eitaa logo
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
19 فایل
#السلام‌علیک‌یابقیة‌الله‌🖐 عشق تو آغاز و پایان دل است❣ عشق تو دریای غم راساحل است❣ #حضرت‌مهدی(؏)می فرمایند: برای تعجیل در #ظهور من زیاد دعا کنیدکه خود فرج و نجات شماست🤲 📗كمال الدّين،ص۴۸۵ ⬇خـدمتگزارشمـا: 📞 @Ya_Qaem_314 #کپی_آزاد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین قسمت دوم👇👇 در دوران کودکی دو بار بیماری سختی گرفت که در بیمارستان بستری شد و خدا را دوباره به من داد. بین بچه‌هایم (7 بچه، 4 دختر و سه پسر) از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمی‌گرفت. از همه بچه‌هایم به خودم شبیه‌تر بود. صبور اما فعال بود. از بچه‌گی به من در کارهای خانه کمک می‌کرد. بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی می‌باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. همیشه به شوهرم می‌گفتم از هفت تا بچه‌ام، سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم. ... 💚 کانال 💚
🥀🥀🥀🥀🥀 #زندگینامه #قسمت‌سوم👇👇 زینب اهل دل بود از دوران بچگی خوابهای عجیبی می‌دید. در چهار یا پنج سالگی خواب دید که همه ستاره‌ها در آسمان به یک ستاره⭐️ تعظیم می‌کنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: من فهمیدم که آن ستاره پرنور که همه به او تعظیم می‌کردند کی بود؟ و آن حضرت فاطمه (س) بود.❤️ #ادامه_دارد... ♥️کانال #عاشقان_ظهور ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
🦋🌷🦋🌷🦋🌷 چهارم👇 بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. دوران دبستان به کلاسهای قرآن می‌رفت. بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی به پیدا کرد.  کلاس چهارم دبستان با حجاب شد.مادرم سه تا روسری برایش خرید و با روسری به مدرسه می‌رفت. در مدرسه او را مسخره می‌کردند و اُمّل صدایش می‌زدند. از همان دوران روزه می‌گرفت با وجود گرمای زیاد و شرجی آبادان و لاغری جسمی که داشت. اولین سالی که روزه گرفت ده روز قبل از رمضان پیشواز رفت و روزه می‌گرفت. کوچکترین دخترم بود، در همه راهپیمایی‌های زمان انقلاب شرکت می‌کرد. و فعالیتهای انقلابی‌اش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد. ... ♥️کانال ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
#زندگینامه #قسمت‌پنجم👇👇 🕊🌷🕊🌷🕊🌷 💎بعد از اینکه امام جمعه آبادان (مرحوم حجت‌الاسلام جمی) دستور تخلیه آبادان را دادند ما به اصفهان رفتیم. البته دو تا از دختران در بسیج و بیمارستان فعالیت داشتند ماندند، ولی #زینب که سوم راهنمایی بود و من خیلی به او وابسته بودم به او گفتم که به تو احتیاج دارم، راضی به رفتن به اصفهان با من شد. در اصفهان #زینب که این مدت (6 ماه) از درس عقب مانده بود به مدرسه راهنمایی نجمه رفت. مدیر مدرسه همیشه از #زینب تعریف می‌کرد و می‌گفت دخترت خیلی مؤمن است.🌺 #ادامه_دارد... ♥️کانال #عاشقان_ظهور ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
#زندگینامه #قسمت‌هفتم👇👇 🕊🌷🕊🌷🕊🌷 #زینب بعد از انقلاب به خاطر پیام حضرت امام خمینی (ره)؛ هر هفته دوشنبه و پنج‌شنبه روزه بود و خیلی مقید به انجام برنامه‌های خودسازی🗓 بود. #زینب بعد از انقلاب، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل📚 به حوزه علمیه برود و طلبه بشود.  او می‌گفت «ما باید دین‌مان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.» هنوز در حال و هوای انقلاب بودیم که ناغافل، جنگ بر سرمان خراب شد. مردم کم‌کم به دلیل بمباران و موشک💣 از شهر خارج شدند ولی بچه‌های من مخالف بودند. #زینب هم عاشق آبادان بود. دختران بزرگترم برای کمک به بیمارستان🏨 شرکت نفت رفتند. ولی #زینب چون لاغر و ضعیف و هم کم سن و سال بود به جامعه معلمان که فعال بودند می‌رفت و کارهای فرهنگی انجام می‌داد. #ادامه_دارد... ♥️کانال #عاشقان_ظهور ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
👇👇 بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌺بعد از مدتی از محله دستگرد اصفهان به شاهین‌شهر رفتیم. اول دبیرستان 🏬بود و تصمیم گرفت به رشته علوم انسانی برود و سپس قصد داشت در آینده به قم برود و درس حوزه علمیه را برای طلبه شدن بخواند. او در شاهین‌شهر فعالیتهای فرهنگی می‌کرد. و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به جامعه زنان و بسیج می‌رفت. در دبیرستان گروه سرود و گروه تئاتر به نام «گروه سرود و تئاتر زینب» تشکیل می‌داد. 🦋دبیرستان او از خانه ما فاصله داشت.من هر ماه پولی بابت کرایه ماشین🚌 به او می‌دادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه می رفت... ... ♥️کانال ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
👇👇 بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌸با پولش کتاب📚 برای مجروحین می‌خرید و هفته‌ای یکی دوبار به بیمارستان🏨 عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا می‌رفت و کتاب‌ها را به مجروحین هدیه می‌کرد. چند بار هم با مجروحین مصاحبه کرد و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانش‌آموزان پخش می‌کرد. 💎تا آنجا بفهمند و بشنوند که مجروحین و رزمنده‌ها از آنها چه توقعی دارند، مخصوصاً سفارش مجروحین را درباره حجاب پخش می‌کرد.در زمستان اصفهان که وسیله گرم‌کننده🏮 درست و حسابی نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود می‌خوابیدیم. یک شب که هوا خیلی سرد بود بیدار شدم دیدم در جایش نخوابیده. آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن نماز شب است. بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض😢 به من نگاه کرد. ✨دلش نمی‌خواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم. در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل از نمازخواندن آن قدر لذت ببرد. ... ♥️کانال ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
👇👇 بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 ✨ شبی که دعای نور حضرت زهرا (س)را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سیاه‌پوش در کنارش می‌نشیند و دعای نور📖 را برای او تفسیر می‌کند. آن قدر زیبا تفسیر را می‌گوید که در خواب گریه می‌کند.😭 🌸 در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد می‌گیرد، به یک گروه کودک تفسیر را یاد می‌دهد، کودکانی که در حکم انبیا بودند. دعا را می‌خواند، رودخانه و زمین و کوه⛰ هم گریه می‌کردند.» ❤️ آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنه‌هایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری می‌داد. او از خواهرش شهلا که این خواب را تعریف می‌کند سفارش می‌کند که خوابش را برای هیچ کس تعریف نکند. ... ♥️کانال ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
👇👇 بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌸یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد.😭 بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟»😔 با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه می‌کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد.» 🌹 هر روز ظهر که از مدرسه🏬 برمی‌گشت اول به مسجد المهدی🕌 می‌رفت، نماز می‌خواند و بعد به خانه می‌آمد. ... ♥️کانال ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
👇👇 بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌹در اول فروردین سال 1361 هنگام برگشت از مسجد🕌 توسط منافقین ربوده شد و با خفه کردن او با چادرش او را به رساندند و پیکر پاکش بعد از سه روز جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف گردید.🌷 🦋 منافقین در طی ارسال نامه✉️ و تماس تلفنی📞 مسئولیت ترور را برعهده گرفتند. 🖤 چهارده ساله و اولین دبیرستانی همراه با شهدای عملیات فتح‌المبین (160 شهید) در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. بعد از دفن با تعجب دیدم که قبر زینب زیر یک درخت کاج قرار دارد و تازه رمز جمع‌آوری درخت میوه کاج را توسط فهمیدم. ✨ قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود. ... ♥️کانال ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
👇👇 بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🖤 دو تا وصیت‌نامه داشت. من سواد کمی داشتم و آرزو داشتم که به راحتی و روانی، آنها را بخوانم.😔 یک شب به خوابم آمد و گفت: «مامان، ناراحت نباش.» یک روز وصیت‌نامه مرا از اول تا آخر بدون غلط می‌خوانی؛ آن روز نزدیک است.»☺️ 🥀صبح که از خواب بیدار شدم. سریع به نهضت سوادآموزی رفتم و ثبت‌نام کردم و خوب درس خواندم تا بالاخره به راحتی وصیت‌نامه را می‌خوانم و حتی بعضی جملاتش را حفظ نمودم. وصیت‌نامه دومش را در 13/12/1360 یعنی هجده روز قبل از شهادتش نوشته بود. نامه‌ها و دست‌نوشته‌های شبیه به نامه‌های یک رزمنده در جبهه بود.🌷 ... ♥️کانال ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor
👇👇 بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌺گوشه ای از نامه ی به دوستش زهرا که در ۱۴سالگی نوشته: ✨بنام او که از اویم، بنام او که بسوی اویم، بنام او که بخاطر اویم، بنام او که زندگیم در جهت اوست، رفتنم به اوست، بودنم به اوست، جانم به اوست، احساسش میکنم، با ذره ذره وجودم احساسش میکنم اما بیانش نتوانم کرد . ❣دست نوشته : خدایا اکنون که من در این سن به سر می برم تازه دریافتم که چقدر این دنیای فانی بی ارزش وپوچ است و حال می فهمم که چگونه عاشقانه به دیدارتو می شتابد . خدایا مرا نیز به آرزوی خودبرسان و را نیز به من برسان. ♥️کانال ♥️ eitaa.com/Asheghanezohoor