eitaa logo
کانال ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡍ߭ ܥ݆ܣߊ‌ܝ‌ܥ‌‌ܘ ܩܫࡎࡐ‌ܩܢ ܫܠࡅ࡙ܣܩܢ ߊ‌ܠܢܚܠߊ‌ܩܢ
3.5هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
7.4هزار ویدیو
378 فایل
🌺براے بهره‌منـבے از پیامبر ص و سایر ائمه(علیهم السلام) نیز بایـב از واسطه‌ے ؋ـیض الهے بهره‌منـב گشت و از בریچه‌ے وجوב حجت زماט از انوار سایر معصومین(علیهم السلام) بهرـہ منـב شـב.تمام سعاבت و شقاوت انساט בرگرو معر؋ـت امام زماט عج اللـہ است‌ 🌼 @cyber_2017
مشاهده در ایتا
دانلود
روزمان را با آیات قرآن نورانی کنیم ❇️ سوره ابراهیم آیه ۵ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ موسى را همراه آیات خود فرستادیم تا قوم خود را از ورطه ظلمانى كفر درآورده به وادى نورانى ایمان رهبرى كند، و آنها را به روزهاى خداوندى متذكر گرداند كه در آن آیاتى است براى هر صبركننده شكرگزارى. 3️⃣ در خصال صدوق از امام باقر روایت نموده كه فرمود «ایام اللَّه» سه روز است: روز قیام قائم آل محمد روز رجعت و روز قیامت. 🍀🌸🍀🌺🍀🌼🍀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️ 💚 #سلام_آقای_من💚 💝 #سلام_پدر_مهربانم💝 تو بیایی همه ثانیه‌ها، ساعتها از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند... ❤️سلام آقاجان روزمان را به یمن ورودت روشن کن. ✨اللّهم عجّل لولیک الفرج✨ 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
💐 ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ: ﻣﺜﻞ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﻭﻗﻮﻉ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻗﺖ ﺁﻧﺮﺍ ﺟﺰ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﺒﺎﺭﻙ ﻭ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺪﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻧﺴﺎﺯﺩ... ﺟﺰ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ "ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﻲ" ﭘﻴﺶ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. 📚ﺑﺤﺎﺭ ج۵١ ص١۵۴ 🍀🌺🍀🌼🍀🌸🍀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌸🍀🌺🍀🌸🌼🍀🌺 🍀🌸 🌼 💠نظارت دقیق بر کارگزاران 🌀 شرح ❇️وَ رُوِیَ أَنَّ شُرَیْحَ بْنَ الْحَارِثِ قَاضِیَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)، اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِینَ دِینَاراً، فَبَلَغَهُ ذَلِکَ، فَاسْتَدْعَى شُرَیْحاً، وَقَالَ لَهُ: از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به شريح بن حارث، قاضى آن حضرت (در کوفه) نوشته شده است.(1) 📜نامه در یک نگاه: این نامه که در نوع خود بى نظیر است، برخورد امام(علیه السلام) را با یکى از قضات معروف خود به هنگام خریدارى کردن یک خانه نسبتاً گران قیمت بیان مى کند و محتواى آن این است که بعد از نکوهش شریح به علت خریدارى این خانه، چیزى به نام سند براى او تنظیم مى کند; اما نه سندى مانند اسناد معمولى خانه ها، بلکه سندى بسیار عبرت انگیز و آموزنده که ناپایدارى دنیا و بى اعتبارى آن را کاملا برملا مى سازد و نشان مى دهد چه اندازه مردم گرفتار غفلت و غرورند و از واقعیات دنیا دورند و به تعبیر امام(علیه السلام)، اگر شریح این سند اخلاقى را قبلاً مشاهده مى کرد از خرید آن خانه صرف نظر مى نمود. اما چرا امام(علیه السلام) چنین برخوردى با شریح کرد؟ آیا به راستى آن را از اموال حرام و رشوه خریدارى کرده بود؟ بعید به نظر مى رسد که امام(علیه السلام) چنین فرصتى را به قاضى کوفه داده باشد یا اینکه مى خواهد بفرماید: کسى که قاضى بر جان و مال و ناموس مردم است باید ساده زیستى را پیشه کند و الگوى مردم در این قسمت باشد. . 🍀🌸🍀🌺🍀🌼🍀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
1_50130269.mp3
3.06M
💠موضوع #کمی_محبت_به_امام زمان باعث میشه که گناه کنی 🎙حجت‌الاسلام دارستانی 🍀🌺🍀🌸🍀🌼 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🌺🍀🌸 🍀🌼 🌺 ✳️ مسلمان شدن جوان یهودی امام رضا ( ع ) از پدرانش نقل می کند که : جوانی یهودی پیش ابوبکر آمد و گفت : السلام علیک یا ابابکر ! مردم به او هجوم آوردند و گفتند : چرا او را خلیفه نخواندی ؟ ! ابوبکر گفت : چه می خواهی ؟ گفت : پدرم بر دین یهود مرده و اموال زیادی بر جای نهاده است ، ولی ما جای آنها را نمی دانیم . اگر جای آن اموال رل بگویی ، به دست تو مسلمان می شوم . و غلامت می گردم و یک سوم مالم را به تو می دهم و یک سوم آن را به مهاجر و انصار می بخشم و یک سوم دیگر را خودم بر می دارم . ابوبکر گفت : ای خبث ! جز خدا ، هیچ کس از غیب خبر ندارد . ابوبکر برخاست و رفت . یهودی پیش عمر رفت و بر او سلام کرد و گفت : پیش ابوبکر رفتم و از او چیزی را سو ال کردم ولی مایوس برگشتم ، و اکنون از تو می پرسم و جریان را گفت . عمر نیز گفت : غیر از خدا کسی غیب را نمی داند . عاقبت ، جوان یهودی در مسجد پیامبر پیش علی ( ع ) رفت و گفت : السلام علیک یا امیرالمو منین ! و این سخن را به گونه ای گفت که ابوبکر و عمر نیز شنیدند . مردم او را زدند و گفتند : ای خبیث ! چرا بر علی ، همچون ابوبکر سلام نمی کنی ، مگر نمی دانی که ابوبکر خلیفه است . یهودی گفت : به خدا سوگند از طرف خود این گونه نگفتم ، بلکه در تورات اسم او را این گونه دیدم . حضرت فرمود : چه می خواهی ؟ جوان گفت : پدرم بر دین یهود مرد و اموال زیادی را باقی گذاشت ولی جای آن را به ما نگفت . اگر آنها را بیرون بیاوری به دست تو ایمان می آورم . حضرت فرمود : به آن چه می گویی پایبند هستی ؟ جوان گفت : بلی خدا و ملایکه و تمام حاضران را شاهد می گیرم . حضرت برگ سفیدی خواست و چیزی در آن نوشت . سپس فرمود : ( آیا می توانی خوب بنویسی ؟ ) . جوان یهودی گفت : بلی . فرمود : لوحه هایی را با خودت بردار و به طرف یمن برو ، وقتی آنجا رسیدی صحرای برهوت را بپرس . وقتی که آنجا رفتی ، هنگام غروب خورشید ، بنشین . کلاغ هایی می آیند که منقارشان سیاه و سروصدا می کنند و دنبال آب می روند . وقتی که آنها را دیدی اسم پدرت را ببر و بگو : ای فلانی ! من فرستاده وصی محمد ( ص ) هستم ، با من سخن بگو ! پدرت جوابت را می دهد از گنجینه ها سو ال کن ، جایش را می گوید و هر چه گفت بنویس . وقتی که به خیبر برگشتی ، هر آنچه در آنها نوشته ای عمل کن ) . یهودی رفت تا این که به یمن رسید و در جایی که علی ( ع ) فرموده بود نشست و کلاغ های سیاهی آمدند و صدا کردند . جوان یهودی نام پدرش را برد . پدرش جواب داد و گفت : وای بر تو چه چیزی تو را به اینجا آورده ؟ چون اینجا یکی از جاهای اهل جهنم است . پسرش گفت : آمدم جای گنج ها را از تو بپرسم که کجا مخفی کرده ای . گفت : در فلان باغ در فلان مکان در فلان دیوار . جوان همه را نوشت . آن گاه پدرش گفت : وای بر تو ! از محمد ( ص ) پیروی کن . کلاغ ها برگشتند . و جوان یهودی به سوی خیبر روانه شد و غلامان و نوکران و شتر و جوال ها را برداشت و دنبال آنچه نوشته بود رفت و گنج هایی که در ظرف های نقره و ظرف های طلا بود را بیرون آوردند ، سپس آنها را بر دراز گوش بار کردند و خدمت علی ( ع ) آوردند . جوان نزد علی ( ع ) شهادتین را گفت و مسلمان شد و گفت : براستی که تو وصی محمد ( ص ) هستی و به حق امیرالمو منین هستی ، چنانچه این گونه نامیده شده ای . این کاروان و درهم ها و دینارها را در جایی که خدا به تو دستور داده مصرف کن . مردم جمع شدند و گفتند : این را چگونه دانستی ؟ حضرت فرمود : ( از رسول خدا ( ص ) شنیده ام . اگر می خواهید بالاتر از این را نیز به شما خبر دهم ) . گفتند : بلی . فرمود : ( روزی با رسول خدا ( ص ) زیر یک سقف نشسته بودیم ، و من شصت و شش جای پا شمردم که همه آنها مال ملایکه بودند و تمام جای پای آنها را می شناختم و اسم و خصوصیات و زبان یک یک آنها را هم می دانستم ) 📚 منبع.کتاب ۳۲۰ داستان از معجزات و کرامات امام علی (ع ) 🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀🌼🌸🍀🌼 🍀🌺 💢 عقد برادری با عثمان بن مظعون پیامبر عالیقدر اسلام صلی الله علیه و آله بعد از هجرت به مدینه و قبل از جنگ بدر (هشت ماه پس از هجرت) در یک آیین و مراسم اسلامی بین هر دو نفر از اصحاب خود عقد اخوت و برادری برقرار کرد تا چون دو برادر مراقب و یار یکدیگر باشند؛ البته آن حضرت در این کار خداپسندانه شخصیت و روحانیت طرفین را مراعات می‌نمود و از این رو برای خود، علی بن ابی طالب را انتخاب کرد و او را برادر خویش قرار داد، و بین ابوبکر و عمر عقد اخوت خواند و «ابو الهیثم بن تهیان» را با «عثمان بن مظعون» برادر قرار داد. (۱). * 📚طبقات الکبری، ج ۳، ص ۴۴۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۲۰؛ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۳۲۳. 🍀🌸🍀🌺🍀🌼🍀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹اهمیت تغییر ومرتکب نشدن به گناه قبل ازظهور امام عصر(عج) 🎙استاد #پناهیان #تلنگر #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🍀🌺🍀🌸🍀🌼 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀 🌸🍀🌼 🍀🌺 🍀 💠 💚🌟💚🌟💚🌟💚🌟💚🌟💚🌟💚 💠 آمادگي براي ظهور امام زمان(عج) وقتی با خود می‌اندیشی که علی(ع) آن بزرگمرد تاریخ بشریت، آن امام متقین و آن قله بلند معارف الهی و مظهر عدل و راستی را چرا آزردند، چرا خلافتش را غصب کرده و او را خانه نشین کردند و چرا همسرش فاطمه زهرا(س) را که به تنهایی به دفاع از ولایت پرداخته بود، میان در و دیوار نهادند، تا جایی که آن کوه صبر را این گونه به شکوه در آوردند که فرمود: «خردمندانه تر آن دیدم که خار در چشم و استخوان در گلو، صبر پیشه کنم و کردم، در حالی که به یغما رفتن میراثم را به تماشا نشسته بودم»[1]، به خود می‌گویی ای کاش بودم و دعوت حضرت زهرا(س) را بی پاسخ نمی‌گذاشتم، آنگاه که آن مظلومه مغصوبه[2]یک به یک به در خانه یاران و صحابه می‌رفت تا به یاری علی(ع)- امام زمان خویش- برخیزند. وقتی می‌شنوی عدم حمایت امت، چگونه امام حسن مجتبی(ع)، آن امام غریب را به پذیرش صلح و تحمل حکومت معاویه پلید و نیرنگ باز، ناچار ساخت، وقتی ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع)، آن یادگار رسول خدا را به یاد می‌آوری، و وقتی که تداوم و استمرار این بی توجهی شیعیان را در زمان سایر ائمه (علیهم السلام) نسبت به حق امام زمان خود و یاری اهل بیت(ع) با وجود آن همه ابراز علاقه و احترام- در مقابل آن همه ظلم به حق ایشان، می‌شنوی، دلت به درد می‌آید. بغضی ناخودآگاه راه گلویت را می‌بندد. گوشه خلوتی جست وجو می‌کنی و آرام آرام اشکی گرم بر گونه‌هایت می‌لغزد و به خاک می‌افتد. در اندیشه فرو می‌روی. نکند تو هم همان کاری را با امام زمانت بکنی که روزگاری آنان با ولی زمان خود انجام دادند. حزنی پنهان و غمی جانسوز در دل داری که حتی در مناسبت‌ها و ایام شادی و خوشی هم رهایت نمی‌کند. همه اسباب خوشی فراهم است. اما باز یک چیزی کم است. یک کسی. کسی که جای خالیش را در اعماق قلبت و با تمام وجودت احساس می‌کنی. شاهد و مطرب و می‌جمله مهیاست، ولی عیش بی یار میسر نشود، یار کجاست؟ کسی که عالم درد فراق او را نه یک روز، نه دو روز بلکه هزار و صد و هفتاد و اندی سال است که تحمل می‌کند و چون شمع می‌سوزد. کسی که امروز برای تو همان علی(ع)، حسن و حسین(ع)، سجاد(ع)، باقر(ع)، صادق(ع)، کاظم(ع)، رضا(ع)، جواد(ع) و هادی(ع) و عسکری(ع) است که در زمانشان نبوده ای و حسرت بودن در آن زمان‌ها را به دل داری. دلت برایش تنگ شده است. احساس دوری می‌کنی. احساس می‌کنی بی او زندگیت رنگ و بو ندارد. احساس می‌کنی حلاوت و شیرینی زندگی واقعی را نچشیده‌ای. احساس می‌کنی مدام درحال فریب خود بوده ای. احساس می‌کنی آن قدر غرق در بازیهای دنیوی شده‌ای که فراموشت شده قدر و منزلتت چیست. احساس می‌کنی فراموشت شده که نباید خود را جز به بهشت بفروشی. نه! اصلاً فراموشت شده که طاووس اهل جنت را چه غریبانه در انتظار روز موعود، در خلوت خود، در گوشه بیابانها و صحراها تنها رها کرده‌ای. آیا ممکن است به خاطر همه اینها او تو را دوست نداشته باشد، صدایت را نشنود و به تو محل نگذارد؟ دلت می‌خواهد عاشق او باشی. می‌خواهی اسمش که بیاید آرام و قرار از کف بدهی. شنیده‌ای که امام صادق (ع) فرمودند: «اگر در زمان او (عج) بودم، تمام عمرم را به او خدمت می‌نمودم.»[3] می‌خواهی به او خدمت کنی. نه! اصلا می‌خواهی جانت را فدایش کنی. دلت می‌خواهد به او بگویی حاضری تمام دار و ندارت، هست و نیستت، و بود و نبودت را بدهی تا او تو را هم در زمره نوکران و خدمتگزاران خود بپذیرد. یعنی می‌شود او دستی از سر مهر بر سر و گوش تو بکشد؟ یعنی می‌شود او تو را هم یار خود بخواند؟ یعنی می‌شود از تو اظهار رضایت کند؟ یعنی می‌شود او تنها یک لحظه، یک چشم بر هم زدن، نیم نگاهی از سر محبت و پذیرش اعمال به تو بیندازد تا تو شفای همه دردها و آلام درونت را بیابی و تا این گونه ناکام- به معنای واقعی کلمه- از دنیا نروی. چه خوشبختی و چه نعمتی بالاتر از این برای کسی متصور است؟ شنیده‌ای که مولای متقیان علی(ع) در گفتاری خطاب به مردم[4] فرموده‌اند که « از جمله حقوق امام بر مردم، وفای به عهد وپیمان، و بیعت خود با امام و پاسخ دادن بی درنگ به دعوت وی و گوش به فرمان او بودن است. » دلت می‌خواهد گوش به فرمان امام زمانت باشی. دلت می‌خواهد کاری کنی و برایش کم نگذاری، اما نمی‌دانی چگونه و چه کاری. با خود می‌گویی: «درست است که ما در عصر غیبت به سرمی بریم، اما آیا این به آن معناست که دیگر ما هیچ وظیفه‌ای نسبت به امام برعهده نداریم، یا اینکه ایشان برای این زمان برنامه و تکلیفی برای ما معین کرده اند؟»... . 🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 ترجمه و شرح حکمت 79 نهج البلاغه: ارزش علم و حکمت 💠 وَ قَالَ (علیه السلام): خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ؛ فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ. 🌀 دانش را هر جا بيابى فرا گير! خلاصه این کلام گهربار این است که سخنان حکمت آمیز را از هر کس باید پذیرفت حتى اگر گوینده آن منافق باشد. مى فرماید: «حکمت و دانش را فرا گیر هرجا که باشد»; (خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ). سپس به دلیل آن اشاره کرده، مى افزاید: «زیرا حکمت گاهى در سینه منافق است; اما در سینه او آرام نمى گیرد تا از آن خارج شود و در کنار حکمت هاى دیگر در سینه مؤمن جاى گیرد»; (فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ(1) فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ). تعبیر به «تَلَجْلَجُ...» با توجه به اینکه این واژه به معناى اضطراب و ناآرامى است اشاره به آن است که جایگاه کلام حکمت آمیز سینه منافق نیست، ازاین رو در آنجا پیوسته ناآرامى مى کند تا خارج شود و در جایگاهى که متناسب آن است; یعنى سینه شخص مؤمن در کنار سایر سخنان حکمت آمیز قرار گیرد. نتیجه این سخن همان است که از روایات مختلف معصومان(علیهم السلام) استفاده کردیم که علم و دانش هیچ محدودیتى ندارد; نه از نظر زمان: «أُطْلُبُوا الْعِلْمِ مِنَ الْمَهْدِ إلَى اللَّحَدِ» و نه از نظر مکان: «أُطْلُبُوا الْعِلْمِ وَلَو بِالصّینِ» و نه از نظر مقدار تلاش و کوشش: «أُطْلُبُوا الْعِلْمِ وَلَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَشَقِّ الْمُهَجِ» و نه از نظر گوینده همان گونه که در این حکمت و در حکمت بعد آمده است. آرى علم وحکمت به حدى اهمیت داردکه هیچ محدویتى را به خودنمى پسندد. در اینجا این سؤال مطرح مى شود که در بعضى از روایات از جمله روایتى که از امام باقر(علیه السلام) در ذیل آیه شریفه (فَلْیَنْظُرِ الاْنْسانِ إلى طَعامِهِ) آمده است که امام(علیه السلام)فرمود: منظور از طعام «عَلْمُهُ الَّذى یَأخُذُهُ مِمَّنْ یَأخُذُهُ; دانشى است که فرا مى گیرد باید نگاه کند از چه کسى فرا مى گیرد»(2) بنابراین گرفتن سخن حکمت آمیز از منافق چه معنا دارد. پاسخ سؤال این است که گاه سخن حکمت آمیز به قدرى واضح و روشن است که از هر جا و از هر کس که باشد باید آن را پذیرفت; ولى در موارد دیگر که انسان مطالب را به اعتماد استاد فرا مى گیرد باید نزد کسى برود که از نظر دیانت و علمیت مورد اعتماد باشد. در شرح نهج البلاغه علاّمه شوشترى اشاره به نکته جالبى شده است که با ذکر آن این سخن را پایان مى دهیم، نقل مى کند: «ابن مبارک» به عنوان نظارت بر شهر در کوچه ها راه مى رفت چشمش به مرد مستى افتاد که آواز مى خواند و مى گفت: أضَلَّنى الْهَوى وَأنَا ذَلیلٌ * وَلَیْسَ إلى الَّذى أهْوى سَبیلٌ هواى نفس مرا ذلیل کرد و افسوس که راهى به آن کس که به او علاقه دارم، نیست. ابن مبارک از آستین خود کاغذى درآورد و این بیت را نوشت. به او گفتند: شعرى را از شاعر مست مى نویسى؟ او گفت: مگر ضرب المثل معروف را نشنیده اید که «رُبَّ جَوْهَرَة فى مَزْبَلَةً» اى بسا گوهرى در میان زباله ها افتاده باشد؟ گفتند: آرى. گفت: این هم گوهرى بود از مزبله(3)! (4) *** 📚پی نوشت: (1). در بعضى از نسخ نهج البلاغه از جمله در بحار الانوار به جاى «تلجلج»، «تتخلّج» آمده که از نظر معنا چندان تفاوتى با آن ندارد. (2). بحارالانوار، ج 2، ص 96. (3). بهج الصباغه، ج 12، ص 597. (4). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه آمده است که این سخن حکمت آمیز را قبل از شریف رضى جماعتى نقل کرده اند از جمله جاحظ در البیان و التبیین و برقى در کتاب مصابیح الظلم از کتاب محاسن و وطواط در غُرر و عُرر در ضمن کلماتى که امام(علیه السلام) به فرزندش امام حسن مجتبى فرموده است... و این سخن حکمت آمیز در صدر اسلام از آن حضرت مشهور بوده است سپس داستان «عمر بن على» و «سعید بن مسیب» را در این زمینه نقل مى کند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 65 و 66) 🌴 شماره 79 شرح و تفسیر در کانال 👇 امیرالمؤمنین 🌸🌼🌺🍀 🌺☘️🌸☘️🌼☘️ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌴#حکمت شماره 79 شرح و تفسیر در کانال 👇 #عاشقان امیرالمؤمنین#نهج_البلاغه 🌸🌼🌺🍀 🌺☘️🌸☘️🌼☘️ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
#امام_زمان_علیه_السلام #مناجات #عصر_جمعه چه جمعه ها كه يك به يك غروب شد، نيامدي چه بغض ها كه در گلو رسوب شد، نيامدي خليل آتشین سخن، تبر به دوش بت شكن خداي ما دوباره سنگ و چوب شد، نيامدي براي ما كه خسته ايم و دلشكسته ايم ، نه ولی براي عده اي چه خوب شد نيامدي! تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نيامدي... #مهدی_جهاندار 🌟الللهم عجل لولیک الفرج🌟❣️
1_77642196.mp3
3.65M
ترانه عشق ، بهانه عشق تو میراث جاودانه عشق ز دیده نهان ، امیر جهان به دور تو گردم امام زمان (عج)🌹😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆زیر قدمت بند دل ماست که گیر است بهتر بنویسم دل ما عبد و اسیر است هر کس به تو دل داد محال است نگوید از هرچه دلش غیر تماشای تو سیر است🔆 #سلام_امام_رضا_ع_جانم 😍 ✨اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ❣️ 🌺اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُم🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا