eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
439 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌روی ای ماه من پس حال زارم را ببین قبل رفتن گریه بی‌اختیارم را ببین من بدی از روز و شب‌هایت ندیدم خوبِ من بعد رفتن، خوب حالا روزگارم را ببین شد خزان، ای ماه من! بعد از تو فصل بندگی اینچنین پاییزِ زودِ نوبهارم را ببین با سپاهش می‌رسد شیطان به استقبال من بی‌پناهم، دشمنان بی‌شمارم را ببین آمدی یک ماه نفس سرکشم آرام بود رفته‌ای حالا و نفس بی‌مهارم را ببین شانه‌هایم خم شد از سنگینی بار گناه پر شده باز از گناهان کوله‌بارم را ببین می‌روی و چشم بر راهم بیایی زودتر سخت مشتاق تو هستم انتظارم را ببین ای خدا! پرونده اعمال زشتم را نبین اینکه اولاد علی را دوست دارم را ببین شکر مشغول غلامی حسینم شکر شکر کیست از من بیشتر خوشبخت؟ کارم را ببین دلبری دارم که در عالم ندارد هیچکس هر که را دیدم به او گفتم که یارم را ببین
قابل اجرا: زمزمه،روضه،شور،زمینه،زنجیر زنی لحظه ی آخره دیگه،داری میری به میدون بوسه زدم زیر گلوت،با ناله و دل خون منو سپردی دست کی،تو غربت بیابون بمون برادر ............مرو به میدون نذار که زینبت بشه،غریب وحیرون بوسه زنم بر.............رگی که پاره س سرت رو نیزه وتنت،چه پاره پاره س غریب مادر........ ➖➖➖➖➖➖ خمیده و شکسته ای، برادرم چه دیدی بالا سر هفتاد و دو ، عزیز خود رسیدی امون ازاون تیری که ازپشت سرت کشیدی افتاده ای در............. گودال مقتل به سینه وبه سر زنان، منم روی تل بوسه زنم بر.....‌‌........رگی که پاره س سرت رو نیزه وتنت، پر از ستاره س غریب مادر........ ➖➖➖➖➖➖ هرکی باهرچی دستشه، اومد برا زیارت جایی نبود از پیکرت ،نشه بهش جسارت آماده اند اهل حرم ، دیگه برا اسارت یک جای سالم....... بر پیکرت نیست بریده انگشت تو و،انگشترت نیست بوسه زنم بر ..........رگی که پاره س سرت رو نیزه و تنت ،پر از ستاره س غریب مادر........ 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
. و کنون روی میدان من زپی ات نالان به بوسه ای جانا مرا نما مهمان بی تو گو که من چه سازم،هستی و راز ونیازم ندارد این زینب تو دیگر طاقت هجرانت امید زینب امید زینب، حسین حسین جانم2 ________________ زمادرم جانا امانتی دارم بیا کنون آنرا دست تو بسپارم حالا که روی به میدان،لطفی کن به خواهر ای جان.. عزیز زینب، تو کهنه پیرا،هنی به تن پوشان امید زینب.... __________________ سکینه را بین تو به گوشه ی عزلت فراق بابا را ندارد او طاقت بر گیرش کمی در آغوش،تا غم را کند فراموش ز بعدتو او، کند تحمل، غم یتیمی را امید زینب... _________________ زبعد تو مولا شوم تک وتنها به من هجوم آرد سیل مصیبتها ای آنکه به ما امیری،بعدتو روم اسیری... ز روی نیزه، کنی نظاره، جسارت دشمن امید زینب... شعر:اسماعیل تقوایی 👇
. امام حسین ع بازینب س سبک همه جاکربلاست ای همه هستیم سوی میدان مرو جان جانان من میدهم جان مرو یاحسین یاحسین۴بار همرهت میبری جانم آهسته تر بیتوسیرم زجان مرابا خود ببر یاحسین تافدایت کنم جان ناقابلم گردهی جان شود داغ توقاتلم یاحسین بیتوکارمن است ناله واشک وآه ای امیدحرم میروی قتله گاه؟ یاحسین میروی یااخا برکه بسپاریم دراسیری به نی کن جلوداریم یاحسین بشنواین ناله ی مهلامهلای من کن ترحم براین قلب شیدای من یاحسین صبرازصبرمن خسته بیتاب شد برغریبی تو جگرم آب شد یاحسین کن تحمل بیایم بسویت حسین جای زهراببوسم گلویت حسین یاحسین... .
. (ع) غربت معنا شده چی با این قدّ رعنا شده اینهمه تیر و نیزه چطور توی پیکر تو جا شده غربت معنا شده داداشت دیگه تنها شده گُرزِ آهنی با تو چه کرد فرق سر تا ابرو وا شده پاشو ببین داداش اشک رَوون مُو فکر نبودنت بُرید امون مُو برای خیمه ها دلنگرون مُو فکر نبودنت بُرید امون مُو پس چرا اینقَدَر کوچیک شده این قدّ رشید دیدم با نیزه دشمن تو رُو رو خاک علقمه می‌کِشید کاش بدونم کجا افتاده دست آب آورت برگشتن حتی فراری ها هر کی زد زخمی به پیکرت خوردی زمین و من شکستم از کمر وقتی تورو زدن چهار هزار نفر تو خیمه از غمت همه زدن به سر وقتی تورو زدن چهار هزار نفر دیگه تنها شدم مُردم تا از زمین پا شدم بدجوری از غم پشتم شکست بدجوری از کمر تا شدم ای یار و یاورم بعد از تو می پاشه لشکرم فکری کن به حال خیمه ها به حال رقیه دخترم نبودنت شده عزای زینبم به فکر غربت فردای زینبم پاشو یه کاری کن برای زینبم به فکر غربت فردای زینبم ✍ .......... . (ع) آخرین لحظه هاست توو قلب زینب غوغا به پاست می‌خوای از پیش زینب بری این تازه آغاز ماجراست این دَمِ آخری یک لحظه م پیش زینب بشین کاری کن قلبم آروم بشه آشوب و دلهره م رو ببین آواره ی توئه این دل دربدر بذار نگات کنم امشب و تا سحر اگه میخوای بری زینبتم بِبَر بذار نگات کنم امشب و تا سحر می‌سوزم از درون کاش می‌شد برگردیم شهرمون جون من بسته به جونِته می‌میرم بی تو اینو بدون بیچارم می‌کنه فکرِ فردا و تنهایی هات کاش می‌شد از پیش من نری کاش می‌شد من می‌مُردم به جات با غصه ی دلت دلم شده سهیم ای کاش می‌شد باهم از کربلا بریم بارونیه چشام حال دلم وخیم ای کاش می‌شد باهم از کربلا بریم عصر فردا باید رقیه تُ و چیکارش کنم؟ واسه نکشتن تو حسین از شمر و خولی خواهش کنم! عصر فردا تنت میشه توی مقتل زیرورو خواهر تنها و بی کست میشه با نامحرم روبرو باید چیکار کنم غریب و بی پناه چطور ببینمت میون قتلگاه وقتی که رو سرِت می‌ریزه یک سپاه چطور ببینمت میون قتلگاه ✍بهمن عظیمی ........... . خیلی آزُردنت توو اوج نامردی کُشتنت یه جای سالم واست نذاشت چه قَسیُ القلبه دشمنت انقد زدن تو رو قتلگاه پر شد از خون تو اینکه تشنه سر بُریدنت کشته زینب و به جون تو تا مدینه می‌ره صدای آه من چقد تو رو زدن پیش نگاه من ای کشته ی غریب و بی گناه من چقد تو رو زدن پیش نگاه من دست و پا می‌زنی قلب مو از سینه می‌کَنی ای کاش می‌مُردم نمی‌دیدم با این وضع روبروی منی نیزه ها اومدن دور تن تو حلقه زدن کاری کردن با جسمت حسین چیزی نمونده از این بدن کی دیده نیزه رو تو گلو جا کنن! چیکار کنم حسین تو رو رها کنن ریختن تو قتلگاه محشر به پا کنن چیکار کنم حسین تو رو رها کنن تا رو سینه ت نشست نامردِ پستِ دنیا پرست از غصه لرزید عرش خدا وقتی که حرمتت رو شکست تا خنجر و کشید من بالای تل می‌لرزیدم از قعر گودال قتلگاه ناله ی مادر و می‌شْنیدم برای غارتت ریختن همه سرت زجرت دادن چقد بمیره خواهرت پر از جراحته تموم پیکرت زجرت دادن چقد بمیره خواهرت ✍بهمن عظیمی .. ............. رسم نامردی و ، بعد از تو خوب آوردن به جا  بد تا کردن بعد از تو باهام ، اسارت کجا و من کجا توو اوج بی کسی ، تنهام مابین خوف و رجا  بستن دستامون و با طناب ، اسارت کجا و من کجا مگه یادم می‌ره چجوری کشتنت داره به گریه هام می‌خنده دشمنت مقابل چشام رو نیزه بردنت داره به گریه هام می‌خنده دشمنت گریه های مُدام ، خون کرده قلب بیچاره رو پیش چشمای خیس رباب ، به غارت بردن گهواره رو  هستم خونه خراب ، بیچارم کرده اشک رباب به اشکش می‌خنده حرمله ، روز و شب میده مارو عذاب تا آخرین نفس با غصه درگیرم سرت بیفته از رو نیزه میمیرم به زور تازیونه از پیشت میرم سرت بیفته از رو نیزه میمیرم من میرم می‌مونه ، رو زمین پیکر بی سرت نذاشتن چادر مادرم ، رو بِکِشم روی پیکرت می‌سپارم به خدا ، این جسم خونی و بی سر و دعا می‌کنم آمین بگو ، تو هم بخواه مرگ خواهر و یه بار دیگه منو صدا بکن حسین  برای مُردنم دعا بکن حسین منو ازین عذاب رها بکن حسین  برای مُردنم دعا بکن حسین ✍ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇
. .. سربند مهدوی: دوباره وقت ماتم شد              بیا صاحب عزای ما کجای مجلسی آقا            بخوان روضه برای ما فدای اشک خونینت              وَ آن قلب صبور تو میان روضه ها داریم                 دعا بهر ظهور تو به حقّ حضرت زینب           بده اذن فرج یا رب.... 🌸 امان از قلب بی تابت شده هنگام عاشورا برای تو غریب عصر صدقه می دهم آقا بیا ای منتقم دیگر ببین که عمّه بدحال است چگونه او ببیند که حسینش بین گودال است به حقّ حضرت زینب بده اذن فرج یارب 🌸 صبوری کن تو ای خواهر که هنگام جدایی هاست ببینی بر فراز تل حسینت بی کس و تنهاست با قتل صبر من اینجا شوی تو خون جگر خواهر ببینی چکمه بر سینه هزاران زخم روی پیکر سرم از تن جدا گردد تنم در خون رها گردد به حقّ حضرت زینب بده اذن فرج یارب 🌸 صبوری کن عزیز من زمان بوسه بر حنجر ببینی زیر دست و پا رود با کینه ها پیکر سر پیراهن کهنه جلوی تو شود دعوا ببینی غارت خیمه زمان حمله ی اعداء تو می مانی و غارت ها به تو گردد جسارت ها به حقّ حضرت زینب بده اذن فرج یارب 🌸 شوی تو همسفر خواهر با خیل قاتلان من بمیرم بی پناهی تو میان طعنه ی دشمن سوار ناقه ی عریان شوی با کوهی از غمها ببینی در مسیر شام به روی نی سر من را شکسته می شود در شام سر تو و سر ایتام به حقّ حضرت زینب بده اذن فرج یا رب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .👇 @navaye_asheghaan
برادر... نبینم که بی کس شدی بین صحرا بمیرم که خشکه لبات پیش دریا داری میری بین یه لشکر تو تنها برادر.... بیا تا که بوسه زنم حنجرت رو کنم من عمل خواهش مادرت رو بیا تا که آروم کنی خواهرت رو نگاه کن خواهر رو که دلشوره داره داری میری بعدت میشم من بی چاره بازم آروم کن این نگاه مضطر رو به همراهت داداش نبر انگشتر رو حسین جان ای مظلوم..... 🌸🌸🌸🌸🌸 برادر.... منم بر روی تل، تو در قتلگاهی تو تنهاییو دورته چند سپاهی غریب علی اینقده بی پناهی برادر..... نبینم میون یه لشکر اسیری چرا بی علمدار و یار و نصیری زیر قلب تو بدجوری رفته تیری جلو چشمای من به پیشونیت خورد سنگ تو رو گیر آوردن توی گودال تنگ یکی زد با کینه یه نیزه تو پهلوت حنا شد با خونت سپیدی گیسوت حسین جان یا مظلوم..... 🌸🌸🌸🌸🌸 تو گودال... چقد نیزه رو نیزه خورده تن تو شده جنگ ،سر غارت پیرهن تو زیر سنگ ونی،سخت شده دیدن تو تو گودال... شده نامرتب چقد پیکر تو بریده شده از قفا حنجر تو توی دست شمر لعینه سر تو دویدم تا مقتل روی خار صحرا میون خاک وخون تو رو کردم پیدا تو ای یاس زهرا شدی از چی پرپر زدم بوسه ای وای به رگهای حنجر حسین جان یا مظلوم..... 🌸🌸🌸🌸🌸 تو گودال.... تن پاره پارَت زیر دست وپا رفت زیر نعلای تازه ی مرکبا رفت تنت دنبال مرکبا هر کجا رفت سر ِتو توی خورجین خولی بی حیا رفت روی نیزه ها سمت شام بلا رفت توی مجلس باده ی دشمنا رفت نوامیس تو رفت توی بزم دشمن لب تو پاره شد جلوی چشم من لب تو خونی شد با چوب اون جلّاد میون بزم شام رباب از پا افتاد حسین جان یا مظلوم..... ✍عبدالمحسن .👇
. و این بار آخر است منم روبه روی تو تو سوی من نشستی من هم به سوی تو کفراست کفر اگر که بهشت آرزو کند وقتی نشسته زینب تو پیش روی تو گریه امان نداد که ما درد دل کنیم جان میرود زچشم من از گفتگوی تو ای جان من مفارقت از جسم من مکن من روبه قبله ام به خدا روبه روی تو بوسه به حلق تو که زدم شمر خنده کرد ای کاش خنجری نرسد بر گلوی تو برروی تل نشستم و دیدم که ریختند با تیغ و سنگ و دشنه و نیزه به روی تو یک نیزه آه آمد و نگذاشت ضربه اش تا جوشد از گلوی تو راز مگوی تو در زیر دست و پایی و گم کرده ام تورا در زیر دست پایم و در جستجوی تو سی پاره تن تو زهم مو به مو گسست آشفته گشته پیکرتو مثل موی تو چیزی نمانده ازتن تو تا بغل کنم دربین سینه ماند فقط آرزوی تو ✍ .
. ۱۴۰۴ ▪️بنداول▪️ آتیش زدی با غم نگاهت به سینه من عزیز زهرا تو تکیه گاه منی عزیزم اگر بیفتی می افتم از پا چرا از دورمون نمی رن تو رو می خوان ازم بگیرن ای وای ای وای چرا قلبم نمی شه آروم داری می ری حسین مظلوم ای وای ای وای بگو داری توی این بیابون ما رو به کی می‌سپاری عزیزم بگو تک و تنها بین لشگر بی تو چه خاکی به سر بریزم تو گودالن حسین خولی و حرمله می‌بینم موی تو تو دست قاتله مهلا مهلا حسین ▪️بنددوم▪️ رسیده انگار دم جدایی زمون بوسه به حنجر تو دیدم تو رویا می غلتی تو خون میاد یه لشکر رو پیکر تو می‌ریزن عده ای تو گودال می شه داداش تن تو پامال ای وای ای وای می‌ ره نیزه به پشت و پهلوت میشکنه فرق و دست و بازوت ای وای ای وای تو رو می‌کشن رو خاک صحرا له می‌شه تنت با سم اسبا پیراهن تو می ره به غارت می‌مونه تنت عریان رو خاکا دیدم به روی نیزه سرت رو دست ساربون انگشترت رو مهلا مهلا حسین علیه_السلام ✍ 👇
میروی پشت سرت این دل من جا مانده قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده بس‌که سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟ همه دشت به من گرم تماشا مانده خوب شد نیست اباالفضل، وگرنه میدید خواهرش در وسط معرکه تنها مانده بوسه‌ی زیر گلویت عوض مادر بود نوبت بوسه‌ی من بر روی رگ ها مانده
. هر که راهش به سمتتان افتاد صحبتش بر سر زبان افتاد چون زهیری که عاشقت گشت و ... ز سرش شوق این جهان افتاد پا به پای تو عاشقی کرد و تا برایت نفس زنان افتاد اخرش هر که شد اسیر غمت از دلش حسرت جنان افتاد نوبت اشک و گریه و آه است صحبت خواهرت میان افتاد خواهرت لحظه با تو ناگهان یاد آن زمان افتاد... ...خاطرت هست روز بلوا را مادرت پشت در چنان افتاد... ...که صدا زد خذینی یا فضه میوه از شاخه ناگهان افتاد... خواب دیدم ستاره بختم نیمه شب از اسمان افتاد آه از آن لحظه ایی که ازدستِ خواهر بی کَسَت عنان افتاد و تو رفتی به سوی گودال و رنگ رو از رخ زنان افتاد تا که از مرکبت زمین خوردی وقفه در کار این جهان افتاد وای بر من که روضه سنگین شد سرو کار تو با سنان افتاد اکبرت بین خون شناور شد بر دلت داغ آن جوان افتاد سر اصغر ز شدت تیری... که رها شد از آن کمان افتاد زیور آلات محرمان حرم عاقبت دست این و آن افتاد نوبت بردن لباست شد به لبت ذکر الامان افتاد هر که از غارت تو سهمی برد و عقیقت به ساربان افتاد دخترت را ندیده ایی از نی؟ به تنش رد تازیان افتاد سر پاکت میان جمعیت از روی نیزه ناگهان افتاد به فدای لبان خشکی که روی آن نقش خیزران افتاد خواهرت هر چه دید زیبا بود او خودش ما رایت الا بود ✍ .