بنده امین من
احکام خوشمزه:😋
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سلام
اوستا مراد خوشحال و پرهیجان🤩 سوار بر الاغش دنبال دوستش آق قربون میگرده تا از شاهکارش تعریف کنه... بالاخره بعد از کلی دوندگی، آق قربون رو تو مسجد در حال جارو کردن پیدا میکنه.
اوستا بلند میگه مژده بده دوستم... مژده بده... نمازم رو اول اشتباه خوندم ولی یه طوری درست کردم که عمرا اگر تو بدی بلد بودی!
آق قربون😳: حالا تعریف کن ببینم!
اوستا: داشتم نماز میخوندم یه دفعه نشستم که برم سجده یادم اومد رکوع نرفتم... گفتم ای داد و بیداد مراد دیدی چیکار کردی؟ رکوع رکن نمازه، دیگه نمازت باطل شد😢. یه دفعه یاد یک حکمی که در رساله خونده بودم افتادم که میشه جبرانش کرد فقط باید حالا قبل از انجام رکوع، حتما قیام قبل رکوع رو هم انجام بدم که اون هم رکن هست. برای همین کامل بلند شدم ایستادم و یه مکث کوتاه کردم بعد به رکوع رفتم. اینطوری ۲ تا رکن رو درست انجام دادم.
راستش رو بگو... به دوستت افتخار میکنی که انقدر کار درسته! 😎🤓
آق قربون😳: احسنت به دوستم که انقدر حواسش جمع هست و داره یه پا اوستا میشه.
اوستا مراد گفت: منکه اوستا هستم.
آق قربون خندید و گفت: اوستاتر شدی. حالا که همچین گلی کاشتی و احکام رو از رساله یاد گرفتی و نمازت رو به این قشنگی درست کردی، من به همه مسجدیها نذری میدم!
پرندههای آسمون🐦 و ماهیهای توی حوض🐠 و برگهای درخت🌱 هم انگار تشویقش میکردند...
اوستا مراد هم جارو رو از آق قربون گرفت که به شکرانه این کارش خونه خدا که توش احکام رو یاد گرفته صفایی بده...
#احکام
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2737🔜
💦🐳 یک روز بدون بازی 🐳💦
قصه امروز ما راجب نهنگ کوچکی است که همیشه دوست داره با مامانش همه جا بره، ولی بعضی ها اوقات نمی شه ، نهنگ قصه ما تصمیم می گیره بازی نه تا این که...
مامان نهنگ به نَنی کوچولویش گفت: «میروم وسط دریا کار دارم. تو کنار خشکی بازی کن تا برگردم.»
ننی به مامانش پشت کرد و گفت: «اگر من را نبری، قهر میکنم. با هیچ کس هم بازی نمیکنم.» و یواشکی به مامان نهنگ نگاه کرد که دور میشد.
مومو، مرغ دریایی، روی آب نشست و پرسید: «تو تنهایی؟ با من بازی میکنی؟»
نَنی گفت: «نمیتوانم بازی کنم، چون قهرم.»
مومو گفت: «حیف شد.» و پر زد که برود.
نَنی فکری کرد و گفت: «هی! صبر کن. میخواهی آب بپاشم، تو سعی کنی خیس نشوی؟»
مومو با خوشحالی برگشت. هِی بالای سر نَنی پرواز کرد و نَنی آب پاشید. یکدفعه نَنی فریاد کشید: «تو خیس شدی! برنده شدم!»
مومو پرسید: «حالا چه بازی کنیم؟»
نَنی گفت: «من که نمیتوانم بازی کنم. ولی میخواهی بپربپر کنم، تو روی پشتم بنشینی؟»
مومو دُم نَنی را محکم گرفت و نَنی بپربپر کرد. مومو هِی توی آب افتاد و خیلی خندیدند.
بعد مومو پرسید: «حالا چه بازی کنیم؟»
نَنی گفت: «من که نمیتوانم بازی کنم. ولی میخواهی جلوی پرواز کنی تا دنبالت کنم. بعد تو دنبالم کنی؟»
همین کار را کردند و خیلی خندیدند. بعد مومو پرسید: «حالا چه بازی کنیم؟»
نَنی گفت: «نگاه کن! مامانم آمد. خداحافظ تا فردا.»
نَنی تند و تند تا مامان نهنگ شنا کرد. پوزهاش را به پوزهی مامانش مالید و گفت: «حالا که برگشتی، دیگر قهر نیستم. به شرطی که فردا هم بروی تا با دوستم بازی کنم. امروز که بازی نکردم، چون قهر بودم.»
ولی جواب مامانش را نشنید، چون از بس خسته بود خوابش برد.
#داستان
🐳
💦🐳
🐳💦🐳
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2738🔜
بنده امین من
709 قسمت ۳۹ ویژه برنامه #کتاب_راهنمای_من دلت پاک باشه واقعا همین کافیه؟! ببینیم کتاب راهنما چی میگ
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت ۴۰ ویژه برنامه #کتاب_راهنمای_من
میدونستی تو کتاب راهنما پره از نکات انگیزشی و موفقیت
که خدا بعنوان مربی به منو تو میگه 😎
ویژه برنامه کتاب راهنمای من رو دنبال کنین و به دوستان خود معرفی کنین....
هر قسمت یک آیه ناب از کتاب راهنما
#موفقیت
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2739🔜