eitaa logo
مجله میدان آزادی
108 دنبال‌کننده
525 عکس
42 ویدیو
1 فایل
هنر، میدان آزادی است. www.azadisq.com ارتباط با ادمین 👤 @Azadi_sqart www.AzadiSq.com
مشاهده در ایتا
دانلود
یک مسیوی اغذیه‌فروش یا یک مادام مزون‌دار با لهجه‌ی اغراق‌شده و ماهر در فال قهوه؛ این تصویر عمومی ارامنه است در آثار کارگردانان و نویسندگان ایرانی. اما این تصویر تا چه حد به واقعیت نزدیکی دارد؟ سوانا مهرابیان به‌عنوان یک داستان‌نویس و به‌عنوان عضوی از جامعه‌ی ارمنی، طی یادداشتی تصویر جامعه‌ی‌ ارمنی در یکی از مهم‌ترین رمان‌های ایرانی را بررسی کرده است؛ رمان «سمفونی مردگان» نوشته‌ی عباس معروفی.  برای خواندن این یادداشت در نهمین صفحه‌ی پرونده‌ی از شیشه رنگی کلیسا لینک را لمس کنید. 3⃣6⃣ @Azadisqart
اینکه تعداد قطعه‌ها یا آلبوم‌های موسیقی‌ای که یک خواننده‌ اجرا کرده یا آن را در این بحر دیجیتال به یادگار گذاشته، کمتر از انگشتان یک دست باشد، اما در کارنامه‌ی هنری خود، اثری داشته‌ باشد که محبوبیت و شهرتش زبانزد چند نسل از مردم سرزمینی بشود، پدیده‌ای عجیب است؛ عجیب در حد عبور شیءای ناشناس از قلب آسمان. مخصوصاً اگر پنجاه‌سالی هم باشد که هر از چندی از این اثر، بازخوانی‌هایی هم عرضه ‌شود و یاد آن را در ذهن‌ها زنده کند. کدام هنرمند است که بتواند این اقبال خوشایند را نایده بگیرد؟ آرتوش، صاحب این اقبال موسیقایی بود؛ خواننده‌ای ارمنی‌تبار و ایرانی که نام اصلی‌اش آرداشس آودیان است. آرتوش خواننده‌ی مصرع‌های به‌یادماندنی: «ای دلت خورشید خندان/ سینه‌ی تاریک من/ سنگ قبر آرزو بود/ سنگ قبر آرزو بود»  برای خواندن تک‌نگاری آرتوش این لینک را کلیک کنید. 3⃣7⃣ @Azadisqart
اسمش هاکوپ بود. یعقوب در زبان ارمنی؛ و نام خانوادگی‌اش هوناتانیان. پسوند «یان» در این زبان، معنی «فرزند» و «پور» و «زاده» می‌‌دهد و هاکوب از نسل هوناتان بود: «ناقاش هوناتان». ناقاش هوناتان جد چهارم هاکوپ بود. هنرمندی که ذوق سلیم و طبع لطیف را در تیره و طایفه‌اش تا چندین نسل به ارث گذاشت. آن‌ها که کلیسای تادئوس و بارتوقیمئوس مقدس را در بازارچه‌ی حضرتی خیابان مولوی تهران دیده‌اند، یقیناً چشم‌شان به دیوارنگاره‌های قدیمی داخل این کلیسا افتاده است. نقوشی که یادگار قلم‌موی ناقاش هوناتان است و قدمتش به عصر زندیه می‌رسد.  هاکوپ در مدت اقامتش در تهران به کلیسای تادئوس و بارتوقیمئوس مقدس رفت. جایی که سال‌ها پیش جدش دیوارهای داخلی‌اش نقاشی کرده بود. هاکوپ با مرمت و تکمیل نقاشی‌های ناقاش هوناتان، میراث جد هنرمندش را احیا کرد. خودش اما در کلیسای دیگری مدفون شد. در کلیسای گئورگ مقدس، در کوچه‌ی تنگ و طویلی در بازارچه‌ی قوام الدوله‌ی خیابان شاهپور تهران. برای خواندن تک‌نگاری هاکوپ هوناتانیان نقاش شهیر ارمنی دوره‌ی قاجار این لینک را لمس کنید. 3⃣8⃣ @Azadisqart
شبی حضرت علی (ع) را به خواب دید و صبح فردا، شروع به کشیدن شمایل ایشان کرد. حاصل کار، تصویری بود از مردی با ردای شکلاتی، عمامه‌ای سبز، دوزانو نشسته بر کفپوشی از بوریا بر روی تخت، با دستی بر غلاف و دستی بر تسبیح (بعدها شمایل فاطیما نیز در هنر کلیسایی با تسبیحی در دست ترسیم شد) و چشم‌هایی دوخته به آسمان و هاله‌ای پیرامون سر که دو فرشته با حلقه‌ای از گل بالای آن در پروازند. از عناصر قابل‌اعتنا در این نقاشی، وجود چشمی نورانی در طلیعه‌ی‌ تصویر است که مفهوم عین الله (از القاب علی علیه السلام) را تداعی می‌کند. تلفیق ویژگی‌های هنر کلیسایی و مختصات نقاشی ایرانی به‌وضوح در این تابلو دیده می‌شود. نقاشی ایرانی میل به سطوح دو بعدی دارد، به درخشش و نور اهمیت می‌دهد، ذهن‌گراست و به عالم مادی محسوس توجه چندانی ندارد، رنگ‌های روحانی و روشن را ارج می‌نهد و از آنجا که میل به درون‌گرایی دارد اندازه‌های کوچک را برای قاب خود انتخاب می‌کند. تک‌نگاری کامل هوناتانیان را از این لینک بخوانید. 3⃣9⃣ @Azadisqart
45.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در همه‌ی زبان‌ها بعضی از حروف هستند که با نزدیک شدن یا تماس دو لب با یکدیگر شکل می‌گیرند. به این حروف، هم‌خوان‌های دو لبی می‌گویند. «میم» و «ب» دو تا از آن‌ها هستند. در سال 2017 سیف فاضل، ترانه‌سرا و آهنگساز کویتی، تصنیفی ساخت و آن را با همکاری خواننده‌ی هموطنش، حمّود الخضر به یک اثر موسیقایی بدیع بدل کرد. تصنیفی که بی‌ارتباط به موضوع بالا نیست. این ترانه که «لغات العالم» نام دارد، به مفهوم مادر و واژه‌های گوناگون آن در زبان‌های جهان اشاره می‌کند. برای خواندن متن کامل یادداشت این لینک را لمس کنید. 4⃣0⃣ @Azadisqart
روز مادر چه فیلمی ببینیم؟ به بهانه‌ی روز مادر این بار، فیلم‌هایی درباره مادری و مادرهای به یاد ماندنی سینمای ایران و جهان را برای شما معرفی کردیم.  یادداشت فهرست فیلم‌های با موضوع مادر را اینجا بخوانید. 4⃣1⃣ @Azadisqart
نویسنده در کتاب "آغاز راه تو بودم" از روزهای بارداری سروده است. اما این روزها و تجربیات مختص خود اوست. او احساسات خاص و متفاوتش را در روزهای بارداری در این کتاب به نظم درآورده است. از جمله گفتگو با جنین کودکی همراه اوست:  پهن بوده در دلم نه ماه جای تو تنگ دارد می‌شود جایم برای تو آن اتاقی که جهان بی‌کرانت بود می‌رسد دیگر به سقفش دست‌های تو... چنین رویکردی و تجربه‌ای شاید در داستان و روایت سابقه داشته ولی در شعر این اولین‌بار است که یک شاعر زن به چنین خلاقیتی دست می‌زند. در مطلب قبلی تعدادی از بهترین فیلم‌ها با موضوع مادر را برایتان نوشتیم. دومین فهرست ویژه‌ی روز مادر مجله میدان آزادی فهرست کتاب است. اینجا می‌توانید فهرست بهترین کتاب‌ها با موضوع مادر را ببینید. 4⃣2⃣ @Azadisqart
«آن شب برای دوقلوها قصه‌ی دختری را تعریف کردم که چون کار بدی کرده خواب می‌بیند قورباغه شده و خیلی می‌ترسد و صبح که بیدار می‌شود و می‌بیند قورباغه نیست خوشحال می‌شود و تصمیم می‌گیرد دیگر کار بد نکند. آرمینه خمیازه کشید. «قصه‌ی عجیبی بود.» آرسینه گفت «ولی یک کمی لوس بود. نه آرمینه؟» آرمینه خوابش برده بود. با آرسینه از آسمان سه تا سیب افتاد خواندیم، چراغ اتاق را خاموش کردم، بیرون آمدم و توی راهرو با خودم گفتم «حق با آرسینه است. قصه‌ی لوسی بود.» و رفتم اتاق نشیمن. حالم خوب بود و خوابم نمی‌آمد. چرا؟ چون که همه‌ی ظرف‌ها را شسته بودم و اتاق نشیمن را گردگیری کرده بودم و خانه به قول مادر عین دسته‌ی گل بود؟ … چراغ اتاق نشیمن را خاموش کردم و با خودم گفتم شاید هم چون امروز صبح بیدار شدم و دیدم قورباغه نیستم.» برای خواندن ادامه‌ی تک‌نگاری زویا پیرزاد این لینک را لمس کنید. 4⃣3⃣ @Azadisqart
هرسال آذر و یا دی‌ماه، در حوالی تولد جلال آل‌احمد، اختتاميه جایزه ادبی جلال، مهم‌ترین و گران‌ترین جایزه‌ی ادبی کشور برگزار می‌شود. این جایزه که در اواخر دههٔ ۸۰ تأسیس شد سه بخش اصلی دارد؛ داستان بلند و رمان، داستان کوتاه و نقد ادبی. آثار ارسالی به دبیرخانه‌ی این جشنواره در قالب کتاب ارائه می‌شود. کتاب‌هایی که یکسال از تاریخ انتشارشان می‌گذرد. شنبه ۲۴ دی‌ماه اختتامیه پانزدهمین دوره‌ی جایزه ادبی جلال برگزار شد و میدان آزادی به بهانه‌ی این اختتامیه، فهرستی از برگزیدگان سه بخش اصلی جشنواره در همه‌ی ادوار برای شما تهیه دیده است. لینک های زیر را برای دیدن فهرست برگزیدگان رمان و داستان بلند، فهرست برگزیدگان مجموعه داستان کوتاه و فهرست برگزیدگان نقد ادبی لمس کنید. 4⃣4⃣ @Azadisqart
خاچیکیان یک بار در مصاحبه‌ای گفته است «پدر و مادرم از ارمنستانِ ترکیه آمده بودند. پدرم، آرسن، تنها بازمانده‌ی یک خانواده‌ی بزرگ سی‌ و چند نفری بود که در قتل‌عام ارامنه از بین رفتند. داستان‌های مختلفی از سرگذشت خودش برای ما نقل می‌کرد که یکی از آن‌ها این است که شاهد بوده دوازده نفر را توی تنور می‌اندازند و می‌سوزانند. سه فرزند اول خانواده‌ی پدری من در این قتل‌عام از بین رفتند و خانواده‌ی مادرم هم به همین ترتیب. آن‌ها به ارمنستان شوروی مهاجرت کردند و پس از استقرار حکومت سوسیالیستی به ایران آمدند و این‌جا را به‌عنوان وطن دوم برگزیدند... پدرم در دانشگاه ارمنستانِ ترکیه تحصیل کرده بود و چند زبان می‌دانست. می‌توانم ادعا کنم که بزرگ‌ترین کتابخانه‌ی ارامنه در تبریز به او تعلق داشت. من وقتی چشم باز کردم کتاب دیدم و با گوش‌هایم موسیقی شنیدم... به رنگ هم علاقه داشتم و خیلی زود از غروب و شب تأثیر می‌گرفتم.» برای خواندن ادامه‌ی تک‌نگاری ساموئل خاچیکیان کارگردان فیلم عقاب‌ها، پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران این لینک را بزنید. 4⃣5⃣ @Azadisqart
به احتمال خیلی زیاد، همه‌ی خوانندگان این یادداشت، سرود خاطره‌انگیز «بهاران خجسته باد» را دست‌کم یک بار در زندگی شنیده‌اند. سرودی که بارها از رادیو و تلویزیون ایران پخش شده و در روزهای سالگرد سقوط سلطنت پهلوی، از هر گوشه و کناری شنیده می‌شود. اما قطعاً کم‌اند کسانی که از پیشینه و فرایند خلق این سرود باخبر باشند و اگر بدانند بهانه‌ی سرایش این شعر، مرگ یک مبارز کنگویی است تعجب می‌کنند. این شعر نخستین‌بار با نام «سرود بهار» در نشریه‌ی‌ «سیاه و سپید» و در اسفند 1339 منتشر شد. اسمی که پای این اثر به‌عنوان اسم شاعر در نشریه چاپ شد «عبدالله بهزادی» بود. این فعال و مبارز سیاسی که از قضا پزشک هم بود و بعدها نماینده‌ی‌ مردم بابل در مجلس شورای ملی شد، این شعر را تحت‌تأثیر قتل دل‌خراش پاتریس لومومبا سرود و آن را به همسر او، پولین لومومبا تقدیم کرد. برای خواندن یادداشت ردپای یک سیاهپوست کنگویی لابه‌لای شعر فارسی این لینک را لمس کنید. 4⃣6⃣ @Azadisqart
تراژدی مرگ پاتریس لومومبا همدردی هنرمندان بسیاری را برانگیخت که نقش شاعران در آن پررنگ‌تر بود. در ایران هم شاعرانی چون فریدون مشیری، سیاوش کسرایی و عبدالعلی ادیب برومند در این رابطه شعر سروده‌اند. عبدالعلی ادیب برومند از فعالان سیاسی عصر پهلوی و هم‌سو با نهضت دکتر مصدق بود که اشعارش در رادیو تهران و میتینگ‌های نهضت ملی خوانده می‌شد و در روزنامه‌ها و مجلات موافق نهضت به چاپ می‌رسید. آنچه در پی می‌خوانید بخشی از قصیده‌ی‌ او در رثای پاتریس لومومباست: ديشب خبری در دل و جانم شرر افكند در جان و تنم، ز آتش غم، شعله درافكند دردا و دريغا كه فرستنده‌ی اخبار آتش به دلِ خلقِ جهان، زين خبر افكند بود اين خبر از حادثه‌‏ای پرده‌برانداز كاندر همه اقطارِ جهان، شور و شر افكند هر جا كه گذر كرد، شراری به دل انگيخت هر سو كه روان گشت، دواری به سر افكند با دستِ جفا شاهدِ شكّر لب ايام در كام بشر، زهر به‌جای شكر افكند آزاده جوانان و دلاور پسران را در ولوله‌ی غم به عزای پدر افكند چون «مادرِ آزادی» از اين وَقْعه خبر يافت معجر ز سر از مرگ گرامی پسر افكند سر حلقه‌ی مردم‏كشی از سر كُلَه انداخت تا رهبر «آزادگی» از تن كمر افكند يك دسته‌ی خون‌خوار كه اقبال به شر كرد آتش به دلِ خسته‌ی نوع بشر افكند... آن رهبر جان‏باز، گران‏مايه «لومومبا»ست کآوازه‌ی‌ مردی به همه بحر و بر افكند ديدن نتوانست مشقات كسان را چون بر صفحات وطن خود نظر افكند بربست كمر در ره آزادی و آنگاه بس غلغله در خاور و در باختر افكند... برای خواندن متن کامل یادداشت به بهانه‌ی سالگرد درگذشت پاتریس لومومبا این لینک را لمس کنید. 4⃣7⃣ @Azadisqart