eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
27.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
986 ویدیو
648 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋سائل ِ خانه يِ تو گر چه زياد است زياد ..................................................... سائل ِ خانه يِ تو گر چه زياد است زياد كرَمَت چند برابر چه زياد است زياد اينطرف ها گذري كن كه ببيني اينجا در مسير ِ قدمت سر چه زياد است زياد خاكِ پايِ تو شدن آرزويِ خوبان است ارزش ِ خاكِ تو از زر چه زياد است زياد بالِ جبريل شده فرش ِ حسينيه ي تو در عزاخانه ي تو پر چه زياد است زياد من شدم عاشق تو يا تو شدي عاشق من؟! لطفِ ارباب به نوكر چه زياد است زياد! سه علي داري و پشتت به پسرها گرم است دور تا دور ِ تو حيدر چه زياد است زياد روضه خوان گفت حسين... اشكِ همه درآمد نمكِ نام ِ تو دلبر چه زياد است زياد حجم ِ تير ِ سه پر ِ حرمله يِ خانه خراب از گلويِ علي اصغر چه زياد است زياد حمل ِ پيغمبر ِ تو چند عبا ميخواهد قطعه هاي تن ِ اكبر چه زياد است زياد اي امان از دلِ زهرا و علي و زينب در تنت نيزه و خنجر چه زياد است زياد هر كجا رفت سرت پشت سرت خواهر رفت عشق ِ خواهر به برادر چه زياد است زياد رويِ نيزه سر ِ تو سايه به زينب انداخت سايه ات بر سر ِخواهر چه زياد است زياد... شاعر : ✍ ............................................... حاج مسعود پیرایش ✍ 👇
. ✍ اقتدا کردم ابتدا به حسن و رسیدم در انتها به حسن می رسد آنهمه کرم به گدا می رسد دست هر گدا به حسن فرق دارد مگر؟ حسن حسن است داده عزت، خودِ خدا به حسن رهسپارم به جاده های عراق دل سپردم به سامرا به حسن شب دلدادگان سحر شده است کف بزن باز علی پدر شده است نظری سوی آسمان دارم هوس لحظهء اذان دارم عرض تبریک و عرض تهنیّت محضر صاحب الزمان دارم عطر سرداب می وزد همه جا زیر گنبد فقط امان دارم به غذای بهشت لب نزدم چون از این سفره، خُرده نان دارم سنگ بودم چه گوهری شده ام مست انگور عسگری شده ام جام مِی را نگار دستم داد زرِ هجده عیار دستم داد گفتم اصلاً طلا نمی خواهم از عبایش غبار دستم داد دید با دست خالی آمده ام از بهشتش انار دستم داد به ضریح حسن که چشمم خورد عشق شش گوشه کار دستم داد بی خیال دو عالمین شدم مست شش گوشهء حسین شدم ریزه خواران او زمینی ها خاکش علامهء امینی ها بارگاه مطهرش آورد عرشیان را به شب نشینی ها سجده کردم به سنگفرش حرم با چنین جلوه آفرینی ها می نشیند به کفشداری او خاک پاهای اربعینی ها در فراق حرم عزادارم شوق دیدار کربلا دارم آنقدر که حسن کرم دارد سایه ای بر روی سرم دارد گرچه از خانه، دور افتاده همسری خوب و محترم دارد شده در پادگان اگر تشییع تنش از تیر، کِی ورم دارد؟ گرچه دور از مدینه خاک شده لااقل این حسن حرم دارد مجتبی در تحیّر زهراست خاک قبرش ز چادر زهراست کوچه که تنگ شد، مردّد شد راه او، راه مادرش سد شد فاطمه بین کوچه سیلی خورد حسن افتاد بر زمین! بد شد آن کسی که به مادرش خندید با جسارت ز چادرش رد شد فاطمه پیش اولین پسرش خُرد شد، آنچه که نباید شد مادری زار و خسته را برداشت گوشواره شکسته را برداشت .
. مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام دنیا اگر مرا نرساند به عشق او در هر نفس دو بار کنم مرگ آرزو ای مرگ تو کلید وصالی برای من خوشحال میشوم که شوم با تو روبرو افسوس ما به میکده ی قدسیان فقط انگور دیده ایم و نخوردیم از آن سبو گر کسب معرفت نکنم در دو روز عمر معنای زندگی چه بود غیر های و هو ؟ شکر خدا که لوحِ سیاه از گناه را گرمای آفتاب نجف داده  شستشو بوی بهشت می‌وزد از رنگ پرچمش خرّم کسی که برده از این فیض رنگ و بو عرش خدا نشسته به کرسی در این حرم بر سنگ فرش آن نزنم بوسه بی وضو موسی کلیم بود و شده بعد از او کلیم هر کس که با  وصیِ نبی کرده گفتگو تاویل آیه های خدا را سوال کن از آنکه روی خاک کند کفش خود رفو دیوار کعبه لب به حقیقت گشوده است حاجی دگر نیاز نداری به پرس و جو ✍ .
. عج و (س) ▪︎غزل امام زمان(عج) خواستم نزدیک‌تر باشم به آقایم، نشد تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم بند‌ها را وا کنم از دست و پاهایم نشد ندبه‌های جمعه را هی خواب می‌مانم ببخش سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد ظاهراً ذکر تو را می‌گویم، اما باطناً در میان عاشقانت باز هم جایم نشد گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسین سر به خاک مقدمت‌ای یار می‌سایم، نشد دائماً می‌چرخم آقا جان به دور معصیت از دو چشم خیس تو هربار، پَروایم نشد کربلایم دیر شد، دارم خجالت می‌کشم آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد ▪︎روضه کلامی اجازه بدین از همینجا دلارو ببرم کربلا... یابن‌الشبیب عمه‌ی ما راه دور رفت می‌خواست قتلگاه بماند به زور رفت آتش گرفت چادرش اما کسی ندید پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید پنجاه و پنج سال  بدون غمی نبود تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود پنجاه و پنج سال پرش را گرفته‌اند مردانِ خانه دور و برش را گرفته‌اند ▪︎روضه کلامی: (هر وقت می خواست بره زیارت قبر مادر... یا زیارت جدش رسول الله... همه ی مَحرما دورشو می گرفتن...حتی سایه ی زینبو کسی ندید... یابن‌الشبیب عمه‌ی ما احترام داشت چندین امام زاده و چندین امام داشت ▪︎روضه کلامی: (حالا که آماده ای بگم چه کردن با عمه ی سادات...) ▪︎مرثیه حضرت زینب س: پیش بزرگ قافله فریاد می‌زدند یابن‌الشبیب بر سرِ او داد می‌زدند داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود یک نیزه‌ی بلند سرش را شکسته بود یابن‌الشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت می‌خواست راه علقمه گیرد توان نداشت یابن‌الشبیب دختر دلگیر را زدند پنجاه و پنج ساله زنی پیر را … اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود از بسکه درد داشت سرش را گرفته بود یابن‌الشبیب آتش خیمه امان  نداد فرصت به روی زخمی دختران نداد او را به ریگ‌های پریشان سپرد و رفت او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت..‌‌.. ▪︎روضه کلامی (صدا زد حسین جان...) ▪︎مرثیه زبانحال س: سِپُردَمت به خدا و به ریگهای بیابان سپردمت به غبار به خارهای مغیلان سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده به مردمان دهات و به آهوان پریشان به باد گفتم اگر شد مَرتبت بکند که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند مباد اینکه ببیند کسی تو را عریان سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو سپردیم به که رفتی به دلقکان به کنیزان سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم به شمر و خولی و اَخنس به حرمله به سنان ▪︎ کلامی : (یه نگاه به علقمه کرد... صدا زد عباس جان یادته زینبو میاوردی کربلا...گفتی جوونای بنی هاشم...پرده ی مَحمل هارو نگه دارید... نکنه باد بیاد این پرده ها کنار بره... چشم نامحرم به محارم آل الله بیفته...بلند شو نگاه کن ببین دور خواهرتو نامحرما گرفتن پاشو ببین یه مُشت بی حیا دارن خواهرتو سوار بر ناقه می کنن...همه صدا بزنیم یاحسین ▪︎ بعد روضه: خداحافظ ای برادر زینب به سبک حسین جان ای آبروی دو عالم🎼 ز زخم تنت روی ریگ بیابان به اشگ دل و سوز و آه یتیمان خدایا از این غم چه چاره کنم... تنت بی سر مانده در دل صحرا سرت هر دم روی نیزه ی اَعدا خدایا از این غم چه چاره کنم... (خداحافظ ای برادر زینب)۳ ▪︎ های به سبک دشتی بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند سر تو را به روی نِی،نشانده دشمن علی نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند مرا نه سر نه سامان آفریدند پریشان پریشان آفریدند پریشان خاطران رفتند در خاک مرا از خاک ایشان آفریدند اگر دردم یکی بودی چه بودی اگر غم اندکی بودی چه بودی به بالینم حبیبی یا طبیبی از این هر دو یکی بودی چه بودی مو که افسرده حالُم چون ننالُم شکسته پَرُّ بالُم چون ننالُم همه گویند زینب ناله کم کن۲ تو آیی در خیالُم چون ننالُم۲ ▪︎ های : من که ز آغاز عمر،بی تو نکردم سفر خیز و ببین خواهرت با که سفر می کند لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین "صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله" ▪︎دعای آخر مجلس: *فرج امام زمان عج برسان. *رهبر عزیزمون حفظ بفرما. *مریض های اسلام شفا بده. *زیارت کربلا نصیب ما بگردان. *حاجات این جمع برآورده به خیر بفرما* ذکر ما هست دائم الاوقات بر محمد و آل او صلوات... .
. توسل آخر مجالس شادی رسیدیم تو محفلا میون هلهله ها             بازم بین شادیمون                           تو رو گم کردیم کنارت بودیم ببخش تورو نشناختیم ببخش             تبسّم کردی به ما                              تبسّم کردیم ببین که ما شادیم واسه دل تو با اذنت اومدیم تو محفل تو با شادی تو شادیم، خوب میدونی شدیم خلق از زیادی گِل تو بخند ندارم طاقت ببینم غمتو توی صحرا چهره ی درهمتو بخند تا کی باید باشی تو غرق عزا تا کی از خونه خود باشی جدا اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 میگم بعداز هر سلام ظهور تو رو میخوام           دیگه میخوام ای پدر                                  کنارم باشی دیگه مهجوری بسه ببین شیعه بی کسه      میخوام که از این به بعد                                    قرارم باشی الهی غم باشه از قلب تو دور الهی نزدیک باشه روز ظهور عذاب اون سه نفر رو ببینیم بساط خوشحالی تو بشه جور یه روز می بینی خنده های مادرتو عذاب دشمنای کافرتو یه روز تو حقت رو از هر ناکس میگیری خلافت رو از دشمن پس میگیری اللهم عجل لولیک الفرج ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .👇
6)shor-ramezan1402_1403-shab28-14030120.mp3
16.67M
کجا جای این عاصی تو روضه‌ات بود... 🎤 کربلایی محسن محمدی‌پناه 🗓 دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ کجا جای این عاصی تو روضت بود منو آوردی جایی که بهجت بود دلیل خوبی هاتو بهم گفتن محبت بود محبت بود محبت بود منو آوردی تو روضه ها تا بهم بگی من خودم هواتو دارم بغلم کردی که مثل روزای بچگیم روی شونه هات ببارم به تو بد کردم تمام عمرم ولی تو حتی خجالتم دادی به ندیدن میزنی خودت رو که روم بشه پا تو هیئتت بذارم منم یک عاصی آقا ظَلَمتُ نَفسی آقا **** نه تنها زیر دِین علمدارم به هرچی نوکر داری بدهکارم فقط میام تو روضه بگم اینو دوسِت دارم دوسِت دارم دوسِت دارم قسمت میدم یه کاری کن تابوت منو توی مجلست بیارن قسمت میدم یه کاری کن نوکرای تو روی من لحد بذارن قسمت میدم به حق اشکایی که میریختم برات شبای قدرم تو بیای و همنشین من باشی توی تاریکی شبای قبرم منم یک عاصی آقا ظَلَمتُ نَفسی آقا **** بیا این عبد سرکش رو آدم کن همه عمرم رو خرج محرم کن اگه بد کردم آقا ضرر کردم حلالم کن حلالم کن حلالم کن توی روضت از خدا بخواه رو سفید بشه این غلام رو سیاهت توی روضت از خدا بخواه تا نمردم آقا شهید بشم تو راهت توی روضت اومدم بگم قربونت برم حاضرم برات بمیرم بین این سینه زنی یه روز کربلا رو هم از امام رضا بگیرم منم یک عاصی آقا ظَلَمتُ نَفسی آقا کفن که دست مرا بست دست تو باز است و دست باز تو یعنی بیا در آغوشم
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آخر مجلس همیشه خواندن از مولا خوش است وصف اوصاف علی عالی اعلا خوش است آن که دارد بر لبش مدح امیرالمؤمنین هم در این دنیا و هم در عالم عقبیٰ خوش است شیعه را بین خوشی های دو دنیا بی گمان مدح حیدر گوشه ی ایوان طلا تنها خوش است در کنار مدح حیدر هست اصل واجبی هر تولّایی کنار لعنت ِاعداء خوش است آن که دارد دشمنی با غاصب حقّ علی وقت ترس ِدیگران در محشر فردا خوش است بین لذّتهای های عقبا هم برای ما فقط مجلس لعن عدو در جنّة المأویٰ خوش است نه فقط در عالم پایین، تبرّا نزد ما بلکه نزد عرشیان در عالم بالا خوش است از چه می گویند از جنگ و ستیز این و آن بین دشمن های ما درگیری و دعوا خوش است لعن می گوییم و قصد ماست تعجیل فرج دیدن روز ظهور یوسف زهرا خوش است نه برای شیعیان، بلکه برای جن و انس انتقام از قاتل صدیّقه ی کبریٰ خوش است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. بند اول ولادتت روز جوونه خیری ندیدی از جوونی رونیزه هم باشی قشنگی خوش قد و بالایی همونی تولدت شده عزیزم عبا برات هدیه میارم گریه م دیگه دست خودم نیست ببخش اگر که بی قرارم تو علی اکبر به میدون رفتی و برگشت جسم تو اندازه اصغرم نبود آقا از غریبی بابات حسین نگم دیگه من دلم میسوزه واسه مادرت لیلا ای وای علی الدنیا بعدک العفا پناه عالم بی پناه افتاد ارباب ما بالا سر اکبر وقتی رسید و دید دیگه جون داد آه و واویلا آه و واویلا ای علی اکبر بند دوم سخته ببینم رو زمینی من بی تو زنده نمیمونم بابای اکبر بودم حالا بابای چند تا استخونم خیلی برام گرون تموم شد رفتی نگفتی بی پناهم رفتی؛ عموتم؛ رفت و آخر نگفتی من بی تکیه گاهم اربا اربا که شدی من کل صحرا رو هرچی گشتم پیکرت پیدا نشد دیگه من تنت رو رو عبا چیدم ولی اکبر هرچی کردم خوش قدوبالا نشد دیگه کل تن تو جای خونه اکبرم من دست تنهام چه جوری پاکش کنم پسر بزرگ کردم عصا دستم بشه حالا با دستام من باید خاکش کنم آروم جونم تازه جوونم ای علی اکبر بند سوم بازم با اینکه ریزریزی هنوز برام عزیزی اکبر نگفتی من چیکار کنم تا از رو عبا نریزی اکبر رفتی دیگه تو آسمونا آجی رقیه تم اسیر شد زجر یه کاری کرد که رقیه خواهرتم یه روزه پیر شد وقتی رفتی سهم هر روز دل بابات غصه بود و غصه بود و غصه و غم بود من جوون از دست دادم ابن سعد خندید من جوون مُردَم همین خنده فقط کم بود شب تولدت دیگه گریه بسه عمه اومد؛ دیگه نگم چیا کشید یادته من چقدر صدات کردم ولی می خندیدن صدام به گوشت نرسید آروم جونم تازه جوونم ای علی اکبر 👇👇👇
. بند اول ولادتت روز جوونه خیری ندیدی از جوونی رونیزه هم باشی قشنگی خوش قد و بالایی همونی تولدت شده عزیزم عبا برات هدیه میارم گریه م دیگه دست خودم نیست ببخش اگر که بی قرارم تو علی اکبر به میدون رفتی و برگشت جسم تو اندازه اصغرم نبود آقا از غریبی بابات حسین نگم دیگه من دلم میسوزه واسه مادرت لیلا ای وای علی الدنیا بعدک العفا پناه عالم بی پناه افتاد ارباب ما بالا سر اکبر وقتی رسید و دید دیگه جون داد آه و واویلا آه و واویلا ای علی اکبر بند دوم سخته ببینم رو زمینی من بی تو زنده نمیمونم بابای اکبر بودم حالا بابای چند تا استخونم خیلی برام گرون تموم شد رفتی نگفتی بی پناهم رفتی؛ عموتم؛ رفت و آخر نگفتی من بی تکیه گاهم اربا اربا که شدی من کل صحرا رو هرچی گشتم پیکرت پیدا نشد دیگه من تنت رو رو عبا چیدم ولی اکبر هرچی کردم خوش قدوبالا نشد دیگه کل تن تو جای خونه اکبرم من دست تنهام چه جوری پاکش کنم پسر بزرگ کردم عصا دستم بشه حالا با دستام من باید خاکش کنم آروم جونم تازه جوونم ای علی اکبر بند سوم بازم با اینکه ریزریزی هنوز برام عزیزی اکبر نگفتی من چیکار کنم تا از رو عبا نریزی اکبر رفتی دیگه تو آسمونا آجی رقیه تم اسیر شد زجر یه کاری کرد که رقیه خواهرتم یه روزه پیر شد وقتی رفتی سهم هر روز دل بابات غصه بود و غصه بود و غصه و غم بود من جوون از دست دادم ابن سعد خندید من جوون مُردَم همین خنده فقط کم بود شب تولدت دیگه گریه بسه عمه اومد؛ دیگه نگم چیا کشید یادته من چقدر صدات کردم ولی می خندیدن صدام به گوشت نرسید آروم جونم تازه جوونم ای علی اکبر 👇👇👇