eitaa logo
ذاکرین آل الله
251 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
288 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با اجازه از خداوند حسن کیست امشب رب هر بنده؟!حسن! میروم با ذوق در بند حسن "هو" نوشتم جای پسوند حسن آری آری این بود توحید من سجده کردم بر یکی! آن هم حسن! کاسه ی تقوایم امشب لب پر است گوشم از توصیه ی زاهد کر است جای ساغر خُم بیاری بهتر است این می از انگور نه! از کوثر است کیف کن امشب شب سلطانی است باده ی ناب علی مجانی است به به از این کوچه بوی نان رسید اولین فرزند آقاجان رسید برکت اسمش به هر دکّان رسید آی نوکرها خبر! سلطان رسید اولین باری که گفتم یا حسن دشت اول را گرفتم با حسن چینی خرد دلم را بند زد عقل و ایمان مرا پیوند زد یک حسن گفتم به کامم قند زد فاطمه بر صورتم لبخند زد یاحسن گفتم به ما مرهم رساند پول تو جیبی مارا هم رساند از علی تا درجمل رخصت گرفت دشت را آن جذبه و هیبت گرفت جان لشگر را به یک ضربت گرفت آن زن از ترس حسن لکنت گرفت کیف کرد آنجا علی،گفت این سخن تو معز المومنینی یا حسن! گرچه نوکر بیشتر دارد حسین عاشقانی خون جگر دارد حسین کشته مرده هر قَدَر دارد حسین.. دل به دست یک نفر دارد حسین.. ای حسینی ها حسین کربلا.. بوده خود از شیعیان مجتبی مجتبی یعنی امام کربلا سفره دار خاص ‌و عام کربلا پرشده از او تمام کربلا صلح او روح قیام کربلا تربت اعلی اگر شد موتمن.. چون به خاکش‌ خورده دستان حسن! رسم باشد بهر مردی با کرم.. سنگ قبری خوب و یک صحن و حرم پس چه شد آن نذرهای مادرم؟! پس چرا گنبد نداری دلبرم؟! دادِ ما درآمده از صبر تو کشت مارا داغ سنگ‌ قبر تو آفتاب این سمت ها اصلا نتاب وای از دست تو، وای ای آفتاب گاه تابیدی مکرر بر رباب گاه تابیدی سه روز بی حساب ما قیامت را چو هیات میکنیم از تو به زهرا شکایت میکنیم 🔸شاعر: ===========================
چه شِکّری ست چه طعمی ست عطر هر دهنی ست که عزّتِ کلمات و شکوهِ هر سخنی ست قسم به نام حسن ، هر که مهرِ او را داشت انیس و مونسمانَ ست قوم و خویشِ تنی ست رسیده نیمهٔ ماه و نگاه ها اینجاست چقدر این پسرِ خانواده خواستنی ست به یمنِ آمدنش نرخ ها شکسته شده بگو به کعبه اذان را، چه ماهِ بت شکنی ست به روزِ حشر که خوبان حسینی اند همه حدیثِ عشق بگوید ، حسین خود حسنی ست چه چشمه ایست دو چشمش چه ابروئیست کمان عزیزِ فاطمه یعنی عزیزِ هر دو جهان هر آنچه رزقِ جهان هست آب و دانهٔ اوست و جود مانده اگر عمرِ جاودانهٔ اوست همیشه سفرهٔ بذلِ کریم باز بود همیشه بخششِ بی منّت از نشانهٔ اوست چنان به مهرِ خودش فقر را بغل گیرد فقیر حس نکند در میان خانهٔ اوست خدا تمامِ کرم را به مجتبی داده کلیدِ خانهٔ فردوس در خزانهٔ اوست بهشت را به بها می دهد خدا ، آری بهشت اگر بدهد حتم با بهانهٔ اوست دلم به سفرهٔ شاهانه دعوت ست امشب بساط آنکه گدا نیست ، حسرت ست امشب 🔸شاعر: ===========================
- شكسته مى شود امشب سبوى چشمانم دوباره بر سر اين سفره نيز مهمانم قلم به دست شدم شعر تازه مى خوانم غزل به شوق خداوند جود و احسانم - نوشتم از سر شوقم به يك دل آگاه نوشتم اشهدان حسن كريم الله - به نام نامىِ مولاى ما امامِ حسن حسن تمام خدا و خدا تمام حسن خزان بهار شد امشب به احترام حسن حسن امام من است منم غلام حسن - هر آنچه خواسته ام را خدا به من بخشيد به من نگاه كريمانه ى حسن بخشيد - به هيبتى علوى و به جلوه اى زهراست قيام اوست كه بانىِ ظهر عاشوراست چقدر محترم است و چقدر او آقاست فقط به روز جزا پرچم حسن بالاست - چقدر دست كريم و گره گشا دارد چقدر پيش خدايش برو بيا دارد - چكيده ى غزل و شور محتشم هستى وزير اعظم حق،صاحب كرم هستى نوشته ى قلم سبز هر علم هستى كه گفته است كه آقا تو بى حرم هستى؟ - تو احتياج ندارى به گنبد و به ضريح به اين دليل كه باشى به فاطمه تو شبيه - اگر بناست بسوزم،خودت بسوزانم چنان كه آتش عشقت نشست بر جانم به دامن تو گره خورده است دستانم اگرچه پيش شما پر شدست پيمانه م - تو رد نمى كنى از خانه ات گدايى را على الخصوص دهد بر تو آشنايى را - منم گداى گدايان مادرت آقا خراب ذبح گلوى برادرت آقا اسير چادر خاكىِ خواهرت آقا شكسته بال و پر ياس پر پرت آقا - قسم به جان خودت جز تو را نمى خواهم به غير نوكرى ات از خدا نمى خواهم - هر آنچه از تو بگويم نگفته ام سخنى قبول كن كم مارا..شما كجا و منى؟؟ بگويم از لب عطشان پاره پيرهنى نمانده است برايش سرى و نه بدنى - به سينه ميزنم و از ته دلم فرياد بلند مرتبه شاهى ز صدر زين افتاد 🔸شاعر: ===========================
کیست آقام ، شاه ذوالمنن است به همه گفته ام که عشق من است بنویسید روی بابِ نجف کنیهٔ مرتضی ابوالحسن است او فقط صاحب کرمخانه است سفره دارِ تمام پنج تن است ناقهٔ ام فتنه را پی کرد پسرِ کعبه زاده ، بت شکن است خطبه می خواند عین ِ پیغمبر از همان کودکی چه خوش سخن است با وجودیکه بی حرم شده است صاحبِ این همه گدا حسن است مظهر ِ اسم ِ یا کریم ِ خداست او بزرگِ همه بنی الزهراست جلوات خدا نماست حسن اولین شبهِ مصطفاست حسن شیر خورده ز سینهٔ زهرا مَحرَمِ عصمتِ خداست حسن پسرِ ارشدِ امیرِ نجف شاهِ ما بعدِ مرتضاست حسن همه حاجت روا روید امشب دست هایش گره گشاست حسن در دو دنیا نگاهِ قاسمِ او چاره سازِ امورِ ماست حسن ظاهراً در مدینه بی حرم است مالکِ کُلِّ کربلاست حسن بی جهت نیست پرچمش بالاست حسنی کیست ؟! سیدالشهداست حلم دارد به وسعت عالم در کرم دست بوسِ او حاتم گیسوانِ سپید ِ او دارد خاطراتی ز روزهای غم ای بمیرم چه زود پیر شده روزگارش گذشته با ماتم قاتلش گشته کوچه ای باریک کوچه ای تنگ و پُر ز پیچ و خم دست در دست مادرش می رفت آمد از روبرو یکی کم کم جلو آمد دو سه قدم نامرد مادرش رفت عقب یکی دو قدم مانده ام من چه نسبتی دارد رویِ حوریه....سیلی ِ محکم صورتی که تمام عصمت بود غرقِ خون شد به دست نامَحرم یک طرف دست و یک طرف دیوار چهره از آن به بعد شد درهم تا قیامت برای ما بد شد پا به چادرگذاشت و رد شد 🔸شاعر: ===========================
صدا پیچید،دنیا گوش شد،غرق شنیدن شد اذان پیغمبری کرد و مهیای وزیدن شد‌ طلوعت شمع‌های آسمان را استراحت داد زمین روشن شد و خورشید مشغول لمیدن شد ‌ کمی تا قد کشیدی شاخه ی انگور از دیوار به شوق دست‌های تو پذیرای خمیدن شد‌ نوازش کردی و در سینه‌ی چوبی نخلستان دلی خشکیده از جور زمین سبز از تپیدن شد‌ چقدر آزادگی می‌ریخت از هر بند انگشتش کنیزی که برایت بی قرار غنچه چیدن شد ‌ صدای پای تو یک شهر را در کوچه ها آورد در و دیوار هم حتی سراپا محو دیدن شد ‌ چقدر آسوده خاطر بود از  دنیا فقیری که شبی سرد از غذای سفره‌ات گرم چشیدن شد‌ خدا می‌خواست معنای کرم را جلوه‌گر باشی همین انگیزه‌ی خوبی برای آفریدن شد ‌ به جز رنگ خدا رنگی نمی‌ماند در این عالم تو را با رنگ یک‌رنگی خود گرم کشیدن شد‌ برای کوری چشم حسودان قبل بسم الله خدا ''روحی فداک"ی‌ گفت و مشغول دمیدن شد‌ 🔸شاعر: ===========================
زمان زندگی ات روزگار بخشش شد تمام زندگی ات وقف کار بخشش شد تویی همان نوه ی آنکه از سر لطفتش بنی امیه هم امیدوار بخشش شد تویی همان پسر آنکه تیغ می بخشید و جنگ با کرمش کارزار بخشش شد تویی همان که سه دفعه تمام زندگی اش فقط به راه خدا در مدار بخشش شد طلا عیار ندارد اگر به دست تو نیست غبار پای تو حتي عیار بخشش شد کرم گداي کرم خانه ی تو شد وقتی که دست با کرمت اعتبار بخشش شد کریم بودی و بین مورخان به تواتر خبر رسید حسن سفره دار بخشش شد کریم بودی و افسانه ساختی از فقر فقیر با تو خداوندگار بخشش شد 🔸شاعر: ===========================
باران گرفت و کوچه‌ی دنیا صفا گرفت دریا به یُمن نورِ وجودش شفا گرفت روحِ کرم ز فیض قدومش جلا گرفت سائل همیشه رزق خود از مجتبی گرفت زیباترین ترانه‌ی لب‌ها خوش آمدی اول امامزاده‌ی دنیا خوش آمدی ماهِ خدا ز برکت تو این چنین شده عشقت دلیل هر نفس مومنین شده زلف کمند توست که حبل المتین شده اصلا کرم به نام تو آقا عجین شده عمری گدایِ سفره و میخانه‌ی توام عمری خمار باده و پیمانه‌ی توام سنگ تو را به سینه زده جانم از ازل ای آبروی شعر و ادب،قطعه و غزل احسانِ بی‌کرانِ تو در هر زبان مثل شد قاسم تو وارث احلی من العسل بی حب تو عسل به دهانم هلاهل است آخر به جز حسن چه کسی یار سائل است؟ ذکرِ گره گشا ، حسن بن علی مدد فرزند مصطفی ، حسن بن علی مدد ای مروه و صفا، حسن بن علی مدد ای نورِ کبریا، حسن بن علی مدد هفت آسمان به حیرتِ ذکرِ سجود تو عزت گرفته‌ پرچم دین با وجود تو تنها دلیل عزت من ، آبروی من پر کن پیاله را که تهی شد سبوی من یک لقمه نان ز دست تو شد آرزوی من یک بار هم نظر بنما سمت و سوی من نورِ خدا ز سوی تو شد منجلی حسن ای ذو الفقار دوم آل علی حسن سر تا به پایت آیه به آیه پیمبری تو اولین سلاله‌ی آیات کوثری آقا میان معرکه کردی چه محشری دیدند در جمل که تجلّیِ حیدری جانم به ضربِ دستِ تو ای تیغِ صیقلی ای فاتح جمل پسر مرتضی علی 🔸شاعر: ===========================
لحظه‌لحظه عمر من فقط گذشته با حسین چون‌که بر لبم نبوده غیر ذکر یاحسین دست من به دامن تو بوده هر کجا حسین چون محل نداده جز تو هیچ‌کس مرا حسین وقت بی‌کسی فقط تورا زدم صدا حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» حاجت مرا همیشه کرده‌ای روا حسین پس برای درد من فقط تویی دوا حسین در نماز صبح‌و‌ظهرومغرب‌و‌عشا حسین نام نامی تو از لبم نشد جدا حسین ذکر هرقنوت من به‌جای ربنا، حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» ای تجسم تمام رحمت خدا حسین لطف تو همیشه بوده شامل گدا حسین ما گدای بی‌وفا، تو شاه باوفا حسین هردقیقه می‌کنی نظر به‌حال ما حسین پس به‌غیر ازاین دعا نمیکنم دعا حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» اشک روضه‌ی تو مثل چشمه‌ی بقا حسین آمدم به هرکجا که روضه شد به‌پا حسین گرچه حق روضه‌های تو نشد ادا حسین گریه‌ام نشد برای تو شبی قضا حسین عمر من بدون گریه می‌شود فنا حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» جای تو مگر نبوده دوش مصطفی حسین؟ روی خاک کربلا چرا شدی رها حسین؟ روی سینه‌ات نشسته شمر بی‌حیا حسین کربلا کفن نبوده غیر بوریا حسین؟ مادرت رسیده با دم حسین‌وا‌حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» مادرم گذاشت بر لبم از ابتدا حسین ریخت بین شیر من از اشک روضه‌ها حسین گردنم گذاشت شال مشکی عزا حسین گفته‌ام از ابتدا به‌شوق انتها حسین پس به‌وقت مردنم به‌دیدنم بیا حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» 🔸شاعر: ===========================
همان طوری که در بخشش رضای دیگری دارد حسن تیغ کریمش هم صدای دیگری دارد به وقت خشم ، ابروی حسن برّنده تر می شد چو حیدر رقص شمشیرش نمای دیگری دارد کسی که درد مردم داشت بعد هر نماز خود درون خانه با زهرا دعای دیگری دارد همه دیدند که بر عهد خود می ماند پا بر جا میان کل عالم او وفای دیگری دارد غذای سفره اش را هر کسی می خورد بعدش گفت : غذای سفره ی شیعه شفای دیگری دارد چه دلچسب است صوت ربّناهای دم افطار ولی در نیمه ی ماهش نوای دیگری دارد به ظاهر قبر او حتّی ضریحی هم ندارد چون حقیقت در حریم دل بنای دیگری دارد گمانم یک ورودی حرم عطر عسل می داد یقیناً باب قاسم جان صفای دیگری دارد 🔸شاعر: ===========================
کریم کشور ایران پس از رضا حسن است کسی که سفره ی او می دهد شفا حسن است مدینه مشهد بعدی شیعه خواهد شد و بعد ، ذکر درون اذان ما حسن است پس از بنای حرم هر دوشنبه وقت اذان نوای قاری نقاره خانه ها حسن است به وقت خواهش دل های بی قرار بقیع همان کسی که گدا می زند صدا حسن است یمین معرکه قاسم ، یسار عبدالله « ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است » 🔸شاعر: ===========================
پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست نماز آینه ها را هبوط نور شکست سکوت نیمه ی شب را طنین شور شکست در ازدحام،پر و بال های حور شکست تمام عرشِ برین محو چهره ی ماه است لب ملائکه مشغول؛اَحسَنُ الله...است تبسمش همه شهر را غزلخوان کرد کویر خالی از احساس را گلستان کرد و آسمان خدا را ستاره باران کرد طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد ستاره ای بدرخشید و بی نقاب آمد دُرُست نیمه ی این ماه،آفتاب آمد به روحِ آیه ی تطهیرِ خویش،تن بخشید به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید به حُسن عاطفه ی خویش،ذوالمِنَن بخشید خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید به آفتاب بگوئید آمده قمرش هزار جان گرامی فدای گُل‌پسرش شراب عشق به قربان ساغرش رفته هزار رود به دریای اطهرش رفته فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته نگاه بنده‌نوازش به مادرش رفته دل مرا بخدا بُرده خوی مادری اش چقدر فاطمه‌وار است ذرّه پروری اش به نام نامی شاه کرم،به نامِ حسن قیام کرده کرامت به احترام حسن شده است مرغ کرم‌خانه جلد بام حسن هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن گدا،یتیم و گرسنه به برکتش سیرند جذامیان مدینه به پاش می میرند شکستگیِ پر و بال را شفا دادن مس وجودی عُشّاق را جلا دادن به سائلان و گدایانِ خود بها داد به دست با کرم خود به سگ غذا دادن تمام این همه یک شمّه از کرامت اوست نمی ز قطره ی دریای پُر سخاوت اوست حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است میان لشکر حیدر امیر و سردار است اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را شتر سوار جمل خورده ضرب شصتش را چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد هزار بنده ی گمراه را هدایت کرد برای دین خداوند استقامت کرد بنای مکتب اسلام را مرمت کرد چه رنج های فراوان به پای عشقش دید سه بار مال خودش را برای دین بخشید درخت خشک غمم،کوهساری از دردم شبیه فصل زمستان گرفته و سردم عزا گرفته ی این روزگار نامردم برای حلم حسن آه می کشم هر دَم کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود برای غربت بی انتهاش گریه نمود هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد چِقَدر سینه ی تنگم هوای غم دارد غمی که ریشه ی دیرینه در دلم دارد "امامزاده ی آبادی ام حرم دارد" ولی برادر زینب نه مرقدی دارد نه زائری،نه ضریحی،نه گنبدی دارد قسم به باد که زنگار را ز شیشه زدود قسم به آبی دریا،قسم به چشمه و رود قسم به بال و پر یا کریمِ خاک آلود به کوری همه ی آن حرامیان سعود بقیع،مرکز دیدار شیعه ها گردد قسم به فاطمه "صحن حسن" بنا گردد 🔸شاعر: ===========================
ای نگارِ واجبُ التعظیم آقایِ حسن ای بساطِ دائم التکریم دنیای حسن چاکرانت در عَجم داراترینِ مردمند خوب جایی زندگی دارند، در پای حسن مادرش را اختیارِ هر دو عالم داده اند اختیار نار و جنت را به بابای حسن حا و سین و یا و نونی را که عالم عاشقست حا و سین و نون آن نامِ دل آرای حسن هفت شهر عشق را عطّار گشتی بی سبب آنچه را دیدی ببین در سیرِ سیمای حَسن شهر را تعطیل میکرد "راه رفتن های" او راه بندان ، بارها شد از تماشای حسن بخت یارست در دو دنیا با گدایان کریم روزی آنهاست در دستِ توانای حسن نذر کردم پای نذری های مادر تا روم یکصد و هجده سفر تا صحن زیبای حسن . ارث از بابا رسیده بر کریمانِ حرم کربلا پُر بود از شهدِ گوارای حسن دست ما و دامنت شه زاده قاسم الدخیل ای که دستت میرسد بر قدِّ رعنای حسن گرچه راه انداخته است دنیای امروز مرا دیدنی تر دستگیری های فردای حسن 🔸شاعر: ===========================
مراشبیه عبایت تکان بده آقا مرابه زیرِکسایت مکان بده آقا کمی زچهره ماهت نقاب بر افکن دوباره برتن این مرده جان بده آقا به دست فیض کریمت طلیعه ی خورشید گدای پشت درم, آب ونان بده آقا به دانه هرموژه ات تیرِ زهد برقلب است زِ ابروانِ هِلالت کمان بده آقا توراقسم به نفسهای آخرِ قاسم برای خوب شدن یک زمان بده آقا به جان فاطمه محجوب میشوم آخر زخادمان تو محسوب میشوم آخر چه مزه ای بدهد ازجگر حسن گفتن زِ مغرب رمضان تا سحر حسن گفتن خدابه حق حسن, یاحسن به حق خدا شدم عبیدتو با اینقدر حسن گفتن تمام روزی نوکر به دست ارباب است که آب ونان من است بیشتر حسن گفتن ز بعدذکرِ حسین یاحسین ،میچسبد قسم به حضرت زهرا دگر حسن گفتن ببرتونام حسن را که عاقبت بینی نجات بخش صراط است هرحسن گفتن تنورعشق حسین ، از دم حسن گرم است که اشک روضه وسوز،ازغم حسن گرم است دوگوشواره حسن را چه گوشه گیرش کرد و گوشه پاره حسن را چه زود پیرش کرد 🔸شاعر: ===========================
میان ارض و سما بزم شادی و شور است به روی دست نبی آیه‌هایی از نور است بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند عزیز کرده‌ی زهرا “کریم” مشهور است زدست هیچ کسی لقمه نان نمی‌خواهیم کرامت حسنی با مزاجمان جور است گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست نظر به منظر جانان مراد و منظور است چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع شکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور است به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم برای گنبد و گلدسته نقشه‌ها داریم 🔸شاعر: ===========================
بر ماه شب نیمه‌ ی این میکده سوگند مثل تو ندیده است کسی کودک دلبند خورده دلم از صبح همان روز نخستین با مهر تو‌ای دست گل فاطمه پیوند در لطف و عطا و کرم و بخشش و رحمت گشتیم و ندیدیم کسی را به تو مانند هر گوشه‌ای از نام تو حاجات گرفتند از کوفه بگو تا به بخارا و سمرقند حاتم که زبانزد شده در جود و سخاوت یک عمر، بساطش به در خانه ات افکند در بند توام، عبد توام، نام تو بردم کوه گنهم را به تو بخشید خداوند حکاک ازل شیر اُحد، نام حسن را با خط خوشش سر در تالار دلم کند تو زندگی ات خرج فقیران شده عمری هر سائل محزون به کنارت شده خرسند آن شامی بد خُلق هم از سوی تو حتی چیزی نشنیده است به جز رحمت و لبخند در آرزوی وصف تو مردند هزاران تمثال گر و شاعر و نقاش و هنرمند هر بار نقاب از رخت افتاد خدا گفت: جبریلِ امین دود کند بهر تو اسپند جنگیدن قاسم همه اش از جمل توست مردانگی ات خوب رسیده است به فرزند «یا فاطمه»را یاد غمت، خیل شهیدان با غصه نوشتند به هر پرچم و سربند آن روز دوشنبه، وسط کوچه و مادر گریان شده ایم از غم این واقعه هر چند… هرگز کسی از راز تو آگاه نگشته آن را که تو دیدی همه در پرده شنیدند 🔸شاعر: ===========================
کریم های دو عالم به نام زاده شدند زبانزد همه ی خاص و عام زاده شدند اگر که ظرف نباشد توقع مِی نیست شراب ها همه از فیض جام زاده شدند چقدر خام شدم تا مرا کمی بپزند پیاله ها همه از خشت خام زاده شدند تو امر کردی و تکوینا استجابت شد و عاشقان تو با یک کلام زاده شدند جواب دادن تو اشتیاق می آرد سلام ها ز علیک السلام زاده شدند چه خوب شد که محبان حلال زاده ی عشق و دشمنان حسن هم حرام زاده شدند حسن حسین و یقینا حسین هم حسن است نشسته ام که ببینم کدام زاده شدند همین دو تا پسر فاطمه همان اول امامزاده شدند و امام زاده شدند چقدر دور و بر تو فرشته ریخته است بزرگ ها همه با احترام زاده شدند بساط نوکری ما کنار تو پهن است از اول ایل و تبارم غلام زاده شدند عجیب نیست به دنبال گنبدت هستیم کبوتران همه بالای بام زاده شدند چه بهتر است که بشینی و سکوت کنی که از قعود تو صدها قیام زاده شدند 🔸شاعر: ===========================
از عشق و عاشقی چند ساله بنویسم و از نیاز خودم از پیاله بنویسم قلم به دست گرفتم که شرح دل بکنم زمین دور وبرم را ز اشک گل بکنم دوباره نیمه ی ماه خدا دلم لرزید نوا و صوت عجیبی در آسمآن پیچید خبر رسیده که خیر عظیم در راه است خبر رسیده که مردم کریم در راه است من از طفولیتم کاسه لیس این خوانم بزرگ گشته ام اینجا و از گدایانم ندار و خانه به دوشم قرار من آقا امید زندگیم اعتبار من اقا چقدر سفره ی آقا برو بیا دارد چه عزتی سر این سفره ها گدا دارد ذلیل امده بودم عزیز دیر شدم به لطف نان حسن عاقبت بخیر شدم غذای بیت الحسن خورده ام که سیر شدم فقیر امده بودم ببین امیر شدم به زیر پرچم تو صاحب مقام شدم به اسم نوکر این خانه احترام شدم تو امدی و دو چشم حسود ها کور است همان زنی که لعین است و پست منفور است تو خنده کردی و بر شاعران غزل دادند به خیل کاسه به دستان خم عسل دادند حسن حسن ز روی این لبم نمی افتد عجب حرارتی دارد تبم نمی افتد تمام زندگیم را به تو بدهکارم به جان مادرم آقا که دوستت دارم 🔸شاعر: ===========================
چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن مادر افکند مرا در یم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن از همان روز شدم بی سر و سامان حسن بر جبینم بنویسید مسلمان حسن دل خود را سر هر بام ، هوایی نکنم طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی ، چه مرامی دارد چقدر لطف به بیمار جذامی دارد خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد همه اینها غزلی هست به دیوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل کیست ؟ حسن آنکه بخشندگی اش گشته مثل کیست ؟ حسن معنی حی علی خیر العمل کیست ؟ حسن مرد نام آور پیکار جمل کیست ؟ حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مظلومیت از غربت بابا دارد قد خم ، سینه ی خون ، دیده ی دریا دارد جگری سوخته از زخم زبان ها دارد گر بگوییم غریب الغربا ، جا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم بس که پیچیده به خود ، موی سرش ریخت به هم زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم همه ی خاطره ها در نظرش ریخت به هم دل پریشان شده از موی پریشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست ، حسن ، در ، کوچه باز هم خاطره ی گریه و مادر ، کوچه قاتل جان حسن می شود آخر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد وای بر من ، زد و بر صورت گل ، جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بشود ، باز هم امّا افتاد شعله ی آه کشد سینه ی سوزان حسن 🔸شاعر: ===========================
ای شهریار حسن و صفات حسن، حسن سالار عشق و یوسف گل پیرهن حسن نوباوهٔ پیمبر و میر و کریم و راد نور خدا و زینت هر انجمن حسن مولای پارسا و حلیم و نبی سیر شیرین زبان و سرور و صاحب سخن حسن کوه وقار و بحر شرف ، معدن کرم زیبای دهر و دلبر سیمین بدن حسن تندیس حسن و روح ملاحت ، جمیل کون وجه الحسن ، موقّر و شیرین دهن حسن بی ادّعا و اورع و ازهد به روزگار اهل دل و سلیم و سخی ، مؤتمن حسن میر شباب اهل جنان و فرشته فر سالار و سرفراز و شه ممتحن حسن ممتاز و میر و مهتر و بخشنده و جواد درّ ثمین و گوهر عالی ثمن حسن خلق عظیم و سیرت طاها به ارث او وارسته و جلیل و امین الامن حسن عبد مقرّب حق و والاتر از ملک مظلوم و دردمند و غریب وطن حسن مدح تو را نداند (هدایت) یک از هزار ای مهر پر فروغ و شه ذوالمنن حسن 🔸شاعر: ===========================
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم حَسن صورت، حَسن سیرت، حَسن خَلق و حَسن خُلق است که معنا عاجز است از حدّ توصیفش، عبارت هم چنان افتاده ام بر خاک پای مجتبی امروز "که فردا برنخیزم بلکه فردایِ قیامت هم"* کجا او دوستان را از دعا محروم می سازد دعا می‌کرد بهر آنکه بود اهل اهانت هم ضمانت می‌کند دنیا و عقبای محبان را که اینجا دستگیری می‌کند ، آنجا شفاعت هم 🔸شاعر: ===========================
چقَدَر کار حسن بردنِ دل ، دلبری است چقدَر روز جمل معنی جنگاوری است در جمل شمّه ای از رزم حسن را دیدند ورنه بازوی حسن مثل پدر حیدری است هرکجا نام حسن آمده زهرا هم هست پسر اولِ زهرا چقدَر مادری است می شناسند ملائک همگی روی زمین خانه اش را که شب و روز پر از مشتری است جبرئیل آمده هربار به پابوسی او افتخارش درِ این خانه فقط نوکری است دستِ ما نیست اگر عاشقِ نام حسنیم همه اش کارِ همان خالقِ بالاسری است * از شب تیره چه غم ، روی حسن را داریم ماه را ، صورتِ نیکوی حسن را داریم چه گدایان زیادی که ندارند کریم ما گدایان حسن کوی حسن را داریم گفته بودی که بگویم به تو از حبل متین باز کن چشم و ببین ، موی حسن را داریم مثل بادیم ، به هر کوی و گذر می گذریم ذکر برداشته هوهوی حسن را داریم مثل شمعیم که در عشقِ حسن ذوب شدیم در دل خود همه سوسوی حسن را داریم شیعیان حسنی در همه جا معلومند هرچه باشد همه جا بوی حسن را داریم 🔸شاعر: ===========================
پیغمبران دورِ پیمبر(ص) جمعشان جمع است خیلِ ملائک دورِ حیدر جمعشان جمع است مادر شده زهرا(س) و آمد ساره با لبخند حوّا و مریم؛ دورِ مادر جمعشان جمع است نوزاد نه! نورِ کرامت! حُسنِ نامحدود در دستهایش درّ و گوهر جمعشان جمع است یامجتبی(ع) گفتند و بوسیدند پایش را خورشید و ابر و ماه، دیگر جمعشان جمع است حاتم به بازو بسته حرزِ یاحسن(ع) را و در خانه؛ سائل هایِ مضطر جمعشان جمع است لبریزِ روزه دارها شد امشب این خانه وقتِ اذان از قبل، بهتر جمعشان جمع است دارند میگیرند از چشم ِ حسن(ع) حاجت سلمان و مالک، حُجر و قنبر جمعشان جمع است شخص ِ کریم ِ اهل بیت(ع) آمد؛ بهشت اینجاست اینجا که اهلِ دل؛ سراسر جمعشان جمع است وعّاظ، قاری، مستمع، مداح، شاعرها اطرافِ حیدر خیلِ نوکر جمعشان جمع است با، یاحسن(ع) دل میبریم از پنج تن هرآن روزی که دورِ حوض کوثر جمعِ مان جمع است! 🔸شاعر: ===========================
غزل،قصیده،رباعی،همه دچار حسن که هست شعرمن اینجابه افتخار حسن به نام حیّ تعالی ،یاعلی مددی شروع میکنم اینجابه اعتبار حسن درست نیمه ماه صیام،دست خدا گرفت کودک خودرا زکردگار حسن فقط به کوری چشمان عایشه،مولا گذاشت نام خودش رابه انحصار حسن زمان کشتی اوبا حسین بین همه فقط سرود پیمبر شده نثار حسن جمل به رعشه فتادازصدای تکبیرش ببین چه ولوله ای کرده ذوالفقار حسن چه گویم از وجنات امامِ خون خدا که الکن است زبانم ازاین وقار حسن خوشابحال جذامی شهرپیغمبر نشست برسرسفره دمی کنار حسن بگوبه جمع کریمان کریم یعنی او که هست رسم کرامت به یادگار حسن هرآنکه گفت زصلح اش بگو نگاه کند قیام کرب و بلا شد ز ابتکار حسن ‌بخوان به نام پدر تا پسر کند اعجاز که قاسم است رجزخوان کارزار حسن چه رمزوراز عجیبی نهفته در نامش تمام من شده غمخارآن مزار حسن 🔸شاعر: ===========================