eitaa logo
بنده امین من
6.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
61 فایل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹ان شاالله در این کانال، مفاهیم تربیتی هفت سال دوم، یعنی دوران بندگی را تقدیم خواهیم کرد. 🔹اجرای جدول فعالیتی جهت نهادینه کردن رفتار صحیح در فرزند و ... ✔️کانال اصلی👇 @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 مهدی ما در عصر خودش مظلوم است... ⤴️ استوری علیه السلام لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1678🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلامے صدایتان میڪنم با لبخندے نگاهتان وباحسے از اعماق قلبم دعایتان خدایا بهترینها را به دوستانم هدیه فرما سلام دوستان خوبم✋ صبحتون شاد و عالی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست بر سینه ادب حڪم ڪند وقت قیــام رو به ارباب دو عالــم دهے هرصبح سلام سلام ارباب خوبم✋🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فوت محکم :«اول نوبت خودم است» حسین این را گفت و با چوب کوچکش ضربه‌ای به گردوها زد. گِردونه وسط راه، به طرف باغ قل خورد، از دور بازی بچه‌ها را می‌دید. حسین به دنبال گِردونه گشت اما او را پیدا نکرد. گِردونه نزدیک چاله‌ای ایستاد و گفت:«وای مانده بود بیفتم توی چاله!» باد هوهوکنان از راه رسید. کنار گِردونه ایستاد و پرسید:«سلام گِردونه جان از این طرف‌ها! چطور شد برگشتی به باغ؟» گِردونه چرخی زد و گفت:«سلام باد مهربان من از دست بچه‌ها فرار کردم، بعد بازی حتما من را می‌خوردند!» باد، هایی کرد و گفت:«خب بچه‌ها تو را دوست دارند!» گِردونه سرش را بالا گرفت:«بله می‌دانم اما من دلم می‌خواهد مثل مادرم قوی شوم و گردوهای زیادی به بچه‌ها هدیه بدهم» باد دور گِردونه چرخید و گفت:«پس بپر توی چاله، من هم رویت خاک می‌ریزم آنجا کم کم ریشه می‌دوانی و بزرگ می‌شوی» گِردونه کمی فکر کرد:«تنها؟ تنهای تنها بمانم؟» باد هویی کرد و گفت:«تو که آنجا تنها نیستی خاک کنار توست» گِردونه به چاله نگاه کرد. نفس محکمی کشید. رو به باد کرد و گفت:«باشد مرا داخل چاله بینداز» باد فوت محکمی کرد. گِردونه توی چاله افتاد. باد محکم‌تر فوت کرد. گِردونه چشمانش را بست. خاک رویش را پوشاند. گِردونه با صدای لرزان پرسید:«تمام شد؟» خاک روی گِردونه را بوسید و جواب داد:«بله دوست عزیزم، به خانه‌ی جدیدت خوش آمدی» گِردونه صدای خاک را شنید. آرام شد. خاک گِردونه را بغل کرد و برایش لالایی خواند. گِردونه خوابید. با صدای خاک چشمانش را باز کرد:«بیدار شو گِردونه جان دیگر وقتش رسیده است» گِردونه خمیازه‌ای کشید و گفت:«من آماده ام» خاک گِردونه را غلغلک داد. گِردونه بلند خندید. پقی صدا کرد و دهانش باز شد. خاک نرم‌تر شد. جوانه ای از دل گِردونه بیرون زد. آرام بالا رفت. سرش را از زیر خاک بیرون آورد. به اطرافش نگاه کرد. بلند خندید. لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1679🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده امین من
احڪـოـام خوش عطر و ریحان😋 سلام با ورود اوستا مراد به مسجد، همه جا عطرآگین و صدای صلوات بلند شد ولی
سلاااام✋ این آقا پسرا و دختر خانم های گلم 🌹 دیروز و امروز به سؤال احکاممون جواب دادن: ✴️ زهرا کاظمی ۹ ساله از ملایر: سلام. به نظرمن به خاطر ادکلن زیادی که به خودش زده نمازش باطل بوده است. ✴️ شهریار بحرانی ۱۱ ساله از تهران: سلام علیکم ادکلن اوستا مراد حاوی الکل بوده و نمازش باطل شده ✴️ سیده فاطمه میرحسینی ۱۰ ساله از شهر یزد: سلام اوستا مراد با خودش ریحان برده مسجد و به نظرم اوستا مراد تو دستاش کثیف و نجس بوده ✴️امیرعلی زنگی آبادی ١٠نیم ساله از استان کرمان شهر زنگی آباد : «شاید ظهر بوده،واوستا مراد به جای ۴ رکعت نماز،٣ رکعت نماز خوانده؛ونمازش باطل شده.» ✴️ صالحه فامیل رفیعی ۱۰ساله از طاقانک: سلام شاید موی سگ به بدنش چسبیده بوده ✴️ محمد مهیار شهامتی 9 ساله از اردبیل : اوستا مراد در حال نماز بود که یاد صلوات ها افتاد و مغرور شد و یادش رفت که داره نماز می خونه🌹👌 ✴️ علی کده هستم از زاهدان ۱۲ ساله: ۱_ممکن است به بوی عطر حساسیت داشته و وسط نماز عطسه کرده و نمی دونست که نمازش باطل نیست ۲_ممکن است وضو نگرفته باشد. ۵تا دسته گل💐صلوات💐 تقدیمشون کنیم که خدا برای پدر و مادرشون حفظشون کنه که اینقدر خلاقند و احکام نمازشون را خوب بلدند😊 مرحبا بنده‌ی خوب خدا👏👏👏👏 هفته‌ی بعد منتظر سؤال بعدی احکام اوستا مراد باشید😊 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا