5. واحد و ذکر پایانی.mp3
11.49M
#نوحه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#واحد
بیمارت ای علی جان
جز نیمه جان ندارد
میلی به زنده ماندن
در این جهان ندارد
بگذار تا بمیرد ،
زین باغ پر بگیرد
مرغی که حقِ ماندن
بر آشیان ندارد
شهری که در امان است
قومِ یهود در آن
حتی به خانه ی خود
زهرا امان ندارد
بگذار کس نفهمد
در پشتِ در چه دیدم
من لب نمی گشایم
محسن زبان ندارد
خواهم که اشکِ خجلت
از صورتت بگیرم
شرمنده ام که دیگر
دستم توان ندارد ...
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
باورم ندارم
بی دست و بی مشک
نقش زمین شی
باور ندارم
سرو رشیدم
با خاک عجین شی
سخته برا من
باور کنم که
بی بال و پر شی
دستت رو دادی
تا افتخار
ام البنین شی
با عطش خیمه ها بی تاب شدی_عباسم
ساقی بچه های ارباب شدی _عباسم
اما خبر رسیده که مشکت رو_تیر زدن
تو علقمه از خجالت آب شدی_عباسم
آه_من بعد با غصه همنشینم
آه_من ام البنین بی بنینم
(ویلی ویلی_ویلی علی شبلی ابلفضل)
بعد از تو عباس
یک شب نشد که
راحت بخوابم
فکر عمود و
فرق تو مادر
میده عذابم
شمعم که ذره
ذره غم تو
میکنه آبم
تا روز محشر
من شرمسار از
روی ربابم
به دنیا اومدی علمدار بشی_ای رودم
برا حسین یاد وفادار بشی _ای رودم
ای شیر مرتضی ندارم باور _یک روزی
زخمی چنگ گرگ و کفتار بشی _ای رودم
آه_میسوزم با آه حزینم
آه_من ام البنین بی بنینم
(ویلی ویلی_ویلی علی شبلی ابلفضل)
📢حاج مهدی رسولی
🔶 باور ندارم...
@Asheghane_hazrat_zeynab
خادم شعبانپور:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
🎤کانالهای روضه،مداحی، ترحیم خوانی ترکی و فارسی در (ایتا)
♦️«لینک کانال مداحی عاشقان حضرت زینب سلام الله علیها»👇
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♦️کانال مداحی ترکی با سبک👇
https://eitaa.com/joinchat/2348744791Cd1e41b0233
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♦️کانال ختم و ترحیم خوانی👇
https://eitaa.com/joinchat/1758134425Ca7138e05ff
🔹ارتباط با مدریت: شعبانپور👇
@Haram75
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@madahichannel
@Haram75
●بـروزتــریــن نوحه،شــور و روضـه ها از بـهتـریـن مداحـان کشور🎤
⚪مــطـابـق باهــرخـواسته و ســلیقـه ای
ایــنــجــا پـــاتـــوق بچه مذهبی هاست
https://t.me/joinchat/UBcQP1enBFPSkjzr
❣﷽❣
🔲 #روضه_حضرت_ام_البنین س
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
*ام البنین داره با پسر صحبت میکنه.... یادته به همه گفت برن بیرون؛عباس بمونه...*
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
*آخه میگن علقمه مادرِ عباس اومد، اما زهرا بود...زهرا اومد بغل باز کرد گفت:پسرم...
✨علقمه بوی گل یاس میاد
✨صدایِ مادر عباس میاد
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
✨چه افتخاری کردم
✨شاید نشه باورت
✨فخرم این بود، میگفتن
✨بچّههای علی بِت برادر
✨مادر هستم،برای،اونکه
✨زهرا براش بوده مادر
✨واویلا....واویلا...
*قربونت برم با چه افتخاری بچه هاتو فرستادی کربلا... تو هم اگر زرنگ باشی همین امشب اربعینتو میگیری و میری کربلا....*
💥کنار قدم هایِ جابر
💥سوی نینوا رهسپاریم
💥ستون های این جاده را ما
💥به شوق حرم میشماریم
💥 شبیه رباب و سکینه
💥برای شما بی قراریم
💥از این سختی و دوری راه
💥به شوق تو باکی نداریم
💥فدایی زینب،پر ازشوق و عشقیم
💥اگرکه خدا خواست،بزودی دمشقیم
لبیکَ یابن الحیدر ..
⬅️*اونجایی که گفتم «شبیه رباب و سکینه،برای شما بی قراریم» یکی از بی قراریای سکینه رو بگم .... بی بی جان ام البنین ! مقاتل نوشتن امام حسین به هزار زحمت از کنار علقمه بلند شد .... تنها برگشت ...
⏺آخه سعی کرد این بدنُ جمع کنه ... نشد .... عباس لحظه های آخر صدا زد : «یا اَخی ماتُرید منّی» میخوای با من چه کنی ؟ منو به خیمه ها نبر .... میدونید امام حسین چه جوری برگشت؟ «و رَجَعَ الحسَین منکَسِراً، حزیناً، باکیاً....» دیدند آقا داره برمیگرده سمت خیمه ها .... کمرش خم شده .... داره گریه ...
⬅️«یُکَفکِفُ دُموعَه بِکُمِّه...» هی با آستین اشکاشُ پاک میکنه ... زن ها اومدن دورشو گرفتن .... سکینه آمد یه سوال کرد .... «وَ سألَتهُ عَن عَمِّها ...» بابا عمو کجاست؟
🔰«فَاَخبَرَها بِقَتلِه...» دخترم! دستای عموتو بریدن .... دخترم تیر به چشماش زدن .... دخترم! تیر به مشکش زدن .... دخترم ! با عمود آهن به سرش زدن ....
(چی فکر کردی؟! اگر در مقاتل معتبر ندیده بودم نمیگفتم ....) پاشو قطع کردن .... (میدونید چی شد؟)
میگه زن ها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .... (خب این طبیعیه ... اشکالی هم نداره ... زن ها دلشون رقیقه .... اما نوشته)
⚜«وَ بَکَی الحُسَین مَعَهُنَّ ....» لشکر دشمن نگاه کرد .... دید امام حسین بین زن ها ایستاده داره بلند بلند گریه میکنه ....حسین.....*
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات، یادته؟، گریه ش گرفت آسمون
گفت که حسینم رو سپردم به تو،بعد از این،جون تو و جون اون
حالا بگو کو حسین؟، زینب برا چی تنهاست؟
*عباس! قرارمون این نبود....قرار نبود زینب تنها برگرده....*
حالا بگو کو حسین؟،زینب برا چی تنهاست؟
به دختر پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
کاش نپرسه،پیمبر، پس کجاست روشنیِ دو دیده ام؟
کاشکی حیدر، نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم؟
واویلا....واویلا....
🌹
❣﷽❣
⚫️#دوبیتی_حضرت_ام_البنین س
⚫️#صلوات_حضرت_ام_البنین س
بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات
رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات
آن چار شهید و مادر پاک سرشت
بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
می خورد آب ز چشمان تو صد رود فرات
چشمه اشک تو بی بی شده است آب حیات
کربلا تاز بقیع و ز بقیع تا ز خدا
بر تو ای ام بنین مادر روضه صلوات
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
دارایی من محبت آل عباست
ذکر لب من ناد علیّ و زهراست
دل گشته اگر شهر ابالفضل آباد
بی شک اثر دعای امّ الشّهداست
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
ای مادر چار آفتاب ادرکنی
زهرای سرای بوتراب ادرکنی
ما دست به دامان توایم ای بانو
یا فاطمه ی بنی کلاف ادرکنی.
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
ای مادر عباس فدای پسرت
ای همسر خورشید فدای قمرت
ای ام بنین مادر مردان نبرد
عالم به فدای چار نور بصرت
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
تا ستون عرش را عباس محکم می کند
کوه هم نزد ابالفضل کمر خم می کند
هر کجا که روضه ی عباس غوغا می کند
چایی این روضه را " #اُم البنین"دم می کند
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
گوهر دریای احساسی تو یا ام البنین
میهمان گلشن یاسی تو یا ام البنین
همدم اولاد زهرایی و همراه علی
فخرت این بس ، ام عباسی تو یا ام البنین
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
گر چه عباس شما هیبت محشر دارد
در شجاعت جگرِ حضرت حیدر دارد
لیکن اوجِ ادب و خُلقِ وفاداری خویش
همه از ام بنین حضرت مادر دارد
شاعر: #حسن_ثابت_جو
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
قدم اگر خمید ، فدای سر حسین
جانم به لب رسید ، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید ، فدای سر حسین
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
مرثیه ی سرخِ جگرش را می خواند
می گفت حسین و پسرش را می خواند
تنها وسط حجره به صورت می زد
تا روضه ی مشکِ قمرش را می خواند
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
گر چه فرزند شما قلبِ دلاور دارد
در شجاعت جگرِ حضرت حیدر دارد
لیکن اوجِ ادب و خُلقِ وفاداری خویش
همه از ام بنین حضرت مادر دارد
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
الا مادر که روحی پاک داری
چرا احوال غربت ناک داری
نبینم بی پسرهایت تو تنها
میان حجره سر بر خاک داری
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
اگر که یوسفم را می دریدند
و عباس مرا در خون کشیدند
فقط پاسخ بده این جمله ام را
حسینم را چگونه سر بریدند؟
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
الا مردم مرا مادر ندانید
مرا با غصه ها تنها گذارید
منی که یک پسر دارم، ندارم
مرا ام البنین دیگر نخوانید
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
پيش رخسارم اگر خورشيد مهتاب من است
مادرم ام البنين، حیدر چو ارباب من است
آب شد شرمنده ام، منهم شدم شرمنده چون
کهکشان شیری شش ماهه بی تاب من است
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
امشب عزا گرفتهي غوغاي مادرم.
هستم خموش و گوش به آواي مادرم
گر منصبم چنين شده «سقاي تشنه لب»
مرهون لطفِ هُرمِ دعاهاي مادرم
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
عباس اگر نامش حماسه آفرین است
چون از بهشتِ دامنِ امّ البنین است
هم کفوِ مولا بعدِ زهرا غیرِ او کیست
آن مادرِ عباس شاهِ مَه جبین است!
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
#دودمه_حضرت_ام_البنین س
پیش تو تَعظیم کَردهِ آسمان ها و زمین
الدَخیل اُم البَنین ...
مادری کَردی تو بَر نَسلِ امیرالمُومنین
الدَخیل اُم البَنین ...
باتو می شُد عطرُ بویِ فاطمه(س) اِحساس کرد
الدَخیل اُم البَنین ...
عِصمتِ دامان تو عَباس(ع) را عَباس(ع) کرد
الدَخیل اُم البَنین ...
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
🌹
🕊﷽🕊
⚫️ #روضه_حضرت_ام_البنین
🔘 #دفتری_ام_البنین_س 2
💥برتو ای ام البنین مادر روضه صلوات
💥بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات
💥رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات
💥آن چهار شهید و مادر پاک سرشت
💥بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات
#اللهمصلعلیفاطمةوابیهاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهیعلمک
🔹باغ گل یاس سلام علیک
🔹مادر عباس سلام علیک
🔹سایه نشین حرم آفتاب
🔹غرق شده در کرم آفتاب
🔹فاطمهٔ دوم حیدر شدی
🔹مادر یک ماه و سه اختر شدی
🔹قدر تو گوی شرف و ناس برد
🔹ارث ادب را زتو عباس برد
⬅️نام مادر ادب نام مادر اباالفضله..
آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا..
تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی..
دامن مادر ابالفضل رو بگیر..
دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه..
درسته بی دست کربلاست.
اما دست عالمی رو گرفته..
آقا خودش ناامید شد نمیزاره کسی نا امید از در خونش برگرده..
مادرش هم همینطوره..
اینا از خانواده کرمند..
از خانواده لطف و احسانند..
هر کی بیاد در خونشون دست خالی برش نمیگردونند..
⬅️فقیری هرسال یه شب می اومد مدینه..در خانه ابالفضل..خرجی یک سالش رو از دست ابالفضل میگرفت و میرفت..
یه سال اومد مدینه درِ خانهٔ ام البنینو زد..
کنیز درو بازکرد..پرسید با کی کار داری..فقیر گفت برو به مولا و آقات بگو بیاد..
من با یه آقایی کار دارم اسمش رو نمیدونم..
ولی هرسال میام خرجی یکسالمو میگیرم و میرَم..
(گفت نشونی بده ببینم آقات کیه؟)
مرد فقیر گفت:اسمشو نمیدونم ولی آقای رشیدی بود..بلند بالا.. خیلی زیبا..خیلی مهربان..
⏪کنیز برگشت منزل
مادر ابالفضل بیبی پرسید کی بود پشت در؟
صدا زد خانم جان فقیری بود که هر سال می اومد خرجی سالشو از آقام عباس میگرفت..
خانم جان حالا که آقام نیست..شروع کرد گریه کردن..
یه وقت ام البنین صدا زد حالا که عباسم نیست.. منه مادرش هستم..
نمیزارم کسی از در خونه ابالفضلم نا امید برگرده..
عباسم ناراحت میشه..
بی بی فرمودند هر چی زیورالات تو خونه است بیارین بدین دست فقیر..
🔘تا همه رو دست فقیر دادند یه وقت دیدن ناراحت سرشو به دیوار گذاشت..
(چرا ناراحتی بگیرو برو)
صدا زد من به بهانه دیدن آقام می اومدم گدایی در این خونه..
من عاشق عباسم..
(من برای پول نیومدم)
اومدم دست و بازوی آقام ابالفضل رو ببوسم..
یه لحظه بگین آقام. خودش بیاد..
یه وقت نگاه کرد دید صدای شیون زنها بلند شد..
(چی شده)
(چرا گریه میکنید؟)
امان امان
خانم صدا زد آی مرد دیر اومدی..
کربلا دستای ابالفضلمو از بدن جدا کردند..
آخ عمود آهن به فرقش زدند..
تیر به چشم نازنین پسرم زدند..
آخ تو کربلا شهیدش کردند.
داغشو به دل حسین گذاشتند..
⬅️روز اولی که خانم ام البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانهٔ امیرالمومنین داخل نشد..
به اُمِّ سلمه فرمود: ام سلمه من شرط دارم..
وارد نمیشم..
(همه تعجب کردند، گفتن، این خانمی که روز اول زندگیشه چه شرطی داره)
❇️صدا زد اول بگید خانمم زینب بیاد..
همه تعجب کردند..
میخواد چه کنه این مادر..
خانم زینب آمد در آستانه ی در..
به نقل تاریخ دختر هفت، هشت ساله..
تاریخ مینویسه روزی که ام البنین واردخانهٔ امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند..
بودند تب داشتند میگن..خانم ام البنین ایستاددم در..
خانم زینب تو آستانه ی دَره..
میدونی این مادر چه کرد..
از همان روز اول، یکمرتبه دیدن ام البنین خودشو انداخت روی پاهای خانم زینب..خانم جان من نیومدم اینجا برات مادری کنم..
خانم جان من نیومدم جای مادرت زهرا رو بگیرم..
فقط اومدم یه جمله بگم..
اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزیوخدمت این خونه رو بکنم..
من اومدم کنیزت باشم خانم جان..
💔آخ..
بمیرم برا دردای دل ام البنین..
با چه سوزی ناله میکرد گریه میکرد..
دوست و دشمن بحال ام البنین گریه میکردند..
میومد بقیع..
چهار تا صورت قبر درست میکرد..
ناله میکرد گریه میکرد.
ولی فقط میگفت حسین..
حسین..
حسین..
🔆 گفتن ام البنین تو چهار تا پسرت شهید شدن چرا فقط میگی حسین..
می گفت دو تا علت داره..
🍁اول اینکه پسرای من مادر دارند..
اما حسینم مادر نداره..
🍁 ثانیا شنیدم اون لحظه آخر حضرت زهرا اومد سر پسرمو به دامن گرفت..
براش مادری کرد..
صداش زد پسرم..
حالا می خوام جبران کنم..
به عوض زهرا برا پسرش مادری کنم..
💔 حسین جان ای آبروی دو عالم
💔 نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
💔 ز زخم تنت روی ریگ بیابان
💔 به اشک دل و سوز و آه یتیمان
💔 تنت بی سر مانده در دل صحرا
💔 سرت هر دم روی نیزه اعدا
💔 کند گریه خواهر تو به هر شب
💔 تو ای سوره ی پاره در بر زینب
🦋الهی به نا امیدی ابالفضل دستتو بیار بالا حاجتت رو مد نظر بگیر..
سه مرتبه ناله بزن یاابوالفضل 3
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله
السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع
یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه
المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
امشب از همینجا...
سلام بدیم به بی بی ام البنین...
ان شاء الله وعده همه ما مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
خیلی آبرو داره این خانم...
خیلی احترام داره...
امام باقر فرمودند...
و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى
خانم ام البنین مادر چهار شهید هست...
میدونی کدوم شهدا...
شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس...
مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند...
خیلی عظمت داره این بانو...
🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی
آی اونی که گفتی مریض دارم...
گرفتارم...
امشب مجلس بنام مادر عباسه...
مطمئن باش ابالفضل العباس...
به گریه کن های مادرش نظر داره...
مواظب باش دست خالی از این مجلس نری...
🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین
🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین
مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته...
بعد واقعه کربلا...
وقتی بشیر وارد مدینه شد...
اومد محضر بی بی ام البنین...
عرضه داشت خانم جان...
بچه هات رو در کربلا کشتند...
بی بی فرمودند...
ای بشیر...
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
بشیر از حسینم چه خبر...
عرضه داشت...
بی بی جان نبودی...
دستهای عباست رو قطع کردند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
فرمود ای بشیر...
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام
تمام بچه هام فدای حسین...
همه عالم فدای حسین...
🔸تمام زندگیم مال حسینه
🔸دلم همواره دنبال حسینه
بشیر همه بچه هام فدای حسین...
به من بگو...
الان آقام حسین کجاست...
یدفعه بشیر صدا زد...
بی بی جان...
حسینت رو...
با لب تشنه سر از تنش جدا کردند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین
🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین
🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت
🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین
➿ زمزمه حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام ➿
عباس قربون زخم پَر و بالت
ای کربلایی خوش بحالت
دلاورم شیرم حلالت
➰➰➰➰➰➰
عباس دل به قضا قدر سپردی
کاش برا اصغر آب می بردی
خوب شد یه جرعه آب نخوردی
➰➰➰➰➰➰
عباس زینب بهت میگه برادر
به زیر چکمه های لشکر
تو خیمه شد قحطی معجر
➰➰➰➰➰➰
عباس زینب با چشم پُر ستاره
آورد برام یه مشک پاره
بی تو همه شدن آواره
جهت استفاده ذاکرین
مجتبی صمدی شهاب
@Asheghane_hazrat_zeynab
▪️ واحد، زمزمه رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها جهت استفاده ذاکرین اهل بیت علیهم السلام
به سبک شدم آواره بین کوفه ...
سبک و شعر اثر حاج مجتبی صمدی شهاب
سلام ای روح آب و دریا انیس مولا بعد زهرا ادب آموزت گشته سقا واویلا
زیار محنت ها شکستی زبسکه در ماتم نشستی به روی دنیا دیده بستی واویلا
واویلا شدی روضه خوان مدینه مادر
به همراه زینب زدی تو بر سر
زهجران دلبر
دو دیده ات شد گریان کربلا
تا دم آخر گفتی به هر کجا
غریب مادر ای شاه سرجدا
وای حسینم مظلوم کربلا
کشیدی آه از عمق سینه شبیه سقا در مدینه شدی شرمنده از سکینه واویلا
برایت حتما با اشاره سخت گفته از مشک پاره رباب از کام شیر خواره واویلا
واویلا خجالت زمین زد ابالفضلت را
برون تشنه لب شد زبین دریا
واویلا واویلا
چشم حرم شد چشم انتظار او
ولی گره زد تیری به کار او
حسین خم شد از غم کنار او
وای حسینم مظلوم کربلا
نبودی جان از تن برون شد نبودی سقا سرنگون شد اباالفضل تو غرق خون شد واویلا
نبودی زهرا دلبری کرد چه زیبا ذرّه پروری کرد به جایت آنجا مادری کرد واویلا
با دست شکسته نوازش نموده زهرا
سر زخمی و چشم خون سقا
واویلا واویلا
عمود آهن بر سر چنان نشست
که فرق ساقی تا زیر لب شکست
روی زمین خورد سقا بدون دست
وای حسینم مظلوم کربلا
والعاقبة للمتقین
@Asheghane_hazrat_zeynab
◼ سبک واحد، زمینه وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
۱۳ جمادی الثانی
جهت استفاده ذاکرین اهل بیت علیهم السلام
اثر حاج مجتبی صمدی شهاب
ام البنین ای مادر عشق
عروس خانه کوثر عشق
پروراندی در دامن خود
یل و امیر لشگر عشق
نام تو زنده بود به هر لب
عباس تو ماه و توئی کوکب
خادم بیت ولا شدی تو
عباس تو شد خادم زینب
مادر عباس ام بنین
...........
نام تو پاینده زمان
نرود از قلب شیعیان
در مقامت بسکه تو شدی
مادر عباس پهلوان
ادب آموز پسر شدی تو
از غم او خونجگر شدی تو
وقتی شنیدی که تشنه جان داد
پیش همه مفتخر شدی تو
..........
رسیده بر گوش عالمین
آنزمانی که به شور و شین
زینب خبر داد از علقمه
امّا تو گفتی جانم حسین
علقمه غوغای بی امان بود
جای تو خالی در آن میان بود
عوض تو زهرا زعنایت
گریه کن عباس جوان بود
@Asheghane_hazrat_zeynab
◾روضه حضرت اُم البنین سلام الله علیها
◾بانوای :ِ حاج مهدی سلحشور
قسم به گریه ی صاحب عزایِ اُمِّ بَنین
من آفریده شدم با دعای اُمِّ بَنین
قسم به کعبه که از کعبه حُرمتم بیش است
چنان که سوختم از ماجرایِ اُمِّ بَنین
پس از ظهور اگر آمدم مدینه رفیق
قرارمان دَمِ ایوان طلایِ اُمِّ بَنین
به جانِ دستِ قلم،در جزا نمی سوزد
دلی که سوخت در نینوایِ اُمِّ بَنین
مکان گریه برای حسین اگر حرم است
مگو بقیع، بگو کربلایِ اُمِّ بَنین
شبیه مشک اباالفضل می چکد اشکم
به پای غربتِ بی انتهایِ اُمِّ بَنین
اگر چه دست ندارد به تن،ز راه کرم
گرفته دستِ مرا،مرتضایِ اُمِّ بَنین
به یادِ چادر زهراست،بالِ شان خاکی
کبوترانِ حریمِ هوایِ اُمِّ بَنین
*می اومد پشت بقیع می نشست،مدینه ای ها می اومدن،کربلایی ها می اومدن،دورِ اُمُّ البَنین حلقه می زدند،شروع می کرد روضه خواندن،یه جمله اُمُّ البَنین می گفت،زینب گریه می کرد،یه جمله زینب می گفت، اُمُّ البَنین گریه می کرد،اما اونی که اون وسط روضه رو به هم می ریخت ناله زدن های سکینه بود،ناله می زد،ناله می زد،می گفت: اُمُّ البَنین منو حلال کن، من مشک رو دادم دستِ عباست*
نخورد آب زمانی که روضه می خوانده
گرفته بوده یقیناً صدایِ اُمِّ بَنین
"محمّدقاسمی"
تو زیبا شدی،کوه و دریا شدی
یه باغی پُر از عطرِ گُل ها شدی
یه همدم تو غم ها برایِ علی
یه زهرا ترین بعدِ زهرا شدی
تو موندی کنار علی یک تنه
تو گفتی که زهرا پناهه منه
نذاشتی علی بهت بگه فاطمه
نذاشتی که زینب دلش بشکنه
*اصرار کرد،علی جان! دیگه منو فاطمه صدا نزن...چرا؟ چون هر وقت میگی:فاطمه! این بچه ها زانوهاشون رو بغل می گیرند،یاد مادرشون می افتند...*
نخِ چادُرت دلبری میکنه
تو رو فاطمه یاوری میکنه
واسه بچه هاش مادری کَردیُ
برا بچه هات مادری میکنه
چقدر مثل زهرا شده شوکتت
چقدر مثل زهرا شده غیرتت
ان شاءالله نشه دست و بازوت کبود
ان شاءالله که نیلی نشه صورتت
ان شاءالله که آتیش نیاد سویِ تو
نشینه غلافی رو بازویِ تو
بمونی همیشه کنارِ علی
نره میخِ در تویِ پهلویِ تو
الهی نبینی غمِ حیدر رو
نبینی غمِ ساقیِ کوثر رو
نداره دلی خوش زدیوار و در
امیری که کنده دَرِ خیبر رو
می ترسم بخونم برات روضه من
فقط اینه دیگه دعام دائماً
ان شاءالله توی کوچه عباسِ تو
نبینه چیزایی که دیده حسن
خدا گر زحکمت ببندد دری
زرحمت گشاید دَرِ دیگری
خدا محسنُ بُرده پیشِ خودش
به جاش داده عباسِ نام آوری
*نیمه شب که کاروان از مدینه حرکت کرد،یه خورده که از شهر فاصله گرفت،دو نفر خودشون رو رساندند به قافله،یکی عبدالله بود،دست بچه هاشو گرفته بود رسوند به قافله،اینقدر زینب خوشحال شد،گفت:عبدالله خدا خیرت بده،دستِ خالی نیستم کربلا،قربونی هایِ منو آوردی،نکنه رباب هدیه داشته باشه من نداشته باشم،نکه نجمه هدیه داشته باشه من نداشته باشم،خدا خیرت بده...بچه هارو گرفت برد..
نفر دوم هم،ابی عبدالله نگاه کرد دید یه خانوم بلند قامتی داره خودش رو میرسونه به قافله،نگاه کرد دید اُم البنینِ داره میاد،گفت:عباسم مادرتون داره میاد،با شما کار داره،عباس که برگشت،سریع برگشت داداش هاشو خبر کرد،مادر اومده با ما کار داره،چهار برادر اومدن،دور مادر حلقه زدن،ابی عبدالله داره از دور این منظره رو میبینه،لذت میبره،قند تو دل حسین داره آب میشه،دور مادر که حلقه زدن،گفت:عباسم!عونم،عزیزانم،دارید با حسین می روید کربلا،اگه حسین برگشت حق دارید برگردید،اگه حسین برنگشت حق ندارید برگردید،نکنه شما باشید یه مو از سر حسین کم بشه،پای شما ایستادم برای اینچنین روزی،عباسم! نکنه من شرمنده ی فاطمه بشم،نکنه من خجالت زده بشم،همه دغدغه اش اینه کربلا میرن میتونن روی مادر رو سفید کنند یا نه؟
گذشت،گذشت،حالا از کربلا قافله برگشته،کربلایی ها از این طرف با محوریت زینب،مدینه ای ها از طرف دیگر با محوریت اُم البنین،راه باز کردن این دو مادر شهید رسیدن به هم،دست به گردن هم انداختن،نشستن زمین،ام البنین به زینب سر سلامتی میده،زینب به ام البنین،این دوتا شروع کردن برا هم روضه خواندن،هر کار کرد زینب که از عباس بگه،ام البنین نذاشت،هی می گفت:عباسم رو رها کن،از حسینم چه خبر؟ خیلی که اصرار کرد زینب گفت: بهت بگم ام البنین چه خبر شد؟ فقط بگم خوب شد کربلا نیومدی،برو ببین رباب رو ، چه حال و روزی داره،دیگه از زیر آفتاب نمیآد تو سایه،گفت: بیشتر توضیح بده زینب جان،گفت:آمدم بالای یک بلندی ایستادم دیدم دور حسینم حلقه زدن، نیزه دار با نیزه میزد،شمشیر دار با شمشیر میزد،اونی که شمشیر و نیزه نداشت سنگ میزد،اُم البنین! نگاه کردم دیدم پیرمردها دارن با عصا میزنند،حسین....
فایل صوتی 👇👇👇
@Asheghane_hazrat_zeynab
#سینه زنی ویژۀ شهادت حضرت اُم البنین سلام الله علیها
#مداح:ِ سید مهدی میرداماد
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
گریه نکن هرچند ، دریایِ احساسی
حق داری زینب رو دیگه نمیشناسی
حق میدی که پیرم ، خیلی زمین گیرم
روزی هزار دفعه ، از قُصه می میرم
اُم البنین قمرامُ و کشتن
اُم البنین قمراتُ و کشتن
اُم البنین پسرامُ و کشتن
اُم البنین پسراتُ و کشتن
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
____
مادر نبودی که ، تنها شدم تنها
کشتن داداشم رو ، تشنه لبِ دریا
مادر نبودی که ، آب و صدا میزد
پیش چشایِ من ، هی دست و پا میزد
اُم البنین بی پر و بال رفتم
اُم البنین دیگه از حال رفتم
ام البنین هر جوری که میشد
از خیمه تا ته گودال رفتم ...
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
____
مادر نبودی که ، دیدم اسارت رو
غوغای غارت رو ، حد جسارت رو
مادر نبودی که ، صد مرتبه مُردَم
از کربلا تا شام ، خیلی زمین خوردم
اُم البنین اشکامون و دیدن
اُم البنین همه میخندیدن
ام البنین نبودی تویِ شام
دور سر داداشم رقصیدن ...
اُمالبنین ... آه یا ام البنین
فایل صوتی 👇👇👇
@Asheghane_hazrat_zeynab
۴
.
#نوحه
#زمزمه
#شب_رحلت
#حضرت_ام_البنین
#حاج_رضا_یعقوبیان
تو گل گلشن حضرت حیدری
بعد زهرای او بر علی همسری
مام عباس، ام البنینی تو
یار امیرالمومنینی تو
یا علی مولاآجرک الله(۳)
به فدای تو و شور و احساس تو
شد فدایی دین جان عباس تو
تو گل گلزار ولا هستی
همسر پاک مرتضی هستی
یا علی مولاآجرک الله
تو شنیدی شهید گل لیلا شده
تو ندیدی بدن اربا اربا شده
تو ندیدی حسین قامتش خم شد
در غم اکبر صبراو کم شد
یا علی مولا آجرک الله
تو شنیدی شده غرق خون اصغرش
تو ندیدی ز کین پاره شد حنجرش
تو ندیدی بر دست بابایش
غرق در خون شد گل لبهایش
یا علی مولا آجرک الله
تو شنیدی که شد دست عباس جدا
تو ندیدی که شد فرقش از کین دوتا
تو ندیدی در علقمه افتاد
چشم عباس بر فاطمه افتاد
یا علی مولا آجرک الله
تو شنیدی شده کربلا دشت خون
تو ندیدی تن بی سر غرق خون
تو ندیدی حسین بر زمین افتاد
سر ببریده تشنه لب جان داد
یا علی مولا آجرک الله
تو شنیدی حسین و غم خواهرش
بدن بی سر و غرق خون پیکرش
تو ندیدی خون شد دل زینب
جان اوآمد بی حسین بر لب
یا علی مولا آجرک الله
همه گلهای تو پرپر از کین شدند
با سر و جان خود حامی دین شدند
حق کرم کرد ام الشهیدی تو
در صف محشر روسپیدی تو
یا علی مولاآجرک الله
همه ی عمر خود بودی درشور و شین
یاد علقمه و اشک چشم حسین
همه ی عمرت غصه میخوردی
عاقبت همچون گل تو پژمردی
یا علی مولا آجرک الله
شب رحلت تو خون شده دل ما
سوزد از داغ تو همه حاصل ما
از غم داغت همه می نالیم
تا صف محشر بر تو می بالیم
یا علی مولاآجرک الله
شهر یثرب شده از غمت کربلا
خانه ی مرتضی شده ماتم سرا
ای که سرتاپا روح احساسی
لحظه ی آخر یاد عباسی
یا علی مولا آجرک الله
#سبک_همه_جا_بروم
#نوحه_رحلت_حضرت_ام_البنین
#سلام_الله_علیها
#مشهد_مقدس
•نشستم روی خاکِ ..
#روضه و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مهدی حسینی •ೋ
صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره ..
نشستم روی خاکِ آرزوهایم
بغل کردم خیالی از مزارت را
اگر چه قابِ این خاک از تنت خالیست
نسیم آورده از مقتل غبارت را
اگر سوسوی چشمان ترم کم شد
اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد
نشستم میشمارم با نفسهایم
شمارِ زخمهای بیشمارت را
شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد
تو بالا رفتی و اُمالبنین افتاد
به عرشِ خیمهها با مشک میرفتی
که تیری آرزوی آبدارت را ...
زد و بیآرزو بر خاک افتادی
تنِ خود را به دستِ نیزهها دادی
صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت
زیارت کرده زهرا نیزهزارت را
کنار رود، اما تشنه لب بودی
به جای آب، سقای ادب بودی
تو دریازادهای؛ هر چند بیآبی
نمیسنجند، با مشکت عیارت را
*مادر داره روضه میخونه ها ..*
اگر میشد به جایت آب میبُردم
به جای قلبِ مشکت تیر میخوردم
به پای آرزوهای تو میمردم
نمیدیدم نگاهِ شرمسارت را
اگر میشد به جنگِ تیر میرفتم
به زیر کوهی از شمشیر میرفتم
که حتی نشکند آیینۀ چشمت
نبیند هیچ سنگی انکسارت را
به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی
تمام آسمان تاریک شد رفتی
شده «امُّالقَمر»؛ «امُّالبُکا» بی تو
ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را
اگر چه قدّم از داغت خمید آخر
ولی مادر به رویایش رسید آخر
که شد اُمالبنین «اُمالشهید» آخر
ببر حالا کنارت داغدارت را
شاعر: رضا قاسمی
چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (1) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمندهام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (2) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (2) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن ..
کربُبَلا نبودم حیف،
داغش تو سینهم مونده
ولی همه روضهها رو
زینب برا من خونده
مادر؛ چشماتُ دوست داشتم
عباس؛ غریبیتُ قربون
دستی نداشتی از چشمت
تیرُ و بکشی بیرون ..
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات
امیدِ مادرت بودی
رفتی و من آشفتهام
نیستی زیرِ بال و پرم
خیلی زمین می اُفتم
قدِ رشیدُ و زهراییت
نورِ نگاهِ خستهم بود
بازوی حیدری تو
عصایِ دستم بود ..
دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم
دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم
دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات
یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس ..
منابع:
(مربوط به روضه خوانی حضرت ام البنین در رثای امام حسین(ع) و شهدای کربلا:)
1)مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۸۵
ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۳
حسون، اعلام النساء، ص۴۹۶-۴۹۷
2)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱