❃ این روزها مصادف با سالگرد اعلام انقلاب فرهنگی ایران است. روزی که به دستور مستقیم امام خمینی(ره)، #دانشگاهها بهصورت موقت تعطیل شد تا زمینهای برای #اصلاحات فراهم آید. اما پرسشهای بنیادینی مطرح است: انقلاب به چه معناست؟ فرهنگ چه مفهومی دارد؟ آیا ترکیب این دو واژه همگون است؟ و آیا اساساً میتوان بدون وجود ایدهای مرکزی، انقلابی در عرصه فرهنگ ایجاد کرد؟
❃ تعریف «#انقلاب_فرهنگی» وابسته به درک دو اصطلاح تشکیلدهنده آن است، هرچند در این نوشتار قصد ورود به اختلافنظرهای تعریفشناختی را نداریم، اما ناگزیریم تعریفی کلی و پذیرفتهشده از این مفاهیم ارائه دهیم.
❃ #انقلاب به دگرگونی عمیق، سریع و گاهی خشونتآمیز در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی یک جامعه اطلاق میشود که معمولاً توسط مردم یا گروههای سازمانیافته برای سرنگونی نظام حاکم_فقط سیاسی مدنظر نیست_ و جایگزینی آن با نظمی جدید صورت میگیرد. از سوی دیگر، #فرهنگ مفهومی پیچیده و چندبُعدی است که شامل مجموعهای از باورها، ارزشها، آداب و رسوم، نمادها، دانش، هنرها، قوانین و شیوههای زندگی مشترک در یک جامعه مبتنی بر هستی شناسی خاص میشود.
❃ با ترکیب این دو اصطلاح، «انقلاب فرهنگی» را میتوان چنین تعریف کرد: «دگرگونی اساسی و عمیق در ارزشها، باورها، هنجارها و شیوههای فرهنگی یک جامعه که مبتنی بر فلسفهای خاص است. این تغییرات ممکن است بهصورت طبیعی یا برنامهریزیشده رخ دهد و عموماً تحت تاثیر تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا فلسفی و فکری قرار دارد.» در برخی موارد، انقلاب فرهنگی بهعنوان سیاستی رسمی از سوی حکومتها برای تغییر ساختارهای فرهنگی جامعه اجرا میشود؛ اما موفقیت یا عدم موفقیت آن، مسئلهای است که بررسی آن به صورت دقیق، خارج از محدوده این نوشتار است.
❃ #ایده_مرکزی نیز اصطلاح دیگری است که نیاز به تعریف دقیق دارد. ایده مرکزی به مفهوم اصلی، پیام کلیدی یا هدف اساسی یک متن، سیاست کلان یا هرگونه بیانی اشاره دارد. این ایده، هسته مرکزی پیام یا سیاست کلان را تشکیل میدهد و سایر اجزاء حول آن توسعه مییابند.
❃ پرسش محوری این نوشتار آن است که آیا انقلابها حول یک ایده مرکزی شکل میگیرند یا خیر؟ بهطور قطع، انقلابِ کاملاً فاقد ایده مرکزی به معنای واقعی ممکن نیست، اما ممکن است ایده مرکزی آن بهصورت صریح اعلام نشود یا بر اساس اهداف کوتاهمدت، پراکنده و ارتکازی عمل کند. چنین انقلابی معمولاً به بیثباتی، تناقض و کاهش مشروعیت میانجامد. سیاستهای فاقد ایده مرکزی نیز عموماً با مشکلاتی مانند بیجهتی، واکنشگرایی سطحی یا فقدان چارچوب منسجم مواجه میشوند.
❃ پیامدهای انقلابهای بدون ایده مرکزی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
▫️تناقض در تصمیمگیری ها: مثلاً تعهد همزمان یک دولت به خصوصیسازی و دخالت گسترده در اقتصاد.
▫️کاهش اعتماد عمومی: واکنش منفی مردم و سرمایهگذاران به سیاستهای غیرقابلپیشبینی.
▫️ضعف در مواجهه با بحرانها: نبود چارچوب ایدئولوژیک یا راهبردی، پاسخ به بحرانها را آشفته میسازد.
❃ پس از بیان این مباحث کلی، باید به این پرسش پاسخ داد که آیا انقلاب فرهنگی پس از انقلاب اسلامی ایران دارای ایده مرکزی بوده است تا سایر ابعاد فرهنگی حول آن سامان یابد؟ همانگونه که اشاره شد، نمیتوان این انقلاب را کاملاً فاقد ایده مرکزی دانست، اما میتوان از عدم جامعیت یا انسجام آن انتقاد کرد.