eitaa logo
ذاکرین آل الله
251 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
288 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت ای مرغ چرا حال پریشان داری                     از غم کیست چنین ناله و افغان داری اشک خونین زچه از چشم ترت  می ریزد                گو به من خون زچه از بال و پرت می ریزد من ماتم زده آخر پدرم در سفر است                      زغم دوری او خون دلم در بصر است نه خبر از پدر و نه زبرادر دارم                                روز و شب آرزوی دیدن اکبر دارم تو مگر هدهدی و سوی صبا آمده ای                      یا مگر قاصدی از کرببلا آمده ای به یقین آمده ای نزد من از سوی حسین                 ورنه از چیست زتو می شنوم بوی حسین من به آن وعده که داده پدرم منتظرم                    خبری تازه اگر هست بکن با خبرم بلکه آورده ای ای مرغ به این شیون و شین            بهر صغرای جگر خون خبر مرگ حسین آتش آه تو آتش زده بر پیکر من                              بلکه داری خبر مرگ علی اکبر من پر و بالت همه را غرق به خون می نگرم                  گوییا کرده فلک خاک یتیمی به سرم گفت ای فاطمه! با شورونوا آمده ام                       قاصد مرگم و از کرببلا آمده ام کربلا یکسره صحرای منا بود امروز                          روز قربانی شاه شهدا بود امروز نو جوانان همه در خون خود آغشته شدند               قصه کوته،همه در راه خدا کشته شدند بهر یک قطره ی آب از دم شمشیر جفا                    دست عباس علمدار زتن گشته جدا پدرت بی کس و بی مونس و بی یاور بود                 تک و تنها به سر نعش علی اکبر بود همه سهل است ز یک واقعه خون است دل من         خاک غم بر سر من باد زگفتن خجلم فاش گویم پدرت از ستم شمرو سنان                        کشته شد با لب عطشان به لب آب روان نیمی از آل نبی کشته شمشیر شدند                      نیم دیگر زجفا بسته زنجیر شدند👆
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها ✅ اوخشاما مهربان بالام لایلای خسته جان بالام لایلای جان ویرن غریبانه باغری قان بالام لایلای گوز یاشی آخان لایلای عالمی یاخان لایلای اکبرین آدی دیلده یوللارا باخان لایلای همدم آختاران لایلای محرم آختاران لایلای قمچی لر یاراسینه مرهم آختاران لایلای جاندان ال اوزن لایلای غم لره دوزن لایلای جان بابا دین وقته گوزلری سوزن لایلای سینه داغلیان لایلای قاره باغلیان لایلای شمع تک قرانلوقدا نم نم اغلیان لایلای سبط بوالحسن لایلای بید تک اسن لایلای غم طنابی یوللاردا قوللارین کسن لایلای بلبل چمن لایلای حسرت وطن لایلای قانلی باش قوجاقیندا قورخودان ئولن لایلای آهی پر حزن لایلای آدلی سینه زن لایلای کاروان سراقینده چوللری گزن لایلای صبریمی آلان لایلای جانه اود سالان لایلای باشدا کربلا فکری شامیده قالان لایلای ائلده بیر دانام لایلای من گرک یانام لایلای فاطمه کیمی مظلوم خرداجا آنام لایلای گوز یاشی توکن لایلای چوخ بلا چکن لایلای کوینگی اولان خلعت قدیمی بوکن لایلای شاعر✍ولی اله کلامی زنجانی
4_243582790950454298.mp3
7.82M
نوحه ترکی بسیار زیبای مهربان بالام لای لای با مداحی مرحوم حاج محمد باقر منصوری
🩸هیچ یک از ما باقی نماند، جز اینکه خاری، پای او را به درد آورد... در نقلی آمده است: 🥀 یکی از فرماندهان لشکرِ حرامیانی که أسرای آل الله «علیهن‌ّالسلام» را به سمت شام می‌برند، ملعونی به نام «زجر بن قیس» حرام‌زاده بود. 🥀 وقتی که کاروان به بیابانی رسید که آن صحرا پُر از خار و سنگ و درخت بود، آن نانجیب دستور داد تا اسیران را با سرعت حرکت دهند؛ کاروان از آن وادی چنان با سرعت حرکت کرد، که شترانی که آبستن بودند، از سختی راه زاییدند و خار به پای تمام مرکب ها رفت. 🥀 طبق این نقل، در این‌جا بود که امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 📋 فَلَم یَبقَ واحدٌ مِنّا أهل‌البیت ِإلّا أصابَهُ أَلَمُ الشَّوک ▪️همانا از ما اهل‌بیت «علیهم‌السلام» کسی باقی نماند جز اینکه خاری پای او را به درد آورد. 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۶۰ ✍ چه پای آبله‌خیزی… چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست «زجر»، الهی! به خفتگان، همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایه‌ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدّرات مکدّر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی...
🩸ای پیرزن! آن زینب که تو می‌گویی، همین زن است که داری با او صحبت می‌کنی... در نقلی آمده است: 🥀 در یکی از منزل های در راه شام، حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با اطفال خردسال نشسته‌ بودند و رسم این بود که در هر منزل، مردم به تماشا می‌آمدند. 🥀 ناگهان پیرزنی عصا به دست آمد و نگاهی به دایره اسرا کرد و چشم او به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها افتاد. جلو آمد و عرضه داشت: از کجا هستید؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: از اسيران کربلا. پرسید: از کدام شهر آمده‌اید؟ حضرت فرمود: مدینة الرسول صلی اللّه علیه وآله. 🥀 پرسید: از کدام طايفه هستید؟ حضرت‌ فرمودند: از بنی هاشم. عرضه داشت: من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مدینه آمدیم. شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین علیه‌السلام مالی طلب کرد. 🥀 امیرالمومنین علی علیه‌السلام، فرزندش حسین علیه‌السلام را طلبید و فرمود: ای فرزندم! قرض این فقیر را بده. با حسین علیه‌السلام رفتیم به در خانه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها. 🥀 دیدم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به دخترکی کوچک که زینب سلام‌اللّه‌علیها نام داشت،فرمود: دخترم! گردنبند خود را بده به این فقیر. آن دختر چنین کرد و به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشده‌ام. 🥀 به من بگو آیا زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به سلامت است؟ یک مرتبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام که این صحنه را مشاهده می‌نمود، به گریه درآمد فرمود: «ای پیرزن! آن زینب که تو می‌گویی همین زن است که با او صحبت می‌کنی!» 📚جامع المجالس، ص۷۵ (نسخه خطی) ✍ در کربلا صبور رسید و دچار رفت زینب عزیز آمد و با حال زار رفت آن‌کس که روزگار به گردش نمی‌رسید... آخر به سایه‌ی ستم روزگار رفت روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر آن‌سان سوار آمد و این‌سان سوار رفت! بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن... بین غریبه آمد و با نیزه‌دار رفت زینب اگرچه وقت بلا پس نمی‌کشید هر جا صدای حرمله آمد کنار رفت! می‌خواست تا وداع کند با تن حسین او را چنان زدند ز قلبش قرار رفت خلخال دختران همه سوغات کوفه شد از آن به بعد پای همه روی خار رفت عباس گریه گرد همان دم که خواهرش با مست‌های بی‌سروپا هم‌جوار رفت احمد عمامه را به زمین زد میان عرش وقتی به‌روی معجر زینب غبار رفت
❀﴾﷽﴿❀ ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ میلادی: Monday - 29 July 2024 قمری: الإثنين، 23 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹تخریب حرم امام حسن عسکری و امام هادی علیه السلام در سامرا، 1427ه-ق 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️12 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️27 روز تا اربعین حسینی ▪️35 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام ▪️37 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
دست منو زنجیر، فکرش را نمی کردم چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر با حنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو اینقدر باشم سیر، فکرش را نمی کردم مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد آن دستِ پرچم‌گیر، فکرش را نمی کردم تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر... مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم : 💔 سر شکستن به خدا ارثیه ی زینب بود او ز ما حال جنون وار فقط میخواهد .
مانند ابر پیش یتیمان گریسته مردی که پای غصه ی جانان گریسته هر لحظه زندگی خودش را حسین دید با این حساب از دل و از جان گریسته از داغ و غصه های اسارت درون شام با حال زار و موی پریشان گریسته قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت او یا حسین گفته فراوان گریسته در تشت چوب بود وحروف مقطعه عمری برای قاری قرآن گریسته شاید برای دختر دردانه ی حسین وقتی که دید خار مغیلان گریسته قطعا درون زندگی اش سود می کند هرکس که پای عشق تو از جان گریسته یعقوب چشم خویش برای حسین داد کی !؟او برای یوسف کنعان گریسته 🔸شاعر: ==========================
خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد خیال کن هدف سنگ‌های کوفه و شام به روی نیزه سر دو برادرت باشد فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست و جمله‌های "حواست به معجرت باشد" خیال کن حرمت بی‌پناه مانده و بعد به روی نی سر سردار لشگرت باشد کنار عمه‌ی سادات، یک‌طرف شمر و سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد خیال کن که علی باشی و به مثل علی دو دست بسته کماکان مقدرت باشد خیال کن همه‌اینها که گفته‌ام هستند علاوه بر همه توهین به مادرت باشد یزید باشد و بزم شراب باشد و وای به تشت زر سر بابا برابرت باشد و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد و باز از همه بدتر که مدت سی‌سال تمام آن جلوی دیده‌ی ترت باشد به اشک حضرت سجاد می‌خورم سوگند که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد 🔸شاعر: ==========================
سر می گذارم بر سر دیوار روضه وقتی که می افتم به یاد یار روضه عرض ارادت می کنم بر آن مسیحی که روی دوش خود گرفته دار روضه مصداق کل یوم عاشوراست این مرد او شاهدی زنده است در اشعار روضه زخمی قدیمی از در و دیوار دارد آزرده او را واژه ی مسمار روضه سی سال اشک و هق هق و ذکر مصیبت در چشم او شد زندگی سرشار روضه بیماری کرببلایش مصلحت بود بیمار بوده او ولی بیمار روضه هر شب به روی سفره اش با دیدن آب می کرد با خون جگر افطار روضه هر جا که ذبحی را کنارش سر بریدند افتاد یاد مقتل غمبار روضه بابای مظلوم مرا لب تشنه کشتند وقتی که شمر نحس شد آوار روضه خیلی خجالت می کشم از عمه هایم از ازدحام کوچه و بازار روضه بی معجری ها یک طرف، از یک طرف هم گوش رقیه، غارت گوشوار روضه 🔸شاعر: ==========================
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِىَّ بنِ الْحُسَیْنِ(ع) یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ》🔶🔸 ✅کاوران اسرای اهل بیت(ع) بعد از طی مسیر طولانی و پرمشقّت از کوفه تا شام، بعد از عبور از منازلی، به دمشق، پایتخت شام و مرکز خلافت بنی امیه، رسیدند. و آنچه در تاریخ آمده اینکه؛ 📜《وَفِی أوَّلِ صَفَرٍ اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) إلى دِمَشقَ، وهُوَ عيدٌ عِندَ بَني اُمَيَّةَ》 ♦️در روز اوّل صفر، سر مبارک امام حسين(ع) به دمشق، وارد شد و آن روز، نزد بنى اميّه، عيد بود.(۱) 📜《فَوَقَفُوهُم عَن الدُخُولِ ثَلاثَه أَیّامِ وحَبَسُوُهُم هُناکَ، حَتّى تَتَوفّر زینَهُ الشامِ وتَزویقُها بِالحَلیِّ والحُلَلِ والحَریرِ والدِّیباجِ والفِضَّهِ والذَهَبِ وأنواعِ الجَواهِرِ عَلى صَفِه لَم یَر الراؤُوُن مِثلَها لا قَبلَ ذلکَ الیَومِ وَلا بَعدَه》 ♦️اهل بیت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، و آنها را در آنجا به بند کشیدند. در این حین شهر را به بهترین شکل زیور بستند، به گونه‌ای كه چشمی مثل آن را ندیده بود. 📜《ثُمَّ خَرَجَ الرِجَالُ والنِسَاءُ، والأَصَاغِرُ والأَکابِرُ، والوُزَرَاءُ وَالأُمَرَاءُ، وَالیَهُودُ وَالمَجُوسُ والنَصَارَى وسَائرُ المِلَلِ، إلَى التَفرُّجِ ومَعَهُم الطُّبُولُ وَالدُّفُوفُ وَالبُوقَاتُ وَالمَزامِیرُ، وَسَائِرُ آلَاتِ اللَهوِ والطَرَبِ، وقَد کَحَّلُوا العُیُونَ، وخَضَبَوا الأَیدِی، وَلَبسُوا أَفخرَ المَلابِسِ، وتَزیَّنُوا أَحسَنَ الزِّینَه، وَلَم یَرَ الرَاؤوَن أَشَدَّ اَحتِفَالاً وَلَا أَکثَرَ اجتِمَاعَاً مِنهُ، حَتَّى کَأنَّ النَاسَ کُلَّهُم حُشِرُوا جَمِیعَاً فِی صَعیِدِ دِمَشقَ》 ♦️سپس زنان و مردان شامی، بزرگ و کوچکشان، وزیران و امیران، یهودیان و مسیحیان، برای دیدن اسراء از خانه هایشان خارج شدند، در حالی آلات غناء از جمله دف و طبل و بوق و دهل به همراه داشتند. جامه ی نو و فاخر پوشیده و خود را به کُحل و خضاب آراسته بودند و به بهترین شکل تزیین کرده بودند در حالی كه چشمی مثل آن روز شام را شلوغ و پر ازدحام ندیده بود.(۲) 📜《قَد عَلَّقُوُا السُّتُورَ وَالحُجُبَ وَالدِّيبَاجَ وَ هُم فَرِحُونَ مُستَبشِرُونَ وَعِندَهُم نِسَاءُ یَلعَبنَ بِالدُفُوفِ والطُبُولِ》 ♦️اهل شام هر آنچه که باعث زینت می شد را به خود آویخته بودند و در بین آنها زنانی مشاهده می شد که با دف و طبل مشغول رقّاصی بودند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.(۳) بساط شراب گستراندند و همگی در معابر با طبل و شیپور به استقبال اسراء رفتند و به هم دیگر این روز را تبریک می گفتند. جارچیان اسراء را خارجی می خواندند. ابتدا اسرای کربلا، در بازار دمشق، گردانده شدند و در این میان، چه بی حرمتی ها که به خاندان اهل بیت(ع)، صورت نگرفت. سپس اسراء را وارد مجلس یزید کردند. 🏴امام صادق(علیه السّلام) در این باره می فرماید : 📜《لَمَّا أُدْخِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللهُ وَ أُدْخِلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) وَ بَنَاتُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مُقَيَّداً مَغْلُولًا》 ♦️وقتی که سر مبارک امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، در این هنگام امام سجاد(ع) به همراه دختران امیرالمومنین(ع) نیز وارد مجلس کردند، در حالی که دست و گردن و بازوی جد اسیرم، در غل بسته بود.(۴) 📜《..أجسادُهُم مُجَرَّدَةً، وثِيابُهُم مُرَمَّلَةً، وخُدودُهُم مُعَفَّرَةً》 ♦️در حالیکه، پیکرهای شهدای کاروان امام حسین(ع)، برهنه، با لباس های خونین و صورت های خاک آلود بودند.(۵) 📝شعر : ای شام، کربلای تو یا زین العابدین، دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین، یک عمر در فراق جوانان هاشمی، شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین، در بین خنده و کف و شادی گریستند، زنجیرها برای تو یا زین العابدین، در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد، دست گره گشای تو یا زین العابدین، تا حشر انقلاب حسین است سربلند، در پای خطبه های تو یا زین العابدین، در کوچه های شام فقط سنگ های بام، بودند آشنای تو یا زین العابدین! 👤غلامرضا سازگار 📚منابع : ۱)المصباح کفهمی، ص۵۱۰ ۲)حیاه الإمام الحسین(ع) قُرشی، ج۳، ص۳۶۹ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۲۷ ۴)تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۳ ۵)تاريخ طبری، ج۵، ص۴۶۰
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ(ع) اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(س) اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا حُسَینَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ》🔶🔸 ✅امام سجاد(ع) از هر فرصتی استفاده می کردند و مصائب کربلا و شهادت امام حسین(ع) و اسارت اهل بیت(ع) را برای مردم بازگو می کردند. 🏴نقل شده است که مردی در بازار مدینه فریاد می زد : 📋《أيُّهَا النَّاسُ! اِرحَمُونِي! أَنَا رَجَلٌ غَرِيبٌ!》 ♦️ای مردم! به من رحم کنید! من مردی غریب هستم. امام سجاد(ع) متوجه آن مرد شد و به او فرمود : 📋《لَو قُدِّرَ لَكَ أَن تَمُوتَ فِي هَذِهِ البَلدَةِ، فَهَل تَبقَى بِلَا دَفنِِ؟》 ♦️اگر تقدیر تو چنین رقم بخورد که در این شهر مرگت فرا رسد، آیا جنازه ی تو بدون دفن می ماند؟ آن مرد گفت : 📋《اللهُ أَكبَرُ! كَيفَ أَبقَى بِلَا دَفنِِ وَ أَنَا رَجَلٌ مُسلِمُ وَ بَينَ ظَهَرَانِي أُمَّةٌ مُسلِمَةٌ؟!》 ♦️الله اکبر! چگونه جنازه ی من بدون دفن بماند، در حالی که من مسلمان هستم و جنازه ام در مقابل چشم امت مسلمان است؟!! هنگامی که امام سجاد(ع) در سخن او را شنید، ندبه کنان خطاب به پدر مظلوم خود، فرمود : 📋《وَا اَسَفَا! عَلَيکَ يَا اَبَتَاه! تَبقِي ثَلَاثَةَ اَيَّامِِ بِلَا دَفنِِ وَ اَنتَ اَبنُ بِنتِ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 ♦️وامصيبتا! چقدر مايه ی تأسف است ای پدرم! که جنازه ات سه روز بدون دفن، روي خاک زمين باقي ماند، با اينکه تو پسر دختر رسول خدا(ص) هستي!(۱) 🏴هر وقت برای امام سجاد(ع) آب یا غذا می آوردند، حضرت(ع) شروع می کرد به گریه کردن! تا جایی که با اعتراض دیگران مواجه می شدند. 📋《أَنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ(ع) بَكَى أَرْبَعِينَ سَنَةً بِدَمْعٍ مَسْفُوحٍ وَ قَلْبٍ مَقْرُوحٍ يَقْطَعُ نَهَارَهُ بِصِيَامِهِ وَ لَيْلَهُ بِقِيَامِهِ فَإِذَا أُحْضِرَ الطَّعَامُ لِإِفْطَارِهِ ذَكَرَ قَتْلَاهُ وَ قَالَ : وَا كَرْبَاهْ! وَ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ يَقُولُ : قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) جَائِعاً، قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَطْشَاناً حَتَّى يَبُلَّ بِالدَّمْعِ ثِيَابُهُ》 ♦️حضرت سجاد(ع) چهل سال با ديدگانى اشكبار و قلبى داغدار بر اين رويداد غمبار مى گريست و شبانه روزش به روزه دارى و شب زنده دارى مى گذشت! هنگامى كه غذا براى افطارش حاضر مى شد، از شهادتگاه پدر و شهيدان به خون خفته كربلا ياد مى كرد و مى فرمود : آه از غم و اندوه! اى واى بر اين مصيبت! و زمزمه مى كرد و اشك مى ريخت و اين جمله را بر زبان مى آورد كه : وا كربلاه! فرزند گرانمايه پيامبر اکرم(ص) گرسنه به شهادت رسيد! پسر پيامبر اکرم(ص) را با لب تشنه كشتند! و آنقدر مى گريست كه گريبان جامه اش اشك آلود مى گرديد!(۲) در روایتی دیگر آمده است که؛ 📋《فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!》 ♦️امام سجاد(ع) مدت بيست يا چهل سال بر امام حسين(ع) گريست. هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى گذاشتند مگر اينكه گريان مى شد.(۳) 🏴روزی امام زین العابدین (ع )از بازار مدینه عبور می کرد دید قصّابی گوسفندی را می کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید. امام(ع) به او فرمود : آیا این گوسفند را آب داده ای؟ قصاب گفت : ما قصاب ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی کنیم! امام سجاد(ع) گریه کرد و فرمود : 📋《وَ اَلهَفَاهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِاللهِ(ع)! الشَّاهُ لاتُذبَحُ حَتَّی تُسقَی المَاءَ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولِ اللهِ تُذبَحُ عَطشَانَاً》 ♦️ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله(ع)! گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا(ص) بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند.(۴) در روایتی دیگر آمده است که امام سجاد(ع) ندبه کنان می فرمود : 📋《قَدْ مُنِعَ أَبِي مِنَ الْمَاءِ الَّذِي كَانَ مُطْلَقاً لِلسِّبَاعِ وَ الْوُحُوشِ》 ♦️پدرم را از آبی که برای درنده‌ها و حیوانات آزاد بودند، منع کردند.(۵) و نقل شده است که؛ 📋《إِنَّهُ بَكَى حَتَّى خِيفَ عَلَى عَيْنَيْهِ》 ♦️امام سجاد(ع) آن‌ قدر گریست تا بیم نابینایی بر ایشان می رفت.(۶) 📋《وَ كَانَ إِذَا أَخَذَ إِنَاءً يَشْرَبُ مَاءً بَكَى حَتَّى يَمْلَأَهَا دَمْعاً》 ♦️هر گاه ظرف آبی می‌گرفت تا بنوشد، آن‌قدر گریه می‌کرد تا پر از اشک شود.(۷) در مقاتل آمده است که؛ وقتی اهل بیت امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، آنان در مقابلش ایستادند، امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود : 📋《أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا يَزِيدُ! مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ؟》 ♦️ای یزید! تو را به خدا سوگند می دهم به گمان تو اگر پیامبر اکرم(ص)ما را به این هیئت دیدار نماید چه می کند؟ یزید در این هنگام، حکم کرد ریسمانها را بریدند و آنان را از قید طنا
ب رها ساختند. در این هنگام، یزید دستور داد، سر مبارک امام حسین(ع) را در بین انظار مجلس بیاورند. امام سجاد(ع) صحنه دلخراش سر بریده مبارک امام حسین(ع) را دید و پس از آن، 📋《فَلَمْ یَأْکُلِ الرُّؤُوسَ بَعْدَ ذلِکَ أَبَداً》 ♦️ایشان دیگر تا آخر عمرش گوشت کلّه حلال گوشتی را تناول نفرمود.(۸) اواخر عمر امام سجاد(ع) مصادف بود با حکومت ولید بن عبدالملک که از همه کس بیشتر کینه امام سجاد(ع)را در دل داشت. او بارها می گفت : من تا وقتی که علی بن الحسین(ع) در دنیا باشد راحت نیستم!(۹) پدر او نیز عبدالملک بن مروان جنایاتی در حق امام(ع) انجام داد. نقل است که، در زمان حکومت عبدالملک بن مروان، عبدالملک امام(ع) را به اجبار از مدینه به شام می آورد آن هم در هیئت یک اسیر! ابن جوزی می گوید : 📋《حَمَلَ عَبدُالمَلَكِ بنِ مَروَانَ عَلَي بنِ الحُسَينِ(ع) مُقَيِّداً مِن المَدِينَةِ فَأَثقَلَهُ حَدِيدَاً وَ وَكَّلَ بِهِ حَفَظَةً وَ القُيُودُ فِي رِجلِيِهِ وَ الغُلُّ فِي يَديِهِ..فَمَا مَضَت إِلَّا أَربَعَ لَيَالِِ》 ♦️عبدالملک بن مروان دستور داد که امام(ع) را دستگیر کرده و دست و پای او را غُل و زنجیر کنند و به گردنش بیاویزند و از مدینه بیرون ببرند. چنین کردند و به مدت چهار روز به همین وضعیت نگه داشتند. سپس ایشان را آزاد کرد و اجازه برگشت به مدینه را به ایشان داد.(۱۰) امام سجاد(ع) مانند جدشان امام علی(ع) شبانه مخفیانه برای فقرای مدینه طعام به عنوان صدقه می دادند. ابو حمزۀ ثمالى می گويد كه : 📋《كَانَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ(ع) يَحْمِلُ جِرَابَ الْخُبْزِ عَلَى ظَهْرِهِ بِاللَّيْلِ فَيَتَصَدَّقُ بِهِ وَ لَمَّا مَاتَ وَ غَسَّلُوهُ جَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى آثَارٍ فِي ظَهْرِهِ!》 ♦️امام زين العابدين(ع) کیسه های آرد و نان را بر پشت مبارک خود می گذاشت و در دل شب با آن برای فقرای مدینه تصدق مي دادند. وقتی که ایشان رحلت فرمودند، در وقت غسل دادن ایشان، ديدند كه آثار كشيدن بار بر پشت مبارك آن حضرت(ع) ظاهر است.(۱۱) سرانجام ولید، تصمیم گرفت امام(ع) را مسموم کند. لذا زهر کشنده ای برای کارگزارش در مدینه فرستاد و به او دستور داد تا این زهر را به امام(ع) بخوراند و آن نانجیب نیز دستور ولید را عملی کرد. زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و به شهادت رسید.(۱۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : شب‌های غربت تو گذشت و سحر نداشت حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت در حیرتم که سلسله آهنین مگر جایی ز زخم گردن تو خوب‌تر نداشت زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو تن‌هایشان به روی زمین بود، سر نداشت سنگت زدند بر سر بازارهای شام با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت هجده سر بریده برایت گریستند آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت حال تو بود در دل گودال قتلگاه چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت مهمان شام بودی و بهر تو میزبان جز گوشة خرابه مکانی دگر نداشت 👤سازگار 📚منابع : ۱)رياض المدح والرثاء قديحی، ص۶۵۸ ۲)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۱۱۵ ۳)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۱۰۷ ۴)مأساه الحسین(ع) شیخ عبدالوهاب کاشی، ص۱۵۳ ۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴، ص۱۶۶ ۶-۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۶۶ ۸)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۸ ۹)دلائل الإمامة طبری، ص۱۹۲ ۱۰)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۹۲ ۱۱)کشف الغمه اربلی، ج۲، ص۷۷
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِىَّ بنِ الْحُسَیْنِ(ع) یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ وَ یَا زَیْنَ الْمُتَهَجِّدِینَ》🔶🔸 ✅قرآن کریم در آیه ۲۳ سوره شوری، مزد رسالت پیامبر اکرم(ص) را مودّت اهل بیت(ع) معرفی می کند. خداوند متعال می فرماید : 📋《لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی》 ♦️بگو به ازای آن رسالت، پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی درباره خویشاوندان(اهل بیت)! اما واقعیت این چنین شد که اگر خداوند دستور به آزار و اذیت اهل بیت پیغمبر(ص) می داد، دیگر بیش از این، ظلم و ستم به خاندان ایشان، روا نبود. در تاریخ آمده است که؛ وقتی اسرای کربلا را وارد شام کردند، در اين ميان پيرمردى به كاروان اسيران نزديك شد و گفت : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَكُمْ وَ أَهْلَكَكُمْ وَ أَرَاحَ الْبِلَادَ عَنْ رِجَالِكُمْ وَ أَمْكَنَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ مِنْكُمْ》 ♦️خدا را سپاس كه شما را كشت و نابود كرد و شهرها را از مردان شما آسوده ساخت و امیرالمومنین يزيد را بر شما پيروز نمود!! امام سجاد(ع) به او فرمود : 📋《يا شَيْخُ! هَلْ قَرَأْتَ الْقُرْآنَ؟》 ♦️اى پيرمرد! آيا قرآن خوانده اى؟ پاسخ داد : آرى! (شما را با قرآن چكار؟!) فرمود : 📋《فَهَلْ عَرَفْتَ هذِهِ الآيَةَ؟》 ♦️آيا اين آيه را مى شناسى؟ که می گوید : 📋《قُلْ لاَ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى!》 ♦️به مردم بگو كه من هيچ پاداشى از شما در برابر رسالتم درخواست نمى كنم، جز دوست داشتن نزديكانم!(اهل بيتم) پيرمرد پاسخ داد : آرى! من اين آيه را خوانده ام! (ولى با شما چه ارتباطى دارد!). امام(ع) فرمود : 📋《فَنَحْنُ الْقُرْبى يا شَيْخُ!》 ♦️قربى ما هستيم ای پیر مرد! پيرمرد وقتی اين سخنان را شنيد، ساكت شد و از گفته هاى خود سخت پشيمان گرديد و فرياد زد : به خدا سوگند! شما همان گروه شايسته و از خاندان پيامبر اکرم(ص) هستيد. امام(ع) نيز در تأييد سخنان آن پيرمرد فرمود : به خدا سوگند، بدون ترديد ما همان اهل بيت عصمت و طهارتيم و به حقّ جدّ ما رسول خدا(ص) سوگند! كه ما همان گروه هستيم. 📋《فَبَكَى الشَّيْخُ وَ رَمَى عِمَامَتَهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ》 ♦️پيرمرد گريست و عمامه از سر انداخت و سرش را به آسمان بلند كرد. 📋《ثُمَّ قَالَ : اللَّهُمَّ إِنَّا نَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ جِنٍّ وَ إِنْسٍ!》 ♦️سپس گفت : خدايا! من از دشمنان آل محمّد(ص) از جنّ و انس آنها بيزارى مى جويم. سپس به امام(ع) عرض كرد : 📋《هَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟》 ♦️آيا راه توبه اى براى من وجود دارد؟ امام به او فرمود : 📋《نَعَمْ! إِنْ تُبْتَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ مَعَنَا》 ♦️آرى! اگر توبه كنى، خداوند تو را مى بخشد و توبه ات را مى پذيرد و تو با ما و در زمره ی دوستان ما خواهى بود. پيرمرد نيز توبه كرد، ولى هنگامى كه اين سخن به گوش يزيد رسيد، دستور قتل وى را صادر كرد!(۱) در روایتی امام سجاد(ع) می فرماید : روز عاشورا درهای غم و محنت و مصائب به روی ما باز شد. من پدرم را کشته در خاک و خون آغشته دیدم و برادران و پسر عموها و فرزندان پدرم را شهید و مقتول مشاهده کردم و زنان و خواهرانم را مانند اسیران ترک و روم ملاحظه کردم. این مصائب و حوادث چنان بر من سخت و دشوار و سنگین آمد که سینۀ من تنگی کرد، نزدیک بود جان از بدن من بیرون برود. عمه ام وقتی مرا به این حال دید گفت : 📋《مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي وَ إِخْوَتِي؟》 ♦️تو را چرا چنین می بینم که با جان خودت بازی می کنی ای یادگار جدّ و پدر و برادرانم؟ به عمه گفتم : 📋《كَيْفَ لَا أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَى سَيِّدِي وَ إِخْوَتِي وَ عُمُومَتِي وَ وُلْدَ عَمِّي وَ أَهْلِي مُصْرَعِينَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِينَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِينَ لَا يُكَفَّنُونَ وَ لَا يُوَارَوْنَ وَ لَا يُعَرِّجُ عَلَيْهِمْ أَحَدٌ وَ لَا يَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ كَأَنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتٍ مِنَ الدَّيْلَمِ وَ الْخَزَرِ!》 ♦️چگونه جزع نکنم؟ دارم می بینم آقای من، برادران من، عموهای من، فرزندان عموهای من و اهل من به خونشان غلتیدند، روی زمین افتادند، بدنشان در بیابان قرار دارد، احدی به آنان رحم نمی کند، و به این بدنها نزدیک نمی شود، گویی که اینان اسیران دیلم و رومند! عمه ام زینب کبری(س) عرض کرد : 📋《لَا يُجْزِعَنَّكَ مَا تَرَى؟ فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَمِّكَ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ المِيثَاقَ أُنَاسٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِي أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ يَجْمَعُونَ هَذِهِ الْأَعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَيُوَارُونَهَا وَ هَذ
ِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ الضَّلَالَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلَا یَزدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُورَاً وَ أَمرُهُ إِلَّا عُلُوَّاً》 ♦️فرزند برادرم! نگران مباش، به خدا سوگند اين پيمانى است كه پيامبر خدا(ص) از جد و پدر و عمويت گرفته است و آنان نيز آن را پذيرفته اند. خداوند از جماعتى از اين امت كه گردنكشان زمين آنها را نمى شناسند ولى فرشتگان آسمان آنان را مى شناسند، عهد گرفته است كه اين پيكرهاى پاره پاره و پراكنده را جمع كنند و به خاك بسپارند، در آينده در اين سرزمين بر مرقد پدرت حسين(ع) پرچمى به اهتزاز در مى آيد كه هيچگاه كهنه نشود و در گذر زمان گزندى به آن نرسد و سردمداران كفر هرچه در محو آن تلاش كنند، روز به روز بر عظمت آن افزوده شود.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : من دیده ام آنچه را که دیدن سخت است دیدن نه همین بلکه شنیدن سخت است از ورطه طوفان زده ی آتش و خون بر ساحل آرزو رسیدن سخت است هفتاد و دو تن ز بهترین یاران را دیدن به زمین و دل بریدن سخت است بار غل و زنجیر چهل منزل راه با پیکر تب دار کشیدن سخت است جانبخش بود صداى قرآن اما از رأس پدر به نى شنیدن سخت است 👤موید 📚منابع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۶ ۲)کامل الزیارت ابن قولویه قمی، ص۲۶۱
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا زَیْنَ الْعَابِدِینَ》🔶🔸 ✅امام سجاد(ع) بعد از واقعه کربلا در سه جا خطبه خواندند. 1⃣در شهر کوفه :👇 حُذَیم بن شریک أسدی می گوید : 📋《خَرَجَ زَیْن العابِدین(ع) إلی النّاسِ وأومَی إلَیْهِم أنْ اُسْکُتوا فَسَکتوا و هو قائِمٌ فَحمد اللهَ وأثْنی عَلیه و صَلّی عَلی نَبِیّهِ ثُمّ قَالَ : أَیُّها النّاسُ مَنْ عَرَفَني فَقَدْ عَرَفَني و مَنْ لَمْ یَعْرِفْني فَأنا عليُّ بْنُ الحُسَیْنِ(ع) المَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَیْرِ ذَحْل وَ لا تِراتِِ! اَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِکَ حَرِیمُهُ وَ سُلِبَ نَعِیمُهُ وَ انْتُهِبَ مالُهُ وَ سُبِیَ عِیالُهُ! اَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً فَکَفى بِذلِکَ فَخْراً! اَیُّهَا النّاسُ! ناشَدْتُکُمْ بِاللهِ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّکُمْ کَتَبْتُمْ اِلى اَبِی وَ خَدَعْتُمُوهُ، وَ اَعْطَیْتُمُوهُ مِنْ اَنْفُسِکُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثاقَ وَ الْبَیْعَة ثُمَّ قاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلُْتمُوهُ؟ فَتَبّاً لَکُمْ ما قَدَّمْتُمْ لاَِنْفُسِکُمْ وَ سَوْاهً لِرَاْیِکُمْ، بِاَیَّةِ عَیْنِ تَنْظُرُونَ اِلى رَسُولِ اللهِ(ص) یَقُولُ لَکُمْ : قَتَلْتُمْ عِتْرَتِی وَ انْتَهَکْتُمْ حُرْمَتِی فَلَسْتُمْ مِنْ اُمَّتِی؟ هَیْهات! اَیُّهَا الْغَدَرَةُ الْمَکَرَةُ! حِیلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ شَهَواتِ اَنْفُسِکُمْ، اَتُرِیدُونَ اَنْ تَاْتُوا اِلَیَّ کَما اَتَیْتُمْ اِلى آبایِی مِنْ قَبْلُ، کَلاّ وَ رَبِّ الرّاقِصاتِ اِلى مِنى، فَاِنَّ الْجُرْحَ لَمّا یَنْدَمِلْ، قُتِلَ اَبِی بِالاَْمْسِ وَ اَهْلُ بَیْتِهِ مَعَهُ، فَلَمْ یُنْسِنِی ثُکْلَ رَسُولِ اللهِ(ص) وَثُکْلَ اَبِی وَ بَنِی اَبِی وَ جَدِّی، شَقَّ لَهازِمی وَ مَرارَتُهُ بَیْنَ حَناجِرِی وَ حَلْقِی، وَ غُصَصُهُ تَجْرِی فِی فِراشِ صَدْرِی، وَ مَسْاَلَتِی اَنْ لا تَکُونُوا لَنا وَ لاعَلَیْنا. ثُم قَالَ : لا غَرْوَ اِنْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ وَ شَیْخُهُ قَدْ کانَ خَیْراً مِنْ حُسَیْن وَ اَکْرَما فَلا تَفْرَحُوا یا اَهْلَ کُوفَهَ بِالَّذِی اُصیبَ حُسَیْنٌ کانَ ذلِکَ اَعْظَما قَتیلٌ بِشَطِّ النَّهْرِ نَفْسی فِداوُهُ جَزاءُ الَّذِی اَرْداهُ نارُ جَهَنَّمَـاً》 ♦️حضرت زین العابدین(ع) برابر مردم آمد و اشاره به سکوت کرد! خاموش شدند و او ایستاد. سپاس خدای را ستایش کرد و بر نبی(ص) درود فرستاد. آنگاه فرمود : ای مردم! هر کس مرا می‌شناسد، می‌شناسد و هر کس نمی‌شناسد بگویم که من علی فرزند حسینم که در کنار فرات او را کشتند بی آنکه خونی طلبکار باشند و قصاصی خواهند، من پسر آن کسم که حرمت او شکستند و مال او تاراج کردند و عیال او را به اسیری گرفتند، من پسر آن کسم که او را به زاری کشتند و این فخر ما است. ای مردم شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا در خاطر دارید سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با اوکارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟ هلاک باد شما را! چه توشه ای برای خود پیش فرستادید! و زشت باد رأی شما! به کدام چشم به روی پیغمبر(ص) نظر می‌افکنید وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید، پس، از امت من نیستید؟ و در ادامه فرمود : هیهات! ای بی وفایان مکّار! میان شما و شهوات حایل آمد، می خواهید همان اعانت که پدران مرا کردید همان گونه مرا هم اعانت کنید؟ هرگز چنین نخواهد شد. سوگند به پروردگار آن زخم که دیروز از کشتن پدرم و اهل بیت وی بر دل من رسید هنوز بهتر نشده و التیام نیافته است، و هنوز داغ پیغمبر(ص) فراموش نگشته و داغ پدرم و فرزندان پدر و جدم موی رخسار مرا سپید کرده است و تلخی آن میان حلقوم و حنجره‌ی من است و اندوه آن در سینه‌ی من مانده است، و خواهش من این است نه با ما باشید و نه بر ما! آنگاه فرمود : شگفت‌آور نیست اگر حسین(ع) کشته شد و پدر بزرگوارش علی(ع)، که بهتر از حسین(ع) بود، او نیز کشته شد! ای اهل کوفه! شادمان نباشید به این مصیبت که بر حسین(ع) وارد شد که این مصیبتی است بزرگ؛ جانم فدای آن که در کنار نهر فرات شهید شد، و کیفر آنکس که او را کشت آتش جهنم است.(۱) 3در شهر شام : راوی می گوید امام سجاد(ع) در مسجد شام بر فراز منبر رفت و خطاب به مردم شام فرمود : 📋《أَيُّهَا النَّاسُ! أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ : أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ! وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي!》 ♦️اى مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ويژگى بر ديگران
شمشير و با دو نيزه مى‌رزميد و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد، و در بدر و حنين با كافران جنگيد، و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد. من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم. من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پيامبر(ص) هستم. من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد. من فرزند آنم كه از حریم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد. من فرزند بهترين قريشم. من پسر اولين كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر اکرم(ص) را پذيرفت. من پسر اول سبقت گيرندهاى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم. من فرزند آنم كه به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى كننده دين خدا و ولى امر او، و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود. او جوانمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبا، دائما روزهدار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نماز می‌خواند. او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه گروه‌های كفر را از هم پاشيد. او داراى قلبى ثابت و قوى و ارادهاى محكم و استوار و عزمى راسخ بود وهمانند شيرى شجاع كه وقتى نيزهها در جنگ به هم در مى آميخت آنها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده مى ساخت. او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، كه در همه اين صحنه‌ها حضور داشت. او سيد عرب است و شير ميدان نبرد و پدر دو فرزند بود. آرى او، همان او كه اين صفات و ويژگي‌هاى ارزنده مختص اوست جدم على بن ابى طالب(ع) است. آنگاه فرمود : من فرزند فاطمه زهرا(س) بانوى بانوان جهانم. من فرزند حسين(ع) شهيد كربلايم، من فرزند على مرتضى(ع) و فرزند محمد مصطفى(ص) و پسر فاطمه زهرايم(س)، و فرزند خديجه كبرايم(س)، من فرزند سدرة المنتهى و شجره طوبايم، من فرزند آنم كه در خون آغشته شد، و پسر آنم كه پريان در ماتم او گريستند، و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شيون كردند و آنقدر به اين حماسه مفاخره آميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد! در این هنگام؛ یزید نگران شد و براى آنكه مبادا انقلابى صورت پذيرد؛ 📋《فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ : اللَّهُ أَكْبَرُ! اللَّهُ أَكْبَرُ! قَالَ عَلِيٌّ(ع) لَا شَيْءَ أَكْبَرُ مِنَ اللَّهِ. فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ! قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي! فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص)! الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى یَزِیدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ(ص) هَذَا جَدِّی أَمْ جَدُّکَ یَا یَزِیدُ؟! فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّکَ فَقَدْ کَذَبْتَ وَ کَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّی فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ》 ♦️به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا بلكه امام سجاد(ع) را به اين نيرنگ ساكت كند! مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد. همين كه گفت : الله اكبر! امام سجاد(ع) فرمود : چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد. وقتی گفت : اشهد ان لا اله الا الله! امام(ع) فرمود : موى و پوست و گوشت و خونم به يكتایى خدا گواهى مى‌دهد. و هنگامى كه گفت : اشهد ان محمدا رسول الله(ص)! امام(ع) به جانب يزيد روى كرد و فرمود : اين محمد(ص) كه نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو؟!! اگر ادعا كنى كه جد توست پس دروغ گفتى و كافر شدى، و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى؟! 📋《وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ یَزِیدُ فَصَلَّى صَلَاةَ الظُّهْرِ》 ♦️سپس مؤذن بقيه اذان را گفت و يزيد پيش آمد و نماز ظهر را خواند.(۲) 3⃣در شهر مدینه :👇 پس از آنکه بشیر بن حذلم، خبر رسیدن کاروان اسرای کربلا را به مردم مدینه داد، مردم یک پارچه گریان به استقبال کاروان شتافتند، امام سجاد(ع) با دست خود آنها را ساکت کرد. آن‌گاه چنین خطبه خواند : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ الَّذِي بَعُدَ فَارْتَفَعَ فِي السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ قَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوَى نَحْمَدُهُ عَلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ فَجَائِعِ الدُّهُورِ وَ أَلَمِ الْفَجَائِعِ وَ مَضَاضَةِ اللَّوَاذِعِ وَ جَلِيلِ الرُّزْءِ وَ عَظِيمِ الْمَصَائِبِ الْفَاظِعَةِ الْكَاظَّةِ الْفَادِحَةِ الْجَائِحَةِ أَيُّهَا الْقَوْمُ إِنَّ اللَّهَ وَ لَهُ الْحَمْدُ ابْتَلَانَا بِمَصَائِبَ جَلِيلَةٍ
فضيلت بخشيده است. به ما ارزانى داشت علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين را و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، صديق، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا(ص)، و امام حسن و حسین(ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم(ص) را از ما قرار داد. با اين معرفى هر كس مرا شناخت كه شناخت، و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان می‌شناسانم. و در ادامه فرمود : 📋《أَيُّهَا النَّاسُ! أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا! أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا! أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى! أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى! أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى! أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى! أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ! أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى! أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى! أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى! أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ! أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى! أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى! أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ! أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ع) بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ! أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ! أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ! أَنَا ابْنُ الْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ! وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ! سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌزَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ. قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ. أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ. لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ. مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَيْنِ(ع) ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)! ثُمَّ قَالَ : أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س) أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ انا ابنُ خَدیجهَ الکبری(س)! فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ. وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ》 ♦️اى مردم! من فرزند مكه و منايم. من فرزند زمزم و صفايم. من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود. من فرزند بهترين طواف و سعى كنندگانم. من فرزند بهترين حج گزاران و تلبیه گويان هستم. من فرزند آنم كه بر براق سوار شد. من فرزند پيامبرى هستم كه در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سير كرد. من فرزند آنم كه جبرئیل او را به سدرة المنتهى برد و به مقام قرب الهی و نزديكترين جايگاه مقام بارى تعالى رسيد. من فرزند آنم كه با ملائكه آسمان نماز گزارد. من فرزند آن پيامبرم كه پروردگار به او وحى کرد. من فرزند محمد مصطفى(ص) و على مرتضايم(ع) من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند. من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو
وَ ثُلْمَةٍ فِي الْإِسْلَامِ عَظِيمَةٍ قُتِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ ع وَ عِتْرَتُهُ وَ سُبِيَ نِسَاؤُهُ وَ صِبْيَتُهُ وَ دَارُوا بِرَأْسِهِ فِي الْبُلْدَانِ مِنْ فَوْقِ عَامِلِ السِّنَانِ وَ هَذِهِ الرَّزِيَّةُ الَّتِي لَيْسَ مِثْلُهَا رَزِيَّةً أَيُّهَا النَّاسُ فَأَيُّ رِجَالاتٍ مِنْكُمْ يُسَرُّونَ بَعْدَ قَتْلِهِ أَمْ أَيُّ فُؤَادٍ لَا يَحْزُنُ مِنْ أَجْلِهِ أَمْ أَيَّةُ عَيْنٍ مِنْكُمْ تَحْبِسُ دَمْعَهَا وَ تَضَنُّ عَنِ انْهِمَالِهَا فَلَقَدْ بَكَتِ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِقَتْلِهِ وَ بَكَتِ الْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَ السَّمَاوَاتُ بِأَرْكَانِهَا وَ الْأَرْضُ بِأَرْجَائِهَا وَ الْأَشْجَارُ بِأَغْصَانِهَا وَ الْحِيتَانُ وَ لُجَجُ الْبِحَارِ وَ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعُونَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَيُّ قَلْبٍ لَا يَنْصَدِعُ لِقَتْلِهِ أَمْ أَيُّ فُؤَادٍ لَا يَحِنُّ إِلَيْهِ أَمْ أَيُّ سَمْعٍ يَسْمَعُ هَذِهِ الثُّلْمَةَ الَّتِي ثُلِمَتْ فِي الْإِسْلَامِ وَ لَا يَصُمُّ أَيُّهَا النَّاسُ أَصْبَحْنَا مَطْرُودِينَ مُشَرَّدِينَ مَذُودِينَ وَ شَاسِعِينَ عَنِ الْأَمْصَارِ كَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْكٍ وَ كَابُلَ مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ اجْتَرَمْنَاهُ وَ لَا مَكْرُوهٍ ارْتَكَبْنَاهُ وَ لَا ثُلْمَةٍ فِي الْإِسْلَامِ ثَلَمْنَاهَا ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصَايَةِ بِنَا لَمَا زَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَوْجَعَهَا وَ أَفْجَعَهَا وَ أَكَظَّهَا وَ أَفْظَعَهَا وَ أَمَرَّهَا وَ أَفْدَحَهَا فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُ فِيمَا أَصَابَنَا وَ مَا بَلَغَ بِنَا فَإِنَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ》 ♦️سپاس خداوندی راست که پرودگار دو جهان است و فرمانروای روز جزا و آفریننده همه مخلوقات. خداوندی که عقل‌ها قدرت درکش را ندارند، و رازهای پنهان، نزد او آشکار است. خداوند را به خاطر سختی‌های روزگار و داغ‌های دردناک و مصیبتهای بزرگ و سخت و اندوه آوری که به ما رسید، سپاس می‌گزارم. حمد خدای را که ما را با مصیبت‌های بزرگ و حادثه بزرگی که در اسلام واقع شد، آزمود. ای مردم، اباعبدالله(ع) و عترت او کشته شدند و زنانش اسیر، و سر مقدس او را بالای نیزه در شهرها گرداندند، و این مصیبتی است که نظیر و مانندی ندارد. ای مردم! پس از این مصیبت، کدام یک از مردان شما دلشاد خواهد بود؟ کدام دلی است که از غم و اندوه خالی بماند و کدام چشمی که از ریختن اشک خودداری کند؟ در صورتی که هفت آسمان بر او گریستند و ارکان آسمان‌ها به خروش آمد، زمین نالید و درختان و ماهیان و امواج دریاها و فرشتگان مقرب و همه اهل آسمان‌ها در این مصیبت عزادار شدند. ای مردم! کدام دلی است که از کشته شدن حسین علیه السلام نشکند؟ کدام چشمی که بر او نگرید و کدام گوشی که بتواند این مصیبت بزرگ را که بر اسلام وارد شده است، بشنود و کر نشود؟ ای مردم! ما را پراکنده ساختند و از شهرهای خود دور کردند، گویا اهل ترکستان یا کابل باشیم! بی آنکه مرتکب جرم و گناهی شده یا تغییری در دین اسلام داده باشیم. چنین برخوردی را از گذشتگان به یاد نداریم و این جز بدعت چیز دیگری نیست. به خدا قسم اگر پیغمبر اکر به جای سفارش به رعایت حال ما خاندانش، فرمان می‌داد با ما جنگ کنند، بیش از این نمی توانستند کاری بکنند. انالله و اناالیه راجعون. مصیبت ما چه بزرگ و دردناک و سوزاننده و سخت و تلخ و دشوار بود. از خدای متعال خواهانیم که در برابر این مصائب به ما اجر و رحمت عطا فرماید؛ زیرا او قادر و انتقام‌ گیرنده است.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۹ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۳۹ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۲۰۰
🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ(ص) یَا عَلِیَّ بنَ الحُسَین(ع)》🔷🔹 ✅امام سجاد(ع) همواره در طول حیاتشان مظلوم بوده اند. بعد از حادثه کربلا، رعب و وحشت شدیدی بر مسلمین و خصوصاً شیعیان حاکم شد. لذا در آن روزگار، امام سجاد(ع) سخت تنها و بی یار مانده بود. لذا ایشان فرمود : 📋《مَا بِمَکَّةَ وَالْمَدِینَةَ عِشْرُونَ رَجُلَاً یُحِبُّنَا》 ♦️در تمام مکّه و مدینه بیست نفر نیستند که دوستی ما را اظهار بدارند.(۱) حتی دشمنان اهل بیت(ع) نیز، از هم نام بودن امام سجاد(ع) با جدّ بزرگوارش امام علی(ع) خرده می گرفتند. در تاریخ آمده است؛ در زمان حکومت معاویه، مروان بن حکم والی مدینه شد و در آن زمان امام حسین(ع) در مدینه به سر می برد. روزی امام سجاد(ع) پیغامی را از طرف امام حسین(ع) به مروان برد. مروان نام حضرت(ع) و نام برادرش حضرت علی اکبر(ع) را پرسید. وقتی با جواب امام سجاد(ع) مواجه شد که نام هر دو علی است، با عصبانیت گفت : 📋《عَلِيٌّ و عَلِيٌّ؟! مَا يُرِيدُ أبُوكَ أَن يَدَعَ أحَدَاً مِن وُلدِهِ إلّا سَمَّاهُ عَلِيّاً؟!》 ♦️علی و علی! مثل اینکه پدرت قصد دارد نام تمام فرزندانش را علی بگذارد؟!! وقتی امام سجاد این جریان را به امام حسین(ع) عرض کرد، امام حسین(ع) فرمود : 📋《وَيلي عَلَى ابنِ الزَّرقاءِ دَبّاغَةِ الاُدُمِ‌! لَو وُلِدَ لي مِئَةٌ لَأَحبَبتُ ألّا اُسَمِّيَ أحَدَاً مِنهُم إلّا عَلِيّاً(ع)》 ♦️وای بر فرزند مروان چشم زرد دباغ! اگر صاحب صد فرزند نیز شوم دوست ندارم جز علی(ع) نامی بر آنها بگذارم.(۲) اواخر عمر امام سجاد(ع) مصادف بود با حکومت ولید بن عبدالملک که از همه کس بیشتر کینه امام سجاد(ع) را در دل داشت. او بارها می گفت : من تا وقتی که علی بن حسین(ع) در دنیا باشد، راحت نیستم!(۳) پدر او نیز عبدالملک بن مروان جنایاتی در حق امام(ع) انجام داد. نقل است که، در زمان حکومت عبدالملک بن مروان، عبدالملک امام(ع) را به اجبار از مدینه به شام می آورد آن هم در هیئت یک اسیر! ابن جوزی می گوید : 📋《حَمَلَ عَبدُالمَلَكِ بنِ مَروَانَ عَلَي بنِ الحُسَينِ(ع) مُقَيِّداً مِن المَدِينَةِ فَأَثقَلَهُ حَدِيدَاً وَ وَكَّلَ بِهِ حَفَظَةً وَ القُيُودُ فِي رِجلِيِهِ وَ الغُلُّ فِي يَديِهِ..فَمَا مَضَت إِلَّا أَربَعَ لَيَالِِ》 ♦️عبدالملک بن مروان دستور داد که امام سجاد(ع) را دستگیر کرده و دست و پای او را غُل و زنجیر کنند و به گردنش بیاویزند و از مدینه به سمت شام بیرون ببرند. آنان چنین کردند و به مدت چهار روز به همین وضعیت نگه داشتند. سپس ایشان را آزاد کرد و اجازه برگشت به مدینه را به ایشان داد.(۴) سفر امام سجاد(ع) به شام با این هئیت اسیری اولین سفر امام(ع) نبود، زیرا حضرت(ع) پیشتر نیز در واقعه کربلا به عنوان اسیر به شام فرستاده شده بودند. در مقاتل آمده است که؛ در سال ۶۱ هجری ابتدا اسرای کربلا، در بازار دمشق، گردانده شدند و در این میان، چه بی حرمتی ها که به خاندان اهل بیت(ع)، صورت نگرفت. سپس اسراء را وارد مجلس یزید کردند. امام صادق(ع) در این باره می فرماید : 📋《لَمَّا أُدْخِلَ‏ رَأْسُ‏ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللهُ وَ أُدْخِلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) وَ بَنَاتُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مُقَيَّداً مَغْلُولًا》 ♦️وقتی که سر مبارک امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، در این هنگام امام سجاد(ع) به همراه دختران امیرالمومنین(ع) نیز وارد مجلس کردند، در حالی که دست و گردن و بازوی جد اسیرم، در غل و زنجیر بسته بود.(۵) 📋《..أجسَادُهُم مُجَرَّدَةً، وثِيابُهُم مُرَمَّلَةً، وخُدُودُهُم مُعَفَّرَةً》 ♦️در حالی که، پیکرهای اسرای کاروان امام حسین(ع)، برهنه، با لباس های خونین و صورت های خاک آلود و گرد و غبار بودند.(۶) سرانجام امام سجاد(ع) به دست دستگاه اموی با مدیریت ثمره مروانی، ولید بن عبدالملک مسموم شده و به شهادت رسیدند و در بقیع مدینه دفن شدند. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : من آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من مرغ بهشت وحی ام و از جور روزگار ویرانه های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده بود سایبان من زنهای شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من گردید نقش خاک زسنگ یهودیان از نوک نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا وسر حسین گردید قاتل پدرم میزبان من من اشک ریختم زبصر او شراب ریخت با آنکه بود آیه کوثر به شأن من 👤سازگار 📚منابع : ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۴۶، ص۱۴۳ ۲)الكافی مرحوم کلینی، ج۶، ص۱۹، ح۷ ۳)دلائل الإمامة طبری، ص۱۹۲ ۴)تذكرة الخواص ابن جوزی،
ص۲۹۲ ۵)تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۳ ۶)تاريخ طبری، ج۵، ص۴۶۰
🩸هیچ یک از ما باقی نماند، جز اینکه خاری، پای او را به درد آورد... در نقلی آمده است: 🥀 یکی از فرماندهان لشکرِ حرامیانی که أسرای آل الله «علیهن‌ّالسلام» را به سمت شام می‌برند، ملعونی به نام «زجر بن قیس» حرام‌زاده بود. 🥀 وقتی که کاروان به بیابانی رسید که آن صحرا پُر از خار و سنگ و درخت بود، آن نانجیب دستور داد تا اسیران را با سرعت حرکت دهند؛ کاروان از آن وادی چنان با سرعت حرکت کرد، که شترانی که آبستن بودند، از سختی راه زاییدند و خار به پای تمام مرکب ها رفت. 🥀 طبق این نقل، در این‌جا بود که امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 📋 فَلَم یَبقَ واحدٌ مِنّا أهل‌البیت ِإلّا أصابَهُ أَلَمُ الشَّوک ▪️همانا از ما اهل‌بیت «علیهم‌السلام» کسی باقی نماند جز اینکه خاری پای او را به درد آورد. 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۶۰ ✍ چه پای آبله‌خیزی… چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست «زجر»، الهی! به خفتگان، همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایه‌ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدّرات مکدّر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی...
🩸ای پیرزن! آن زینب که تو می‌گویی، همین زن است که داری با او صحبت می‌کنی... در نقلی آمده است: 🥀 در یکی از منزل های در راه شام، حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با اطفال خردسال نشسته‌ بودند و رسم این بود که در هر منزل، مردم به تماشا می‌آمدند. 🥀 ناگهان پیرزنی عصا به دست آمد و نگاهی به دایره اسرا کرد و چشم او به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها افتاد. جلو آمد و عرضه داشت: از کجا هستید؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: از اسيران کربلا. پرسید: از کدام شهر آمده‌اید؟ حضرت فرمود: مدینة الرسول صلی اللّه علیه وآله. 🥀 پرسید: از کدام طايفه هستید؟ حضرت‌ فرمودند: از بنی هاشم. عرضه داشت: من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مدینه آمدیم. شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین علیه‌السلام مالی طلب کرد. 🥀 امیرالمومنین علی علیه‌السلام، فرزندش حسین علیه‌السلام را طلبید و فرمود: ای فرزندم! قرض این فقیر را بده. با حسین علیه‌السلام رفتیم به در خانه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها. 🥀 دیدم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به دخترکی کوچک که زینب سلام‌اللّه‌علیها نام داشت،فرمود: دخترم! گردنبند خود را بده به این فقیر. آن دختر چنین کرد و به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشده‌ام. 🥀 به من بگو آیا زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به سلامت است؟ یک مرتبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام که این صحنه را مشاهده می‌نمود، به گریه درآمد فرمود: «ای پیرزن! آن زینب که تو می‌گویی همین زن است که با او صحبت می‌کنی!» 📚جامع المجالس، ص۷۵ (نسخه خطی) ✍ در کربلا صبور رسید و دچار رفت زینب عزیز آمد و با حال زار رفت آن‌کس که روزگار به گردش نمی‌رسید... آخر به سایه‌ی ستم روزگار رفت روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر آن‌سان سوار آمد و این‌سان سوار رفت! بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن... بین غریبه آمد و با نیزه‌دار رفت زینب اگرچه وقت بلا پس نمی‌کشید هر جا صدای حرمله آمد کنار رفت! می‌خواست تا وداع کند با تن حسین او را چنان زدند ز قلبش قرار رفت خلخال دختران همه سوغات کوفه شد از آن به بعد پای همه روی خار رفت عباس گریه گرد همان دم که خواهرش با مست‌های بی‌سروپا هم‌جوار رفت احمد عمامه را به زمین زد میان عرش وقتی به‌روی معجر زینب غبار رفت
⏰یک دقیقه با قرآن کریم بسم الله الرحمن الرحیم رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ پروردگارا! بی تردید هر که را تو در آتش در آوری، قطعاً خوار و رسوایش کرده ای، و برای ستمکاران هیج یاری وجود ندارد. 🔹سوره آل عمران آیه ۱۹۲🔹 🌺صلوات🌺
⏰یک دقیقه با نهج البلاغه بسم الله الرحمن الرحیم 🔹حکمت ۲۸۷🔹 از امام علی علیه السلام درباره قضا و قدَر سؤال شد امام فرمودند: راهی تاریک است در آن گام ننهید و دریایی عمیق است در آن وارد نشوید و رمزی از رمزهای خداوند است خود را به زحمت نیاندازید. 🌺صلوات🌺