eitaa logo
ذاکرین آل الله
361 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
442 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. یه نصفه روزه بینِ گودالی ، تو بی حالی۲ چرا نمیشه قتلگاه خالی ، تو بی حالی۲ از درد پهلوهات چه می‌نالی ، تو بی حالی۲ گریونِ تو رَبِّ مُتِعالی ، تو بی حالی۲ این همه ی جونِ منه ، که زیر دست و پا داره جون می‌کَنه این همه ی جونِ منه ، که داره از تشنگی پرپر می‌زنه این همه ی جونِ منه ، زیرِ پای شِمره و خونین دَهَنه این همه ی جونِ منه ، تمام جون من توی این بدنه! یکی نگفت خون خداست ، تمومِ زندگیمه زیر دست و پاست یکی نگفت خون خداست ، این بدنی که اینجا زیر نیزه‌هاست یکی نگفت خون خداست ، که اینجور اعضای تنش جُدا جُداست یکی نگفت خون خداست ، امامِ معصوم مگه جاش توو قتلگاست وای ای وای ای وای ای وای ای وای  دورت به پا شده چه جنجالی ، تو بی حالی۲ نَمونْد ازت دیگه پر و بالی ، تو بی حالی۲ فدات بشم که خسته احوالی ، تو بی حالی۲ چه دردیه توی کهنسالی ، تو بی حالی۲ این نَوِه‌ی پیغمبره ، خدا الهی از شماها نَگْذره این نَوِه‌ی پیغمبره ، زجرش نَده کار و تموم کن یه سَره این نَوِه‌ی پیغمبره ، از دستتون اینجوری چشمونِش تَره این نَوِه‌ی پیغمبره ، یکی می‌خواد پیراهنش رو بِبَره میگم که عالَم بدونه ، مادَرِشه که داره روضهْ می‌خونه میگم که عالَم بدونه ، گناه داره می‌زنیدِش بی بهونه میگم که عالَم بدونه ، جُرمِش چیه حسین کسی نمی‌دونه میگم که عالَم بدونه ، تو رو خدا نذارید عریان بمونه وای ای وای ای وای ای وای ای وای  برام دیگه نَمونده آمالی ، تو بی حالی۲ ای کاش نبینمت که پامالی ، تو بی حالی۲ از صورتت نمونده تمثالی ، تو بی حالی۲ پاشو اگه نداره اشکالی ، تو بی حالی۲ الهی که جون بِکَنی ، که حرمت برادرم رُو می‌شْکَنی الهی که جون بِکَنی ، مگه چیکار کرده که اینطور می‌زنی الهی که جون بِکَنی ، رهاش بکن دیگه نمونده بدنی الهی که جون بِکَنی ، که هیچ کس و اینجوری دیگه نزنی الهی زابِرا بشی ، آخه چرا دیگه موهاش و می‌کِشی الهی زابِرا بشی ، الهی هیچ وقت نبینی خیر و خوشی  الهی زابِرا بشی ، بعد از حسین باید منو هم بکشی الهی زابِرا بشی ، حسین و می‌زنی پِیِ ثوابِشی وای ای وای ای وای ای وای ای وای  تن شریفِت شد لگدمالی  ، تو بی حالی۲ هی ضربه می‌زنن مُتِوالی  ، تو بی حالی۲ با اینکه می‌دونم سَبُک بالی ، تو بی حالی۲ برام دیگه نمونده اِجلالی ، تو بی حالی۲ می‌بینی دوره از وطن ، ولش کنید دیگه چی مونْد ازین بدن می‌بینی دوره از وطن ، اینجوری با نیزه به گَردَنِش نزن می‌بینی دوره از وطن ، نزن با سنگْ به صورتِ امام من می‌بینی دوره از وطن ، کاش لااقل تَنِش نَمونه بی کفن  اشکِ دو چشمم و ببین ، مردونگی بکن اگه نداری دین! اشکِ دو چشمم و ببین ، مقابلش آب و نریز روی زمین اشکِ دو چشمم و ببین ، ای بی شرف رو سینه ی حسین نَشین اشکِ دو چشمم و ببین ، ای ساربون تو لااقل نکن کمین! وای ای وای ای وای ای وای ای وای  ✍ 👇
🏴 علیه السلام عجل الله تعالی فرجه 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ عزا عزای گوداله ، عجل فرج اباصالح 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چقد توو سینه غم داری ، هنوز غریب و بی یاری الان هزار و چند ساله ، برا حسین عزاداری فدای اون شال سیاهت با روضه های قتلگاهت گریه‌م می‌گیره ۲ جدت رُو تشنه سر بریدن چه بد به خاک و خون کشیدن عالم بمیره ۲ عزا عزای گوداله ، عجل فرج اباصالح 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ همیشه اشک تو جاری ، براش همیشه غمباری هزار و نهصد و پنجاه ، زخم و جراحت کاری از گریه های روز و شبهات برای عمه جانِ سادات گریه‌م می‌گیره ۲ محاله توو هیئت نباشی صورت توو روضه می‌خراشی عالم بمیره ۲ عزا عزای گوداله ، عجل فرج اباصالح 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بخونید آیه زِلزال ، قیامته تهِ گودال برای خون به پا کردن ، شمر اومده به استقبال! تا نیزه نیزه روی هم ریخت تمامِ صورتش به هم ریخت فرزند مولا ۲ از قتلگاه بیرون نِمیره یکی بِره شمر و بگیره  آه و واویلا ۲ عزا عزای گوداله ، عجل فرج اباصالح 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ رفته حسین دیگه از حال ، قیامته تهِ گودال لگد به پیکرش می‌زد ، ای وایِ من زبونم لال بیچاره کردش عالمینو رفتش رو سینه ی حسینو زد ناله مادر ۲ صبر از دلِ ملائکه بُرد دوازده ضربه پشته هم خورد از کهنه خنجر ۲ عزا عزای گوداله ، عجل فرج اباصالح 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از تیر و نیزه مالامال ، قیامته تهِ گودال شد شَرحه شَرحه یک پیکر ، به دستِ عده ای قَتّال از روی عمد کردن مُعطّل سه ساعته تموم توو مقتل  دادن عذابش ۲ این لحظه ها چه سخت شدن طی دوباره نیزه میزدن هِی واسه ثوابش ۲ عزا عزای گوداله ، عجل فرج اباصالح . 👇
این کیست که بین قتلگاه افتاده چون ماه ، میان یک سپاه افتاده تا راه به دشمنان ببندد تنها با درد به سمت خیمه راه افتاده
تکیه به نیزه داده تنها ایستاده از خستگی یک لحظه اینجا ایستاده با روی نورانی و خاک آلوده ی خویش بعد از زمین خوردن سرپا ایستاده لب تشنه در گرد و غبار این بیابان این دلشکسته یاد سقّا ایستاده از صبح خیلی این سو و آن سو دویده بی حال بی حال است حالا ایستاده بهر جواب ناله ی هل مُعین اش با زحمت بسیار زهرا ایستاده مظلوم را در اوج استغنا‌ که دیده ست؟ زینب برای این تماشا ایستاده عرض ادب کردند یک یک انبیا هم جبریل پیشاپیش اینها ایستاده عالم به فرمان دو چشمان حسین است چه لشکری اینجا مهیّا ایستاده هر چند می خواهند تا از پا بیفتد او پای عهد خویش امّا ایستاده سمت خیام مصطفی راهی ندارند یعنی امان دارند او تا ایستاده در ازدحام اهل حرم دیدند از دور شمر لعین نزدیک آقا ایستاده از قلب محشر میرسد بهر شفاعت این سر که با این نیزه بالا ایستاده
سلام بر بدن پاره پاره ات ارباب به زخم پر شرر بی شماره ات ارباب به هر ورق ورق مصحف تنی بی سر به آیه آیه ی هر استخاره ات ارباب سلام بر تو و بر حنجری که خنجر خورد به خون قلب و دل پر شراره ات ارباب بمیرم ای پسر فاطمه که دشمن بست ز هر چهار طرف راه چاره ات ارباب تویی که قافله سالار کربلا هستی کجا روند حرم بی اشاره ات ارباب عذاب درد اسیری زینب و زن ها شده مصیبت و سوز دوباره ات ارباب سه روز در دل صحرا میان خاک عطش گل تو سوخت، چه ها شد عصاره ات ارباب خمید خواهرت از لحظه ای که با هم دید به نیزه ها سر ماه و ستاره ات ارباب چقدر اهل حرم را کتک زدند این قوم درست پیش تو بین نظاره ات ارباب چرا میان حصیر شکسته جمع شدی کفن نبود مگر در قواره ات ارباب هنوز صبح به صبح می دهد نسیم سحر سلام بر بدن پاره پاره ات ارباب
بدون اکبر و عباس و نوگلِ حسنت غریبه ای و غریبی به دور از وطنت عصا مگر که کمک دست پیرمردان نیست؟ چرا تو پیر زمین خورده با عصا زدنت هزار و نهصد و پنجاه زخم خورده ای و ... بمیرم آنکه سر نیزه خورده بر دهنت بناست محضر زهرا خجالتت بدهد وگرنه بار غنیمت نداشت پیروهنت نگشته حقش ادا در هزار جلدِ لهوف که مقتلی ست جداگانه پشت و رو شدنت گذشت کیفیت قتل تو ، چرا دیگر لگد کنند چهل نعل استخوان تنت سرت ز سوختگی‌ کاش در امان باشد به ریگ داغ بیابان کباب شد بدنت نمانده پارچه ای و نمانده پیروهنی حصیر اهل دهات است عاقبت کفنت
با سرت از سر مرکب به زمین خورد تنت نگرانند برایت حرمِ سینه زنت ظهر امروز برای تو نمردن، پس کِی؟ ای بمیریم برای تنِ بی پیرهنت
اگر اشاره ای کند صد گره وا کند حسین اگر که تر کند لبش درد دوا کند حسین به ناز می خرد مرا به عرش می برد مرا  اگر که قسمتم شبی کرب و بلا کند حسین  به مجلس عزای او بدین امید آمدم  که این دل شکسته را ز غم رها کند حسین  فخر کنم به عالمی رها شوم ز هر غمی  اگر که نوکر خودش مرا صدا کند حسین  قسم به نور مهدیش رسم حضور مهدیش  بهر ظهور مهدیش اگر دعا کند حسین  گهی نهیب می زند گهی نبرد می کند  گهی نظر به خواهر و به خیمه ها کند حسین  چه دیده چشم اطهرش؟ که در وداع آخرش  به خواهرش سفارش رقیه را کند حسین  قاتل پر ز کینه اش نشسته روی سینه اش  به زیر خنجر عدو شکر خدا کند حسین  تنش به خاک کربلا سرش بریده از قفا  ببین به روی نیزه ها چو نی نواکند حسین  شب و هزارو یک خطر قافله رفت بی خبر  ندانم از چه رو نظر سوی قفا کند حسین  گمان کنم ز ناقه ها فتاده است دختری  که خون ز چشم خود روان به نیزه ها کند حسین
من ز خورشید هم گله دارم بس که آن روز پر حرارت شد نیزه هارا گداخت از گرما و فرو رفتنش چه راحت شد صورتش را به روی خاک گذاشت اَشهدش را به زیر لب میخواند من از آن خاک هم گله دارم چقدر صورت تو را سوزاند گردو  خاک و غبار سنگین شد بسته شد پلکهای خسته ی او تا که چشمی گذاشت بر روی هم نیزه  وا کرد حلق بسته ی او آنچنان ضربه داشت شدت که پا روی خاک قتلگاه کشید نای او بسته بود با نیزه مانده ام من چگونه آه کشید آه از ضربه های پی در پی آه از این غریب لب تشنه عده ای میزدند باشمشیر عده ای میزدند با دشنه انقدر خون ز پیکر او رفت قتلگه شد  زخون او دریا به گمانم که در همین جا بود جسم او شد مقطع الاعضا نه رها میکنند این تن را نه جدا میکنن این سر را محتضر مانده بود و گاه به گاه می شنید او صدای خواهر را.....
مرثیه عاشورایی دلت می لرزد از فریادهای آخرم برگرد دلم می لرزد از خون گریه های خواهرم برگرد مرا بگذار در گودال با سر نیزه ها تنها نبینی نیزه کاری تا شود بال و پرم برگرد برو جان تو و جان صلابت های معجرها تویی بعد از من و عباس امید حرم برگرد نگاهت را بگیر از چشم های من خداحافظ ببین که شمر پرسه می زند دور و برم برگرد نفس هایم به آخر میرسد طاقت نداری تو ببینی کُندی خنجر به زیر حنجرم برگرد برایت سخت خواهد بود از نزدیک این صحنه چه خواهد کرد تاب پنجه با موی سرم برگرد هنوز از ضربه هایش چند تای دیگری مانده شده وقت حسینم وا حسین مادرم برگرد گلی گم کرده بودی گر که امشب در دل صحرا بیا گودال دنبالش بیا با دخترم برگرد
💔🖤 ✍️ مداح_ اهل_ بیت_ خانم زاده به کربلا حسین، شاه شهیدان به خون آغشته پیکر، در بیابان به تنهایی و غربت، در دشت خونین فدای دین شد او، با قلب سوزان علمدار حسین، عباس دلاور به راه حق فدا شد، با جان و سر به یاد او دل ما، پر از غم و درد شهید‌ راه حق شد، آن شیر دلاور به خیمه‌ها فتاده، آتش ز کینه به غارت رفته آنجا، تمام خیمه‌ دل زینب شکسته، ز جور دشمنان اسیر غم شده، در دست عدوان به کوفه رفتند، اهل بیت اطهر به زنجیر بسته، با چشم‌های تر دل عالم بسوزد، ز داغ این غم تسلیت باد این غم، به هر دم به شام رفتند، اهلِ بیت حیدر به سر نیزه سر شاه بی‌سر زینب چی دیده، ز آن غم بی‌حد، «بخشی» دلخون از این غم، تا ابد یاحیدر🌴
. |⇦•به باد گفتم ... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌محمود کریمی ●━━━━━━─────── به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند به خاک گفتم اگر شد تنت بپوشاند ببین دل زاره زینب نگاه و اصرار زینب تو راهی از خیمه شدی و من از قفا مرو! کجا ؟امیر و سالار زینب سایه روی سرم چه کنم با آتیشه جیگرم چه کنم یه زن تنها با حرم چه کنم سپردی ام به که رفتی به دلقکان و کنیزان حسین! به من خستهٔ غم زده رحمی به دل جون به لب اومده رحمی نرو نرو یه نگاه به حرم کن به حرم رحمی دم غروب خورشیده چه بوی سیبی پیچیده وصیت مادرمونه که زینبت داری میری زیر گلوتو بوسیده *یه وقتی صدا زد یا هانی بن عروه! یا مسلم بن عقیل!یا حبیب! یا مسلم بن عوسجه! چرا جواب منو نمیدید؟این بدنا شروع کردن به تکون خوردن با بال بال زدنشون گفتن لبیک یا حسین..* چقده زخمی شده بدنت جونی نمونده دیگه به تنت زینب و کشته کهنه پیروهنت *اصلاً هفده،هجده مَحرم داشتم همینطوری بود عمه سادات. همه که جمع می‌شدن می‌ایستادن عمه جان بیان یهو مثلاً حضرت علی اکبر وارد می‌شدن می‌گفتن عمه جان تشریف آوردن. همه عزیزاشو در آغوش می‌گرفت الان ببین کار به کجا رسیده..* تو دل من غم عالمه رحمی حسین دور و بر ما نا محرمِ رحمی تو رو به چادر خاکی زهرا مادرم رحمی ببین که پا لرزونه ببین که دستام بی‌ جونه بیا بریم خیمه ببینی داره تو خواب با ترس و لرز رقیه روضه می‌خونه بذار بخوابه شاید نبینه که تن تو به روی زمینه یکی با خنجر رو سینه ات می‌شینه به مادر دم گهواره رحمی به گوشای پره گوشواره رحمی می‌زنه حرمله خنده به اشکات نداره رحمی هنگامهٔ غم شد تیر آمد و مقتل همه آلوده به سم شد هی کم‌ و کم.. از جسم تو هی کم شد و هی کم شد و کم شد یک نیزه به شانه آنقدر فرو رفت که یک مرتبه خم شد پاشیده تن او تقطیع شده بند به بند بدن او عمامه و انگشتری و پیراهن او لب پاره شد انگار با پا زده نیزه لگدی لب تشنه و خسته شمشیر چنان خورده که اعضاش شکسته زیر سم مرکب دندان و سر و سینه و ابرو شکسته شمر است که با چکمه روی سینه نشست گوشه‌ای عده‌ای کمان در دست روی اعضا شرط می‌بنندند فریاد کشیده از روی بلندی به روی سینه پریده ده ضربه زده است و مانده است دو ضربه که به حنجر نرسیده با خنجر کندش رگ‌های گلو را نبریده که دریده *کجا؟جلو چشم مادرش صدای مادر داره میاد «بنی..»پسرم! جیگرم!حسینم! حسین غریب آقا غریب آقا... زینب دست رو سر گذاشت هی صدا می‌زد وا محمدا.. وا علیا.. اما یه ناله اش دل اهل عرش و سوزاند واماه...* ای مونس شکسته دلا حال ما ببین ما را غریب و بی‌کس و بی آشنا ببین * این ساعت ساعت‌هایی که هوای کربلا قیرگون شد تا زینب اومد برسه..* سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب *ای وای.. از کنار حسین با تازیانه کنار کشوندنش.. ای وای حسین وای حسین هلال میگه دلم سوخت سپرم آب کردم ببرم براش دیدم شمر از گودال بیرون اومد داره خنجرشو پاک میکنه.کجا میری؟ برم آب بهش برسونم پسر پیغمبره.. زحمت نکش سیرابش کردم.. چطور؟ عباشو کنار زد دیدم سر ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇