eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
24.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
934 ویدیو
584 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
1. طواف.mp3
4.76M
( سلام الله علیها ) من ، یاعلی چو ذره به مهر تو زیستم جز در هوایِ ماه لقای تو نیستم فردا ز چشم خویش میفکن مرا که من تا چشم داشتم به حسینت گریستم رباعی از : : علی است کعبه و بیت گِلین اوست مَطاف در این مَطافِ گِلین فاطمه است گرم طواف طواف اوّل او از کنار حیدر بود شروعش از وسط حجره تا دم در بود کسی که رُکن و حرم ، خشتی از حیاتش بود طواف دوّم او بینِ دود و آتش بود طواف سوّم او شعله بر جگر می زد نفس شمرده شمرده به پشت در می زد طواف چارم او جان به کف نهادن بود دم از علی زدن و پشت در ستادن بود طواف پنجم او شد شهادت پسرش که گشت در برِ مادر فدائی پدرش ششم طواف چه گویم زضربتِ آن دست به گوشِ مادرِ سادات گوشواره شکست طواف هفتم ، دادند اجرِ مولا را در این طواف شکستند دست زهرا را در این طواف به بازوی او نشانه زدند در این طواف به حوریّه تازیانه زدند اگر چه بعد نبی همچنان علی تنهاست همیشه حفظ ولایت به عهده ی زهراست شاعر :
6. حاج علی مالکی.mp3
1.2M
فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد ؟ به طفلی رخت ماتم در برم کرد ... الهی بشکند دست مغیره که بینِ کوچه ها بی مادرم کرد ؟ شاعر :
21. نغمه محلی دشتی.mp3
1.87M
زبان حال حضرت زینب ( سلام الله علیها ) با حضرت زهرا سلام الله علیها تمناي دل زينب همينه كه روي زانوی مادر بشينه الهي اين چه درد بي دوائيست كه دختر روي مادر را نبينه ... دوبیتی از : الا ای چاه ، یارم را گرفتند گلم ، عمرم ، بهارم را گرفتند میان کوچه ها ، با ضرب سبلی همه دار و ندارم را گرفتند شاعر :
21. نغمه محلی دشتی.mp3
1.87M
زبان حال حضرت زینب ( سلام الله علیها ) با حضرت زهرا سلام الله علیها تمناي دل زينب همينه كه روي زانوی مادر بشينه الهي اين چه درد بي دوائيست كه دختر روي مادر را نبينه ... دوبیتی از : الا ای چاه ، یارم را گرفتند گلم ، عمرم ، بهارم را گرفتند میان کوچه ها ، با ضرب سبلی همه دار و ندارم را گرفتند شاعر :
6. حدیث عشق تو.mp3
5.6M
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَن دَفَنَهُ اَهلُ القُری (علیه السلام ) حدیث عشقِ تو دیوانه کرده عالَم را به خون نشانده همه دودمانِ آدم را غم تو ، موهبت کبریاست در دل من نمیدهم به سُرورِ بهشت این غم را .. غبار ماتمِ تو آبرو به من بخشید به عالمی ندهم این غبار ماتم را .. یادم نمیرود که همه عزتم تویی من پای سفره ی تو شدم محترم حسین .. لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان‌تر از پدر و مادرم ، حسین شاعر: دمِ مردن تو اگر پا به سرم بگذاری عمرِ جاوید به شیرینی آن یک دم نیست 🔰@Asheghane_hazrat_zeynab
1. بعد از اعمال ام داود.mp3
3.71M
( سلام الله علیها ) تو که خود داغ برادر دیدی تو که گلها همه پرپر دیدی تو که تن ها همه بی سر دیدی تو که در خون ، علی اکبر دیدی تو که قنداقه ی اصغر دیدی شاعر : همه جا صبر کرد ، دست صبر امام حسین رو قلب بی بی زینب ، قلب بی بی رو صبور کرد ، لذا کنار بدن بی سر آمد ، دستشو زیر بدن بی سربرادر برد ، گفت : خدایا این قربانی رو از آل محمد قبول کن ، رگ های بریده ی گلوی برادر را بوسه داد ، زینب کبری ... سر بریده بالای نیزه دید زینب کبری ... صبر ز صبر تو به تنگ آمده شیشه ی تو به جنگ سنگ آمده شاعر : زینبی که تو مجلس عبیدالله ، قهرمانانه فرمود : « ما رأیتُ الّا جمیلاً » اما یک جا صبر زینب لبریز شد ، بگم کجا ؟ وقتی تو مجلس یزید ، نگاه کرد دید یزید داره با چوب میزنه به لب ودهان حسینش ... زینبی که همه جا صبر کرده بود ، تا این صحنه رو دید ، نمیدونم این چوب چه کرد با دل زینب ، یه مرتبه دیدند ، یا امام رضا ، عمه جانتون دست برد ، گریبان پاره کرد ... یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان او یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان او شاعر : در این ساعات و لحظات نورانی یاد کنیم ، اونهایی که حق به گردن ما دارند ... یه جمله عرض کنم : الهی جلوی دختر ، بابا رو نزنند ، سکینه نگاه کرد دید یزید داره با چوب میزنه ... خودشو تو بغل عمه انداخت ، صدا زد عمه بگو یزید این چوب رو از لب و دندان بابام برداره ... ( صلی الله علیک یا اباعبدالله ... ) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
. در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیرالبشر از چه جای حیدر آمد پشت در؟ دید مولایش علی تنها شده خانه اش محصور دشمن ها شده بر دفاع شوهرش فردی ندید بین آن نامردها مردی ندید گفت باید پیش امواج خطر یار بهر یار خود گردد سپر من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیشمرگ حیدرم فاطمه تنها طرفدار علی است در هجوم دشمنان یار علیست آن که باشد مرد این سنگر منم اولین قربانی حیدر منم چشم پوشیدم ز جان خویشتن ای مغیره هر چه میخواهی بزن این در کاشانه، این پهلوی من  این غلاف تیغ این بازوی من کافران دست خدا را بسته اید؟  بازوی مشکل گشا را بسته اید؟ هر چه هتک حرمت از حیدر کنید هر چه بر او ظلم افزون تر کنید هر چه زان مظلوم گردانید رو هر چه ماند استخوانش در گلو من امیرالمومنین می خوانمش پیشوای مسلمین می دانمش گر شود پرپر ز جور قاتلم غنچه نشکفته در باغ دلم گر رود از ضرب سیلی هوش من گوشواره بشکند بر گوش من گر شوم با دود و آتش روبرو یا رود مسمار در قلبم فرو گر شوم در لحظهء سقط جنین  از جفای دشمنان نقش زمین گر رسد در پشت در جان بر لبم افتم از پا پیش چشم زینبم هر چه آید پیش، زهرا با علیست اول و آخر کلامش یا علیست فاطمه (س) ما را هدایت می کند  رهبری سوی ولایت می کند دید دشمن فاطمه (س) جان علیست بلکه با جانش نگهبان علیست دید جان مرتضی پشت در است از امام خویش هم تنهاتر است پای تا سر بغض و خشم و کینه بود کینه هایش کینه دیرینه بود بغض حیدر شعله ور در سینه داشت سنگ بود و جنگ با آئینه داشت... وای من! شد در حریم کبریا آیه ای از سورهء کوثر جدا ۱۴۰۰ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 «کانال مداحی عاشقان حضرت زینب سلام الله علیها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2. فاطمه مجموعه.mp3
6.61M
( سلام الله علیها ) فاطمه ، مجموعه ی صفات خداوند فاطمه ، آئینه ی کمال پیمبر عصمت کبری ، ولیّه اللَّهِ عُظمی قرّهِ عین النّبی ، حبیبه‌ی داور شهرِ خِرد احمد و علیست درِ آن فاطمه این شهر راست مرکز و محور در شب معراج از حقیقت خلقت پرده زِ رازی گشود خالقِ اکبر گفت به احمد نیافریده‌ام افلاک جز که برای تو ، ای رسول مظفّر باز رسید این ندا که خلق نکردم ذات تو را جز برای حیدر صفدر هم که نیاورده‌ام تو را و علی را اِلّا بر فاطمه ، بتولِ مطهّر ( لولا فاطمه لما خلقتکما ) زن نتوان خوانمت بدین همه شوکت ای سبب آفرینش اَب و شوهر بانوی اسلامی و به خانه‌ی شوهر کهنه حصیری تو راست مَفرَش و بستر خانه‌ی تو کعبه‌ی امید امامان بیت تو معراج صبح و شام پیمبر حبل متینِ هزار عارف و عامی است هر نخی از چادرت به عرصه‌ی محشر : : رشته ی چادرش اگر به دست انبیاء رسد شعار فخر انبیاء به عرش کبریا رسد از لب جانفزاش اگر زمزمه دعا رسد جان زِ نوایِ گرم او به جسمِ مصطفی رسد ... 15/11/1398 ( از کیفیت پایین فایل، عذرخواهی میکنم ، با موبایل ضبط کردم ... ) 🖤🖤🖤🖤🖤🖤
. ای یوسف گمگشته کجای عرفاتی در خیمه خود گرم دعای عرفاتی توقبله دلها توصفای عرفاتی تومرکز احسان خدای عرفاتی ای چشم خداوند به ماهم نظری کن یابن الحسن از خیمه ماهم گذری کن ای خلق خدامنتظرروزظهورت ای پرشده صحرای مناازتووشورت ای موسی عمران شده دلداده طورت کی قسمت عشاق شور فیض حضورت وصف تووذکرتوهمه صوم وصلات است هرجاتونهی پای همانجا عرفات است افسوس که مردیم و جمال توندیدیم هرشب به فراقت زجگرناله کشیدیم با کوه فراق توخمیدیم خمیدیم بس زخم زبانها که زاغیار شنیدیم آیاشودامروز زرخ پرده گشایی برمنتظران روی خدارو بنمائی باز آی که در خیمه مااشگ فشانی بازآی که داد شهدا را بستانی بازآی که مارابه حضورت بنشانی برمنتظران روضه عباس بخوانی ای چشم دل سوختگان بازبه سویت بازآو بگو از لب عطشان عمویت جان دادن سقالب عطشان که شنیده بی تابی اطفال پریشان که شنیده لب تشنه نفس شعله سوزان که شنیده سقاخجل از گریه طفلان که شنیده در علقمه دست وسرعباس جداشد افسوس که لب تشنه لب آب فداشد غلامرضا سازگار ............... گل، فزون است، ولی آن گل، بی‌خار کجاست؟ خیمه بسیار بوَد، خیمۀ دلدار کجاست؟ دل آوارۀ من، خانه به دوشِ یار است ای حرم با من دلخسته بگو، یار کجاست؟ عرفات و جبل الرّحمه، بگویید به من کعبۀ روح مرا وعدۀ دیدار کجاست؟ شب، شب مشعر و چشم همگان بیدار است جگرم خون شده، یارب!دل بیدار کجاست؟ یوسف فاطمه!بازار تو، گرم است ولی آنکه ما را ببرَد بر سر بازار کجاست؟ تا بیاییم سر راه تو با گوهر اشک سینۀ سوخته کو؟ چشم گهربار کجاست؟ حاجیان در عرفاتند و ز هم می‌پرسند حاجی فاطمه کو؟ رهبر احرار، کجاست؟ ای جوانان مدینه!ز شما می‌پرسم که علی اکبر و عباس علمدار کجاست؟ نه رباب و نه ز گهوارۀ اصغر، خبر است طفلِ شیرِ حرم حیدر کرار کجاست؟ «میثم»از کثرت عصیان چه هراست، بشنو عفو، فریاد برآرد که گنهکار کجاست ؟ ...................................................................@Asheghane_hazrat_zeynab
. مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم به طفل خانه بدوش آشیانه لازم نیست نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست دگر به لالة رویم نشانه لازم نیست به سنگ قبر من بی‌گناه بنویسید اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم: بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست مرا ز ملک جهان گوشه خرابه بس است به بلبلی که اسیر است لانه لازم نیست محبتت خجلم کرده، عمه دست بدار برای زلف بخون شسته، شنه لازم نیست به کودکی که چراغ شبش سر پدر است دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست وجود سوزد از این شعله تا ابد «میثم» سرودن غم آن نازدانه لازم نیست .
. الا به باغ وجودم گل بهار بیا به احتضار فتادم زانتظار بیا نوید فتح و ظفر در فروغ طلعت تواست چو آفتاب از آنسوی کوهسار بیا قرار نیست به جانی که نیست جانانش به بی قراری جانهای بی قرار بیا به دست های زتن اوفتاده در ره عشق به پایداری عشاق پای دار بیا امید خلق به دلهای بی امید، امید نوید صبح به هنگام شام تار بیا به قطعه قطعه بدنهای سر بریده قسم به لاله لاله دلهای داغدارت بیا چراغ کلبه دل بی تو دل گرفت بتاب فروغ دیده در این چشم اشکبار بیا به اشک عاشق تنها به شمع جمع قسم به مجعی که ندارد جز تو یار بیا در انتظار تو عمرم چو عر شمع گذشت کنون که آمده هنگام احتضار بیا کرامتی کن و این کلبه را مزین کن بیا به دیده «میثم» قدم گذار بیا ✍ .
الا به باغ وجودم گل بهار بیا به احتضار فتادم زانتظار بیا نوید فتح و ظفر در فروغ طلعت تواست چو آفتاب از آنسوی کوهسار بیا قرار نیست به جانی که نیست جانانش به بی قراری جانهای بی قرار بیا به دست های زتن اوفتاده در ره عشق به پایداری عشاق پای دار بیا امید خلق به دلهای بی امید، امید نوید صبح به هنگام شام تار بیا به قطعه قطعه بدنهای سر بریده قسم به لاله لاله دلهای داغدارت بیا چراغ کلبه دل بی تو دل گرفت بتاب فروغ دیده در این چشم اشکبار بیا به اشک عاشق تنها به شمع جمع قسم به مجعی که ندارد جز تو یار بیا در انتظار تو عمرم چو عر شمع گذشت کنون که آمده هنگام احتضار بیا کرامتی کن و این کلبه را مزین کن بیا به دیده «میثم» قدم گذار بیا
Shab1_Rajab_Pooyanfar_1400.mp3
6.48M
💐السلام علیک یا ابا عبدالله 🔊نمی دانم که میباشم؟! کجا بودم کجا هستم اگر عاقل اگر دیوانه خود را بر شما بستم 🔹 توسل 🎤 کربلایی نمی دانم که میباشم کجا بودم کجا هستم اگر عاقل اگر دیوانه خود را بر شما بستم برانیدم بخوانیدم به عالم گفتم و گویم که از جوی شما سیراب و از جام شما مستم شما را دارم و باکی ندارم زآتش دوزخ چه غم گر بار سنگین و گر خالی بود دستم تولای شما نور هدایت بود در قلبم شما را تا ابد دارم شما را ازل جستم چگونه بوی عطر گل نروید از نفسهایم که خاری بودم و در گلبن مهر شما رستم اگر زنجیر خود را پاره کردم باز می گویم الا آل محمّد من سگ کوی شما هستم نه در روز غدیر خم گرفتم دامن حیدر من از آغاز بعثت بر علی و آل پیوستم عطا دیدم خطا کردم از این در رو نگرداندم نمک خوردم نمکدان را شکستم عهد نشکستم عجب نبود اگر در خردسالی یا حسین گفتم که پیش از خلقت خود دست از غیر حسین شستم روا باشد که باشد نخل «میثم» نام دیوانم که قلب خصم را پیوسته با تیغ زبان خستم ✍ .
. در دل تاریک زندان مثل شمع روشنم لحظه لحظه، قطره قطره، آب گردیده تنم بس که لاغر گشته ام چون می گذارم سر به خاک خصم پندارد که این من نیستم پیراهنم در سیه چال بلا با دوست خلوت کرده ام این نماز، این حال خوش، این اشگ دامن دامنم هر که زندانی شود باید ملاقاتش روند این که ممنوع الملاقات است در زندان، منم قاتل دل سنگ می خندد به اشگ دیده ام حلقه ی زنجیر می گرید به زخم گردنم بس که جسمم آب گشته مثل شمع سوخته محو گشته جای نقش تازیانه بر تنم روزه دارم، وقت افطار است و گویی قاتلم کرده با خرمای زهر آلوده قصد کُشتنم گاه گاه از ساق پای من خون می چکد بس که پا ساییده گشته بین کند و آهنم دوستان! از گریه ی من حبس هم آمد به تنگ با وجود آنکه خندیدم به روی دشمنم یاد از جسم من و از تخته در می کند هر که گردد زائر و آید کنار مدفنم یابن زهرا «میثم» استم با تولاّی شما گر به دوزخ هم روم از هُرم آتش ایمنم ✍ .
. من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند جواب ناله دلهای خسته بر لب تو است که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند هزار مرتبه حیف از نماز مرده بر او که زنده ماند و جان در رهت فدا نکند رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را به قطره اشکی زخود رضا نکند رهایی همه عالم بود به دست کسی که هر چه بر سرش آید تو را رها نکند کشیدم از دو جهان آستین که دولت عشق مرا به جز در این آستان گدا نکند کسی که خاتم خود را دهد به دشمن خود چگونه از کرم خود نگه به ما نکند گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم بمیرم و نروم کربلا خدا نکند تو درد داده ای و تو طبیب درد منی به جز تو درد مرا هیچکس دوا نکند هزار مرتبه «میثم» اگر رود سردار به جز علی و به جز آل را ثنا نکند ✍ .
. گنه کردی بیا می بخشمت گفتم که غفارم تو با خود دشمنی کردی ولی من دوستت دارم اگر من با تو بد بودم تو را دعوت نمیکردم گشودم در که بر گردی ببینی لطف بسیارم تو مهمان عزیزی بر من و من میزبان تو چگونه میهمان نومید برگردد زدربارم زبستر نیمه شب برخیز و اشکی ریز بر دامن که با اشک شبت خاموش گردد شعله نارم تو آن عبدی که در گرداب جرم و معصیت غرقی من آن ربم که باشد دمبدم لطف و کرم کارم بجز نومیدی از عفوم ببخشم هر گناهی را امید آور امید آور که من از یأس بیزام عذاب و عفو باشد هر دو تحت اختیار من توان سوزانمت اما به بخشیدن سزاوارم تو دائم غافل و من آنی از تو نیستم غافل تو خواب و من زلطف و مرحمت پیوسته بیدارم به بازار محبت اشک باشد بهترین کالا که هر یک قطره را با یک یم رحمت خریدارم اگر فردا بپرسند از تو ای (میثم) چه آوردی بگو دستم تهی اما محّب آل اطهارم .
Mirzamohamadi_Shab21_Ramazan96_a.mp3
6.21M
🎤 حیف مولا! مردم عالم تو را نشناختند دم زدند از تو، ولی یکدم تو را نشناختند رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند انبیاء بودند از آدم همه در سایه ات لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند با وجود آنکه یک آن، با تو نشکستند عهد بوذر و مقداد و سلمان هم تو را نشناختند با دو دسته بسته می بردند سوی مسجدت گوئی آنجا بودم و دیدم تو را نشناختند در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند! 👤 ✍ .
. دیده ای ده که مگر قامت رعنات ببینم هر طرف روی نهم روی دل آرات ببینم چه بمشرق چه بمغرب چه بگردون چه به هامون چه به کوه و چه به دشت و چه به صحرات ببینم یا که یکدم بنشین تا بکنارت بنشینم یا زپیشم بگذر تا قد و بالات ببینم نگهی کن که کنی چشم مرا چشم خدابین چهره بگشا که خدا را بتماشات ببینم من که آن دیده ندارم که تو در دیده ام آیی تو مگر دیده دهی تا رخ زیبایت ببینم همه شب مرغ دلم بال زند سوی مدینه که شبی در حرم مخفی زهرات ببینم دیشب افتاد عبورت زکجا تا که بیایم عکس صد قافله در خاک کف پات ببینم نیست انصاف که هر سال سوی کعبه بیابم نه زمزم نه به مروه نه به مسعات ببینم آفتابا تو که پیوسته به هر جای بتابی بمن آن چشم بده تا که بهر جات ببینم رخ برافروز که «میثم» نگرد بر گل رویت قد برافراز مگر قامت رعنایت ببینم ✍ .
1_1819087615.mp3
6.11M
مداح: 👌 بیا که بردن کوه فراق دشوار است بیا که بی گل روی تو گل کم از خار است بیا که بانظر تو حرم حرم گردد بدون منظر تو کعبه چار دیوار است به جای دست تو واجب شد استلام حجر وگرنه سنگ به صحراو کوه بسیار است بیا که کعبه به دور سرت طواف کند بیا که برحجر و حجر ، هجر دشوار است بیا به غربت یاران نظاره کن مولا که کام دشمنت از خون شیعه سرشار است بیا که صورت زهرا هنوز مانده کبود بیا که تا تو نیایی علی عزا دار است بیا که عمۀ سادات برسر بازار بیا که چشم رقیه هنوز بیدار است بیا که سینۀ زهرا هنوز می سوزد بیا که برجگر شیعه زخم مسمار است بیا که میثم دلخسته راست این فریاد هنوز میثم تمار بر سر دار است
. 🎙 #⃣ #⃣ #⃣ "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن" وَ عَلى اَنصارِ الْحُسَیْن وَ عَلى زَوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ     مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند درهمان گوشه ي گودال فدايم کردند   دوستانم که نبودند بگِريند به من دشمنانم همگي گريه برايم کردند   *داداش! فقط امروزِ بچه هات سيلي نخوردن، هر وقت بچه هات گفتن: بابا! سيلي و تازيانه خوردن...*   من که خود راهنماي همه عالم بودم سَـِر خونين تو را راهـنمايم کردند  *حسين جانم! خيلي جاها آرزوي مرگ كردم...* هر کجا خواستم از پاي دراُفتم ديدم کودکان دست گشودند و دعايم کردند *خدا نياره آدم يه امانتي بهش بدن، اون وقت اين امانتي خداي نكرده عيبي پيدا كنه...* خجلم از تو كه گم گشته امانت هايت بر سر خار دويدند و صدايم کردند  *خدا هيچ كسي رو دشمن شاد نكنه...* گريه ها داشتم از دوري روي تو ولي خنده ها بود که بر اشکِ عزايم کردند *هر چه من گريه كردم اونا خنديدن، هر چه من ناله زدم اونا خنديدن... چقدر گريه براي سَرِ بريده ي توكردم، حتي زن خولي هم مي گفت: چقدر سرت رو ناشيانه بريدن...  وقتي حضرت زينب سلام الله عليها روز اربعين از ناقه پايين اومد، يه نگاهي به دور و برش كرد، صدا زد: كجاست علي اكبر؟ كجاست قاسم؟...* همرهانم که گرفتند غبار از محمل همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّت من بود حسین که پیام آورِ خون شهدایم کردند   👇
. 🎙 #⃣ #⃣ #⃣ "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن" وَ عَلى اَنصارِ الْحُسَیْن وَ عَلى زَوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ     مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند درهمان گوشه ي گودال فدايم کردند   دوستانم که نبودند بگِريند به من دشمنانم همگي گريه برايم کردند   *داداش! فقط امروزِ بچه هات سيلي نخوردن، هر وقت بچه هات گفتن: بابا! سيلي و تازيانه خوردن...*   من که خود راهنماي همه عالم بودم سَـِر خونين تو را راهـنمايم کردند  *حسين جانم! خيلي جاها آرزوي مرگ كردم...* هر کجا خواستم از پاي دراُفتم ديدم کودکان دست گشودند و دعايم کردند *خدا نياره آدم يه امانتي بهش بدن، اون وقت اين امانتي خداي نكرده عيبي پيدا كنه...* خجلم از تو كه گم گشته امانت هايت بر سر خار دويدند و صدايم کردند  *خدا هيچ كسي رو دشمن شاد نكنه...* گريه ها داشتم از دوري روي تو ولي خنده ها بود که بر اشکِ عزايم کردند *هر چه من گريه كردم اونا خنديدن، هر چه من ناله زدم اونا خنديدن... چقدر گريه براي سَرِ بريده ي توكردم، حتي زن خولي هم مي گفت: چقدر سرت رو ناشيانه بريدن...  وقتي حضرت زينب سلام الله عليها روز اربعين از ناقه پايين اومد، يه نگاهي به دور و برش كرد، صدا زد: كجاست علي اكبر؟ كجاست قاسم؟...* همرهانم که گرفتند غبار از محمل همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّت من بود حسین که پیام آورِ خون شهدایم کردند   👇
. 🎙 #⃣ #⃣ #⃣ "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن" وَ عَلى اَنصارِ الْحُسَیْن وَ عَلى زَوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ     مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند درهمان گوشه ي گودال فدايم کردند   دوستانم که نبودند بگِريند به من دشمنانم همگي گريه برايم کردند   *داداش! فقط امروزِ بچه هات سيلي نخوردن، هر وقت بچه هات گفتن: بابا! سيلي و تازيانه خوردن...*   من که خود راهنماي همه عالم بودم سَـِر خونين تو را راهـنمايم کردند  *حسين جانم! خيلي جاها آرزوي مرگ كردم...* هر کجا خواستم از پاي دراُفتم ديدم کودکان دست گشودند و دعايم کردند *خدا نياره آدم يه امانتي بهش بدن، اون وقت اين امانتي خداي نكرده عيبي پيدا كنه...* خجلم از تو كه گم گشته امانت هايت بر سر خار دويدند و صدايم کردند  *خدا هيچ كسي رو دشمن شاد نكنه...* گريه ها داشتم از دوري روي تو ولي خنده ها بود که بر اشکِ عزايم کردند *هر چه من گريه كردم اونا خنديدن، هر چه من ناله زدم اونا خنديدن... چقدر گريه براي سَرِ بريده ي توكردم، حتي زن خولي هم مي گفت: چقدر سرت رو ناشيانه بريدن...  وقتي حضرت زينب سلام الله عليها روز اربعين از ناقه پايين اومد، يه نگاهي به دور و برش كرد، صدا زد: كجاست علي اكبر؟ كجاست قاسم؟...* همرهانم که گرفتند غبار از محمل همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّت من بود حسین که پیام آورِ خون شهدایم کردند   👇
. ای سرا پا حُسن حی ذوالمنن سومین ابن الرضا دوم حَسن ای هزاران آفتابت مشتری یا ابا المهدی امام عسکری اسوه ی تقوا خدایی بنده ای همچو جان در جسم ایمان زنده ای دُر دَه دریا و بحر یک گهر آن گهر خود حجت ثانی عشر با همه درد و غم و عمر کمت تا ابد مرهون احسان عالمت از نماز و از دعای متصل بردی از دشمن کنار حبس دل با خدا پیوسته در راز و نیاز روزها را روزه شب ها در نماز رنج هایت در ره توحید بود سالها یا حبس یا تبعید بود روزگارت شعله ها بر جان فکند دشمنت در برکه ی شیران فکند ایستادی بین شیران در نماز شیرها را جانبت روی نياز الله الله گرد تو درندگان سر فرو بردند همچون بندگان نور علمت از درون حبس ها کرد از ظلمت جهانی را رها ای دمت جان داده بر روح الامین آسمانِ خفته در خاک زمین رهنمای آفرینش کیست تو شهریار ملک بینش کیست تو چشم بد از ماه رخسار تو دور یک جمال و چارده خورشید نور گشت دشمن در جوانی قاتلت کُشت در ماه ربیع الاولت کفر خود را عاقبت معلوم کرد همچو اجدات تو را مسموم کرد سامره شد صحنه ی روز جزا گشت تنها مهدی ات صاحب عزا ای به قربان تو و عمر کمت قلب مهدی داغدار ماتمت بی تو مهدی بی کس و یاور شده طفل تنهای تو تنهاتر شده آه از آن ساعت که با سوز و گداز خواند مهدی بر تن پاکت نماز کرد تا جسم ضعیفت را نظر بر کشید آهی جهانسوز از جگر آسمان دیده اش انجم گریست بین مردم مخفی از مردم گریست گرچه بوده اشک دامن دامنت بود کِی زنجیر و غل بر گردنت جسم تو زخم از دم خنجر نداشت پیکر جد غریبت سر نداشت آه از آن ساعت که زین العابدین پیشوای عابدین و ساجدین دید در گودال خون بر روی خاک پیکر پاک پدر را چاک چاک یوسف زهرا و زخم تیر و سنگ گرگ ها کردند جسمش چنگ چنگ گشت از چشمش روان دریای خون خواست جانش از بدن آید برون همدم او جز شرار تب نبود جان ز کف میداد اگر زینب نبود شعر: 🎤 شهادت 1402 👇
. ای جلوات حق از رخت متجلی قصر گدایت فراز عرش معلّا پرتو مهرت به قلب عالی و دانی سایه ی لطفت به فرق اسفل و اعلا عالمه ی هر دو کون دختر احمد فاطمه محبوبه ی خدای تعالی شرم نماید ملک ز بندگی خود چون تو نهی پای بندگی به مصلّا فخر کند کردگار چون تو سرایـی زمزمه ی سبّح اسم ربّک الاعلی سوی تو بگرفته اند دست توسّل اهل زمین ، ساکنان عالم بالا دخت پدرپروری که گفت به مدحت شخص شخیص رسول امّ ابیها جان محمد تویی که یافت به هر غم سینه ی پاکش به دیدن تو تسلّا دریا در پیش بحر جود تو قطره قطره با یک نگاه لطف تو دریا دوزخ در سینه ی عدوی تو پنهان جنّت از چهره ی محبّ تو پیدا هستی از شرم در مدیح تو خاموش ایزد با فخر در ثنای تو گویا احمد قدر تو را شناخته و بس یزدان نام تو را گذاشته زهرا فضّه نازد به خانه ی تو به مریم قنبر بالد ز خدمت تو به عیسی لطف تو باید وگرنه در شکم بحر مهر تو خواهد وگرنه در دل صحرا ماهی دندان نهد به سینه ی یونس اژدر پیچان شود به پیکر موسی مادر باید خدیجه و پدر احمد کآید چون فاطمه به عرصه ی دنیا لرزد جان پیمبران الهی در صف محشر به حشر گر ننهی پا فردا چشم همه به جانب احمد احمد چشمش بود به سوی تو فردا آنجا در دست توست حکم شفاعت کور شود هر که منکراست در اینجا هست مزار تو قبله ی دل مردم گرچه نهان است تربتت ز نظرها حیف که با آن مقام وعزّت و رفعت عمر تو کم بود ای حبیبه ، به دنیا با که بگویم که در بهار جوانی کردی مرگ خود از خدای تمنّا با که بگویم که جای مزد رسالت سیلی خوردی کنار تربت بابا با که بگویم که پیش چشم علی شد جسم تو نیلی ز تازیانه ی اعدا با که بگویم که بهر اشک فشانی مادر سادات سر نهاده به صحرا دل که نسوزد ز سوز آه تو ، سوزد در شرر قهر حق به دنیا وعقبا رشته ی جانت ز هم گسست به کوچه دیدی تا ریسمان به گردن مولا شخص نبی بارها به وصف تو دختر بضعة منی سرود و ، من اذاها یعنی آندم که گشت روی تو نیلی دست به رخ برگرفت خواجه ی اسرا یهنی تا پهلویت شکسته شد از در از الم آن شکست پهلوی بابا آنکه تورا کشت هر که هست به جرأت گفتم و گویم که کشته است نبی را طبعی غرّا عطا نمای به میثم تا به از این گویدت قصیده ی غرّا  ✍          ************ 👇
. ▪️▪️▪️▪️ اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را ⏪ من مظلومه را خدایا جان ستان ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را ز تو ای دست، ممنونم که بر یاری دست حق گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را ⏪ من مظلومه را خدایا جان ستان علی تنها همه دشمن تو بشکسته من افتاده خدا را پس که یاری می کند آن یار تنها را اجل را دور سر گردانده ام تا بر علی گریم و گرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را ⏪ من مظلومه را خدایا جان ستان من از بهر علی گریان، علی از بهر من گریان به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را سراپا دردم و لب بستم و خاموشم از گفتن مگر گاهی که دور از چشم زینب بینم اسما را ⏪ من مظلومه را خدایا جان ستان شاعر: ✍ .👇