نکته شماره ۱۰۰
از مهمترین چیزهایی که صنعت نشر و دنیای ادبیات به آن بها میدهد، صدای تازه است. صدای تازه همان نویسندهای است که تاکنون مثلش نیامده است و از چیزهایی حرف میزند که کسی سراغش نرفته است یا از زاویه دید او به آن نگاه نکرده است.
صدای تازه لزوما نابغه نیست. صدای تازه میتواند یک استعداد با پشتکار فراوان باشد که میخواهد حرفی برای گفتن داشته باشد. اما چه کنیم که صدای تازه داشته باشیم؟
همین که خود واقعیمان را قبول کنیم و بفهمیم که قرار نیست نسخه دستچندم فلان نویسنده مشهور باشد کفایت میکند؟ همین که علایقمان را ورای نظر مخاطب، با فرم و محتوای خوب روی کاغذ بیاوریم تضمین میکند که ما همان صدای تازه ادبیات هستیم؟ همین که نقاط ضعف و قوتمان را بشناسیم و متناسب با آنها بنویسیم، خبر قطعی صدای تازه ادبیات را به ما میدهد؟
پاسخ به تمام این سؤالات میتواند «آری» باشد به شرطی که واقعا خود واقعیتان باشید. خودِ خودخواهِ خودپسندِ مغرور نه! خود واقعی! یعنی اینکه تصویر دقیقی از تمام ابعاد وجودی خودتان در مقام نویسنده داشته باشید و بدانید به عنوان یک انسان در مسیر کمال قرار دارید نمیتوانید با تکه بر نقاط ضعف و قوت امروزتان، آینده درخشانی داشته باشید. بلکه باید یک منظومه فکری مستند و عمیق داشته باشید تا پرتگاهها و دوراهیها، شما را از خطرات و انحرافها آگاه کند.
من برای شخصیت خاص نویسنده ارزش زیادی قائلم و معتقدم هر کسی میتواند صدای تازه ادبیات باشد به شرطی که با چشم باز و انتخابهای عاقلانه و هدفمند، درباره شخصیت خودش، دیدگاههایش در زمینه فرم و محتوا و نگاهش به جامعه مخاطبان، تصمیمگیری کند.
طبیعی و بدیهی است که رسیدن به صدای تازه، حرکتی آنی نیست و قرار هم نیست به زودی به آن رسید. به معنای واقعی کلمه، مجاهدت میخواهد و عرق روح آدم درخواهد آمد!
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
لُپ یا لِپ؟ مسئله این است!
چند وقت قبل، در خلال یکی از جلسات متنخوانی متون کهن درباره سلسله شدّادیان صحبت کردیم. شدادیان در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، در شمال غربی ایران و همینطور ناحیه ارّان-جمهوری آذربایجان کنونی- حکومت میکردند. شدادیان اصالتا عرب بودند اما طی قرون متمادی، در نژاد کُردی، استحاله پیدا کردند و رنگ و بویی کاملاً کردی پیدا کردند. (این همان حکومتی است که اسم یکی از حاکمانش «مملی» بود!)
خواندن درباره این سلسله من را واداشت درباره دیگر سلسلههای محلی ایران، در حد فضای مجازی بیشتر جستوجو کنم. در این میان چندتا سلسله دیگر هم بودند. قدیمترین سلسلههای تاریخی محدوده غرب ایران کنونی، حدفصل شمال خوزستان تا همدان، الیمائیها هستند. سلسلهای 250 ساله که از امیرنشینهای دوره اشکانی در دو قرن اول میلادی است. بعد از اسلام، جدای از شدّادیان و روادیان که بیشتر در محدوده شمال غربی حضور داشند، آنها حسنویهها بودند که در دوره آلبویه حضور داشتند. اتابکان لُر بزرگ و اتابکان لُر کوچک هم دو سلسله محلی دیگر هستند که قوم لُر بنیانگذار آن بودند و زمانه حضورشان بعد از ضعف حکومت ایلخانان مغول است.
یکی از شخصیتهایی که لابهلای این جستوجوها اسمش را دیدم «امیرخان لُپزرین» بود. هر چه که یافته بودم در یکی از گروههای مجازی نویسندگی گذاشتم و گفتم چنین چیزهایی است و شخصیتی هم داریم با لقب «لُپزرین».
به یکی از دوستان نویسنده که از قضا خودش هم لُر است پیشنهاد دادم که برای نوشتن در دنیای فانتزی جذاب است و خودش هم ضمن تأیید گفت که حتی میشود طنز نوشت. خودش هم همانجا گوگل کرده بود و گفته بود «امیرخان» با این لقب گوگولیاش که «لپزرین» باشد بعید است لُر باشد و کُرد است!
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
لُپ یا لِپ؟ مسئله این است! چند وقت قبل، در خلال یکی از جلسات متنخوانی متون کهن درباره سلسله شدّادی
بخش دوم)
یکی دیگر از دوستان نویسنده که از من بیشتر عشق جستوجو است، رفت و با مدرک و سند آمد. هم نقاشی این امیرخان را برایمان آورد و هم گفت ما تمام مدت داشتیم لقب این بندهخدا را غلط تلفظ میکردیم. در واقع امیرخان لِپزرین است! یعنی دستطلا. امیرخان در یکی از جنگها دستش را از دستش میدهد و بعدها در دوره شاه عباس صفوی، برایش یک دست طلایی مصنوعی درست میکنند. (حالا نمیدانم در کُردی به دست لِپ میگویند یا نه.)
امیرخان چه لُپزرین باشد چه لِپزرین، ذهن ما نویسندهها را مشغول کرد و دیدیم چقدر خوب میشود با چنین شخصیتی هم بخشی از تاریخ ایران را در قالب داستان آورد، هم طنز نوشت و مخاطبپسندترش کرد!
این تجربه را برایتان نوشتم که چندتا نتیجه ازش بگیرم.
اول اینکه تاریخ بخوانید. حالا چه تاریخ هزار سال پیش، چه تاریخ 100 سال پیش. ضمنا متنخوانی متون کهن هم شرکت کنید که بیشتر از تاریخ فایده ببرید.
دوم در متنخوانی متون کهن شرکت کنید. هم زبانتان قوی میشود هم برای متنخوانی خوب است!
سوم هر چیزی، حتی یک تلفظ غلط میتواند آغاز یک ایده داستان یا ناداستان باشد. از کنار هیچچیز به سادگی نگذرید.
چهارم همین وبگردی مجازی هم میتواند هدفمند باشد و در خدمت ایدههای داستانی قرار بگیرد.
پنجم این صحبتهای به ظاهر کماهمیت خودتان با دوستان نویسندهتان را دست کم نگیرید. ایدههای جذاب میتواند لابهلای همین حرفها پنهان شده باشد.
پ.ن: اگر رفتید نقاشی آقای لپزرین را در فضای مجازی دیدید، بدانید که تصویرش واقعی نیست. نقاشی مال همین دوره معاصر خودمان است.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
هرشب خوانش متون کهن فارسی را ساعت ۲۱ شروع میکنیم.
تا ۳۰ دقیقه دیگر متنخوانی قسمت پنجاهم قابوسنامه آغاز میشود.
لینک حضور در جلسه قرار:
https://gharar.ir/r/edb06cad
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
هرشب خوانش متون کهن فارسی را ساعت ۲۱ شروع میکنیم. تا ۳۰ دقیقه دیگر متنخوانی قسمت پنجاهم قابوسنامه
تا حالا پنجاه قسمت از فصل پنجم متنخوانی را جلو رفتیم.
نظر، پیشنهاد و دیدگاهی اگر درباره متنخوانی دارید خوشحال میشم اینجا یا در خصوصی به من بگویید.
نکته شماره ۱۰۱
فرقی ندارد از نظر شخصیتی، برونگرا هستید یا درونگرا. به فراخور شخصیتتان، برای خودتان گروههای کتابخوانی تشکیل دهید. حتی اگر شد یک گروه دو نفره. جمعخوانی و همخوانی مخصوصا در هر جایگاهی که باشید ارزش افزودهای در خواندنتان ایجاد میکند. البته برای آنها که در ابتدای راه خواندن هستند، کمک بزرگی میکند تا بر مشکلات مطالعهشان چیره شوند. بهشان هویت میدهد و کتابهای بهتری را در زمان کوتاهتری میخوانند.
گروه کتابخوانیتان میتواند هم مجازی باشد، هم حضوری. از نظر تعداد مراقب باشید که تعدادتان بیشتر از حد خاصی نشود. مخصوصا اگر قرار است جلسه حضوری باشد. اما در گروههای مجازی این تعداد حتی میتواند تا دوبرابر هم بشود. اما اگر فکر میکنید تعداد بیشتر ممکن است کیفیت جلسه را پایین بیاورد به گروهی بین ۷تا ۱۰ نفر اکتفا کنید.
سعی کنید برای گروهتان خط مشی مشخصی تعیین کنید تا حاضران در گروه بدانند قرار است مسیر به کدام سمت برود. به مدیریت گروه احترام بگذارید اما قرار نیست مدیر گروه با خودکامگی آنجا را اداره کند. به اندازه زمانی که واقعا در توان دارید در گروه فعالیت کنید. باطن فعالیت خودتان را با ظاهر فعالیت بقیه مقایسه نکنید.
#نکات_خواندن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
قسمت پنجاهم پادکست متنخوانی قابوسنامه را در شنوتو بارگزاری کردم. میتوانید وارد کانال سیکا در شنوتو شوید و گوش کنید. ضمنا میتوانید با کپی لینک آراساسی که برایتان گذاشتهام، سیکاپادکست را در پادگیرهای دیگر به رایگان استفاده کنید.
خوشحال میشم از هر پادگیری که استفاده ماویکنید، در کانال سیکا عضو شوید. منتظر پیشنهادها و دیدگاههایتان درباره این مجموعه پادکست هستم.
#سیکاپادکست
لینک فید آراساس
https://shenoto.net/feed/Seika
لینک کانال سیکا در شنوتو
https://shenoto.com/channel/podcast/Seika
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
هرشب خوانش متون کهن فارسی را ساعت ۲۱ شروع میکنیم.
تا ۳۰ دقیقه دیگر متنخوانی قسمت پنجاه و یکم قابوسنامه آغاز میشود.
لینک حضور در جلسه قرار:
https://gharar.ir/r/edb06cad
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
اگر دنبال کتابی میگردید که با مطالب و عکسها و جزئیاتش شما را مسحور حیات وحش ایران بکند، این کتاب همین کار را میکند. البته این کتاب از آن کتابهای پرغصهای است که ممکن است حتی اشک آدم را دربیاورد!
همانطور که روی جلد کتاب را میبینید این مجموعه قرار است تمام پستانداران ایران را پوشش بدهد. جلد اولش هم درباره گربهسانان است. کتابی که قرار بود چند جلدی باشد اما ماجرا در جلد دوم متوقف شد. بعد از جلد اول، جلد دوم با چند سال اختلاف چاپ و منتشر شد که درباره سگسانان و کفتارهای ایران است.
ولی واقعا باید چرا درباره گربهسانهای ایرانی بخوانیم؟ خودمان کم گرفتاری داریم که ببینیم در ایران چه جانورهایی در ایران میومیو میکنند؟ باید بگویم که بله! ما کم گرفتاری داریم! ما اگر محیط زیستمان را، حیات وحش کشور عزیزمان ایران را درست نشناسیم چطور میخواهیم برایش قدم برداریم؟ اگر زیباییهایش را نبینیم و ندانیم کجا هستیم چطور میخواهیم غمخوارش باشیم؟ همه ایران برایمان عزیز است. هم تختجمشیدش، هم شهر سوختهاش، هم مرقد مطهر امام رضایش، هم آهویش، هم باقی حیات وحشش!
این دائرهالعارف گربهسانان هم از آن کتابهای قشنگی است که تصویر روشن، بهروز و واضحی از وضعیت حیات وحش ایران میدهد. اصلا همین که آمده و قلم و تصویرش را خرج جهان ایرانی کرده است خودش ارزش جهانی دارد! عکسهایش هم قدیمی و کهنه نیست. بهروز عکاسی شده و زیبایی گربهسانان ایرانی را نمایان ساخته است. درباره همه گربهسانان ایرانی هم مطلب دارد، از منقرض شده و در خطر انقراض و کمترین خطر انقراض! از وحشیها گرفته تا اهلیها!
البته این کتاب فقط یک توصیف بیولوژیکی از وضعیت گربهسانان ایران نیست. از تاریخچه این حیوان در سرزمینمان ایران گفته است و از جایگاه هر گربهسان در تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران. یعنی برای علاقهمندان به تاریخ و ادبیات هم حرف دارد و میتواند ذهن هر نویسندهای را قلقلک بدهد! سرشار از ایده است.
متاسفانه کتاب کمیابی است و راحت گیر نمیآید اما شده سری به کتابخانهها، خصوصاً کتابخانه کانونش پرورش فکری کودکان و نوجوانان بزنید و با فرزندتان این کتاب را ورق بزنید تا ببینید با چه سرعتی نگاهش به حیات وحش ایران تغییر میکند!
خلاصه که کتاب واقعا خوبی است!
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir