eitaa logo
بنده امین من
2.9هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
61 فایل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹ان شاالله در این کانال، مفاهیم تربیتی هفت سال دوم، یعنی دوران بندگی را تقدیم خواهیم کرد. 🔹اجرای جدول فعالیتی جهت نهادینه کردن رفتار صحیح در فرزند و ... ✔️کانال اصلی👇 @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح و یک تصویر زیبا با هزاران خاطـره بازی انوار خورشید در کنار پنجره آرزوهای قشنگ و ماندنی سهم لحظه های خوب زندگی سلام دوستان خوبم✋ امروزتون سراسر مهر و نیکبختی🌸 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در یکی از روزها، 🤴🏻پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند... از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند ☝ همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند...  وزرا از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند. 😇 وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد. 😊 اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود. 😁 و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را ازعلف و برگ درخت و خاشاک پر نمود. روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند. وقتی وزیران نزد شاه آمدند،به سربازانش دستور داد،ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند. 🏚️ در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند.  ✅ وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید.  ✅ اما وزیر دوم،این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد.  ✅و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مُرد. خیلی از ما فکر می کنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد؛و شاید با این فکر انحرافی در کارهای انسانی و اخلاقی و دینی خود اهمال کنیم.😔 👈در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست.👉 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1622🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساخت آدم آهنی لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1624🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ از غذایی که با هزار زحمت درست شده ایراد نگیرید... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1625🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱ 💢 ویژگی رفیق و دوست خوب 👆 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1626🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 (قسمت هفدهم) لینک کانال ۱۲تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry12_14 ═══••••••○○✿ 🔚1627🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهۍ ڪہ امروز مهربانۍ رسمتون باشہ موفقیت سهمتون خوشبختۍ حقتون باشہ خیرو برڪت تو زندگیتون جارۍ و تنتون سلامت باشہ سلام دوستان خوبم✋ امروز تون سرشار از شادۍ🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقاشی‌ مهشید تمام شد. دفتر را به مادر نشان داد:«مامانی خوب کشیدم؟» مادر به نقاشی نگاه کرد:«خیلی عالی شده آفرین» مهشید تعریف کرد:«این عروسک قرمزه، همون عروسکی که اون روز دیدیم خیلی دوسش دارم» مادر بر سر مهشید دست کشید و گفت:«بله یادمه که چقدر ازش خوشت اومده بود، حالا بیا اینجا بشین تا یه چیزی نشونت بدم» مادر صفحه‌ی گوشی را باز کرد. پیراهن صورتی را به مهشید نشان داد. مهشید به عکس نگاه کرد:«کاش می‌شد بریم بازار» مادر لبخندی زد:«فعلا که نمیشه دخترم خرید مجازی مطمئن‌تره بخاطر خودمون باید رعایت کنیم» مهشید کمی فکر کرد و گفت:«رنگای دیگه هم داره؟» مادر تصویر دیگری را نشانش داد:«اینم رنگ‌های دیگه» مهشید پیراهن آبی با گل‌های صورتی را انتخاب کرد. مادر پیشانی مهشید را بوسید:«خیلی قشنگه دخترم پس همین رو سفارش می‌دم» مهشید به طرف دفترش رفت و گفت:«ممنون مامانی» تلفن زنگ خورد. مادر گوشی را برداشت. خاله هانیه بود. مادر تلفنش که تمام شد اشکش را پاک کرد. مهشید به مادر نگاه کرد:«چی شده مامانی؟ چرا گریه می‌کنی؟» مادر لبخند زد:«چیزی نشده عزیزم. خاله هانیه از یه خانواده که نیازمند هستن برام گفت ناراحت شدم» مهشید با چشمان گرد پرسید:«نیازمند یعنی چی؟» مادر توضیح داد:«یعنی توانایی خرید چیزهایی که نیاز دارن رو ندارن و ما باید بهشون کمک کنیم» مهشید دست روی چانه گذاشت گفت:«شما میخواید بهشون کمک کنید؟» مادر دستان کوچک مهشید را گرفت و گفت:«بله دخترم تصمیم گرفتم جای یه مانتو دوتا مانتو سفارش بدم یکیش رو هم بدم به این خانم نیازمند» مهشید از جا پرید:«این خانم دختر هم داره؟» مادر جواب داد:«بله دوتا دختر داره یکی از دخترا همسن تو ویکی کوچک‌تره» مهشید به اتاق رفت. خیلی زود برگشت. مشتش را باز کرد و جلوی مادر گرفت:«مامانی این پولای توجیبی این هفته و هفته‌ی پیش منه می‌خواستم باهاش عروسک بخرم اما پشیمون شدم» به پول‌ها نگاه کرد و ادامه داد:«میشه از اون پیراهن دوتا سفارش بدین؟ یکی مال من یکی مال اون دختر که گفتین؟» مادر مهشید را بغل کرد و گفت:«افرین دختر مهربونم» صدای در که آمد مهشید بالا و پایین پرید:«اخ جون بابایی اومد» عروسک قرمز توی دستان بابا بود. لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1628🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ 💢 ویژگی رفیق و دوست خوب 👆 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1629🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1630🔜