رمضان رفت، ولی باز هم آدم نشدم
در حرم بودم و ای وای، که مَحرم نشدم
بارها بسته شد و قافله رفت و رفت و...
منِ جا مانده ی بد، باز فراهم نشدم
بدتر از هرچه که میشد، به سرم آمده است
چشمه ام خشک شد و وصل، به زمزم نشدم
سیل شد چشمه ی چشمان ترِ بعضی ها
برهوتم که نَمی از نَمِ شبنم نشدم
متزلزل تر از آنم که نیفتم بر خاک
ریشه ام در دلِ آب است، که محکم نشدم
کِبر و خودخواهی من باز به جانم افتاد
زحمت خویش شدم، از سر خود کم نشدم
عده ای خوب رسیدند، در این ماه، به جاه
منِ آواره ی بیچاره گـدا هم نشدم
عده ای مثل شرابِ ازلـی ناب شدند
چای خوش رنگ که نه، آخرِ سر دَم نشدم
ظاهرا سجده کنانم به نمازم اما...
باطنا پیش خداوند، کمی خم نشدم
این همه غصه خلاصه شده در یک مصرع...
رمضان رفت، ولی باز هم آدم نشدم
#نــوكـــر_نـوشـــت:
#حـسیـن_جان💔
در بین خلق شهره شدم من به نام تو
شرمنده ام که موجب بد نامیت شدم
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
.
اینچنین احساس کردم بین رؤیا بارها
میزنم بوسه به دست و پایت آقا بارها
خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب
سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها
با چنین وضع وخیم و رو به قبلهبودنم
حال و روزم را شدی هر روز جویا بارها
ای طبیبی که به دنبال مریضت میروی
با وجودی که مرا کردی مداوا بارها...
کور بودم که تو را نشناختم،عیب ازمن است
شد حجاب دیدگانم حب دنیا بارها
این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش
من ولیکن کردهام امروز و فردا بارها
چشمپوشی از گناهان معنیاش این است که
با تغافل میکنی با من مدارا بارها
کشتی اُنس مرا طوفان شهوت غرق کرد
ریخته بار مرا در قعر دریا بارها
جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب میشود
آه آقا روی دستم مانده حالا «بارها»
بارهایم را خریدی ای خریدار کریم
مادرت بس که سفارش کرد من را بارها
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـهـدی_جـان
روزیِ ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را
چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم
چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
ای قرار قلبهای بیقرار اهل بیت
ای طلوع صبح، در شبهای تار اهلبیت
میدمد صبحی که باشد صبح آغاز ظهور
میرسد روزی به پایان انتظار اهلبیت
قرنها فریاد «اللهم عجّل لظهّور»
بوده در این غیبت کبری شعار اهلبیت
ای به دستت ذوالفقار عدل، تا کی میکنی
اشک چشم نازنینت را نثار اهلبیت؟
سیدی، دست یداللهـی بر آر از آستین
تا به دست آید دوباره اقتدار اهلبیت
سیزده معصوم را کشتند از راه جفا
یوسف زهرا تویی دار و ندار اهلبیت
تا قیامت لشگر پاییز را نابود کن
با ظهورت میشود عالم بهار اهلبیت
قرنها در سینه ی ما شعله ی فریاد توست
عالمی در انتظار تیغ عدل و داد توست
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهــدی_جـان
درمان درد ما بخدا در #ظهور توست
تنها مراد ما همه فیض حضور توست
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله
آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_اباعبدالله
#به_یاد_شهیدان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_
عجل_فرجهم
بدون ترک گنه انتظار بی معناست
امید دیدن روی نگار بی معناست
تمام زنده دلی ها ز اشک نیمه شب است
بدون فیض سحر درک یار بی معناست
دگـر به دوری آقا نموده ایم عادت
وگرنه بر دل مجنون قرار بی معناست
خزان عمر رسید و بهار ما نرسید
بدون تو گل نرگس بهار بی معناست
بهای زندگی ما رضایت یار است
وگرنه گردش لیل و نهار بی معناست
برای مستی دل می کشیم ناز تو را
میان میکده داد و هوار بی معناست
پیاله ام شده خالی ولی یقین دارم
گلایه در حرم سفره دار بی معناست
سلام بر شهدایی که بی نشان رفتند
برای عاشق زهرا مزار بی معناست
بیا و خرج زیارت به ما بده آقا
برات دیدن کـرب و بلا بده آقا
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـهـدی_جـانـم❤️
می آید آن صباح که با یار سر کنیم
یک جمعه صبح زود، عیان می شود فرج
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
گل از گلم وا میشود در هر شب جمعه
غم از دلم پا میشود در هر شب جمعه
گلهای اشکم با سلام گریهداری باز
تقدیم آقا می شود در هر شب جمعه
زخمی که از دوریِّ تو دیگر شده ناسور
کمکم مداوا میشود در هر شب جمعه
وقتی خدا از عرش میآید به دیدارت
صحن تو غوغا میشود در هر شب جمعه
با نالههای " یا بنیَّ " " یا بنیَّ " باز
خون بر دل ما میشود در هر شب جمعه
تا روضهخوان میگوید از شرحِ وداعِ تو
غم تا کمر تا میشود در هر شب جمعه
جمعه تو را کشتند پس " عَجّل فرج " گفتن
با گریه معنا میشود در هر شب جمعه
پیراهن خونین و صد چاکت که با مهدیست
تحویل زهرا میشود در هر شب جمعه
میراثی از چشم کبود حضرت یاس است
چشمی که دریا میشود در هر شب جمعه
#نـوكــر_نـوشـت:
#حسین_جان💔
شب جمعه شده و باز سلامي از دور
كاش فطرس خبر پاسخ آن را بدهد
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
جهم
بی تو هر جا میروم احساس غربت می کنم
راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم
بی تـو آرام و قـراری نیست در دنیای ما
دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم
نامه ی اعمـال من حـال تو را بد می کند
جمعه ها بدجور احساس خجالت می کند
غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل
بعد از این تا زنده ام با تو رفاقت می کنم
روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه
حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم
من که باری بر نمیدارم ز روی شانه ات
با چه رویـی بر تو اظهـار ارادت می کنم
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهــدی_جـان
ای دیدنت بهانهترین خواهش دلم
فکری بکن برای من و آتش دلم
دست ادب به سینهی بیتاب میزنم
صبحت بخیر حضرت آرامش دلم
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله
#آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_اباعبدالله
#به_یاد_شهیدان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_
عجل_فرجهم
تو فقط دست به زانو مزن و گریه مکن
گیرم ای شاه کسی نیست، خودم نوکر تو
لحظه ای فکر کنی پیر شدم، مدیونی
در سرم هست همان شوق علی اکبر تو
من خودم یک تنه از کرببلا می برمت
چه کسی گفته که پاشیده شده لشگر تو
تو برایم نگرانی که چه آید سر من
من برایت نگرانم که چه آید سر تو
همه را بدرقه کردی و به میدان بردی
می روی هیچ کسی نیست به دور و بر تو
بده پیراهن خود را که خودم پاره کنم
نمی ارزد سر این کهنه شده... پیکر تو
وای از معجر من، معجر من، معجر من
وای از حنجر تو، حنجر تو، حنجر تو
سعی ام این است ببینم بدنت را، اما
چه کنم، شمر نشسته جلوی خواهر تو
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسـیـن_جـان💔😭
سنگها...هلهلهها...پیکـر تو...یک لشگـر
وای این قوم چرا این همه خنجر دارند؟
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، فرا رسیدن #عاشورای_حسینی و شهادت مظلومانه ی #اباعبدالله_الحسین (ع) و یاران با وفایش بر عزاداران آن حضرت تسلیت باد.🏴
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان😭😭
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_علی_تمام_زاده
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده
چه تند میرود، این ساربانِ وا مانده
خدا به خیر کند، باز گم شدم بابا
بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده
بگو چه کار کنم، تا به عمه ام برسم؟
توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده
خودت که داخلِ گودال گیر افتادی
عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟
به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم
دوباره چادر من دستِ خارها مانده
بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد
سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده
کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟
به جان سپردن من چند ربنا مانده؟
به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست
پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟
#نـوكــر_نـوشـت:
#حسین_جـان💔
من دخترم، باباییم، تقصیر من چیست؟
بابا بغل کن باز هم این دخترت را
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
دست منو زنجیر، فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم
بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
با حنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم
من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو
اینقدر باشم سیر، فکرش را نمی کردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر، فکرش را نمی کردم
تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید
حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم
شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر...
مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم
در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم
خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم
خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام
با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم
حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم
#نـوكــر_نـوشت:
#حـسین_جـان💔
سر شکستن به خدا ارثیه ی زینب بود
او ز ما حال جنون وار فقط میخواهد
.
بر شاه تشنه نیزه و شمشیرها زدند
چون ماجرای کوچه به او بی هوا زدند
آنانکه در مدینه نبودند آمدند
مُحکم به روی پهلوی او ضرب پا زدند
سر دسته ی اراذل کوفه اشاره کرد
یکباره با اشاره ی آن بی حیا زدند
تشویق می شدند کسانی که میزدند
او را میان هلهله با مرحبا زدند
بودند نان خور پدر و جدّ او ولی
این صید را طایفه ای آشنا زدند
جز سنگ و تیر و نیزه و تیغ این درنده ها
با هرزه گی به معرکه با ناسزا زدند
در پیش چشم خواهر او بین قتلگاه
بر جای جای پیکر او هر کجا زدند
عبّاس تا که بود که جرأت نداشتند
شه را جدا زچشم یلِ با وفا زدند
با پا به روی سینه ی زخمش پریده و
با قهقهه چقدر به او بی اِبا زدند
بازی شان گرفت که تا خنده ای کنند
با پنجه بر محاسن خون خدا زدند
تا ضربه ی دوازدهم هِی ادامه داد
بی وقفه ضربه تا که سرش شد جدا زدند
بر روی خاک با شکم افتاده بود چون
دیوانه وار گَردن او از قفا زدند
زینب رسیده بود که خاکی بسر کند
با پشت دست خواهر او را چرا زدند
یک عدّه پیرمردِ سیه دل رسیده و
با نیّت ثواب به او با عصا زدند
#نـوكـر_نـوشـت:
#حسیـن_جـان
ز وصف حالت زینب زبانماݧ لال است
گریز روضه چرا باز سمت گودال است؟
کشید خنجر و بر سینه ات نشست و...
ونوکرت #شب_جمعه دوباره بدحال است
.
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم
آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم
سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما
از گناهان زیادم بخدا خسته شدم
خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد
دیگر از نفسم و این عُجب و ریا خسته شدم
اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش
یاری ام کن همه عمرم، همه جا، خسته شدم
ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری
وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم
شهرمان رنگ تو را کم به خودش دیده و من
دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم
تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم
یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم
باز هم جا نشدم بین گـدایانِ حـرم
پس نپرسید ز حالم که چرا خسته شدم
این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و
راهی ام کن حرم کرببلا خسته شدم
#نـوكـر_نـوشـت:
#حسیـن_جـان
این روزها غمِ حرم و غربت و فراق
افتاده مثل زخم به جانم، حسین جان
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
می سوزد از غمت جگرم، گریه می کنم
با ناله های شعله ورم گریه می کنم
مانند شمع آب شدم ذره ذره، با
پروانه های دور و برم گریه می کنم
کنج قفس نشسته ام و آه می کِشم
دارم برای بال و پرم گریه می کنم
حتی زمان پخت و پز نذری شما
تا فیض کاملی ببرم گریه می کنم
با یاد موی سوخته ی کودکان تو
تا شانه میزنم به سرم گریه می کنم
یاد سجود آخر تو بین قتلگاه
در سجده های هر سحرم گریه می کنم
آنقَدر کِیف می کنم آن لحظه ای که من
در روضه ی تو با پدرم گریه می کنم
کاری به غیر گریه بلد نیستم حسین
تنها همین شده هنرم، گریه می کنم
از خواهرت مپرس کجا مانده دخترت
از شرم عمه با خبرم، گریه می کنم
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسـیـن_جـان
گفت زینب: من کجا و کوچه و بازار شام
قدکمان شد بعد تو ام المصائب یا حسین
#.
یک اربعین ز داغ، دل مضطرم شکست
یک اربعین، سرشک به چشم ترم شکست
یک اربعین مدام به ما خنده کرده اند
با رفتن تو حرمت اهل حرم شکست
در کل عمر بال و پرم بودی ای حسین
در زیر اسب ماندی و بال و پرم شکست
وقتی که روی پیکر تو پا گذاشتند
دیدم که استخوان تنت در برم شکست
با دیدن تو یاد از آن کوچه کرده ام
آنجا که از لگد، کمر مادرم شکست
ای یار از خرابه مپرسی ز خواهرت
آندم که قلب طفل، به دور و برم شکست
من دست بسته بودم و از روی بام ها
سنگم زدند و مثل سر تو سرم شکست
#نـوكــر_نـوشــت:
#حسین_جان💔
تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی
که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #ارباب_بی_کفن
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_رضا_ملایی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
دور از تو نیستم که دلم در هوای توست
قلبم به زیر تابش گنبد طلای توست
تنها غذای حضرتی ات نه رئوف من
در سفره ام هر آنچه که دارم غذای توست
اول تو یاد می کنی و یاد می کنم
هر صبح قلب مشتعلم جای پای توست
تنها نه در حرم که به هر جای این زمین
هر خسته ایی که گم بشود آشنای توست
اهلیتم کجا و کریمان اهل بیت
عبد جواد بودن من از دعای توست
هک شد به هر رواق بیاید گناهکار
اصلا که چشم پوشیِ از ما بنای توست
هر کس جواب شد، تو بغل باز می کنی
بر کودک مریض محبت دوای توست
مهران به یاد مهر تو پرواز می کنم
الحق جواز کرببلا با رضای توست
#نـوكــر_نـوشـت:
#یا_امام_رضا
از هرچه هست دور و برم خستهام فقط
صحن و سرای شاه خراسانم آرزوست
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
هرچه بد تا میکنم با من مدارا میکنی
از سر لطف و کرم با بی حیا تا میکنی
حاجتم را میدهی تا من تقاضا میکنم
دردهایم را خودت فوراً مداوا میکنی
پیش چشمان همه داری بزرگم میکنی
آبرویت را دوباره خرج رسوا میکنی
پرده پوشی میکنی و باز عصیان میکنم
هر که بویی میبرد فوراً تو حاشا میکنی
صبح تا شب این همه بد میکنم اما شما
کار خوبم را فقط در بوق و کرنا میکنی
سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری
غافل از اینکه مرا داری تماشا میکنی
یاد کن آلوده را #یابن_الحسن از باب لطف
در قنوت نیمه شب با رب که نجوا میکنی
یا زمانی که میان روضه های مادرت
گریه بر درد و مصیبت های زهرا میکنی
کربلا میخواهم آقا التماست میکنم
گریه دارم میکنم، داری تماشا میکنی؟
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهـدی_جـان💔
شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است
ای شرح اضطراب دلم، #جمعه شد بیا
#
1.83M
دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف
كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف
تمام صحن #علی بوی #فاطمه دارد
شمیم سیب بیاید میان راه نجف
صفای هر سحرش، گریه بر غم #زهراست
به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف
قدم زده دل شب در میان نخلستان
امان ز كوفه و خونابه های چاه نجف
قرار ما همه #باب_الرضا همان جایی
كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف
قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح
چقدر بوی #حسین میدهد پگاه نجف
#نـوكـر_نـوشـت:
#یاعلی_جـان
دستِ خودم که نیست #نجف دلربا شده
دل شب به شب برای تو تنگ است #یاعلی
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
گرفته است دلم مثل آسمان امشب
دوباره حرف فراق است در میان امشب
به پای ثانیه ها چنگ می زنم اما
چرا نمی گذرد کندتر زمان امشب
فدای سینه زن خسته ای که بعد دو ماه
گرفته کنج حسینیه آشیان امشب
یکی برای خود آرام روضه می خواند
زبان گرفته یکی هم #حسین_جان امشب
مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف، مشهد
کجاست صاحب عزا صاحب الزمان امشب
بیا بخاطر این اشک، این لباس سیاه
دمی کنار عزادارها بمان امشب
نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم
بیا به مجلس ما روضه ای بخوان امشب
پس از دو ماه چه اجریست بهتر از اینکه
در آستان رضاییم میهمان امشب
چه سفره ای شود آن سفره ای که جمع شود
به دست بخشش آقای مهربان امشب
#نـوكــر_نـوشـت:
#یا_امام_رضا
تاج شاهی مال مردم، خاک پایت مال من
حسرت این پای بوسی را سلیمان میکشد
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
آقا اجازه هست از #مــادر بگویم
از مـادرت از لشکـر #حیدر بگویم
از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره
از دختـری با چشمـهـای تر بگویم
آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا
خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم
آقا نمی آیی؟ ببین #در شعله ور شد
از آتش و موی سر و معجر بگویم
آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا
می خواستم در پشت در مادر بگویم
از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر
از سینه ی #زهـرا و میخ در بگویم
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـادر_جــان
روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از
درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد
یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم
گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_
عجل_فرجهم
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد
پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد
همه همدست شدند دست خدا را بستند
خواستم این گره کور گشایم که نشد
ریختند بر سر من، دست زتو بردارم
هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد
سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین
قنفذ آنقدر زد، انداخت زپایم که نشد
دست خود را به در سوخته حائل کردم
جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد
حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد
می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد
خواستم زودتر از این بروم نزد پدر
زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد
دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد
میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد
به همین پهلوی بشکسته حلالم کن علی
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـادر_جــان
یک کوچه و یک نگاه تار و کم سو
مسمـارِ در و غـلاف و تیغ و بازو
حق دارد، اگر که مـادرم میگیرد
یک دست به دیوار و یکی بر پهلو
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم
میسوزم و باسوز جگر خاطره دارم
مانوس به اشکم چه کنم دست خودم نیست
آخر من ازین دیده ی تر خاطره دارم
یک روز عصا بودم و یک عمر خمیدم
از درد سر و درد کـمر خاطـره دارم
کابوس گرفته ز من این خواب شبم را
با آه شب و سوز سحر خاطره دارم
این پیری من زیر سر کودکی ام بود
در سن کم از غم چقدر خاطره دارم
رد میشدم از کوچه ی تنگ و جگرم سوخت
از سیلی و از چرخش سر خاطره دارم
بیزارم ازین سرعت بسته شدن در
من با لگد و آتش در خاطره دارم
#نـوكـر_نـوشـت:
#حـسـن_جــان
سیلیِ به #زهرا سبب مرگ #حسن شد
آری بخدا غصه ی ناموس کشنده ست
#دوشنبتون_امام_حسنی
#به_یاد_شهیدان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_
عجل_فرجهم
آقا به ما هم سر بزن ما هم گدائیم
در این بیابان گم شدیم اصلاً کجائیم؟
نوری بده در این شب تار جهنم
تا پا برهنه، سینه زن، پیشت بیائیم
در روضه ها گرچه به دنبال تو هستیم
اما پس از گریه فراموشت نمائیم
قطعاً اگر اینجا نمی آیی دلیلش
این است که ما مثل کاهی بی بهائیم
ما را به جرم عشقبازی دست بستند
آقا خدایی جان تو ما بی حیائیم؟
اصلاً کنار تو نشستن کار ما نیست
اما به راه دوستانت خاک پائیم
فردا به روی سینه های ما نوشته:
ما سینه زنهای عموجان شمائیم
آقا بگو تا زیر پای تو بیافتیم
با روسیاهی باز اما بی ریائیم
هرشب میان خواب و رؤیا با پَر دل
از زائران سرزمین کربلائیم
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهــدی_جـان
هر صبحِ جمعه ناحیه ها ندبه میکنند:
میآید او که منتقم و دادخواهِ ماست
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسین
سلام عليكم و رحمة الله،
#آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_اباعبدالله
#به_یاد_شهیدان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_فرجهم
مناجات
نگاهت را مگیر آقا، خدا را خوش نمی آید
گدایت را مکن رسوا، خدا را خوش نمی آید
من مجنون و دیوانه گدای هر شبت هستم
بیا رّدم مکن لیلا، خدا را خوش نمی آید
شبیه ماهی ام هر دم میان حوض عشق تو
مکن دورم از این دریا، خدا را خوش نمی آید
تمام دوستانم را خریدی و حـرم بردی
خجالت می کشم تنها خدا را خوش نمی آید
لبم در حسرت بوسه از آن شش گوشه ات مانده
من و هجر حرم اما، خدا را خوش نمی آید
نه تنها دوری از صحنت، کنارش درد رسوایی
میان تشنگی گرما، خدا را خوش نمی آید
نظر کن بر دو یعقوبی که از هجر حرم خون شد
خدایی یوسف زهرا، خدا را خوش نمی آید
#نـوكـر_نـوشـت:
#حسین_جان💔
من را بخر که نرخ خودم را شکسته ام
چوب حراج به تن من خورده با گناه
عمریست با عنایت تو گریه می کنم
تنها به قصد قربت تو گریه می کنم
عمریست پای بیرق مشکی روضه ها
در سایه سار رحمت تو گریه می کنم
گاهی ستاره میشوم و تا سپیده دم
در آسمان غربت تو گریه میکنم
قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل
پایین پای هیئت تو گریه میکنم
آه ای ضریح گمشده، بانوی بی نشان
در حسرت زیارت تو گریه میکنم
تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع
با بوی یاس تربت تو گریه میکنم
گاهی کنار روضه ات از دست میروم
از بس که در مصیبت تو گریه میکنم
مرگ من از فشار و در و دیوار خانه نیست
این غصه می كشد كه غریب است شوهرم
میزد مرا مغیره و یک کس به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمی زند
بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت
مادر، کسی مقابل دختر نمی زند
دستی پلید لاله ی گوش مرا درید
دیگر صدای عمه به گوشم نمی رسد
#نـوكــر_نـوشـت:
#حسین_جان💔
به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من
خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم
شاعر برای از تو سرودن زبان نداشت
حتی قلم برای نوشتن توان نداشت
مولای من اگر تو نبودی بدون شک
قرآن حق برای ولایت نشان نداشت
از زور بازویت به همه گفته ام، علی
دنیا به غیرِ تو که یلی پهلوان نداشت
طوری به روی دشمن خود تیغ میکشی
انگار دشمن از دم اول امان نداشت
تنها علی بدون زره رفته در نبرد
ترسی میان معرکه از این و آن نداشت
رزق زمینیان همه در دست مرتضاست
حیدر اگر نبود کسی آب و نان نداشت
زهراست مادر بشریت بنابراین
آدم به جز علی پدری مهربان نداشت
#نـوكــر_نـوشــت:
#جانـم_علـی♥️
در جهان شاهی به جز شاه نجف افسانه است
هرکه مولایش شود غیر علی، دیوانه است
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_عوض_رحمانی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
1.28M
داستان کوچه را هرکس شنید
آه از عمق وجودش بر کشید
لمس کن اوج مصیبت را کمی
سر کش از دریایی از ماتم نمی
تاکنون بغض شکسته دیده ای؟
مادری از پا نشسته دیده ای؟
تاکنون سر نهفته داشتی؟
ماجراهای نگفته داشتی؟
تاکنون دریای ماتم دیده ای؟
مادرت را با قد خم دیده ای؟
داشتی در سینه آهی دردناک؟
مادرت را دیده ای بر روی خاک؟
دیده ها از اشک خون تر دیده ای؟
خاک کوچه روی چادر دیده ای؟
تاکنون لا جرعه از غم خورده ای؟
تاکنون سیلی محکم خورده ای؟
تاکنون بودی عصای مادرت؟
از مصیبت خاک ریزی بر سرت؟
گوشواره دانه دانه برده ای؟
مادرت را سمت خانه برده ای؟
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسـن_جانــم💔
یا رب نصیب هیچ غریب دگر مکن
داغی که گیسوان حسن را سپید کرد
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم
غلامحسین_دهقان