33.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐
📺
#کارتون_ماجراهای_کوشا(قسمت پنجاه و ششم : خراسان شمالی)
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1668 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥ایده با اسفنج
#خلاقیت
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1669🔜
#بیاخلاقیات ۴
توی محیط خونه مؤدب حرف بزنید...
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1670🔜
#داستان
قصه 🏠 لانه جدید 🏠
موش، سرش را ازلانه بیرون آورد. با خوش حالی گفت: «به به، چه صبح زیبایی!» مثل هرروز نورخورشید همه جا را روشن كرده است.
سنجاب صدای موش را شنید و به او گفت: « تو فكرمی كنی صبح و خورشید خیلی زیبا هستند؟»
موش گفت:« بله، البته!»
سنجاب خندید: «اشتباه می كنی، چون ستاره ها و ماه، ازهمه چیززیباتر هستند. لانه ی من بالای درخت است، برای همین شب ها می توانم آن ها را تماشا كنم.»
موش توی فكررفت. با خودش گفت: «كاش لانه ی من هم بالای درخت بود.»
فكری به ذهنش رسید.
به طرف خانه ی داركوب رفت. ازداركوب خواست كنارلانه ی سنجاب، یك لانه هم برای او بسازد. داركوب هم قبول كرد.
وقتی لانه آماده شد، موش ازداركوب تشكركرد و بالای درخت رفت. شب شد. سنجاب و موش روی شاخه ای نشستند و به ماه و ستاره ها نگاه كردند.
با هم خوراكی هاشان را خوردند،حرف زدند و خندیدند. به آن ها خیلی خوش گذشت. وقتی خسته شدند به
لانه ی خودشان رفتند تا بخوابند.
سنجاب، خیلی زود خوابش بُرد و صدای خرو پُف اش بلند شد. اما موش نمی توانست بخوابد. نور ماه توی لانه اش می تابید و همه جا را روشن كرده بود. باد می-وزید و لانه اش، سرد شده بود.
یادِ لانه ی قبلی اش افتاد. لانه ی او در زیرِزمین، گرم و تاریك بود. موش با خودش گفت: «شب، ماه و ستاره ها خیلی زیبا هستند؛
اما من اینجا راحت نیستم. باید به لانه ام برگردم.» بعد، آرام از درخت پایین آمد.
توی لانه گرم و تاریك اش،خیلی زود خوابش برد.
آن شب هم مثل همیشه، یك عالمه خواب های زیبا دید.
🌸
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1671🔜