(نوحه امام سجاد ع)
محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
چارمین نور خدا
جان ختم الانبیا
تو گل گلزار،ولایتی مولی
سر تا قدم لطف و،عنایتی مولی
یا حضرت سجاد۲
ای شهید راه دین
از ستم با زهر کین
از کینه ی دشمن،از نفس افتادی
به راه دین حق،مولی تو جان دادی
یا حضرت سجاد۲
شد مدینه در عزا
بزم غم گشته به پا
از ستم دشمن،مولی تو خاموشی
با دست باقر تو،مولی کفن پوشی
یا حضرت سجاد۲
دیده ای رنج و بلا
در زمین کربلا
غرق به خون دیدی،مولی علی اکبر
از ظلم دشمن ها،صد پاره شد پیکر
یا حضرت سجاد۲
روی دستان حسین
دیده ای نور دو عین
با کام عطشانش،دیدی علی اصغر
زد حرمله با تیر،بریده شد حنجر
یا حضرت سجاد۲
دیده ای در علقمه
نور چشم فاطمه
دیدی عمو عباس،دستش جدا گردید
در راه دین حق،جانش فدا گردید
یا حضرت سجاد۲
دیده ای تنها شده
خونجگر بابا شده
از خیمه ی طفلان،با دیده ی گریان
دیدی تن خونین،افتاده در میدان
یا حضرت سجاد۲
قلب تو زین غم شکست
بر روی سینه نشست
با این که شمر دون،غربت بابا دید
با خنجر از کینه،رأس پدر ببرید
یا حضرت سجاد۲
دیده ای شام بلا
بدتر از کرب و بلا
از کینه ی دشمن،خون شد دلت در شام
اهل حرم را با،سنگ می زدند از بام
یا حضرت سجاد۲
این شده بر تو عذاب
دیده ای بزم شراب
بابا به تشت زر،دم زد ز محبوبش
بر لب و دندانش،می زد یزید چوبش
یا حضرت سجاد۲
سبک_با_نوای_کاروان
۷مرداد
گفت ای مرغ چرا حال پریشان داری از غم کیست چنین ناله و افغان داری
اشک خونین زچه از چشم ترت می ریزد گو به من خون زچه از بال و پرت می ریزد
من ماتم زده آخر پدرم در سفر است زغم دوری او خون دلم در بصر است
نه خبر از پدر و نه زبرادر دارم روز و شب آرزوی دیدن اکبر دارم
تو مگر هدهدی و سوی صبا آمده ای یا مگر قاصدی از کرببلا آمده ای
به یقین آمده ای نزد من از سوی حسین ورنه از چیست زتو می شنوم بوی حسین
من به آن وعده که داده پدرم منتظرم خبری تازه اگر هست بکن با خبرم
بلکه آورده ای ای مرغ به این شیون و شین بهر صغرای جگر خون خبر مرگ حسین
آتش آه تو آتش زده بر پیکر من بلکه داری خبر مرگ علی اکبر من
پر و بالت همه را غرق به خون می نگرم گوییا کرده فلک خاک یتیمی به سرم
گفت ای فاطمه! با شورونوا آمده ام قاصد مرگم و از کرببلا آمده ام
کربلا یکسره صحرای منا بود امروز روز قربانی شاه شهدا بود امروز
نو جوانان همه در خون خود آغشته شدند قصه کوته،همه در راه خدا کشته شدند
بهر یک قطره ی آب از دم شمشیر جفا دست عباس علمدار زتن گشته جدا
پدرت بی کس و بی مونس و بی یاور بود تک و تنها به سر نعش علی اکبر بود
همه سهل است ز یک واقعه خون است دل من خاک غم بر سر من باد زگفتن خجلم
فاش گویم پدرت از ستم شمرو سنان کشته شد با لب عطشان به لب آب روان
نیمی از آل نبی کشته شمشیر شدند نیم دیگر زجفا بسته زنجیر شدند👆
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
✅ اوخشاما
مهربان بالام لایلای
خسته جان بالام لایلای
جان ویرن غریبانه
باغری قان بالام لایلای
گوز یاشی آخان لایلای
عالمی یاخان لایلای
اکبرین آدی دیلده
یوللارا باخان لایلای
همدم آختاران لایلای
محرم آختاران لایلای
قمچی لر یاراسینه
مرهم آختاران لایلای
جاندان ال اوزن لایلای
غم لره دوزن لایلای
جان بابا دین وقته
گوزلری سوزن لایلای
سینه داغلیان لایلای
قاره باغلیان لایلای
شمع تک قرانلوقدا
نم نم اغلیان لایلای
سبط بوالحسن لایلای
بید تک اسن لایلای
غم طنابی یوللاردا
قوللارین کسن لایلای
بلبل چمن لایلای
حسرت وطن لایلای
قانلی باش قوجاقیندا
قورخودان ئولن لایلای
آهی پر حزن لایلای
آدلی سینه زن لایلای
کاروان سراقینده
چوللری گزن لایلای
صبریمی آلان لایلای
جانه اود سالان لایلای
باشدا کربلا فکری
شامیده قالان لایلای
ائلده بیر دانام لایلای
من گرک یانام لایلای
فاطمه کیمی مظلوم
خرداجا آنام لایلای
گوز یاشی توکن لایلای
چوخ بلا چکن لایلای
کوینگی اولان خلعت
قدیمی بوکن لایلای
شاعر✍ولی اله کلامی زنجانی
4_243582790950454298.mp3
7.82M
نوحه ترکی بسیار زیبای مهربان
بالام لای لای
با مداحی مرحوم حاج محمد باقر منصوری
#اسارت
🩸هیچ یک از ما باقی نماند، جز اینکه خاری، پای او را به درد آورد...
در نقلی آمده است:
🥀 یکی از فرماندهان لشکرِ حرامیانی که أسرای آل الله «علیهنّالسلام» را به سمت شام میبرند، ملعونی به نام «زجر بن قیس» حرامزاده بود.
🥀 وقتی که کاروان به بیابانی رسید که آن صحرا پُر از خار و سنگ و درخت بود، آن نانجیب دستور داد تا اسیران را با سرعت حرکت دهند؛ کاروان از آن وادی چنان با سرعت حرکت کرد، که شترانی که آبستن بودند، از سختی راه زاییدند و خار به پای تمام مرکب ها رفت.
🥀 طبق این نقل، در اینجا بود که امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَم یَبقَ واحدٌ مِنّا أهلالبیت ِإلّا أصابَهُ أَلَمُ الشَّوک
▪️همانا از ما اهلبیت «علیهمالسلام» کسی باقی نماند جز اینکه خاری پای او را به درد آورد.
📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۶۰
✍ چه پای آبلهخیزی… چه مرکبی و چه راهی
مهار ناقه نیفتد به دست «زجر»، الهی!
به خفتگان، همه رو نیزه میزدند که برخیز
دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی
به غیر سایهی سرنیزه ها و خار مغیلان
برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی
اسیر بود امامی که کائنات اسیرش
اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی
به پاره پارهی معجر، مخدّرات مکدّر
خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی
به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک
محال بود نروید پی دعاش گیاهی
بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت
شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی...
#اسارت
🩸ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی، همین زن است که داری با او صحبت میکنی...
در نقلی آمده است:
🥀 در یکی از منزل های در راه شام، حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها با اطفال خردسال نشسته بودند و رسم این بود که در هر منزل، مردم به تماشا میآمدند.
🥀 ناگهان پیرزنی عصا به دست آمد و نگاهی به دایره اسرا کرد و چشم او به زینب کبری سلاماللّهعلیها افتاد. جلو آمد و عرضه داشت: از کجا هستید؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: از اسيران کربلا. پرسید: از کدام شهر آمدهاید؟ حضرت فرمود: مدینة الرسول صلی اللّه علیه وآله.
🥀 پرسید: از کدام طايفه هستید؟ حضرت فرمودند: از بنی هاشم. عرضه داشت: من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام به مدینه آمدیم. شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین علیهالسلام مالی طلب کرد.
🥀 امیرالمومنین علی علیهالسلام، فرزندش حسین علیهالسلام را طلبید و فرمود: ای فرزندم! قرض این فقیر را بده. با حسین علیهالسلام رفتیم به در خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها.
🥀 دیدم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به دخترکی کوچک که زینب سلاماللّهعلیها نام داشت،فرمود: دخترم! گردنبند خود را بده به این فقیر. آن دختر چنین کرد و به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشدهام.
🥀 به من بگو آیا زینب کبری سلاماللّهعلیها به سلامت است؟ یک مرتبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام که این صحنه را مشاهده مینمود، به گریه درآمد فرمود: «ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی همین زن است که با او صحبت میکنی!»
📚جامع المجالس، ص۷۵ (نسخه خطی)
✍ در کربلا صبور رسید و دچار رفت
زینب عزیز آمد و با حال زار رفت
آنکس که روزگار به گردش نمیرسید...
آخر به سایهی ستم روزگار رفت
روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر
آنسان سوار آمد و اینسان سوار رفت!
بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن...
بین غریبه آمد و با نیزهدار رفت
زینب اگرچه وقت بلا پس نمیکشید
هر جا صدای حرمله آمد کنار رفت!
میخواست تا وداع کند با تن حسین
او را چنان زدند ز قلبش قرار رفت
خلخال دختران همه سوغات کوفه شد
از آن به بعد پای همه روی خار رفت
عباس گریه گرد همان دم که خواهرش
با مستهای بیسروپا همجوار رفت
احمد عمامه را به زمین زد میان عرش
وقتی بهروی معجر زینب غبار رفت
❀﴾﷽﴿❀
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۰۸ مرداد ۱۴۰۳
میلادی: Monday - 29 July 2024
قمری: الإثنين، 23 محرم 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹تخریب حرم امام حسن عسکری و امام هادی علیه السلام در سامرا، 1427ه-ق
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️12 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️27 روز تا اربعین حسینی
▪️35 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام
▪️37 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
دست منو زنجیر، فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم
بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
با حنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم
من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو
اینقدر باشم سیر، فکرش را نمی کردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر، فکرش را نمی کردم
تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید
حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم
شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر...
مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم
در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم
خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم
خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام
با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم
حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم
#نـوكــر_نـوشت:
#حـسین_جـان💔
سر شکستن به خدا ارثیه ی زینب بود
او ز ما حال جنون وار فقط میخواهد
.
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
مانند ابر پیش یتیمان گریسته
مردی که پای غصه ی جانان گریسته
هر لحظه زندگی خودش را حسین دید
با این حساب از دل و از جان گریسته
از داغ و غصه های اسارت درون شام
با حال زار و موی پریشان گریسته
قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت
او یا حسین گفته فراوان گریسته
در تشت چوب بود وحروف مقطعه
عمری برای قاری قرآن گریسته
شاید برای دختر دردانه ی حسین
وقتی که دید خار مغیلان گریسته
قطعا درون زندگی اش سود می کند
هرکس که پای عشق تو از جان گریسته
یعقوب چشم خویش برای حسین داد
کی !؟او برای یوسف کنعان گریسته
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
==========================
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد
شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد
خیال کن هدف سنگهای کوفه و شام
به روی نیزه سر دو برادرت باشد
فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست
و جملههای "حواست به معجرت باشد"
خیال کن حرمت بیپناه مانده و بعد
به روی نی سر سردار لشگرت باشد
کنار عمهی سادات، یکطرف شمر و
سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد
خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دست بسته کماکان مقدرت باشد
خیال کن همهاینها که گفتهام هستند
علاوه بر همه توهین به مادرت باشد
یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد
و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب
نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد
و باز از همه بدتر که مدت سیسال
تمام آن جلوی دیدهی ترت باشد
به اشک حضرت سجاد میخورم سوگند
که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
==========================
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
سر می گذارم بر سر دیوار روضه
وقتی که می افتم به یاد یار روضه
عرض ارادت می کنم بر آن مسیحی
که روی دوش خود گرفته دار روضه
مصداق کل یوم عاشوراست این مرد
او شاهدی زنده است در اشعار روضه
زخمی قدیمی از در و دیوار دارد
آزرده او را واژه ی مسمار روضه
سی سال اشک و هق هق و ذکر مصیبت
در چشم او شد زندگی سرشار روضه
بیماری کرببلایش مصلحت بود
بیمار بوده او ولی بیمار روضه
هر شب به روی سفره اش با دیدن آب
می کرد با خون جگر افطار روضه
هر جا که ذبحی را کنارش سر بریدند
افتاد یاد مقتل غمبار روضه
بابای مظلوم مرا لب تشنه کشتند
وقتی که شمر نحس شد آوار روضه
خیلی خجالت می کشم از عمه هایم
از ازدحام کوچه و بازار روضه
بی معجری ها یک طرف، از یک طرف هم
گوش رقیه، غارت گوشوار روضه
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
==========================