eitaa logo
ذاکرین آل الله
361 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
442 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّه" تو را این‌گونه می‌نامند مولای تلاطم‌ها و نامت غرش آبیِ آوایِ تلاطم‌ها تو را این ‌گونه می‌فهمند مجذوبان كه اربابی و نامت مونس هموارهٔ شب‌های بی‌خوابی تو را اينگونه مي سنجند با شأن خداوندي خدا ذات تو را با ذات عصمت داده پيوندي تو را پیغمبرِ بی‌سرترین پیغام می‌دانند تو را بنیان‌گذار اصلی اسلام می‌دانند و تو تكثیر حق در جانِ هفتاد و دو پیغمبر كه پیغام تو را بردند از لاهوت آن ‌سوتر تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی‌ست تو میلادت برای عاشقان غم، عارفان شادی‌ست نمی‌دانیم یعنی چه تلاطم از دل دریا نمی‌فهمیم یعنی چه تولد از دلِ زهرا تو را بر محملی از دل، از آن بالا فرستادند تمامِ آسمان و اهل آن بر پایت اُفتادند... زمين سر تا سرش چشم است وقتي جلوت اللهي قدم بگذار اي جانِ جهان هر جا كه ميخواهي تو را كه مصطفی همواره از جبریل می‌پرسید علی در قاب چشمِ فاطمه هرشب تو را می‌دید برایت قبل از آنی كه بیایی گریه می‌كردند برای تو شهیدِ كربلایی گریه می‌كردند براي تو زمين تنگ است ميدانم تحمل كن برايت زندگي ننگ است ميدانم تحمل كن براي توبلوري كه تراشيده شدي درعرش زمين و آسمان سنگ است ميدانم تحمل كن براي تو كه گوشت پر زآهنگ بهشتي هاست كلامِ من بد آهنگ است ميدانم تحمل كن زمين ميماند و تو ظهر شور انگيز عاشورا ويك روز حماسي و غرور انگيز عاشورا به پيش بادها اِستاده اي اي روح طوفاني نگاه تو عميق و ساده چون آيات قرآني خدا را هر چه با اثبات خود اثبات ميكردي تمام عقلها و روح ها را مات ميكردي كنون من مانده ام بين سرود و مرثيه حيران منم يك لحظه زيرِ آفتاب و لحظه اي باران كنون من مانده ام با عقده هاي تو گره خورده دلي كه با ضريح كربلاي تو گره خورده قلم از عشق تو آقا زيارت نامه ميخواند و فطرس در جوارتو برايت نامه ميخواند يكي از نامه ها خيس است همراهش سلام ماست و تو با مهرباني مينويسي اين غلام ماست شاعر: .
باید به همان سال دهم برگردیم با بیعت در غدیر خم برگردیم تا سوز عطش نکشته ما را باید تا برکۀ اکملت لکم برگردیم این بغض هنوز سر به شورش دارد این چشم هزار چشمه جوشش دارد این زخم هزار و چارصد سالۀ ما اندازۀ زخم تازه سوزش دارد هرجا که غدیر رفته باران رفته جنگل به کویر و کوهساران رفته هر جا که امام هست در مکتب او حیوان هم اگر آمده انسان رفته بر جای بماند از تو یک رد کافیست از عشق نشانه ای در این حد کافیست درک تو فقط حد رسول الله است یک شیعه اگر تو را بفهمد کافیست دور و بر نور را که خلوت دیدند انکار تو را چقدر راحت دیدند این کوردلان تو را ندیدند اگر یک عمر فقط از تو کرامت دیدند چشمی که به یک اشاره بر می خیزد با دیدن یک ستاره بر می خیزد شب را به نگاه خیره سنجاق نکن خورشید تو هم دوباره بر می خیزد ما با تو به رازهای مکنون زده ایم همراه تو پای در دل خون زده‌ایم هر بار که خواست شیعه مدفون بشود با هیبت یک شهید بیرون زده‌ایم توصیف تو حال دیگری می خواهد نیروی خیال دیگری می خواهد محدودۀ واژه ها برایت تنگ است این شعر مجال دیگری می خواهد 🔸شاعر: _____________________
🌿 تو را این‌گونه می‌نامند مولای تلاطم‌ها و نامت غرش آبی آوای تلاطم‌ها تو را این‌گونه می‌فهمند مجذوبان كه اربابی و نامت مونس هموارهٔ شب‌های بی‌خوابی تو را پیغمبر بی‌سرترین پیغام می‌دانند تو را بنیان‌گذار اصلی اسلام می‌دانند و تو تكثیر حق در جان هفتاد و دو پیغمبر كه پیغام تو را بردند از لاهوت آن‌سوتر تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی‌ست تو میلادت برای عاشقان غم، عارفان شادی‌ست نمی‌دانیم یعنی چه تلاطم از دل دریا نمی‌فهمیم یعنی چه تولد از دل زهرا تو را بر محملی از دل، از آن بالا فرستادند تمام آسمان و اهل آن در پایت افتادند... تو را كه مصطفی همواره از جبریل می‌پرسید علی در قاب چشم فاطمه هرشب تو را می‌دید برایت قبل از آنی كه بیایی گریه می‌كردند برای تو شهید كربلایی گریه می‌كردند... زمین می‌ماند و تو ظهر شورانگیز عاشورا و یک روز حماسی و غرورانگیز عاشورا به پیش بادها استاده‌ای، ای روح طوفانی نگاه تو عمیق و ساده چون آیات قرآنی خدا را هرچه با اثبات خود اثبات می‌كردی تمام عقل‌ها و روح‌ها را مات می‌كردی كنون من مانده‌ام بین سرود مرثیه حیران منم یک لحظه زیر آفتاب و لحظه‌ای باران كنون من مانده‌ام با عقده‌های تو، گره خورده دلی كه با ضریح كربلای تو گره خورده قلم از عشق تو آقا زیارت‌نامه می‌خواند و فطرس در جوار تو برایت نامه می‌خواند یكی از نامه‌ها خیس است همراهش سلام ماست و تو با مهربانی می‌نویسی این غلام ماست ✼═══
|⇦•تو را این‌گونه می‌نامند .. ویژۀ ولادت حضرت اباعبدالله علیه السلام و سرداران کربلا به نفس حاج مهدی رسولی•✾• "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّه" تو را این‌گونه می‌نامند مولای تلاطم‌ها و نامت غرش آبیِ آوایِ تلاطم‌ها تو را این ‌گونه می‌فهمند مجذوبان كه اربابی و نامت مونس هموارهٔ شب‌های بی‌خوابی تو را اينگونه مي سنجند با شأن خداوندي خدا ذات تو را با ذات عصمت داده پيوندي تو را پیغمبرِ بی‌سرترین پیغام می‌دانند تو را بنیان‌گذار اصلی اسلام می‌دانند و تو تكثیر حق در جانِ هفتاد و دو پیغمبر كه پیغام تو را بردند از لاهوت آن ‌سوتر تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی‌ست تو میلادت برای عاشقان غم، عارفان شادی‌ست نمی‌دانیم یعنی چه تلاطم از دل دریا نمی‌فهمیم یعنی چه تولد از دلِ زهرا تو را بر محملی از دل، از آن بالا فرستادند تمامِ آسمان و اهل آن بر پایت اُفتادند... زمين سر تا سرش چشم است وقتي جلوت اللهي قدم بگذار اي جانِ جهان هر جا كه ميخواهي تو را كه مصطفی همواره از جبریل می‌پرسید علی در قاب چشمِ فاطمه هرشب تو را می‌دید برایت قبل از آنی كه بیایی گریه می‌كردند برای تو شهیدِ كربلایی گریه می‌كردند براي تو زمين تنگ است ميدانم تحمل كن برايت زندگي ننگ است ميدانم تحمل كن براي توبلوري كه تراشيده شدي درعرش زمين و آسمان سنگ است ميدانم تحمل كن براي تو كه گوشت پر زآهنگ بهشتي هاست كلامِ من بد آهنگ است ميدانم تحمل كن زمين ميماند و تو ظهر شور انگيز عاشورا ويك روز حماسي و غرور انگيز عاشورا به پيش بادها اِستاده اي اي روح طوفاني نگاه تو عميق و ساده چون آيات قرآني خدا را هر چه با اثبات خود اثبات ميكردي تمام عقلها و روح ها را مات ميكردي كنون من مانده ام بين سرود و مرثيه حيران منم يك لحظه زيرِ آفتاب و لحظه اي باران كنون من مانده ام با عقده هاي تو گره خورده دلي كه با ضريح كربلاي تو گره خورده قلم از عشق تو آقا زيارت نامه ميخواند و فطرس در جوارتو برايت نامه ميخواند يكي از نامه ها خيس است همراهش سلام ماست و تو با مهرباني مينويسي اين غلام ماست شاعر:
|⇦•تو را این‌گونه می‌نامند .. ویژۀ ولادت حضرت اباعبدالله علیه السلام و سرداران کربلا به نفس حاج مهدی رسولی• "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّه" تو را این‌گونه می‌نامند مولای تلاطم‌ها و نامت غرش آبیِ آوایِ تلاطم‌ها تو را این ‌گونه می‌فهمند مجذوبان كه اربابی و نامت مونس هموارهٔ شب‌های بی‌خوابی تو را اينگونه مي سنجند با شأن خداوندي خدا ذات تو را با ذات عصمت داده پيوندي تو را پیغمبرِ بی‌سرترین پیغام می‌دانند تو را بنیان‌گذار اصلی اسلام می‌دانند و تو تكثیر حق در جانِ هفتاد و دو پیغمبر كه پیغام تو را بردند از لاهوت آن ‌سوتر تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی‌ست تو میلادت برای عاشقان غم، عارفان شادی‌ست نمی‌دانیم یعنی چه تلاطم از دل دریا نمی‌فهمیم یعنی چه تولد از دلِ زهرا تو را بر محملی از دل، از آن بالا فرستادند تمامِ آسمان و اهل آن بر پایت اُفتادند... زمين سر تا سرش چشم است وقتي جلوت اللهي قدم بگذار اي جانِ جهان هر جا كه ميخواهي تو را كه مصطفی همواره از جبریل می‌پرسید علی در قاب چشمِ فاطمه هرشب تو را می‌دید برایت قبل از آنی كه بیایی گریه می‌كردند برای تو شهیدِ كربلایی گریه می‌كردند براي تو زمين تنگ است ميدانم تحمل كن برايت زندگي ننگ است ميدانم تحمل كن براي توبلوري كه تراشيده شدي درعرش زمين و آسمان سنگ است ميدانم تحمل كن براي تو كه گوشت پر زآهنگ بهشتي هاست كلامِ من بد آهنگ است ميدانم تحمل كن زمين ميماند و تو ظهر شور انگيز عاشورا ويك روز حماسي و غرور انگيز عاشورا به پيش بادها اِستاده اي اي روح طوفاني نگاه تو عميق و ساده چون آيات قرآني خدا را هر چه با اثبات خود اثبات ميكردي تمام عقلها و روح ها را مات ميكردي كنون من مانده ام بين سرود و مرثيه حيران منم يك لحظه زيرِ آفتاب و لحظه اي باران كنون من مانده ام با عقده هاي تو گره خورده دلي كه با ضريح كربلاي تو گره خورده قلم از عشق تو آقا زيارت نامه ميخواند و فطرس در جوارتو برايت نامه ميخواند يكي از نامه ها خيس است همراهش سلام ماست و تو با مهرباني مينويسي اين غلام ماست شاعر: .
باید به همان سال دهم برگردیم با بیعت در غدیر خم برگردیم تا سوز عطش نکشته ما را باید تا برکۀ اکملت لکم برگردیم :: این بغض هنوز سر به شورش دارد این چشم هزار چشمه جوشش دارد این زخمِ هزار و چارصد سالۀ ما اندازۀ زخم تازه سوزش دارد :: هرجا که غدیر رفته باران رفته جنگل به کویر و کوهساران رفته هر جا که امام هست در مکتب او حیوان هم اگر آمده انسان رفته :: بر جای بماند از تو یک رد کافی‌ست از عشق نشانه‌ای در این حد کافی‌ست درک تو فقط حد رسول الله است یک شیعه اگر تو را بفهمد کافی‌ست :: دور و بر نور را که خلوت دیدند انکار تو را چقدر راحت دیدند این کوردلان تو را ندیدند اگر یک عمر فقط از تو کرامت دیدند :: چشمی که به یک اشاره بر می‌خیزد با دیدن یک ستاره بر می‌خیزد شب را به نگاه خیره سنجاق نکن خورشید تو هم دوباره بر می‌خیزد :: ما با تو به رازهاي مكنون زده‌ايم همراه تو پاي در دل خون زده‌ايم هر بار كه خواست شيعه مدفون بشود با هيبت يك شهيد بيرون زده‌ايم :: توصیف تو حال دیگری می‌خواهد نیروی خیال دیگری می‌خواهد محدودۀ واژه‌ها برایت تنگ است این شعر مجال دیگری می‌خواهد ✍
داغ تو در سراچۀ قلبم چه می‌کند؟ در این فضای کم غم عالم چه می‌کند؟ دل موکبی‌ست وقف پذیرایی از غمت در موکبم امیر دو عالم چه می‌کند؟ چشمی که از شنیدن نام تو اشک ریخت در روضه‌ها و مجلس ماتم چه می‌کند؟ اشکی که آتش دل ما را فرو نشاند پیداست با لهیب جهنم چه می‌کند! آن‌کس که صبح و شام برای تو خون گریست با رؤیت هلال محرم چه می‌کند؟ زهرا تمام مدت حمل تو گریه کرد شادی چنین ظهور کند، غم چه می‌کند؟ زینب رشیده بود و کنار غمت خمید پس مادر تو با کمر خم چه می‌کند؟ احمد که تاب دیدن بغض تو را نداشت با دیدن مصیبت اعظم چه می‌کند؟ نوح و خلیل و موسی و عیسی چه کرده‌اند؟ یا رب ببین پیمبر خاتم چه می‌کند؟ در قتلگاه تو دل درندگان شکست تنهایی تو با دل آدم چه می‌کند؟.. چشمانم از خجالت لب‌هایت آب شد در دشت خشک، قطرۀ شبنم چه می‌کند؟ بیش از هزار و نهصد و پنجاه و چند گل! با لاله‌زارِ زخم تو مرهم چه می‌کند؟ ✍
@Shere_aeini تو وقتی اومدی گفتم ، که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه،چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم ، بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم ، غریبی مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم ، بزار خلوت کنم باتو بزار تعریف کنم بعدش ، ببین من پیر شدم یاتو ببخش حرفای تعریفیم،دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی،خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکِ ، خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی ای اما ، برایِ دخترت زشته برای دخترت زشته،که خونش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید،تو حرفام دلخوری باشه کدوم دختر بااین حالش،پیش باباش معذب نیست ببخش از راه طولانی،سر و وضعم مرتب نیست اگه بابا بیاد باید،برات با جون مهیا شم خجالت می کشم وقتی،نتونم از زمین پاشم نگی من بی ادب بودم،نگی این دختر عاشق نیست نمی تونم پاشم از جام،پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو،به هر چی جز تو می بندم به زورم باشه پامیشم،به زورم باشه می خندم مگه تو صورتم امشب،بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی،یه بار حتی نخندیدی یکی دستی تو تاریکی،به گونم خورده چیزی نیست یکی از من یه گوشواره،امانت برد چیزی نیست فقط دلتنگِ تو بودم،که اعصابم به هم ریخته یه قدری خستۀ راهم،یه کم خوابم به هم ریخته میخوام امشب سرت تاصبح،به رویِ دامنم باشه میخوام امشب شب خوبِ،ازینجا رفتنم باشه دیگه اخماتو واکردی،منم با بغض می خندم بیا آغوشتو واکن منم چشمام میبندم 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی‌مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم، بعدش ببین من پیر شدم یا تو ببخش حرفای تعریفی‌م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی‌ای اما برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونَش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می‌کشی وقتی نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی‌تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می‌بندم به زورم باشه پا می‌شم به زورم باشه می‌خندم مگه تو صورتم امشب بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده، چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده، چیزی نیست فقط دلتنگ تو بودم که اعصابم به هم ریخته یه قدری خسته‌ی راهم یه کم خوابم به هم ریخته می‌خوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه می‌خوام امشب شب خوبِ ازینجا رفتنم باشه دیگه اخماتو واکردی منم با بغض می‌خندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو میبندم ✍