eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
802 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•در کوفه غریبم... و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج عباس حیدرزاده•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ هر موقعی که پایم تا روضه ها رسیده روی لبم یا لیتنا رسیده هم دست دوز زهراست هم دست بوس زینب «پیراهن سیاهم از کربلا رسیده» ما هیچ کاره هستیم روزی رسان رقیه است از دستهای خانم خیری به ما رسیده روی لبم نوای یا لیتنا رسیده چکمه به دوش دارم شرمنده ام حسین جان راهم بده به خیمه، آقا گدا رسیده هر جا که روضه ای هست اهل محله سیرند از خانه ی فقیران بوی غذا رسیده ما گریه کن نبودیم این اشکها حواله است زینب اشاره کرده ،حال بکا رسیده *این اشک روزیه، رزق امام حسین بهت داده به مادرت دعا کن به پدرت دعا کن شهدا رو یاد کن ..* باید به کربلا رفت حتی به قیمت جان وقتی کنار شش گوش، حتی خدا رسیده *روز اول از اون آقایی میگن که خیلی غریبه، از اون آقایی میکن که تشنه بود،تنها بود تو کوچه های کوفه میرفت هرجا که میرفت در خانه ها بسته بود..* در کوفه غریبم من و کاشانه ندارم گویی بروم خانه ولی، خانه ندارم *آخه حضرت مسلم باب الحوائجم گریه کنش خود ابی عبدالله هست.طوعه گفت چرا خونه ات نمیری چرا اینجا نشستی ؟ یه جمله بهش گفت آقا از جاش بلند شد، گفت: آقا راضی نیستم پشت در خونه ام بنشینی بلند شد. فرمود: کجا برم....؟؟ در کوفه غریبم من و کاشانه ندارم گویی بروم خانه ولی، خانه ندارم *آنقدر نامرد بودن همون هایی که باهاش بیعت کرده بودند با حضرت جنگیدند، شمشیر کشیدند، اما حضرت ایستاد مردانه جنگید، شجاعانه جنگید، حریفش نمیشدن. درخواست نیروی کمکی کردن آخر هم با خدعه و نیرنگ حضرت رو دستگیر کردن به حضرت امان دادند.این شمشیرش رو گرفتن دستهاش رو بستن دیدن مسلم سرش رو پایین انداخت سرش رو داره تکان میده هی میگه:…* کوفه نیا حسین جان کوفی وفا ندارد کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد *آوردنش وقتی وارد دارالاماره شد نگاهش به ظرف آب افتاد فرمود: یه ظرف آب برام بیارید جگرم داره میسوزه. آب رو به لبهاش گذاشت آب خون آلود شد آب رو برگردوند.. سه بار در خواست آب کرد براش آب آوردن آب خون آلود شد و فرمود« قسمت من از این آب نیست باید با لب تشنه به شهادت برسم.یا مسلم! سه باربرات آب آوردن بمیرم برا اون غریبی که طفل شیر خواره اش رو، رو دستش گرفت "اما ترونه کیف یتلظی عطشا"حسین .. روی دستم نکن اینقدر تقلا چه کنم جگرت آب شد از شدت گرما چه کنم آب از کافر اگر خواسته بودم میداد گره ام وانشد آخر به تمنا چه کنم کن حلالم اگر آغوش پدر امن نبود سر زده تیر رسید بی مهابا چه کنم *حضرت زهرا جگرش آرام میگیره وقتی ناله ات رو میشنوی وقتی میگی حسین..* بابا! گیرم از چشم حرم حلق تو را پوشاندم تیرِ بیرون زده از زیر عبا را چه کنم *تا نگاه کرد.."فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ" نوشتند ارباب بلند بلند گریه کرد.. سرش رو بلند کرد رو به آسمون صدا زد خدا ببین با حسین چه میکنن...، آنقدر این مصیبت سنگین بود خدا بهش دلداری داد. منادی خدا ندا داد .."دَعَهُ یا حسین" خودمونی بگم یعنی: حسین غصه نخور دایه آماده کردیم تو بهشت علی رو شیر بده. دل ابی عبدالله رو خدا آروم کرد. مردم یه منادی هم مدینه ندا داد کجای مدینه؟ اون شبی که میخواست بند کفن رو ببنده یه نگاه کرد دید روی سینه حسن افتاده.. حسین رو سینه ی مادر افتاده زمین و زمان دارن گریه میکنن یه مرتبه منادی ندا داد "یا علی ارفعهما "یا علی! بچه ها رو بردار.. یا علی! بچه ها رو نوازش کردی برداشتی اما یا علی کربلا سکینه رو میکشیدند.* سیلی مزن به صورتم ای شمر بی حیا من از کنار کشته ی بابا نمی روم من با علی اکبر و عباس آمدم از این دیار بی کس و تنها نمی روم آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
@babolharam_net1_12483122995.mp3
زمان: حجم: 20.92M
|⇦• در کوفه غریبم... و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس حیدر زاده •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اگر مردم اهل کوفه به عهد و پیمانی که با سفیر امام حسین علیه السلام بسته بودند وفادار بوده و دست از یاری حضرت مسلم سلام الله علیه برنمیداشتند…واقعه عاشورا عاشورا رخ نمیداد.
|⇦•از مسلم سفیر به ... و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجراشده به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ از مسلم سفیر به شاهنشه دلیر این اشکنامه را بپذیرید از این حقیر ای نام جدّ اطهر تو روی هر منار و ای آفتاب روشن دین ای مه منیر اهل زمین کنار تو هستند سر به عرش اهل سما کنار تو هستند سر به زیر از آسمان به عرش مبدل شد آسمان از آن زمان که گشت برای شما سریر عشق تو هست بر سر من چون کلاهخود نام تو هست بر تن من جوشن کبیر در وصف تو نوشته خدا ایّها الغنی در وصف من نوشته خدا ایّها الفقیر مهمان گریزیِ عرب کوفه جای خود من را فراق چشم تو کرده ست گوشه گیر مسلم که جای خود، سر طفلان مسلمت قربان خاک پای تو یا ایّها الامیر هجده هزار نامه تمامش دروغ بود بیعت شکستند چنان بیعت غدیر اوضاع شهر با زر و درهم عوض شده ست کوفه برای ذبح گلویت شده عجیب آماده اند تا که پذیرایی ات کنند با سنگ و چوب و نیزه و شمشیر و تیغ و تیر من که عزیز آمده بودم چنین شدم اینجا خدا کند که نیاید کسی اسیر از قول من به مادر شش ماهه ات بگو تا میتوانی اصغر خود را بغل بگیر دلواپسی من سر حوریه های توست شرمنده ام اسیر شدی در دل کویر آقا حمیده ام به فدای سکینه ات پیش نگاه دخترت او را بغل نگیر میترسم، ای حدیث کسا آخر عاقبت تکه به تکه جمع شوی داخل حصیر افتاده اند در پی من شُرطه های شهر باید که زودتر بروم تا نگشته دیر درد دلم زیاد ولی وقت من کم است مظلومِ من، مسافرِ من، بگذر از مسیر
و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *شب اول محرمه، شب سفیرةُ الحسینه، بچه هاش رو آورد سپرد به هانی، همچین که از این کوچه به اون کوچه، عاقبت خسته شد، تشنه اش بود، نشست روی بلندی، جلو یه خونه ای سرش رو گذاشته بود رو دیوار داشت اشک میریخت.یه وقت شنید صدای یه زنی میاد، صدا زد مرد چرا اینجا نشستی؟ من راضی نیستم سرتو رو دیوار خونه ام گذاشتی، حضرت یه نگاه کرد سلامش کرد، همچین که راه افتاد بره، یه خورده جلوتر رفت وسط کوچه نشست، طوعه یه نگاه کرد گفت: مرد بهت گفتم مگه خونه زندگی نداری؟ چرا وسط کوچه میشینی؟ صدا زد زن! من اینجا غریبم، دم مغرب همه پشت سرم نماز خوندن، حالا همه رهام کردن، من سفیرُ الحسینم، تا گفت من سفیر الحسینم گفت: شما آقای من مسلم بن عقیلید، این خونه خونه ی شماست من هم کنیز شما هستم. یه بار دیگه بگم ببینم یاد چی میفتی، گفت: آقا من کنیز شما هستم و این خونه خونه ی شماست، من میدونی یاد کی افتادم؟ اون دو تا نامرد اومدن درِ خونه ی بی بی، گفتن اومدیم ملاقات، امیرالمؤمنین فرمود: باید زهرا اجازه بده، مادر من و شما با پهلوی شکسته صدا زد. علی جان "البِیتُ بِیتُک" خونه خونه ی توعه منم کنیزتم علی جان. همچین که ولید ملعون گفت: هر جور شده حسین رو بیارید بیعت کنه و الّا اگه فردا و پس فردا بشه حسین میره، ابی عبدالله هم این نامردها رو می‌شناخت تو مدینه، راه افتاد، شمشیر رو به کمر بست، فرمود: یه عده بنی هاشم بیان، علی اکبر همراهش بود، اباالفضل همراهش بود، مسلم بن عقیل همراهش بود، فرمود: جلوی در شما بایستید، من تنها وارد میشم، اگه کار به جنگ رسید، سر و صدا بلند شد شما بیاین، حضرت رفت. نانجیب گفت :باید بیعت کنی، ابی عبدالله قبول نکرد، دست به شمشیر بردن، حضرت تا دستشو به قبضه ی شمشیر برد همه عقب کشیدن، حسین یه فریادی زد بر سر اون نانجیب، یه مرتبه هاشمی ها اومدن، اول کسی که دوید مسلم بود، کنار مسلم اباالفضل بود، همه اینا حواسشون به حسین بود.. آه ریختن مسلم رو بگیرن، مگه میتونستن؟ به قدری قوی بود حضرت. نِی ها رو آتش زدن از پشت بام ریختن، نامرد خبر داد گفت پس چرا اینطور میکنید؟ حریف یه نفر نمیشید؟ صدا زد نامرد این بنی هاشمیه، فکر کردی ما رو سراغ جنگ با یه بقّال کوفه فرستادی؟ این مسلمه، بعضیا میگن عاقبت امان نامه آوردن گفتن باهات کاری نداریم، او هم امان نامه رو خوند، خواست خودش خبر ببره برا آقا، امان بگیره بگه آقا برگرد، اما نامردا اونجا هم بی وفایی کردن، ریختن حضرت رو گرفتن. تو درگيری ها شمشیر به لبش زدن، دندان ثنای حضرت شکست، آوردنش بالای دارالاماره، گفت: به من یه مقدار آب بدین، هر کار کرد نتونست آب بخوره، مسلم از همون بالا صدا زد "صلی الله علیک یا اباعبدالله"، خبرش وقتی به ابی عبدالله رسید انقدر حضرت گریه کرد، مسلم همیشه کنار حسین بود، تو سختی ها کنار ابی عبدالله بود. بذار بگم، زخم تو بدن داشت، هر نفسی که میکشه از شبکه های زرهش خون میاد. صورتی که خون جلوی چشمش رو گرفته، گرد و خاک بلند شده، یه مرتبه تو اون گرد و خاک و شلوغی ها نگاه کرد دید یه شمشیر شکسته هست. شمشیر رو برداشت به زمین زد خودشو بالا آورد، یه نگاه به خیمه ها کرد، یعنی هنوز من زنده ام، همونجا یاد مسلم افتاد، صدا زد کجایی مسلم؟ کجایی اباالفضلم؟ همچین که داشت می‌گفت کجایی مسلم، یه وقت دیدن یه نانجیبی با نیزه به پهلوش زد...حسین*
@babolharam_net03041605.mp3
زمان: حجم: 37.42M
|⇦•ای که به عشق اسیر ... و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ عشق یعنی آتش افروخته عشق یعنی خیمه های سوخته عشق یعنی حاجی بیت الحرام دل بریدن ها وحج ناتمام عشق یعنی غربت نور دوعین عشق یعنی گریه برقبر حسین عشق را گویم فقط در یک کلام یا اباالفضل وحسین والسلام
👇👇👇👇👇👇👇👇
|⇦•غبار دشت بالا رفت... و توسل ویژهٔ ورود خاند ان آل الله به سرزمین کربلا اجراشده به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ غبار دشت بالا رفت و میشد کاروانی آن میان پیدا به هر محمل نهان آیینه ی انسیةَ الحَورا شگفتا کاروانی همچو اسماعیل، طفلانش چو ابراهیم مردانش، دو عالم بیقرارانش و باشد غبطه ی پیران، مقام شیرخوارانش علم در دست های حضرت سقا قیامت را نمایان می‌کند آن قامت رعنا حرم در سایه سار لطف او باقی و خشکیِ بیابان هم صدا میزد به مشتاقی الا یا ایّها السّاقی اَدِر کَأسًا و ناوِلها به سوی شاهِ عالم، چشمه های عالمِ بالا نگاه شاه اما در تماشای گل لیلا میان آه و اندوه شقایق ها و سیل اشک های حضرت زهرا امیر قافله، چشم و چراغ مشرقین آمد حسین آمد حسین آمد حسین آمد به نام نامی ساقی کوثر خیمه برپا شد طنین انداز شد گویا صدا در پهنه ی گیتی سرِ اهل زمین و آسمان پایین که ناموس خدا از محمل خورشید می آید به دور ناقه اش دیواری از غیرت مهیّا شد نمی‌بیند نگاهی قامت زینب ولی پیداست از آینده حتی شوکت زینب جلال و حشمت زینب شکوه و عصمت زینب چه گویم مِدحت زینب که بر زانوی عباس است پای حضرت زینب و اِجلال نزول دختر زهرا چنین باشد چرا که در رگش خون امیرالمؤمنین باشد به این حال آمده زینب به دشت کربلا اما امان از گردش دنیا امان از عصر عاشورا پناه خیمه مضطر شد بدون یار و یاور شد و کاری که نباید میشد آخر شد صدای ناله ی جن و ملک آمد زمین گویا به سر میزد زمان آشفته از این داغ و، در هم شد و این مرثیه اوج روضه ی ماه محرم شد چه خونی در دلش کردند سوار ناقه ی بی محملش کردند
@babolharam_net03041706-1.mp3
زمان: حجم: 15.24M
|⇦•غبار دشت بالا رفت ... و توسل ویژهٔ خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ از ما ، استخوان هايي خواهد ماند ؛ كه حسين را دوست دارد ، و روحي كه آوارهٔ اوست
|⇦•کاروان ز دور می آید... و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده نفسِ حاج عباس حیدرزاده•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کاروانی ز دور می آید میزند خیمه در دل صحرا همه در زیر سایه ی خورشید همه در فکر قسمت فردا یک به یک مشکهایشان سیراب و عَلَم در کف علمدار است اثری نیست از بلا اکنون بخت با کودکانشان یار است با قدم روی زانوی اکبر بانو آید فرود از محمل ناگهان پیش چشم آیینه ها می‌کشد آهی آتشین از دل *تا عمه ی سادات پاشو رو زمین گذاشت آه کشید ...* اینجا کجاست جگر زینب می‌سوزه اینجا کجاست دل زینب و آتش زده مگر این خاک تشنه نامش چیست *چرا شاعر میگه خاک تشنه ؟این خاک تشنه ی خونِ این خاک تشنه ی بدن اربا اربا ست.. این خاک تشنه ی بدنی که زیر سم اسبها میره..* مگر این خاک تشنه نامش چیست مردمی نینوا بخوانندش البته نام دیگری هم هست عده ای کربلا بخوانندش *تا گفتن کربلا دیدن ابی عبدالله بلند بلند گریه کرد. "اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء"میدونی روز دوم چرا جگرت میسوزه میخوای بیشتر گریه کنی ؟برای اینکه اربابابمون ابی عبدالله تا نام کربلا رو شنید بلند بلند گریه کرد آی حسین،حسین، حسین..* روزگاری نام این زمین غربت را روزگاری شنیدم از مادر آری آن روز خوب یادم هست اشکهایی که دیدم از مادر چی دیدی بی بی جان یا زینب؟ آری ،آری آن روز خوب یادم هست خون داره از جسم بی کفن می‌باره مادر از جسم بی کفن می‌گفت اشک میریخت پیش چشمانم از تو و غارت بدن می‌گفت از لب تشنه ای که خونین است از ملاقات‌ سنگ و پیشانی زلف خورشید و دست طوفانها روی نی عالمی پریشانی *امروز تا ابی عبدالله فرمود: همین جا خونهای ما رو میریزند، همین جا جوانهای ما رو به شهادت میرسونن، روایت داره بی بی زینب گریبان پاره کرد. سیدا عمه جانتون به صورتش لطمه میزد. تا زنها و بچه ها دیدن بی بی داره گریبان پاره میکنه به صورت میزنه گریبان چاک میده زنها هم گریه کردن.. همه همه ،همه گریه کردن بگم یا بی بي زینب،هنوز اتفاقی نیفتاده گریبان پاره میکنی ،گریبان پاره کردن رو بذار بر اون موقعی که میایی بالای بلندی یه نگاه میکنی میبینی شمر روی سینه ی حسینه...* خودم دیدم ز بالای بلندی حسینِ تشنه لب را سر بریدند *تا نگاه کرد دید شمر روی سینه ی حسینش نشسته دیگه طاقت از کف داد دیدن هی بی بی مینشیند و بلند میشه هی صدا میزنه حسین ،حسین...* آتش است اینجا نسوزی چون سپند یا برو یا چشمهایت را ببند *اونقدر مضطر شده بود بی بی روشو کرد به طرف دشمن خدا عمر سعد جوری با عمر سعد ملعون حرف زد که دل سنگ ایت نانجیب رو آب‌ کرد اشکش جاری شد... فرمود: "أَیُقْتَلُ ابُوعَبْدِاللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟" دارن حسین من رو سر میبرن و تو نگاه میکنی ؟تا دید اون نانجیب روش رو برگردوند ،بی بی دیگه چکار کنه یه خانم دست تنها. روش رو کرد طرف لشکر فرمود: "اما فیکم مسلم؟"آیا یه نفر مسلمون بین شما نیست؟ یکی بداد حسینم برسه دارن حسین من رو سر میبرن،کسی جواب زینب رو نداد بگم چکار کرد زبان حال رو کرد به طرف شمر ملعون...* گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده یا مبر سر از تنش یا لااقل آبش بده *دید میره رو سینه محاسن رو تو دست میگیره..حالا بگو ای تشنه لب حسین....*
@babolharam_net03041704-1.mp3
زمان: حجم: 14.33M
|⇦• وقتی غمت همیشه... و توسل به حضرت سید الشهدا علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اگر خدا نمیخواست که گناه بند‌ه‌ هایش را ببخشد؛ حسین‌علیه‌السلام‌ را‌ نمی‌آفرید...