدایا! کمک کن...
برگرده کاش معجری که رفته...
برگرده انگشتری که رفته...
عموی آب آوری که رفته...
الهی که نریم به سوی شام
سنگی نیاد رو سرِ ما از بام
چوب نزنن به دندونِ بابام
«سیدناالغریب حسین جانم »
«کاشکی نیاد غروب عاشورا»
شب های جمعه فاطمه
با اضطراب و واهمه
آید به دشتِ کربلا
آید به دشت نینوا
*هرشب جمعه مادرش کربلا صدا میزنه:
بُنَیَّ ...بُنیَّ...* مادرت کنار قتلگاه صدا میزد:
آه..آه.."بُنیَّ قتلوک،ذبحوک و من الماء منعوک..."
شب های جمعه فاطمه
با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا
گوید حسین من چه شد؟!
نور دوعین من چه شد؟!
گردد به دور خیمه گاه
آید میان قتلگاه
گوید حسین من چه شد؟!
نور دوعین من چه شد؟!
شبهای جمعه مصطفی
با مجتبی و مرتضی
آیند به دشت کربلا
گویند به صد شور و نوا
مظلوم حسین من چه شد؟!
مگر کسی که کشته شد
تنش برهنه می کنند...؟!
مگر کسی که کشته شد
سرش به نیزه می کنند...؟!
حسین من حسین من
ضیاء هر دو عین من....
یه دختری رو محملا
خواب اسیری می بینه
خواب می بینه رو صورتش
گردِ یتیمی میشینه
رباب لالایی می خونه
الهی اصغر نمیره
«همه صدا بزنید...حسین....»
#شاعر: رضا یزدانی
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام #شبِ_دهم_محرم به نفسِ حاج عباس واعظی•✾•
دور ورت جنجاله
تنت چقدر بی حاله
رفتن همه اما شمر
هنوز توی گوداله
برای بار چندمه
میزنه خنجر و
فدات شه خواهر و
غریب گیر آوردنت
تشنه سر بریدنت
با اسبا رفتن روی تنت
با نیزه زد تو دهنت
ای کوفیان خیره سر
چند نفر به یک نفر
*زینب اومد رو تل زینبیه، تا نگاه کرد
"وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ" شمر روی سینه ی حسین نشسته، صدا زد" وامـحمـداه صلّى عـلیك مـلیك السّمـاء هذا حسین مـرمـل بالدمـاء مـقـطع الاعضاء..." یا رسول الله! دشت پر از حسینه... گفت: حسین من!...*
تورا به خاطر دِرهم چه درهمت کردند
چنانکه شرح تن تو به آخرت افتاد
ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست
درآن شلوغی اگر بارها سرت افتاد
آنقدر نيزه رفت و آمد كرد
بدن شاه نامرتب شد
*یکی از اصحاب شنید صحبت های حضرت زینب سلام الله علیها تو خيمه با ابی عبدالله رو، میگفت: حسین جان! اصحابت باهات تا آخر هستن یا نه؟ یاریت می کنن یا نه؟
اینو شنید و اومد پیش حبیب،
حبیب! خانم زینب نگرانه، پاشدن چند نفری از پشت خيمه بی بی رو صدا زدن...
بی بی جان! ما که نمردیم، ما تا آخرین قطره خون با حسینیم... بی بی دعاشون کرد...
امشب یه وقت تو تاریکی بیبی زینب دید یه نفر داره هی خم میشه چیزی برمیداره تو دامنش می ریزه، جلوتر میره تکرار میکنه... اومد جلو تا نگاه کرد داداشش حسینه، چیکار میکنی؟ آقا فرمود: فردا تو بیابون پر خاره، پر سنگه، دارم جمع میکنم، پاهای بچه هام صدمه نخوره
.
آنقدر نيزه رفت و آمد كرد
بدن شاه نامرتب شد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
حالا که زائر نیستم؛ بگذار
در روضهها دور و برت باشم
دستِ مرا هم بند کن جایی
بگذار، من هم نوکرت باشم
چشم و چراغ روضهات روشن
از گریهکنها دعوتت با من
حالا که دور از گنبدم؛ بگذار
تا کفترِ نامهبرت باشم
هر جا که رودِ اشک، جاری بود
از چشم ابر انداختم خود را
میخواستم یک گوشه از دریا
جزو سیاهی لشکرت باشم
از خوبهایت نیستم؛ اما
نامِ مرا بنویس، در بدها
خوشبختی محض است، بگذاری
تا لابلای دفترت باشم
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم...
*اسمم رو خط نزن آقا جان!
خدا اون روز رو نیاره اسمم از قلم بیوفته، چجوری چشمای خیسم دوباره به حرم نیوفته...*
در جمع سرسبزانِ پُربارت
این شاخهی خشک است، سربارت
ختمِ به خیرم کن؛ مرا بشکن
تا تکهای از منبرت باشم
* ابی عبدالله! شاخه خشک هم که باشم یه روزی به دردت میخورم*
خاکم کن و گِل کن؛ خرابم کن
شرمندهام؛ یک کاسه آبم کن
بگذار، وقتی آب مینوشی
من ساغرِ آبآورت باشم
سنگم؛ ولی سنگی که میخواهد
یک تکه از فرشِ حرم باشد
اهلِ بهشتم کن؛ شبی بگذار
تا زیر پای مادرت باشم
اینکه تو را دارم؛ اگر رویاست
از خواب، بیدارم نکن دیگر
ترکم نکن رویای خوابآور!
بگذار، تا در محضرت باشم
#شاعر رضا قاسمی