eitaa logo
آیت الله بحرالعلوم میردامادی
1.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
617 ویدیو
64 فایل
.:.. رسانه نشر آثار علمی و تبلیغی ..:. ـــــــــــــــــــــــــ ارتباط با ادمین: @daftar_qom 🌐 لینک شبکه‌های مجازی👇 https://zil.ink/ayatollahbahrololom
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴روضه‌ای از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها 🔻جان نثار علی بُوَد زهرا🔻 آتش لانه را مهار کنید رحم بر کنید خصم با تازیانه آمده است آن را کنار کنید اشکتان شاهد وِلا باشد بر وَلیِّ زمان نثار کنید لانه‌ام چون می‌سوخت جوجه‌ها را بگو فرار کنید جان من رفت چون علی می‌رفت فکر بر کنید از علی گویم و ثنا خوانم با مَدیحش ، بهار کنید بلبل نغمه‌خوان مولایم مِدحَت اکبرِ کِبار کنید بر به جرم وِلا نگهی بر نصیر یار کنید محسنم میوه‌ی وِلا باشد بر شاخه و ثِمار کنید خواهی از کینه‌ها شوی آگاه نگهی بر کنید سوره‌ی کوثر است در مَدحم مرا مِدار کنید جان نثار علی بُوَد زهرا جان به قربان جان نثار کنید از باب موعظه گوید بارِ عقبی به عشق بار کنید ✍سروده‌ شده در تاریخ ۵|۴|۱۳۸۳ { @AyatollahBahrololom }
گر نظر دوست وفایم کند آتش جانسوز عطایم کند شعله‌ای بر روح لطیفم زند تا به ره عشق فنایم کند خادم می‌شوم با نظر لطف رضایم کند خواهشی از یار نمایم ز جان کز گُنه بُعد جدایم کند که امام من است با نظرش اهل ولایم کند مدرس عشقش شده بیت‌الحرام منتظرم بلکه صفایم کند محبّت حج ماست رجاء واثق که مِنایم کند تاج ملک بر سر خود می‌نهم مودتش گر که ردایم کند بر خود می‌کنم گر نفسی نفس، رهایم کند به دلبرم گو نظری سوی ما در مِحَن دوست، عزایم کند چو دهد درس عشق شاکر لذات بلایم کند «» دربار مرادم شوم باقی عترت چو ندایم کند { @AyatollahBahrololom }
🌹 سلام ما به محمّد، به خواجه دو سرا همان چراغ راه هدی همو که سوره‌ی قدر است قدر مکتب او همو که بود خادم کویش خدا همان معلم عشق و مربی پاکی همان نبّی مکرم شکوه صدق و صفا او روشن است، با اقرأ بقاء مدرَس و درسش رهین آل عباء که خود نخواست مزد، برای از امت بجز مودّت آلش بنا به حکم خدا ببین معلم اقرأ چه خطبه‌ای خوانده ببین شده بالیقین چو غار حراء اگر عصاره معراج را ز من پرسی وِلاء آل نبی هست مقصد اِسراء شبی که کرد سفر از کنار کعبه شروع شبی که رفت محمد به شبی که آیه‌ی واسئل خدا به گوشش خواند شدند جمله رسولان ز چه سخن گویا شبی که حق به حبیبش ظهورِ منصب داد شبی که آینه شد بهر آیة الکبری غدیر و و معراج هر سه یک روح‌اند که حق به پیکر دینش دمید در معنا مراست قصد که گویم نگاه داشته دین را بسان آب بقاء بقاء اِقرأ و وحی و چراغ دین مبین بقاء حکم و قوانین سید بطحاء همه رهین ولاء و است از این ولایت عظمی است کار دین برجا اگر چه [] و پستم به جدّ خود گویم اَلا حبیب خدا بهر ما دعا فرما ✍رجب المرجب ۱۴۴۱ ه.ق _ قم المقدسه { @AyatollahBahrololom }
🌹يا اَبا مُحَمَّدٍ، يا حَسَنَ بْنَ عَلِي، اَيُّهَا الْمُجتَبیٰ... حمد ابدی نور خفی آمده دنیا حُسن علوی روح سخی گشته هویدا سبط نَبَوی مجد علی یاور زهرا آن روح کَرَم نام حسن شافع عقبیٰ در قول الهی به خدا هست دلیلی بر رفعت شأنش به جهان لؤلؤ دریا بر صلح الهیش، فرستید درودی الگوست به عالم شَهِ حق آیت عظمیٰ ایوب به تعلیم حسن صابرِ ره شد آدم به عنایات ولی گشته مصفّا ای وجه حسن، نام حسن، حُسن تو نازم زیبایی گل نور قمر هادی دل‌ها هرکس به زبانی صفت و مدح تو گوید بلبل به غزل خوانی و انسان به تولیٰ اسلام به صُلحت صفت سِلْم گرفته از مکر منافق به امان رهبر تنها قٰامٰا قَعَدا مدرک صدقی است به تاریخ در شأن شما آمده از سید بطحا نازم به سخایت، تو کریم ابن کریمی وصفت به بیان آمده از عالم بالا بر تربت پاک تو، نه شمعی نه چراغی ای شمع محافل تویی آن ماه دل آرا هرکس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم تو فخر کمالی به یقین رهبر و مولا «» به امیدی درِ احسان تو کوبد نادار چه دارد به جز از عترت طاها { @AyatollahBahrololom }
⭕️ الا اى مردم! این عالم كجا مثل على دارد؟ الا اى شيعيان چه خوش عيد غدير آمد پيام حىّ سبحانى به امداد سفير آمد خروش آيه «بَلِّغ» مبيِّن بهر عالَم شد به روز هجده ذيحَج «رَضِيتُ» از خبير آمد الا يا ايّهاالسّاقى بده جامى كه بى‌وقفه على گويم، على جويم، محمد را آمد چه خوش فرمود «اَكْمَلْتُ» چه نيكو گفت «اَتْمَمْتُ» كه امروز است روز دين، محبّان را بشير آمد أبِ امّت به حبّ حق مراد «هَلْ أَتى» گرديد صلاتش باب احسان شد به امداد آمد امير انس و جان است او مُطهَّر از دَنَس، ياران! چه خوش عيدى است عيد او، خلائق را آمد علىّ عالى اعلا، امام خلق عالم شد براى نصر و پيروزى، مريد حق، ظهير آمد الا اى مردم! این عالم كجا مثل على دارد؟ ابر قدرت، ، شكوه دين امير آمد على مسند نشين حق، مخالف با ره باطل ز قرآن و سُنن برگو، كه او باب كبير آمد علی حق، مؤید از سوی مطلق براى اوليا نعمت، مددكار شهير آمد محمد افضل خلق است و از همه عالم به جمع عاشقان برگو، محمد را نظير آمد صفابخش دل لايق، مربى ره على اهل جوانمردى، پدر بهر صغير آمد زهى پستى كه باب غير، بگزينى براى خود به ذمّ دشمنش حقاً كه آمد الا اى مردمان! شير خدا مولاى ما باشد به جمع ناصران برگو، دليران را آمد الا اى غاصبان بى‌خرد احكامتان مردود به جمع عاشقان، عقل و خرد، روح مُدير آمد على عابد، ، على عالم به علم حق ز بهر رهبرىّ ما، ثناگوى قدير آمد در آن خطبه بفرموده على مولاى انسان‌هاست بيا «» تأسف خور قليلى در مسير آمد الا اى آنكه می‌‏گوئى مقصد او نيست! حيا میكن حيا میكن! ز گفتارت زفير آمد الا اى آنكه می‌‏گوئى خلافت امر است! برو سرمايه حاصل كن، كه اعمالت فَطير آمد الا اى مردم عالم! محمّد حاكم كُلّ است ز بعد او على سروَر، خلائق را آمد الا اى چشم! گريان شو به حال حضرت مولا به وقت چرا غربت نصير آمد؟ ✍سروده شده در تاریخ ۱۴۲۵ هـ.ق { @AyatollahBahrololom }
⭕️پروانه‌ی عشقت قلبم... ای کرب و بلای سرخت، چون کعبه مطاف دل‌ها پروانه‌ی عشقت قلبم، دیوانه‌ی تو عاقل‌ها شد خاک مزارت خوش بو، شش گوشه‌ی قبرت دل‌جو داعی به رَهت ابراهیم، رهبر به همه کامل‌ها از خشکی لب‌های تو، زمزم به حرم گریان است دیدم به رخ اطفالت، جای ستم قاتل‌ها آیات و سوَر شد ساحل، بهر بشر گم گشته تو مقصد قرآن هستی، ای امن‌ترین ساحل‌ها مصباح هدایت گشتی، از بهر نجات انسان در سیر و سلوکت مات‌اند، آن زبده‌ترین قابل‌ها از این سفرت می‌پرسند، عشاق تمام عالم احلی ز عسل شد پاسخ، از بهر همه سائل‌ها فارغ ز کلاس و درس است، آن‌کس که به تو عاشق شد دانشگه تو مفتاحیست، از بهر همه مایل‌ها طفلی به میان لشکر، بردی تو شبیه قرآن حجت بنمودی اتمام، در نزد همه جاهل‌ها شش ماهه نخوانده اَبجد در مکتب تو استاد است شد نقطه‌ی پرگار دل از بهر همه واصل‌ها از پیر و جوان دانشجو، از عطر مَوَدّت خوش‌بو در راه ولایت شستند، دل از همه‌ی غافل‌ها آن یاس معطر افتاد، عباس دلاور جان داد به به، به ره ایثارش، محبوب همه کامل‌ها ناموس ولا سرگردان، افسرده ز داغ جانان با غیرت عباسی بود، حافظ به همه کافل‌ها ای ساقی اهل ایمان، جان‌ها بفدایت قربان زن‌های حرم گریانند، از طعنه این قائل‌ها داغ شه دین روی دل؛ گُل‌های علی روی گِل طعن و نظر نامحرم، جانسوز تر از تاول‌ها بر حامل نیزه برگو، دور از حرم جانان رو میر اُسرا نالان شد، نفرین به همه کاهل‌ها سر و جان اهدا کن، مکتوب وِلا امضا کن جان ده به هوای جانان، مقصود همه نایل‌ها ✍️کربلای معلّی ۱۴۳۲ هـ.ق { @AyatollahBahrololom }
🏴روضه‌ای از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها 🔻جان نثار علی بُوَد زهرا🔻 آتش لانه را مهار کنید رحم بر قلب داغدار کنید خصم با تازیانه آمده است آن ستم پیشه را کنار کنید اشکتان شاهد وِلا باشد بر وَلیِّ زمان نثار کنید لانه‌ام چون دل علی می‌سوخت جوجه‌ها را بگو فرار کنید جان من رفت چون علی می‌رفت فکر بر عهد پایدار کنید از علی گویم و ثنا خوانم با مَدیحش خزان، بهار کنید بلبل نغمه‌خوان مولایم مِدحَت اکبرِ کِبار کنید بر زمین خورده‌ام به جرم وِلا نگهی بر نصیر یار کنید محسنم میوه‌ی وِلا باشد رحم بر شاخه و ثِمار کنید خواهی از کینه‌ها شوی آگاه نگهی بر حریق و نار کنید سوره‌ی کوثر است در مَدحم پیشوای مرا مِدار کنید جان نثار علی بُوَد زهرا جان به قربان جان نثار کنید از باب موعظه گوید بارِ عقبی به عشق بار کنید ✍سروده‌ شده در تاریخ ۸۳/۴/۵ { @AyatollahBahrololom }
وقتی دل من می‌رفت، سرگشته به بستان‌ها بی خویش تنم می‌کرد، آن عطر گلستان‌ها پیمان ولایت بین، چون گل به شجر بنشست با شدّت عشق آمد، غمخوار به دوران‌ها تا عهد تو من بستم، عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد، ترَک همه پیمان‌ها عباس صفت گویم، آسان شود این غم‌ها چون عشق حسین آمد، سهل است بیابان‌ها حق ظاهر و پیدا شد، از کرببلای عشق اَلطاف حسینی بین، فوق همه احسان‌ها او شاهد قرآن است، بر جسم جهان جان است نامش همه جا رحمت، شد ساحل انسان‌ها این ماء مَعین دین، این مرد بهشت آیین حلاّل مشاکل هست، در سختی بحران‌ها روضه شده ایمانم، باغ گل و ریحانم اشک است رفیق من، آن میوه بستان‌ها این گوهر اشک ما، برتر بوَد از دنیا دریای وِلا دارد، گیرنده‌ی مرجان‌ها شیعه، ره حق را بین، غافل مشو از آیین آفت زده شد این باغ، از غفلت نادان‌ها تو و پیمانت، لبیک به جانانت جان شاه شهیدان است، برتر زِ همه جان‌ها { @AyatollahBahrololom }
🌺 شاهکار کردگار 🌺 بسم‌له گویم به مدح پیشوای نامدار لافتی إلّا علی، آن شاهکار کردگار من نمی‌گویم فخر جهان و اوّل است کلّ عالم پایدار مدح او، تا پای دار گه به ذر گاهی به خور گاهی به بحر پرخروش بذل می‌کند، آن حجّت پروردگار کلّ عالم بر سر خوان عطایش بهره‌مند ذره‌ذره نجم و خور، هر واجدی در هر مدار از سمک تا بلبل تسبیح‌گوی ربّ خلق معترف بر مجد او، محوند در این هر ملک در هر نفس بر او سلامی می‌کند نقش عرش آمد به حق، لا سیف إلّا ذوالفقار لافتی إلّا علی حقّاً کلام خالق است او به صنع خویش عالم، عاشق این شاهکار بحر علم و بحر جود و افتخار نشأتین دستگیر هر و هر رهین در اضطرار گریه می‌کرد آن امام خلق بر اشک یتیم بُد زلال و پاک قلبش، همچو آب چشمه‌سار من کی‌ام ورا گویم، خدا مدّاح اوست شوکتش حاکم به دل‌ها، ذکر و یادش برقرار افتاده را حتماً عنایت می‌کند سینه‌چاکی، نوکری، چشمی هماره اشک‌بار دوست می‌دارم شوم قربان به راه حبّ او قطعه‌قطعه پیکرم، مقتول عشق روی یار { @AyatollahBahrololom }
🚩 گوش کن از لیتکم دارم سخن... باز یاد کربلا آمد به سر دل‌شده از یاد مولا در بدر آن‌قدر در می‌زنم این خانه را تا ببینم روی صاحب‌خانه را بَه چه رویی شمس از او مُقتبس در طریق معرفت گوش کن از لیتکم دارم سخن شرح و تفسیری ز قول ممتحن گر بپرسی باز از کرب و بلا گویمت فَاخلَع بخوان از ابتدا آیه‌ی فَاخلع مگر نشناختی تو چرا با نفس دونت ساختی کربلا بر ضد امر نفس‌هاست کربلا منجی حُر مصباح ماست کربلا کرب و بلا با هم شدند اولیاء گوی غم شدند امتیاز کربلا در علم اوست کارهایش بالیقین با اذن هوست کربلا بازار مردان خداست رونق اش الحق که تا اوج سماست عالمانه جان فروشی کرده‌اند از غل‌وزنجیر رسته‌اند مشتری از بهر این کالا که بود قدر این مُثمَن بگو جانا چه بود قطره‌ای از خون آن سیاه برتر است از نور انجم مهر و ماه این مقام از حق به اینان داده‌اند ارجعی ربِّک بر ایشان خوانده‌اند کار خوبان را قیاس از خود مگیر لایقاس آمد ز گفتار امیر کربلا عنوان یک مدرسه است حق به این مدرسه دینش بسته‌ است قد اقمت شد دلیل این سخن درس است از یک ممتحن کربلا تدریس حمدست و ثنا معرفت یابی عشاق خدا کربلا توحید را ترسیم کرد سیر بشر تنظیم کرد کربلا معیار حق و باطل است زائرش جانا مصاحب با گل است بوی گل را از که جوییم از گلاب زائر نعش پدر دخت از پدر بشنید آه و ناله‌ای ضمن آن فرمان یک برنامه‌ای گفت آن ز قول باب خود کاش می‌دیدید امیر و یار خود کاش می‌دیدید اوج غربتم اهرمن بشکست اصل حرمتم پس بفرمود آن امام قاطبه لیتکم فی یوم همه من طلب کردم ز دشمن جرعه آب تیر شد بر طفل من نیکو جواب از این اقدام گویی جان گرفت بر خلایق سر خط فرمان گرفت اصغرم با عشق حق پرواز کرد مشت ارباب هوس را باز کرد من در آن هنگامه بودم بس غریب آه اصغر شد به مرد رقیب شیعیان گر بر غریبی بگذرید یا که نام شاهدی را بشنوید یاد من باشید با اشک بصر پیش چشم‌ آرید غم را یک نظر لیتکم در روز عاشورا همه تا که می‌دیدید دشت علقمه آرام جانم را گرفت در چنین غربت توانم را گرفت دشمن غدار در برج کمین دست من انداخت بر روی زمین دست جوان دست من است دست من دست خدای ذوالمن است با چنین عنوان و جاه و منزلت شد انیس غم امیر مکرمت سرو قدی بر زمین افتاده بود سر به زانوی ولا بنهاده بود فاطمه بر کار او احسنت گفت‌ غنچه‌ی کرب و بلا از وی شکفت یاحسین ای عاشق از روز وجود ای بقای حمد و اکمال سجود یاحسین ای هادی روز الست اصل هستی با گشته‌ هست یاحسین ای هندسه بهر بشر ای تو الگوی وفا صبر و ظفر ای شریف بن شریف اصل شرف ای سرور مرتضی میر نجف لیتکم از قول تو بشنیده‌ایم لیتنا از جان و دل ما گفته‌ایم یعنی ای کاش ای عزیز کربلا بودیم بهر تو همه لیتنا ما هم حبیبت می‌شدیم کشته‌ی راه و طریقت می‌شدیم بهره‌ای از می‌داشتیم بهر عقبا ما گلی می‌کاشتیم لیتنا ما بی‌بهانه می‌شدیم در قبال نفس‌ها ، نه می‌شدیم نفس ما را کشته‌ی خود کرده است در مسیر شیطنت افکنده است کاش ما بودیم روز هروله همچو سدی روبروی کاش ما هم یک سره در می‌زدیم بوسه بر نعلین اکبر می‌زدیم لیتنا در علقمه بودیم ما پور علیِّ مرتضی کاش شمشیری برای حق بُدیم شیعه آن آیه‌ی مطلق بُدیم آیه‌ی مطلق تو هستی دست تو مشکل گشای نشأتین کاش می‌ماندیم زیر آفتاب جای طفلان جای زینب یا رباب کاش ما آب آور شدیم مرهمی بر غصه‌ی مادر شدیم کاش می‌گشتیم آب از شرم یار تائب راه ولیِّ کردگار جان ما در راه تو اهدا شدی تا وصول تاج کرَّمنا شدی وا مصیبت ما چنین درمانده‌ایم از سروش آسمانی مانده‌ایم حیف و صد حیف از چنین دوری ما اندر غفلت و کوری ما آفرین بر خطبه‌های آتشین که بر اصحابت ببودی دلنشین مرحبا بر این همه وعظ و خطاب با چنین تأثیر مثل آفتاب کاش ما هم قلبمان اسرار داشت ارتباطی با و یار داشت کاش ما هم ناممان پروانه بود عقلمان مدهوش آن گلخانه بود لیتنا ما عبد اسود می‌شدیم در قبال دشمنت سد می‌شدیم کاش ما هم دل به دریا می‌زدیم قرعه‌ای با نام می‌زدیم قرعه‌ی ما پاسخش از نور بود نام ما با نام تو ممهور بود لیتنا بودیم یوم اضطراب جسممان از عشق تو می‌گشت آب کاش در آن بریان می‌شدیم جای اطفالت پریشان می‌شدیم سود می‌بریدم از نور هدی رأسمان می‌گشت از تن‌ها جدا از دل و جان اربا اربا می‌شدیم شارح قول فتحنا می‌شدیم قطره قطره خونمان فریاد داشت بر کتاب دل حدیثت می‌نگاشت کرد شرح این گفته تمام کربلا دین است باقی والسلام 📜 اشعار در شرح پیام "لیتکم فی یوم عاشورا..." و شرح "یا لیتنا کنا معکم..." ✍️ سروده شده در ۱۴۳۱ ه.ق - کربلاء مقدسه { @AyatollahBahrololom }
⭕️ من شیعه‌ی دلخسته‌ام... الحمد گویم بارها نصر مبین آمد مرا با شک نمودم جنگ‌ها نور یقین آمد مرا از آیه یبقی بگو وجه خدا مهدی بود آن آفتاب معرفت برهان‌ دین آمد مرا آئینه‌ی اوصاف حق غیب خدا را مظهر است از روشنی غائب بود شمس مبین آمد مرا جامع به اضدادش ببین هم غیب و پیدایش ببین باطن بود ظاهر بود نور زمین آمد مرا از عالم بالا بگو از ذکر آن مولا بگو از لطف سرشار ولی قلب رهین آمد مرا فضل الهی آمده گشته چراغانی دلم از مرحمت از مکرمت آن برترین آمد مرا از نغمه پاکی بگو از فطرت اللهی بگو از حب مهدی دم زنم عشق‌آفرین آمد مرا گیرم غبار مقدمش سر می‌نهم بر مکتبش میثم شوم در راه او یار امین آمد مرا من شیعه دل خسته‌ام با عشق جان دل بسته‌ام قربان شوم بر کوی او حصن حصین آمد مرا با جذبه‌ی زیبای او دشمن برانم کو به کو نسل مهاجم برکنم رکن رکین آمد مرا هر دم ثنا گویش شوم من قنبر کویش شوم لاحول می‌گویم به‌حق فتح قرین آمد مرا این درباره دین هر دم بگوید این‌چنین با عشق مهدی زنده‌ام مهری عجین آمد مرا { @AyatollahBahrololom }
  🏴 روضه‌ای از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها 🔻جان نثار علی بُوَد زهرا🔻 آتش لانه را مهار کنید رحم بر قلب داغدار کنید خصم با تازیانه آمده است آن ستم پیشه را کنار کنید اشکتان شاهد وِلا باشد بر وَلیِّ زمان نثار کنید لانه‌ام چون دل علی می‌سوخت جوجه‌ها را بگو فرار کنید جان من رفت چون علی می‌رفت فکر بر عهد پایدار کنید از علی گویم و ثنا خوانم با مَدیحش خزان، بهار کنید بلبل نغمه‌خوان مولایم مِدحَت اکبرِ کِبار کنید بر زمین خورده‌ام به جرم وِلا نگهی بر نصیر یار کنید محسنم میوه‌ی وِلا باشد رحم بر شاخه و ثِمار کنید خواهی از کینه‌ها شوی آگاه نگهی بر حریق و نار کنید سوره‌ی کوثر است در مَدحم پیشوای مرا مِدار کنید جان نثار علی بُوَد زهرا جان به قربان جان نثار کنید از باب موعظه گوید بارِ عقبی به عشق بار کنید ✍ تاریخ ۵|۴|۱۳۸۳ { @AyatollahBahrololom }
🪴به همای رحمت حق ، تویی آن همای رحمت🪴 به شه بقا بگویم، تو چه آیتی خدا را که ز غیب حاکم هستی، تو زمین و هم سما را به شهادت کرائم، تویی آن امام مطلق ز چه روی برگزیدی، تو حیات در خفا را به کتب نموده اِخبار، که تو مصلح جهانی به ملوک مالک هستی، بنمای انما را به مودتت بنازم، به ره تو سرفرازم منگر مس وجودم، بنگر تو کیمیا را تو معلم کرامت، تو مربی هدایت به در آی شمس دل‌ها و بتاب این سرا را تو حبیب دار دنیا، تو شفیع روز عقبی بنگر غریق عصیان، بنواز بینوا را تو یگانه منجی ما، تو یگانه مرد فردی نه تو را نظیر و لا مثل، که بداند این بها را به فتی قسم فتائی، که به کف تو راست شمشیر به مدیح یار دانم، به خدا من این ندا را علی آن مجاهد حق، به تو داشت چشم امید به جلالت جنابش، بنگر تو این رجا را به همای رحمت حق، تویی آن همای رحمت که به خضر می‌گشایی، سر چشمه‌ی بقا را نه خدا توانمت خواند، نه بشر توانمت گفت متحیرم چه نامم، تو امیر ماسوی را به شهیده‌ی ولایت، به دل شکسته از کین بگشای لب به قرآن، بنما ره هدی را به عمود خیمه‌ی دین، به شهید راست آیین بنگر تو هجمه خصم، مپسند این جفا را به بکاء تو بگرید، همه عالم و دل سنگ که به عین حق ببینی، شهدای کربلا را بنما به خود، نظری ز لطف و احسان شنود اوامر تو، برود ره صفا را برو ای مجاهد ره، در خانه‌ی ولی زن که کلید دانش حق، دهد از کرم گدا را ✍️ سال ۱۴۲۶ ه.ق { @AyatollahBahrololom }
🪴 کی می‌رسد بهار؟ پُرسشگری بگفت کی می‌رسد بهار؟ گفتم به هر زمان کاید امین یار او را نشانه‌ای از عطر یا و سین با اوست آیه‌ای از عشق کردگار با قلب مطمئن با نطق احمدی خواند پیام عشق با عزم پایدار او را نشان بود از یاوران حق از کشتگان حُب سرگشتگان ثار عزت ده جهان دست خداستی هادی ماسوا باشد علی تبار دست خدایی‌اش عقل آفرین خلق عقل آفرین خلق باشد نبی مدار در مسجدالحرام نصر خدا رسد از خوف منطقش ظالم کند فرار در شهر مصطفی حکم عدو دهد مهدی فاطمه قلبش چه داغدار در سرپناه قدس فردوسیان همه از جان عبید او عیسی است جانثار از کوفه و نجف نورش بگسترد عدل الهی و قسطش چه برقرار مردی به این جلال فخری بدین جمال بر مذهب عدو ما را چه افتقار کروبیان همه بر نظره‌اش رهین دارند این شعار کی می‌رسد بهار؟ به یمن دوست مقصد رسیده است شاهد بر این سخن عزمی است استوار ✍️ سال ۱۴۲۵ هـ.ق { @AyatollahBahrololom }
🚩 پروانه‌ی عشقت قلبم... ای کرب و بلای سرخت، چون کعبه مطاف دل‌ها پروانه‌ی عشقت قلبم، دیوانه‌ی تو عاقل‌ها شد خاک مزارت خوش بو، شش گوشه‌ی قبرت دل‌جو داعی به رَهت ابراهیم، رهبر به همه کامل‌ها از خشکی لب‌های تو، زمزم به حرم گریان است دیدم به رخ اطفالت، جای ستم قاتل‌ها آیات و سوَر شد ساحل، بهر بشر گم گشته تو مقصد قرآن هستی، ای امن‌ترین ساحل‌ها مصباح هدایت گشتی، از بهر نجات انسان در سیر و سلوکت مات‌اند، آن زبده‌ترین قابل‌ها از این سفرت می‌پرسند، عشاق تمام عالم احلی ز عسل شد پاسخ، از بهر همه سائل‌ها فارغ ز کلاس و درس است، آن‌کس که به تو عاشق شد دانشگه تو مفتاحیست، از بهر همه مایل‌ها طفلی به میان لشکر، بردی تو شبیه قرآن حجت بنمودی اتمام، در نزد همه جاهل‌ها شش ماهه نخوانده اَبجد در مکتب تو استاد است شد نقطه‌ی پرگار دل از بهر همه واصل‌ها از پیر و جوان دانشجو، از عطر مَوَدّت خوش‌بو در راه ولایت شستند، دل از همه‌ی غافل‌ها آن یاس معطر افتاد، عباس دلاور جان داد به به، به ره ایثارش، محبوب همه کامل‌ها ناموس ولا سرگردان، افسرده ز داغ جانان با غیرت عباسی بود، حافظ به همه کافل‌ها ای ساقی اهل ایمان، جان‌ها بفدایت قربان زن‌های حرم گریانند، از طعنه این قائل‌ها داغ شه دین روی دل؛ گُل‌های علی روی گِل طعن و نظر نامحرم، جانسوز تر از تاول‌ها بر حامل نیزه برگو، دور از حرم جانان رو میر اُسرا نالان شد، نفرین به همه کاهل‌ها سر و جان اهدا کن، مکتوب وِلا امضا کن جان ده به هوای جانان، مقصود همه نایل‌ها ✍️ کربلای معلّی ۱۴۳۲ هـ.ق { @AyatollahBahrololom }
🚩 گوش کن از لیتکم دارم سخن... باز یاد کربلا آمد به سر دل‌شده از یاد مولا در بدر آن‌قدر در می‌زنم این خانه را تا ببینم روی صاحب‌خانه را بَه چه رویی شمس از او مُقتبس در طریق معرفت گوش کن از لیتکم دارم سخن شرح و تفسیری ز قول ممتحن گر بپرسی باز از کرب و بلا گویمت فَاخلَع بخوان از ابتدا آیه‌ی فَاخلع مگر نشناختی تو چرا با نفس دونت ساختی کربلا بر ضد امر نفس‌هاست کربلا منجی حُر مصباح ماست کربلا کرب و بلا با هم شدند اولیاء گوی غم شدند امتیاز کربلا در علم اوست کارهایش بالیقین با اذن هوست کربلا بازار مردان خداست رونق اش الحق که تا اوج سماست عالمانه جان فروشی کرده‌اند از غل‌وزنجیر رسته‌اند مشتری از بهر این کالا که بود قدر این مُثمَن بگو جانا چه بود قطره‌ای از خون آن سیاه برتر است از نور انجم مهر و ماه این مقام از حق به اینان داده‌اند ارجعی ربِّک بر ایشان خوانده‌اند کار خوبان را قیاس از خود مگیر لایقاس آمد ز گفتار امیر کربلا عنوان یک مدرسه است حق به این مدرسه دینش بسته‌ است قد اقمت شد دلیل این سخن درس است از یک ممتحن کربلا تدریس حمدست و ثنا معرفت یابی عشاق خدا کربلا توحید را ترسیم کرد سیر بشر تنظیم کرد کربلا معیار حق و باطل است زائرش جانا مصاحب با گل است بوی گل را از که جوییم از گلاب زائر نعش پدر دخت از پدر بشنید آه و ناله‌ای ضمن آن فرمان یک برنامه‌ای گفت آن ز قول باب خود کاش می‌دیدید امیر و یار خود کاش می‌دیدید اوج غربتم اهرمن بشکست اصل حرمتم پس بفرمود آن امام قاطبه لیتکم فی یوم همه من طلب کردم ز دشمن جرعه آب تیر شد بر طفل من نیکو جواب از این اقدام گویی جان گرفت بر خلایق سر خط فرمان گرفت اصغرم با عشق حق پرواز کرد مشت ارباب هوس را باز کرد من در آن هنگامه بودم بس غریب آه اصغر شد به مرد رقیب شیعیان گر بر غریبی بگذرید یا که نام شاهدی را بشنوید یاد من باشید با اشک بصر پیش چشم‌ آرید غم را یک نظر لیتکم در روز عاشورا همه تا که می‌دیدید دشت علقمه آرام جانم را گرفت در چنین غربت توانم را گرفت دشمن غدار در برج کمین دست من انداخت بر روی زمین دست جوان دست من است دست من دست خدای ذوالمن است با چنین عنوان و جاه و منزلت شد انیس غم امیر مکرمت سرو قدی بر زمین افتاده بود سر به زانوی ولا بنهاده بود فاطمه بر کار او احسنت گفت‌ غنچه‌ی کرب و بلا از وی شکفت یاحسین ای عاشق از روز وجود ای بقای حمد و اکمال سجود یاحسین ای هادی روز الست اصل هستی با گشته‌ هست یاحسین ای هندسه بهر بشر ای تو الگوی وفا صبر و ظفر ای شریف بن شریف اصل شرف ای سرور مرتضی میر نجف لیتکم از قول تو بشنیده‌ایم لیتنا از جان و دل ما گفته‌ایم یعنی ای کاش ای عزیز کربلا بودیم بهر تو همه لیتنا ما هم حبیبت می‌شدیم کشته‌ی راه و طریقت می‌شدیم بهره‌ای از می‌داشتیم بهر عقبا ما گلی می‌کاشتیم لیتنا ما بی‌بهانه می‌شدیم در قبال نفس‌ها ، نه می‌شدیم نفس ما را کشته‌ی خود کرده است در مسیر شیطنت افکنده است کاش ما بودیم روز هروله همچو سدی روبروی کاش ما هم یک سره در می‌زدیم بوسه بر نعلین اکبر می‌زدیم لیتنا در علقمه بودیم ما پور علیِّ مرتضی کاش شمشیری برای حق بُدیم شیعه آن آیه‌ی مطلق بُدیم آیه‌ی مطلق تو هستی دست تو مشکل گشای نشأتین کاش می‌ماندیم زیر آفتاب جای طفلان جای زینب یا رباب کاش ما آب آور شدیم مرهمی بر غصه‌ی مادر شدیم کاش می‌گشتیم آب از شرم یار تائب راه ولیِّ کردگار جان ما در راه تو اهدا شدی تا وصول تاج کرَّمنا شدی وا مصیبت ما چنین درمانده‌ایم از سروش آسمانی مانده‌ایم حیف و صد حیف از چنین دوری ما اندر غفلت و کوری ما آفرین بر خطبه‌های آتشین که بر اصحابت ببودی دلنشین مرحبا بر این همه وعظ و خطاب با چنین تأثیر مثل آفتاب کاش ما هم قلبمان اسرار داشت ارتباطی با و یار داشت کاش ما هم ناممان پروانه بود عقلمان مدهوش آن گلخانه بود لیتنا ما عبد اسود می‌شدیم در قبال دشمنت سد می‌شدیم کاش ما هم دل به دریا می‌زدیم قرعه‌ای با نام می‌زدیم قرعه‌ی ما پاسخش از نور بود نام ما با نام تو ممهور بود لیتنا بودیم یوم اضطراب جسممان از عشق تو می‌گشت آب کاش در آن بریان می‌شدیم جای اطفالت پریشان می‌شدیم سود می‌بریدم از نور هدی رأسمان می‌گشت از تن‌ها جدا از دل و جان اربا اربا می‌شدیم شارح قول فتحنا می‌شدیم قطره قطره خونمان فریاد داشت بر کتاب دل حدیثت می‌نگاشت کرد شرح این گفته تمام کربلا دین است باقی والسلام 📜 اشعار در شرح پیام "لیتکم فی یوم عاشورا..." و شرح "یا لیتنا کنا معکم..." ✍️ سال ۱۴۳۱ ه.ق - کربلاء مقدسه { @AyatollahBahrololom }
🚩 زیارت اربعین رُشد بشر به رهبری شَه دین است کمال ما بر نظرش حتم، رهین است حب حسین و آل او بر همه فرض است خدمت ما به مکتبش نیز چنین است عشق به محبوب خدا کار خدائی است عنایت ماء مَعین به خاشعین است سیر صعودی بشر به حبّ مردی است کز یَدِ با کفایتش فتح مبین است موسِی عمران که شده پیمبر حق اصل کمال و رشد او زصادقین است مدرک عشقی که گرفته به دو عشرین نشانه‌ی معرفتش به راکعین است عالم تکوین به همین ازمنه کامل وفق چنین واقعه‌ای سیر جِنین است حسین سردار ره صفا و صدق است توصیه‌ی زیارتش به اربعین است زیارت سبط نبی فیض الهی است عامل این توصیه‌دان، مرد یقین است جابر انصار، قرین شهدا گشت سفارش موکَّدش به متقین است زيارت ولیّ حق ز حبّ حق است رو به زیارت حسین اصل همین است زيارت قتیل حب ، حب کمال است زائر دشت کربلا روح امین است بیا زیارت صفا، صفا کن ای دوست اجازه اشک و عزا ز شاهدین است هرکه به اصل اشک و غم خدشه نماید وفق مراد خائنین ز خائنین است بیا زیارت سر شکسته از کین زائر کوی عشق او به حق قرین است سعادت ما به جهان معرفت اوست نشان معرفت ببین به نصر دین است مبتلای غم نالد و گوید خور به فراز نی شدن چه دل غمین است ✍ اربعین ۱۴۳۴ه.ق { @AyatollahBahrololom }
🪴به همای رحمت حق ، تویی آن همای رحمت🪴 به شه بقا بگویم، تو چه آیتی خدا را که ز غیب حاکم هستی، تو زمین و هم سما را به شهادت کرائم، تویی آن امام مطلق ز چه روی برگزیدی، تو حیات در خفا را به کتب نموده اِخبار، که تو مصلح جهانی به ملوک مالک هستی، بنمای انما را به مودتت بنازم، به ره تو سرفرازم منگر مس وجودم، بنگر تو کیمیا را تو معلم کرامت، تو مربی هدایت به در آی شمس دل‌ها و بتاب این سرا را تو حبیب دار دنیا، تو شفیع روز عقبی بنگر غریق عصیان، بنواز بینوا را تو یگانه منجی ما، تو یگانه مرد فردی نه تو را نظیر و لا مثل، که بداند این بها را به فتی قسم فتائی، که به کف تو راست شمشیر به مدیح یار دانم، به خدا من این ندا را علی آن مجاهد حق، به تو داشت چشم امید به جلالت جنابش، بنگر تو این رجا را به همای رحمت حق، تویی آن همای رحمت که به خضر می‌گشایی، سر چشمه‌ی بقا را نه خدا توانمت خواند، نه بشر توانمت گفت متحیرم چه نامم، تو امیر ماسوی را به شهیده‌ی ولایت، به دل شکسته از کین بگشای لب به قرآن، بنما ره هدی را به عمود خیمه‌ی دین، به شهید راست آیین بنگر تو هجمه خصم، مپسند این جفا را به بکاء تو بگرید، همه عالم و دل سنگ که به عین حق ببینی، شهدای کربلا را بنما به خود، نظری ز لطف و احسان شنود اوامر تو، برود ره صفا را برو ای مجاهد ره، در خانه‌ی ولی زن که کلید دانش حق، دهد از کرم گدا را ✍️ سال ۱۴۲۶ ه.ق { @AyatollahBahrololom }
🪴به همای رحمت حق ، تویی آن همای رحمت🪴 به شه بقا بگویم، تو چه آیتی خدا را که ز غیب حاکم هستی، تو زمین و هم سما را به شهادت کرائم، تویی آن امام مطلق ز چه روی برگزیدی، تو حیات در خفا را به کتب نموده اِخبار، که تو مصلح جهانی به ملوک مالک هستی، بنمای انما را به مودتت بنازم، به ره تو سرفرازم منگر مس وجودم، بنگر تو کیمیا را تو معلم کرامت، تو مربی هدایت به در آی شمس دل‌ها و بتاب این سرا را تو حبیب دار دنیا، تو شفیع روز عقبی بنگر غریق عصیان، بنواز بینوا را تو یگانه منجی ما، تو یگانه مرد فردی نه تو را نظیر و لا مثل، که بداند این بها را به فتی قسم فتائی، که به کف تو راست شمشیر به مدیح یار دانم، به خدا من این ندا را علی آن مجاهد حق، به تو داشت چشم امید به جلالت جنابش، بنگر تو این رجا را به همای رحمت حق، تویی آن همای رحمت که به خضر می‌گشایی، سر چشمه‌ی بقا را نه خدا توانمت خواند، نه بشر توانمت گفت متحیرم چه نامم، تو امیر ماسوی را به شهیده‌ی ولایت، به دل شکسته از کین بگشای لب به قرآن، بنما ره هدی را به عمود خیمه‌ی دین، به شهید راست آیین بنگر تو هجمه خصم، مپسند این جفا را به بکاء تو بگرید، همه عالم و دل سنگ که به عین حق ببینی، شهدای کربلا را بنما به خود، نظری ز لطف و احسان شنود اوامر تو، برود ره صفا را برو ای مجاهد ره، در خانه‌ی ولی زن که کلید دانش حق، دهد از کرم گدا را ✍️ سال ۱۴۲۶ ه.ق { @AyatollahBahrololom }
🌺 الا اى مردم! این عالم كجا مثل على دارد؟ الا اى شيعيان چه خوش عيد غدير آمد پيام حىّ سبحانى به امداد سفير آمد خروش آيه «بَلِّغ» مبيِّن بهر عالَم شد به روز هجده ذيحَج «رَضِيتُ» از خبير آمد الا يا ايّهاالسّاقى بده جامى كه بى‌وقفه على گويم، على جويم، محمد را آمد چه خوش فرمود «اَكْمَلْتُ» چه نيكو گفت «اَتْمَمْتُ» كه امروز است روز دين، محبّان را بشير آمد أبِ امّت به حبّ حق مراد «هَلْ أَتى» گرديد صلاتش باب احسان شد به امداد آمد امير انس و جان است او مُطهَّر از دَنَس، ياران! چه خوش عيدى است عيد او، خلائق را آمد علىّ عالى اعلا، امام خلق عالم شد براى نصر و پيروزى، مريد حق، ظهير آمد الا اى مردم! این عالم كجا مثل على دارد؟ ابر قدرت، ، شكوه دين امير آمد على مسند نشين حق، مخالف با ره باطل ز قرآن و سُنن برگو، كه او باب كبير آمد علی حق، مؤید از سوی مطلق براى اوليا نعمت، مددكار شهير آمد محمد افضل خلق است و از همه عالم به جمع عاشقان برگو، محمد را نظير آمد صفابخش دل لايق، مربى ره على اهل جوانمردى، پدر بهر صغير آمد زهى پستى كه باب غير، بگزينى براى خود به ذمّ دشمنش حقاً كه آمد الا اى مردمان! شير خدا مولاى ما باشد به جمع ناصران برگو، دليران را آمد الا اى غاصبان بى‌خرد احكامتان مردود به جمع عاشقان، عقل و خرد، روح مُدير آمد على عابد، ، على عالم به علم حق ز بهر رهبرىّ ما، ثناگوى قدير آمد در آن خطبه بفرموده على مولاى انسان‌هاست بيا «» تأسف خور قليلى در مسير آمد الا اى آنكه می‌‏گوئى مقصد او نيست! حيا میكن حيا میكن! ز گفتارت زفير آمد الا اى آنكه می‌‏گوئى خلافت امر است! برو سرمايه حاصل كن، كه اعمالت فَطير آمد الا اى مردم عالم! محمّد حاكم كُلّ است ز بعد او على سروَر، خلائق را آمد الا اى چشم! گريان شو به حال حضرت مولا به وقت چرا غربت نصير آمد؟ ✍️ تاریخ ۱۴۲۵ هـ.ق { @AyatollahBahrololom }
🏴 شور عشق و شعار عاشورا دوش با اهل ادّعا بودم من به ضدّش چو حرف لا بودم مدّعی داعی تمدّن داشت من حریفش به صد صدا بودم کرواتی شده معمّم دین من مخالف به این رداء بودم خود به خود میکروب خصومت داشت بهر دفعش من از قفا بودم گریه و حزن را چو رد می‌کرد من مجیبش به اشک‌ها بودم از نماد و نمایش غربت بهر او ناطقی به جا بودم آیه‌‌ی بیرق و علامت‌ها شارح این نشانه‌ها بودم نُقل و شمع و علائم دیگر فکر گریه به لاله‌ها بودم تعزیه، ناحیه، علم، اشعار در دفاعش چو اِنّما بودم آتش و دود و سینه چاکی‌ها بهر تفسیر آن ندا بودم شور عشق و شعار عاشورا طبل اعلان این عزا بودم بهر تبلیغ ندبه و فریاد همچو شمعی چو پر جلا بودم بهر تجلیل از حدیث کساء روضه‌ای داغ و بس رسا بودم خصم می‌گفت که این عزا غلط است من به میدان او بلا بودم زاحترام حرم شکایت کرد بوسه زن من، به درب‌ها بودم بهر زنجیر و بهر سینه زدن من مبلّغ به شهرها بودم افتخاریست بهر من فردا ضدّ ویروس مکرها بودم متخلّص شدم به یار چون که عاشق به کربلا بودم ✍️ سال ۱۴۳۲ هـ.ق { @AyatollahBahrololom }
🚩 زیارت اربعین رُشد بشر به رهبری شَه دین است کمال ما بر نظرش حتم، رهین است حب حسین و آل او بر همه فرض است خدمت ما به مکتبش نیز چنین است عشق به محبوب خدا کار خدائی است عنایت ماء مَعین به خاشعین است  موسِی عمران که شده پیمبر حق اصل کمال و رشد او زصادقین است مدرک عشقی که گرفته به دو عشرین نشانه‌ی معرفتش به راکعین است عالم تکوین به همین ازمنه کامل وفق چنین واقعه‌ای سیر جنین است سیر صعودی بشر به حب مردی است کز ید باکفایتش فتح مبین است حسین سردار ره صفا و صدق است توصیه‌ی زیارتش به اربعین است زیارت سبط نبی فیض الهی است عامل این توصیه‌دان، مرد یقین است جابر انصار، قرین شهدا گشت سفارش موکَّدش به متقین است زيارت زائر حق ز حق پرستی است رو به زیارت حسین اصل همین است زيارت قتیل عشق ، کمال جویی است زائر دشت کربلا روح امین است بیا زیارت صفا، صفا کن ای دوست اجازه‌ی غم و عزا ز شاه دین است هرکه به اصل اشک و غم خدشه نماید وفق مراد خائنین ز خائنین است بیا زیارت سر شکسته از کین زائر کوی عشق او به حق قرین است سعادت ما به جهان معرفت اوست نشان معرفت ببین به نصر دین است مبتلای غم نالد و گوید خور به فراز نی شدن چه دل غمین است ✍ اربعین ۱۴۳۴ه.ق { @AyatollahBahrololom }