eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
مونسی برمن نمانده بهتر از عمامه ام راحتی اصلا ندارداین سر از عمامه ام ازسرهرکوچه ای رفتم سرمن ریختند جابه جا هرگزنشد خاکستر از عمامه ام هرچه میگفتم مسلمانم مرامحکم زدند میزبانی کرد اینجا منکر ازعمامه ام غیراز اینکه دستمال گریه های من شود برمیامد کاش کاردیگر از عمامه ام عمه جان از آستین پاره بهتر پیشم است درمی آید چندپاره معجر از عمامه ام پیش چشمم به سکینه تهمت زشتی زدند چه خجالت هاکشید این دختر از عمامه ام از همان روزی که از ماروسری دزدیده اند بهره بردم بین مردم کمتر از عمامه ام 🔸شاعر: ==========================
=========================== وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد گفتند، گفت زود سند را بده به من گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت سیلی برای غصب فدک راه چاره شد گفتند مست بود و صدایی نمی شنید آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد چادر به پای مادر سادات گیر کرد افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد 🔸شاعر: ============================= 🔹
شب رفت و رفت بر تن عالم لباس صبح روشن شد آسمان شب از انعکاس صبح خیل ملک به حالت تعظیم دور اوست اما به سوی هوست تمام هواس صبح نامش همینکه معجزِ پروردگار شد ایمن شد از وساوس خناس ناس صبح از باغ ساوه بوی انار آمد و سپس دریاچه اش به خاک نشست از هراس صبح داردطلایِ بتکده ها زنگ می زند از خواب می پرند همه با تماس صبح دارد دوباره کار خدا سکه می شود خورشید قلب ها پسر مکه می شود تو آمدی و رحمت للعالمین شدی خورشید اولین و مه آخرین شدی در پیچ وتاب زلف تو یک خلق واله اند با گیسوان ریخته حبل المتین شدی از آن طرف تو را همه ساحر صدا زدند از این طرف برای همانها امین شدی تنها به خاطر پدر فاطمه شدن در اعتکاف رفتی و چله نشین شدی با خنده های فاطمه لبخند می زدی باغصه های فاطمه زار و حزین شدی گفتی حسین از من و من هستم از حسین اول نفر تویی ولی از پنجمین شدی لنگ است بی نگاه شماها کمیت من قربان اهل بیت شما اهل بیت من کعبه همینکه از بت عزّی زلال شد بر روی گونهء تو مبدل به خال شد اینگونه بود روی سیاه آبرو گرفت اینگونه کعبه منبر بانگ بلال شد بوی تو را اویس به شهر قرن کشید گرچه براش دیدن رویت محال شد شبهای وحی هم خود جبریل در حرا بالش برای اشک شما دستمال شد یادت که هست آن شب معراج هم علی مشغول باغبانیِ آن سیب کال شد دیدید خواستگار شده دختر از شما گفتید در جواب که کی بهتر شما؟! لب وا نمی کنند حکیمان بدون تو مفهوم نیست یک خط قرآن بدون تو وقتی بهشت خلق،همان خانهء شماست سردرگمی است زندگی یک آن بدون تو فردوس با تمام درختان و میوه هاش می شد شبیه خاک بیابان بدون تو یوسف اگر اسیر جمال شما نبود دل را نکنده بود ز کنعان بدون تو در بارگاه قدس علی هم که می رویم مزه نمی دهد شب ایوان بدون تو وقتی که مصحف تو همان مصحف علیست اصلا" مزار تو نجف اشرف علیست دینت علی،مرامت علی، دلبرت علی روحت علی، توانت علی، پیکرت علی فکرت علی، خیالت علی، باورت علی جنت علی،قیامت علی، کوثرت علی یارت علی، ولایت علی، یاورت علی سرباز علی، مبارز علی ، لشگرت علی شمشیر علی، تهمتن علی،ممتحن علی حیدر علی، قلندر علی، صفدرت علی باده علی، پیاله علی، میکده علی ساقی علی، خُمِ مِی علی، ساغرت علی مکه،مدینه،سامره و کربلا علی صلِ علی محمد و صل علی علی ناقابلند محضرتان احترام ها ای مقصد تمام علیه السلام ها ای میوهء رسیدهء خلقت رسول عشق پخته شدند از جلوات تو خام ها از جمع بیشمار هزاران پیامبر بیرون زده ز صلب تو نسل امام ها آنروز اگر علی سر دوشت نرفته بود کس پی نبرده بود به اوج مقام ها بوی شرارهء در و دیوار می دهد خاکستری که می رسد از پشتِ بام ها مزد رسالت تو مودّت به فاطمه است لعنت به بی حیاییِ آن غاصبین پست 🔸شاعر: ===============================
در پیش خواهر از برادر گفتن عشق است پیش برادر هم ز خواهر گفتن عشق است از دختر موسی بن جعفر گفتن عشق است از شافع صحرای محشر گفتن عشق است   در ماتمش زهرا پریشان گریه کرده سینه زنان ، شاه خراسان گریه کرده   زهراست اما پهلویش خنجر نخورده دوشیزه مانده غصه ی همسر نخورده پیشانی اش محکم به چوب در نخورده یک مرتبه به یک حرامی بر نخورده   اما شبیه فاطمه خم راه رفته این چند روز آخری کم راه رفته   با تازیانه پیکرش شد لاله گون ، نه! با چوبه ی محمل سرش شد غرق خون ، نه! خلخال را از پایش کسی کرده برون ، نه! نامحرمی دیده قدش را تاکنون ، نه!   اینجا فقط دور و برش سادات بودند جاروکشان محضرش سادات بودند   در شام بر اشک تو خندیدند زینب پیش تو ، باسرنیزه رقصیدند زینب کوچه به کوچه بر تو خندیدند زینب آویزه از گوش تو دزدیدند زینب   اینجا به دستانم به غیر از گُل ندادند اینجا مرا با نیزه هاشان هُل ندادند سخت است اگرمرهم به چشم تر نباشد درغربت وغم سایه ای برسر نباشد ناموس حق باشد ولی معجر نباشد سوز غریبی کمتر ازخنجر نباشد تو بودی وچشمان هیز مردها وای بی قیدی دستان آن ولگرد ها وای 🔸شاعر: _____________________
دردبود و دردبود و دردبود و دردبود زیرچشمان زن من جای دست مرد بود 🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد بین گذر با دیده‌های تر زمین خورد زهرا و حیدر آینه بودند هم را زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد در سر وقار مرتضی را با خودش داشت بد شد میان جمعیت با سر زمین خورد اهل زنا که صحبت از دینِ خدا کرد هم حُرمت محراب، هم منبر زمین خورد می‌گفت اگر صدّیقه‌ای، شاهد بیاور چه طعنه‌ها از مردم این سرزمین خورد حوریّه‌ای که با تلنگر لطمه می‌دید با پا لگد که خورد محکم‌تر زمین خورد هر جا پیمبر بوسه‌اش می‌زد کبود است یعنی سفارش‌های پیغمبر زمین خورد طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد تا پا شود مادر، ولی آخر زمین خورد این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد خیلی دلش می‌خواست که زینب نفهمد امّا نرسیده به پشت در زمین خورد یک روز زیر دست و پا مادر زمین خورد یک روز زیر دست و پا دختر زمین خورد زهرا زمین که خورد، با معجر زمین خورد زینب ولی، صد بار بی‌معجر زمین خورد 🔸شاعر: =========================
آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست ازسنگری که هست و ز هم سنگری که نیست طفلان من به نان وغذا لب نمیزنند گیرم که سفره پهن شده ،مادری که نیست زینب نشسته اشک مرا پاک میکند کوثر شده به جای همان کوثری که نیست شستیم خون مانده به دیوار را ولی.. از خاطرم چگونه رَوَد آن دری که نیست؟ آه ای مغیره ، بد زن من را لگد زدی حالا فقط علیست و آن همسری که نیست من در اتاق سوم و هفتم گرفته ام دراین محل برای توچشم تری که نیست از من حسین قول زیارت گرفته است ازدیدن تو آرزوی بهتری که نیست وقتی تو و حسین نشستید در تنور زینب نشسته چشم ب راه سری که نیست یک روز داغ چادر خاکی مرا شکست یک روز هم مصیبت آن معجری که نیست 🔸شاعر: =======================
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است شوق پیغمبر ببین بوسه به دست فاطمه است تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است مى چکد از دامنش خون, مى چکد اشک از رخش باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است
شمع حیات از گوشه‌های بسترش رفت لب تشنه بود و آب و تاب از حنجرش رفت پشت سرش رقاصه ها کل می‌کشیدند هر بار اشک از گوشه چشم ترش رفت نفرین به ام الفضل با آن خنده‌هایش هر بار با طعنه کنار همسرش رفت دیوار و در می‌دید و لعنت می‌فرستاد بر آنکه با هیزم سراغ مادرش رفت از چهار سو مشتی کنیز او را کشیدند با هلهله با رقص جسم اطهرش رفت از تیزی این پله صورت در امان نیست با کشمکش تا بام خانه پیکرش رفت گرچه سه روز افتاد زیر نور خورشید اما کنار او کبوتر با پرش رفت وای از غریبی که میان یک بیابان غارت که شد انگشت با انگشترش رفت بازار ،کوچه ،مجلس می ، شام ،کوفه از هر مسیری نیز رد شد خواهرش رفت 🔸شاعر: ____________________________
  چشمم امروز اگرخیس شد و بارانی..  علت این است که مهمانم و در مهمانی  کرده حق رحمت خود را ب گدا ارزانی عرفه روز حسین است و خداهم بانی همه درسایه ی الطاف حسین آمده ایم اصلا انگار به بین الحرمین آمده ایم سهمم از زندگی بی تو‌ بداقبالی شد کار من بعد گنه مستی و خوشحالی شد بعد ماه رمضان کاسه من خالی شد ولی امروز که خواندی تو مرا عالی شد! بعد یک عمر که هی این در و آن در گشتم دیدی آخر  که سرانجام به تو برگشتم! به رویم هیچ نیاور که زمین افتادم من برای هوسم رشوه به شیطان دادم باغ خشکیده شدم فاطمه کرد آبادم من ازآن روز که عبد علی ام آزادم جان آقام علی عفو کن الان همه را کم نکن از سر ما مادری فاطمه را هرچه شد مهرعلی را که ندادم زکفم موقع نوکریم گم نشد اصلا هدفم خاکم اما به روی دامن شاه نجفم با هرآنکس که علی دوست نباشد طرفم! با علی وعده گرفتم دم ایوان طلا اربعین از نجف او بروم کرب و بلا گریه هرشبه و ناله توام داریم همه سال به دل شور محرم داریم ما فقط یک شب سوم بخدا کم داریم با رقیه شرف هردوجهان هم داریم اوکه امروز خودش قبله حاجات شده روی دوش عمویش گرم مناجات شده روزی ازعرش خداوند نگین می افتد زینت دوش عمو روی زمین می افتد با لگدها ب یسارو به یمین می افتد طفل با ضربه سیلی به یقین می افتد گرچه امروز به دستش زر و زیور دارد بعد یک ماه دگر غصه معجر دارد 🔸شاعر: ===========================
=========================== وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد گفتند، گفت زود سند را بده به من گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت سیلی برای غصب فدک راه چاره شد گفتند مست بود و صدایی نمی شنید آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد چادر به پای مادر سادات گیر کرد افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد 🔸شاعر: =============================
4_5785355840026317250.mp3
1.02M
. دم غروبای مدینه کنج بقیع میره میشینه این که میگه لا تدعونی ام الادب ام البنینه توسلش بوده همیشه به مادر حسین و زینب میگه خودم با چهار تا بچه م فدا سر حسین و زینب تا میاد صداش یا حسین رو لباش همه گریه میکنن با صدای ناله هاش وای.           حسین بند دوم باز روی خاکا قد خمیده تصویر چند تا قبر کشیده ویلی علی شبلی می خونه این مادر چهار تا شهیده میفته رو پای رباب و غروب پیش سکینه میره به یاد مشک پاره پاره میخواد حلالیت بگیره میخوره زمین شده ام بی بنین میگه بچه مو زدن با عمود آهنین وای.          حسین هر جا که می‌ره پا می‌زاره ابر بهار میشه میشه می باره از صبح تا شب حرفش همینه مردم حسین مادر نداره شنیده سر ها رو بریدن شنیده معجرا رو بردن شنیده توی کوچه بازار چجوری دخترا رو بردن از کفن میگه واسه مرد و زن میگه از جای پاهای اسب روی یک بدن میگه وای.       حسین @navaye_asheghaan