📌 #او_چگونه_می_اندیشد؟
💢 سروش در طول تاریخ اندیشه خود درباره ی #علم_دینی تطوراتی دارد و این تطورات سال ۱۳۵۷ و در سال ۱۳۷۴ تا حدودی پیچیدگی خود را آشکار می کند و در سال ۱۳۸۰ به اوج خود می رسید .
⭕️ سروش در طرح دیدگاه خود متاثر از جناب #ملاصدرا ، #شهید_مطهری ، #پاپر ،#کوهن، #شریعتی ، #بازرگان ، #جلال_آل_احمد ، #اقبال_لاهوری می باشد.
⭕️ ایشان در طرح دیدگاه خود به متاثر از #ملاصدرا در فضای علم مقام #ثبوت و #اثبات را تفکیک می کند و معتقد است در مقام ثبوت چه در موضوع و غایت و چه در روش امکان #اسلامی_سازی بخاطر وحدت واقع امکان ندارد.
⭕️ در مقام اثبات هم دو رویکرد مطرح می کند تحت عنوان #گردآوری و #داوری که در این مقام هم معتقد است که در گرد آوری که عبارت است از طرح سوال امکان دارد اسلام و مکاتب اثرگذار باشند ولی هیچ وقت در داوری که روش واحدی دارد تاثیر معنا ندارد.
⭕️ جناب سروش تاثیر ارزش ها بر #گردآوری را هم مورد ذم قرار می دهند و می گویند باید سعی کرد علمی فرا ارزشی ارائه داد.
⭕️ دیدگاه دین شناسانه ایشان درباره #چیستی_دین هم مشخص نیست چراکه عباراتی ناظر به قرآن و سنت بودن در متون وی موجود و از دیگر در بحث دین بین دین و تدین انگار خلط کرده است.
#دکتر_عبدالکریم_سروش
#علوم_انسانی_اسلامی
لینک کانال #علوم_انسانی_اسلامی ↙️↙️
🆔 @olum_ensani_eslami
❃ به نظر میرسد یکی از دلایلی که مسلمانان #علوم_انسانی جدید را اقتباس کردند حس حقارتی بود که بخاطر شکست نظامی از غربیها برایشان پیش آمد. ما در جهان اسلام با دولتی همچون عثمانی مواجه بودیم که قدمتی 700ساله داشت، شمال آفریقا و غرب جهان اسلام و شرق اروپا در دستانش بود و به حدی خود را نیرومند میدانستند که اروپاییان را در سطح شهروند درجه دوم جامعه خود به حساب میآورد و حتی حاضر به مبادله تجاری با آنها نبود. شکست با چنین عقبه تاریخی موجب یأس، نوعی سرخوردگی و پدید آمدن حس حقارت میشود.
❃ به تبع این #حس_حقارت، عده ای از مسلمانان و ایرانیها برای کسب دانش جدید به غرب سفر کردند و اولین مواجهه شان با علوم جدید بواسطه آشنایی با #علوم_طبیعی بود. باید به این نکته توجه کرد که مسئله اسلامی سازی علوم انسانی و رابطه علوم جدید با دین صرفاً خاص کشور ما نیست بلکه در دوره کنونی یکی از مسائل جدی #جهان_اسلام نیز هست. در همین راستا تلاشهایی در مواجهه با علوم جدید در 200سال گذشته صورت گرفته است که نمیتوان همگی را در ضمن یک شکل و صورت واحد خلاصه کرد.
❃ یکی از جریاناتی که در مواجهه با جهان جدید پدید آمد جریان #روشنفکری_دینی بود که مدعی سازگاری نص (کتاب تشریع) با عقل (کتاب تکوین) بود اما چون علم جدید غربی به علوم طبیعی تحویل میشد، دنیای جدید مورد نظر غرب، عالم محسوس بود و انسان مورد نظرش هم، حیوان ابزارساز بود، این جریان به دنبال یافتن گفتمانی بود که بواسطه اش هر آنچه علم میگفت را اخذ کرده و با ملاک آن، قرآن را تاویل کند و یا قرآن را با دستاوردهای دانش بشری جدید توضیح داده و تبیین کند که این جریانات ادوار مختلفی را طی کرده اند و در عصر اخیر در قالب تجاربی نظیر کارهای مرحوم #شریعتی و #بازرگان در ایران و #طنطاوی و... در مصر ظاهر شد.
❃ در امتداد این نوع مواجهه که در دوره متاخر شدت بیشتری پیدا کرد، کسانی صرفاً به علوم جدید توجه کرده و در مقام اخذ آنها بودند که میتوان این گروه را با نسل #معتزله گذشته مقایسه کرد و به 4-5 دوره همچون علوم طبیعی، علوم اجتماعیِ دورکیم، مارکس، هرمنوتیک گادامر و... تقسیم میشوند. اما کسانی که صرفاً قائل به نقل و نص بودند، علم جدید را دفع کردند و چون تفکر عقلی در میانشان خالی بود انتهای کارشان در مواجهه با جهان جدید به خشونت کشیده شد.
❃ از سوی دیگر شبیه همان رویکرد تفصیلی که در قرون اولیه اسلامی مطرح بود (شبیه فارابی و ابن سینا)، در دوره کنونی با گروهی مواجه هستیم که نه مطلقاً علوم جدید را میپذیرد و نه مطلقاً نقلی است بلکه #رویکردی_اجتهادی نسبت به این دو دارد. تفاوت این گروههای مختلف در حوزه "#روش" رقم میخورد به این معنا که گروهی اهل شهود هستند، گروه دیگر قائل به ظاهراند، دسته دیگر قائل به برهان هستند و...
❃ از این جهت، به نظرم تجربه ی مواجهه دوره کنونی شبیه تجربه ای است که قدما در مواجهه با علوم بشری داشتند لذا از این جهت ما دستمان خالی نیست بلکه به قدر200سال، تمام جریانات مثل گرایشات معتزلی، اشعری، نقلی و... کتابهای مختلفی نوشته اند و تجاربشان موجود است البته باید توجه کرد که در میان مواضع تمام این جریانها دعوا بر سر نوع #علم_دینی و تفسیر و رویکرد پرداخت نسبت به آن است.
❃ در این میان، #علامه_طباطبایی به عنوان نمونهای برای مواجهه حکیمانه با جهان و #علوم_جدید بسیار مناسب است. ایشان با قرائتهایی که از اسلام، متاثر و براساس علوم جدید شکل گرفته مواجه میشود لذا به سمت نگارش آثاری همچون #المیزان در پاسخ به این سنخ نگاهها میرود و جزء اولین افرادی است که شیوه حکمایی همچون فارابی را در مواجهه با علوم جدید پی میگیرد شبیه آنچه سید جمال اسدآبادی گفت که: «در مواجهه با دوره جدید باید شیوه حکما را پیش گرفت.» بر این اساس علامه طباطبایی وقتی آثار مارکس را خواند، نظریه اعتباریات را بر اساس مبانی خودش برای مواجهه با آن مطرح کرد!
•
•
•
༺ مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه ༻
https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b