نکته شماره ۱۰۲
حضور در جلسههای داستانی قاعده و قانون خودش را دارد. به عنوان نویسنده باید بگردید و جلسه مناسب با خودتان را پیدا کنید. جلسه مناسب هم جلسهای نیست که دائم از شما تعریف کنند. جلسه نقد را با سالن ماساژ اشتباه نگیرید. نویسنده در جلسات داستان حضور پیدا میکند تا نقاط ضعف و قوتش را پیدا کند.
با این همه جلسه داستان، تشک کشتی نیست و قرار نیست نویسنده در آنجا بیرحمانه خاک و تحقیر شود. فقط نوشته مهم است. نیازی نیست شخصیت نویسنده را تحلیل کنیم.
اصل جلسه داستان محل حواشی نوشتن مثل درددلهای شخصی، گلایه از وضع جامعه و بیان نظریات سیاسی و دینی نیست. به اینها میتوان در قبل یا بعد از حاشیه جلسه داستان پرداخت اما نباید به هیچوجه اصل جلسه را تحت تأثیر قرار بدهد.
برای خوشآمد هیچکس ننویسید. حتی اگر هیچکس از کار شما خوشش نیامد. نظر نهایی شمااست که مهم است اما به دلایلی که باعث شد اکثریت جلسه از متن شما خوششان نیامد، فکر کنید.
این درباره مدیریت جلسه هم صدق میکند. اگر مدیر جلسه، نویسنده مشهور و حرفهای است مراقب باشید که قرار نیست طبق دیدگاه و سلیقه او به نوشتن و داستان نگاه و نقد کنید.
اگر دیدید جلسهای از جنبه فرمی و محتوایی با اصول و قواعد شما همخوانی ندارد، آنجا را ترک کنید. تنها ماندن از حضور در جلسات این چنینی سود بیشتری برایتان دارد.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
قسمت پنجاه و یکم پادکست متنخوانی قابوسنامه را در شنوتو بارگزاری کردم. میتوانید وارد کانال سیکا در شنوتو شوید و گوش کنید. ضمنا میتوانید با کپی لینک آراساسی که برایتان گذاشتهام، سیکاپادکست را در پادگیرهای دیگر به رایگان استفاده کنید.
خوشحال میشم از هر پادگیری که استفاده ماویکنید، در کانال سیکا عضو شوید. منتظر پیشنهادها و دیدگاههایتان درباره این مجموعه پادکست هستم.
#سیکاپادکست
لینک فید آراساس
https://shenoto.net/feed/Seika
لینک کانال سیکا در شنوتو
https://shenoto.com/channel/podcast/Seika
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
🐝من یک زنبور عسل هستم🐝
طی این مدتی که از فعالیت کانال «از سلطانآباد تا آذرباد» میگذرد یکی از بخشهای مهمی که تقریبا هر روز دربارهاش مطلب میگذارم نکاتی است که درباره نوشتن و خواندن. با هشتگ #نکات_خواندن و #نکات_نوشتن میتوانید آنها را در کانال پیدا کنید.
بسیاری از دوستان لطف دارند و میگویند خوب است این نکات به شکل یک مجموعه چاپی هم دربیاید. مایه خوشوقتی است میبینم نکات کاربردی و بهروز است و به دردتان میخورد. اما این نکات چیزی نیست که من همهشان را از خودم بگویم.
🍯🍯🍯
چیزی که طی این ده-پانزده سالی که درگیر نوشتن بودم، متوجه شدم ما نویسندهها از یک جایی به بعد دیگر به شکل جدی مطالعه نظری داریم. کم پیش میآید نویسندهای رمان سوم و چهارمش را نوشته باشد و خودش را همچنان نیازمند خواندن متون نظری درباره داستاننویسی کند. این به صورت کلی یک آفت است. نویسنده، در هر مقام و جایگاهی که باشد، نیازمند دانستن است. اگر خودمان را از اقیانوس بیانتهای خواندن و نوشتن محروم کنیم، نوشتههایمان بعد از مدتی نه تنها قدرتش را از دست میدهد بلکه ضعیف میشود.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
🐝من یک زنبور عسل هستم🐝 طی این مدتی که از فعالیت کانال «از سلطانآباد تا آذرباد» میگذرد یکی از بخشه
بخش دوم)
البته قرار نیست خواندن متون نظری، حتما به ما چیز جدید یاد بدهد. بسیاری از اوقات ما چیزی را قبلتر خواندهایم اما فراموشش کردهایم. خواندن متون نظری، از یک جهت با تکرار، دانستههایمان را تأیید و تثبیت میکند و هم با دانستههای جدید آن را بهروز نگه میدارد.
این را میتوان به شغلهای دیگر هم تعمیم داد. فرقی ندارد ما معلم، کارمند، پزشک، مدیر و ... باشیم. ما همیشه نیازمند دانستن هستیم. وقتی بهروز باشیم واکنش بهتری نسبت به مخاطبان و اتفاقات دور و برمان میاندازیم. صد البته که این نکات را باید به کار هم ببندیم و نباید در آن افراط کنیم.
🍯🍯🍯
بخش بزرگی از آنچه که من در این کانال از نکات نوشتن و خواندن برایتان مینویسم، چیزهایی است که خواندهام. خود من تقریبا روزی پانزده تا بیست صفحه متون نظری میخوانم. سعی میکنم ماهی یک کتاب نظری بخوانم تا به قول معروف از قافله نویسندگان عقب نمانم. بخش دیگرش هم تجربههای خودم است و اینکه چگونه سعی میکنم خواندههایم را «از آن خود» کنم. (انشاءالله سر فرصت درباره مقوله مهم «این از آن خود کردن» حرف میزنم.)
🍯🍯🍯
من در اینجا یک زنبور عسل هستم که به سراغ گلهای مختلف میرود و شهدهای گوناگون را برداشت میکند و بعد آن را به شکل عسل در کندوی خود انبار میکند. شاید شما نتوانید منشاء این عسل را کشف کنید اما کیفیت عسلی که میچشید(در اینجا میخوانید!) میتواند نشان دهد که این عسل از چه مسیری آمده است!
🍯🍯🍯
این را هم بدانید. هیچ مدرس و ویراستار داستانی نیست که فقط بر اساس معلومات و تجربیات خودش دست به آموزش یا تحلیل بزند. نویسنده، مدرس و ویراستار داستان ورای اینکه خودش باید یک چارچوب ذهنی و منطقی قوی داشته باشد، باید از اطلاعات مرتبط با نویسندگی سرشار باشد. باید زیاد بخواند و حتی از بین اطلاعات متناقض آنچه را که از نظر خودش درست است انتخاب کند.
البته پاراگراف بالا مربوط به کسانی است که حداقل دو سه تا کتاب نوشته باشند. اما در مقام یک نویسنده نوقلم یا کسی که هنوز درگیر رمان اولش است باید بدانید اگر خودتان را از خواندن متون نظری محروم کنید، بیشترین آسیب را به خودتان میزنید.
🍯🍯🍯
خواندن متون نظری کاربردهای روحی و روانی هم دارد. جدای از اینکه چیز جدیدی یاد میگیرید و احساس قدرتمندتر شدن میکنید، با تکرار چیزهایی که قبلاً خواندهاید، نوعی آرامش هم کسب میکنید. اینکه تا اینجای کار، مسیر را درست آمدهاید. از سوی دیگر، با کشف چیزهای جدید، میفهمید که هنوز راه زیادی مانده است که باید بروید و از غرور کاذب رها میشوید. متأسفانه بسیاری از نویسندگان ما در برابر فهمیدن مقاومت میکنند و با این کارشان، آینده حرفهای خودشان را به عنوان نویسنده به خطر میاندازند.
🍯🍯🍯
این را هم به عنوان تبصره اضافه کنم؛ خواندن متون نظری هم راه و روش خودش را دارد و هرکس متناسب با جایگاه خودش و مسائلی که با آنها دست و پنجه نرم میکند، باید از متون نظری استفاده کند. بدون برنامه و یکهویی نمیشود یک کتاب نظری را برداشت و خواند.
پ.ن: آنچه که در عکس میبینید بخشی از کتابخانه شخصی من است. کتابهای نظری خودم در زمینه داستان را در این قسمت قرار میدهم. تعدادشان زیاد نیست اما حواسم هست کتاب جدید به دردبخوری اگر دیدم حتما بخرم.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
هرشب خوانش متون کهن فارسی را ساعت ۲۱ شروع میکنیم.
تا ۳۰ دقیقه دیگر متنخوانی قسمت پنجاه و دوم قابوسنامه آغاز میشود.
لینک حضور در جلسه قرار:
https://gharar.ir/r/edb06cad
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۱۰۳
در جستار دیروز درباره اهمیت کتابهای داستاننویسی و اثر آن روی نویسندگی حرف زدم. حال باید به یک سؤال اساسی پاسخ بدهیم. چگونه کتابهای داستاننویسی را بخوانیم؟
کلیدیترین نکتهای که در خواندن کتابهای داستاننویسی باید رعایت کنید، تو.جه به مشکلات خودتان است. ببینید در ضمن نوشتن با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم کردهاید، متناسب با آن کتاب مورد نظرتان را بخوانید.
اگر گفتوگوهایی که مینویسید جاندار و تنشزا نیست نباید به سراغ کتابهای شخصیتپردازی بروید و اگر در قصهگویی ضعیف هستید باید روی طرح رمان کار کنید. اگر فضاسازی در رمانتان ضعف دارد، خواندن کتابی در زمینه زبان و لحن، دردی از شما دوا نمیکند و اگر در انتخاب زاویه دید مشکل دارید، آگاهی در زمینه انتخاب پایانبندی کتاب هیچ سودی ندارد.
اگر بدون توجه به مشکلاتتان کتاب داستانبنویسی بخوانید درست که صدها راه حل برای مشکلات احتمالی به دست میآورید اما یادتان باشد صد راه حل برای مشکلاتی که هنوز نیامده، مثل داشتن هزار مشکلی است که هنوز راه حلی برایش پیدا نشده!
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
قسمت پنجاه و دوم پادکست متنخوانی قابوسنامه را در شنوتو بارگزاری کردم. میتوانید وارد کانال سیکا در شنوتو شوید و گوش کنید. ضمنا میتوانید با کپی لینک آراساسی که برایتان گذاشتهام، سیکاپادکست را در پادگیرهای دیگر به رایگان استفاده کنید.
خوشحال میشم از هر پادگیری که استفاده ماویکنید، در کانال سیکا عضو شوید. منتظر پیشنهادها و دیدگاههایتان درباره این مجموعه پادکست هستم.
#سیکاپادکست
لینک فید آراساس
https://shenoto.net/feed/Seika
لینک کانال سیکا در شنوتو
https://shenoto.com/channel/podcast/Seika
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
من وقتی کتاب به جای حساسش میرسد کتاب را رها میکنم و دیگر نمیخوانم.
شما چی؟
بسیاری از نکات نوشتن و نکات خواندن را قبلتر در کانال پیامرسان بله منتشر کرده بودم که اینجا هم بازنشرشان میکنم.
پیامرسان بله با همین شناسه
@Azarbadir
فعالیت میکند.
نکته شماره ۳
رمان دربسته رمانی است که نویسنده تأثیرات جهان را بر شخصیتها تصویر نمیکند. البته بدین معنا نیست که حتما رمان تاریخی باشد اما باید بداند که انسان در خلاء زندگی نمیکند و زیست اجتماعی بر او اثر مستقیم و غیرمستقیم میگذارد.
اگر نویسنده، جهان داستان مانند شهر، مسجد، اداره، فرودگاه و راه آهن و پایانه و ... را از داستان خود حذف کند و فقط به مسائل خانوادگی شخصیتها بپردازدرمان وی محدود، غیرواقعی و اصطلاحاً دربسته خواهد بود. چرا که شخصیت و انگیزه آدمها را درگیری آنها با یکدیگر و حوادث خارج از زندگی آنها شکل میدهد. مشکلات صرف خانوادگی قدرت ایجاد انگیزههای گوناگون را ندارد.
مثلاً در رمان دیما، ما فقط با مشکلات یک زنِ شهید مواجه نیستیم. او دائم در کشمکش با مدرسه فرزندانش، صاحبخانه، پزشک فرزندانش و حتی اتفاقات بزرگتر مثل شهادت حاج قاسم روبرو است.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۴
چطور سریع بخوانیم؟ چطور یک رمان دویست صفحهای را در سه ساعت تمام کنیم و بعد بتوانیم یک تحلیل مفید و دقیق از آن ارائه بدهیم؟
یک راه حل، همین روشهای تندخوانی است که البته سر جای خودش خوب است اما این روشها، برای ما که نه صرفاً با متنهای علمی سروکار داریم بلکه با متنهایی مواجهیم که پیچیدگی و غیرمستقیمگویی ویژگی اصلی آن است، خیلی کارآمد نیست. ما در خواندن رمان، با سفیدخوانی هم مواجهیم.
راه اصلی و پایدار، زیاد خواندن است. ذهن هر قدر بیشتر بخواند و بیشتر درگیر شود، قدرت و سرعت بیشتری در پردازش پیدا میکند. اگر هر روز ذهنمان را با مطالعه 100 صفحه متن ورزش بدهیم، زمان خواندن این صفحه، در مدت کوتاهی کم میشود. البته خواندن با چشم کار سختی است. اما با کمی تمرین، از این مرحله هم عبور میکنید.
من در ابتدای نوجوانی، نهایتاً ساعتی ۳۰ صفحه میخواندم. اما ده سال بعد، این رقم ۲.۵ برابر شد و به راحتی ۷۰ صفحه متن را در یک ساعت میخوانم.
#نکات_خواندن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۵
هنگام نوشتن همواره باید یکدست بودن زمانهای دستور زبان را رعایت کرد. ترکیب زمانهای حال با گذشته، متن را نامفهوم میکند و حتی ممکن است مخاطب عصبانی شود!
ما در نوشتن رمان، معمولا از زمان گذشته ساده استفاده میکنیم. اما میتوانیم در حالت سوم شخص مفرد، احساسی شبیه زمان مضارع اخباری را به مخاطب القا کنیم. در این زمان، نویسنده همه چیز را از دید یک شخصیت میبیند اما او علاوه بر اینکه شخصیت را در صحنه قرار میدهد به ذهنیات او هم میپردازد. معمولا چنین صحنههایی، پرحادثه هستند.
مثال غلط: تروریست، مشت محکمی به بینی مرد میزند. مرد به زمین میافتد و سرش به جدول سیمانی میخورد. زبانش از ترس بند میآید و بیهوش میشود.
مثال درست: مشت محکم تروریست به بینی مرد خورد. مارتین از درد ناله کرد. احساس میکند خون از بینیاش راه افتاده است. تروریست اسلحه را برداشت و جلو آمد. مرد چشمانش را بست و دیگر چیزی نفهمید.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir