4_178912132639752856.m4a
3.81M
آهنگ زیبای عربی
با صدای نوجوان : هادي عافور
به نام الخط حسيني
🌷تقدیم به عشاق شهید احمد مشلب🌷
#شهید_احمد_مشلب
#شهید
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
زندگی شوق رسيــــدن بہ همان
پروازی است، که ݜـღــادٺـــــ نام دارد...
#شهیداحمدمشلب
#شهید
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
مرحله اول عملیات که تمام می شود، آزاد باش می دهند و یک جعبه کمپوت گیلاس؛ خنک ، عین یک تکه یخ 😋
انگار گنج پیدا کرده باشیم توی این گرما...
یک نفراز راه نرسیده، می گوید«می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین؟»
می گویم « چشمت به این کمپوتا افتاده؟😒😒😒
اینا صاحاب دارن😏😏😏
نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم .»
چند دقیقه می نشیند.تحویلش نمی گیریم،می رود...
علی که می آید تو ، عرق از سر و رویش می بارد. یک کمپوت می دهم دستش. می گویم «یه نفر اومده بود ، لاغر مردنی. کمپوت می خواست بهش ندادیم. خیلی پر رو بود. 😑» می گوید «همین که الان از این جا رفت بیرون؟😳😳😳
یه دست هم نداشت؟ 😧😦»
می گویم « آره . همین» 🤔
می گوید :((خاک😑 فرمانده!حاج حسین بود..))😐😶
#طنز_جبهه
#شهید_حسین_خرازی
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
با قایق گشت می زدیم . چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند بهمان...
سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به رویمان . ایستادیم و حال و احوال . پرسید « چه خبر؟ »
گفتیم:
- آره حسین آقا . چند روز بود قایق خراب شده بود😑
خیلی وضعیت ناجوری بود😣
حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم.
مراقب بچه ها باشیم
عصر که می شه ، می پریم پایین ، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم😪😪 »
پرسید « پس کی نماز می خونی؟ 😳😳»
گفتم « همون عصری😓»
گفت « بیخود😒»
بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم😅
همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم😊
#طنز_جبهه
#شهید_حسین_خرازی
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
*قسمتی از وصیتنامه تکان دهنده شهید امیر حاج امینی:*
*"اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم،*
*به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم..."*
*۱۰ اسفند، سالروز شهادت شهید امیر حاج امینی صاحب این تصویر بینظیر و بیسیمچی گردان محمد رسول الله (ص)*
#شهید_امیر_حاج_امینی
#شهید
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود.😩😫
با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. 😏
چه می کرد؟🤔
بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»✋
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد!
دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟»
و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت اما ...
چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد.
با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟»🙃
جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»✋
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید
#طنز_جبهه
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
"امتحان اسلحه"
بوی عملیات که میآمد، یکی از ضروریترین کارها تمیز کردن سلاحها بود 😑
در گوشه و کنار مقر،
بچهها دوتادوتا و سهتاسهتا دور هم جمع میشدند
و جزبهجز اسحهشان را پیاده میکردند😰 و با نفت میشستند، 😐
فرچه میکشیدند و دست آخر برای اطمینان خاطر یکی دو تا تیر شلیک میکردند😄
تا احیاناً اسلحهشان گیری نداشته باشد😜
در میان دوستان، رزمندهای به نام سیدمرتضی بود که بعدها شهید شد،😢
اسلحهی وی آرپیجی بود،🙄
ظاهراً اولین بار بود که او در عملیات شرکت میکرد 🤐
بعد از نظافت قبضهی آرپیجیاش این مسأله را جدی گرفته بود که او هم باید دو سه تا گلوله پرتاب کند 😳😱
تا شب عملیات دچار مشکل نشود
هرچه همه میگفتند،
بابا! پدرت خوب، مادرت خوب، 🤦♂
کسی که با آرپیجی آزمایشی نمیاندازد،🤷♂
به خرجش نمیرفت و میگفت
باید مثل بقیه اسلحهاش را امتحان کند😂
#طنز_جبهه
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
سرهنگ عراقے گفت"براے صدام صلوات بفرستید" 😒
برخاستم با صداے بلند داد زدم📣 " سرڪرده اینها بمیرد صلوات 😎 " طوفان صلوات برخاست 🤣😂
"قائد الرئیس صدام حسین عمرش هرچه ڪوتاه تر باد صلوات" 😅
سرهنگ با لبخند 😁 گفت بسیار خوب است . همین طور صلواات بفرستید
"عدنان خیرالله با آل و عیالش نابود باد صلوات
طه یاسین زیر ماشین له شودصلوات
طوفان صلوات بود ڪه راه افتاد...
در حدود یک ساعت نفرین ڪردیم و صلوات فرستادیم😐😂
#طنز_جبهه
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
نماز جماعت
نماز جماعت بود و حاج اقا حمد و سوره میخواند ، یکی از بچه های شیطان گردان از روبرو آمد و بلند گفت حاج آقا دمت گرم یه حمد و سوره ما را مهمان کن و رفت دستشوئی
حاج آقا که در رکوع بود ، رکوع را طولانی کرد
طرف از دستشویی آمد بیرون و به ارامی مشغول وضو گرفتن شد و ما کماکان در رکوع منتظر
بعد وضو رفت اخر صف نماز ، صدای تکبیر الاحرام گفتنش را شنیدیم که پس از آن بسم الله الرحمان الرحیم بلندی که گفت سوره حمد را شروع کرد (نماز را فرادا خواند )
نماز که تمام شد حاج آقا را مهمان کردیم به جشن پتو
#طنز_جبهه
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•