eitaa logo
بنده امین من
7.5هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
61 فایل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹ان شاالله در این کانال، مفاهیم تربیتی هفت سال دوم، یعنی دوران بندگی را تقدیم خواهیم کرد. 🔹اجرای جدول فعالیتی جهت نهادینه کردن رفتار صحیح در فرزند و ... ✔️کانال اصلی👇 @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🎊از دست بهار دل ربودند امروز 🎊 با سبزه و گل غزل سرودند امروز 🎊 ناز قدم موسی جعفر از شوق 🎊 باغ صلوات را گشودند امروز عید برهمگی مبارک🌹 صبحتون بخیر🌸 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک داستان درباره زندگی امام موسی کاظم مردی از نواده های عمر بن خطاب، در مدینه با امام کاظم (ع) دشمنی می کرد و هر وقت به ایشان می رسید، با کمال گستاخی به حضرت علی (ع) و خاندان رسالت، ناسزا می گفت و بدزبانی می کرد. روزی بعضی از یاران امام موسی کاظم، به آن حضرت عرض کردند: به ما اجازه بده تا این مرد تبه کار و بدزبان را بکشیم. امام کاظم (ع) فرمود: نه، هرگز چنین اجازه ای نمی دهم. مبادا دست به این کار بزنید. این فکر را از سرتان بیرون کنید. روزی امام از یارانش پرسید: آن مرد اکنون کجاست؟ گفتند: در مزرعه ای در اطراف مدینه به کشاورزی اشتغال دارد. امام کاظم (ع) سوار بر الاغ خود شد و به همان مزرعه رفت و در همان حال به کشت و زرع او وارد شد. مرد کشاورز فریاد زد: کشت و زرع ما را پامال نکن. حضرت همچنان سواره پیش رفت تا اینکه به آن مرد رسید و به او خسته نباشید گفت و با روی شاد و خندان با او ملاقات نمود و احوال او را پرسید. سپس فرمود: چه مبلغی خرج این کشت و زرع کرده ای؟ او گفت: صد دینار. امام کاظم (ع) فرمود: چقدر امید داری که از آن به دست آوری؟ او گفت: علم غیب ندارم. حضرت فرمود: من می گویم چقدر امید و آرزو داری که عایدت گردد. گفت: امیدوارم دویست دینار به من برسد. امام کاظم (ع) کیسه ای در آورد که سیصد دینار در آن بود. فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز به همین حال برای تو باشد و خدا آنچه را که امید داری، به تو برساند. آن مرد آنچنان تحت تأثیر بزرگواری امام قرار گرفت که همان جا به عذرخواهی پرداخت و عاجزانه تقاضا کرد که امام تقصیر و بدزبانی او را عفو کند. امام کاظم (ع) در حالی که لبخند می‌زد بازگشت. مدتی از این جریان گذشت تا روزی امام کاظم (ع) به مسجد آمد، مرد کشاورز که در مسجد بود، برخاست و با کمال خوشرویی به امام نگاه کرد و گفت: «اَللهُ أعْلَمُ حَیثُ یجْعَلَ رِسالَتَهُ؛ خدا آگاه تر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد.» دوستان آن حضرت که با کمال تعجب دیدند آن مرد کاملاً عوض شده، نزد او رفتند و علت را پرسیدند که چه شده این گونه تغییر جهت داده ای؟ قبلاً بدزبانی می کردی و ناسزا می‌گفتی، ولی اکنون امام را می ستایی؟ او گفت: [حرف درست] همین است که اکنون گفتم [نه آنچه قبلا می‌گفتم]. آن گاه برای امام دعا کرد و سؤالاتی از امام پرسید و پاسخش را شنید. امام برخاست و به خانه خود بازگشت. هنگام بازگشت، به آن کسانی که اجازه کشتن آن مرد را می طلبیدند، فرمود: این همان شخص است. کدام یک از این دو راه بهتر بود: آنچه شما می‌خواستید انجام دهید یا آنچه من انجام دادم؟ من با مقدار پولی که کارش را سامان دهد، سامان دادم و از شر و بدی او آسوده شدم. منبع داستان: (شیخ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۰ ه_. ق، چ ۳، ص ۳۰۶) نتیجه این داستان: امام موسی کاظم به جای خشونت ورزیدن و مقابله به مثل کردن با دشمنش، او را با خوبی شرمنده خود کرد و دشمنش را تبدیل به دوست نمود. این ویژگی امامان که حتی با دشمنانشان با گذشت و مهربانی برخورد می‌کنند به ما می‌آموزد که اسلام دین مرحمت و گذشت و صلح و دوستی است و به راستی از محبت خارها گل می‌شود. 📚ستاره لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2403🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱﷽🌱 اینا برنامه های عیدمونه اون ستاره های اول فیلم رو توش عیدی گذاشتیم.دورش تو پاکتا کاغذ رنگی گذاشتیم تا بچه ها کاردستی درست کنن و ما به بهترینشون جایزه بدیم.تو اون لیوان هم مداد گذاشتیم تا عیدی بدیم😊 ما هر سال به نیت مادربزرگ سیدم نذری میدیم و تو فیلم هم گذاشتم🙃 عید غدیر مبارک💚🖇 عیدتون مبااارک قبول باشه☺️🌺🌺🌺 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبحتون بخیر تسنیم بخشی9/5 ساله از تهران😍 سلاااام عاقبتت بخیر عزیزم🌺 ممنونم از شما🙏🌺 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام علیکم تصاویری از کاروان شادی مسجد امام حسین کرمان عصر روز عید غدیر ۷/۵/۱۴٠٠ تهیه شده توسط بنده ✋🏻😊 امیرعلی آذربون ۱۲ساله سلااام خداقوت ممنونم از شما🌺🌺🌺 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده امین من
#ارسالی_کاربر این سر مدادی ها رو برای عید غدیر درست کردم به تعداد زیاد تا به بچه ها بدم 😊 🌺اسما صا
سلام بخشی از عکس های امشب که مداد ها رو دادیم 😊☝️💚 سلااام خوش به سعادت شما مرحباااا👏👏👏🌺🌺🌺🌺 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده امین من
اسما صادق زاده ۱۲ ساله 🎉🌈 ☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆ مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده فاطمه بر دیدن موسی بن جعفر آمده کاظمین امشب چراغان از وجود کاظم است خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است ☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆ لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 (قسمت نهم: پل استراتژیک) لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚 2404 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 (قسمت پنجم: مهاجرت به یثرب) لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚 2405🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌ الله الرحمن الرحیم🍃
♥️سلام مولای من مهدےجان ‌🕊🌹🕊 🌹بین فرهنگ لغتـــ 📖 ☘ استثنایی ست 🌹 واجب العــ❣ــشق تــریــن ☘واژه یِ دنیــــا ‌‌🍂✨🌹سلااام صبحتون بخیر 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صحبتون بخیر این گل رو ایده گرفته از کانال شما درست کردم و تبدیل به سر مدادی کردم😍😍تسنیم بخشی 9/5 ساله از تهران🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀 سلااام صبح شما هم بخیر😊🌺 عااالیه مرحبا به شما👏👏👏🌺🌺🌺🌺 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده امین من
🎈ماجراهای نورا و مادربزرگ🎈 #قسمت_سوم نورا، شلوار سفیدش را هی می‌برد و هی می‌آورد: "خدا بگم  نوید
4⃣نورا و مادربزرگ 👵🏻👱🏻‍♀ نورا و نوید برای رفتن به میدان امام حسین آماده می‌شدند. عصر آن روز جشن ملی انتخابات ریاست جمهوری بود.🎊 نورا گفت: "یه کلاه سبز نداری تا با بلوز سفید و شلوار قرمزت ست بشه؟ وای نوید حالا چی کار کنیم؟"🤷🏻‍♀ مادربزرگ گفت: "حتما که نباید بچه مو شبیه پرچم ایران کنی مادر، یه لباس درست و حسابی براش بپوشون، یه پرچم ایران رو هم بده دستش." 🇮🇷 _مادربزرگ همه پرچم می‌گیرن! می‌خوام داداشم یه چیز خاص باشه، حتما خبرنگاری‌ها میان ازش عکس می‌گیرن. نورا به نوید نگاه کرد و گفت "حالا اگر دختر بودی، خودم روسری سبز داشتم." مامان گفت: " نورا پاشو. خان جون شما که هنوز حاضر نیستی؟" مادربزرگ گفت: "ننه من با این پا درد نمی‌تونم بیام. همین‌جا از تلویزیون می‌بینم."📺 بوق‌بوقِ ماشین از پنجره، خبر از رسیدن بابا می‌داد. نورا هنوز سرگردان، اینور و آنور کمدها را می‌گشت. زنگ خانه به صدا درآمد. _نوراجان، ساک نوید رو بیار زودتر بریم که الان صدای بابا درمیاد. از دو ساعت پیش تا حالا چی کردی پس؟🧕🏻 نورا با ناراحتی نگاهی به سر خالی از کلاه سبز برادرش انداخت و ساک وسایل نوید را بلند کرد.☹️ مامان نوید را بغل کرد و گفت‌: "ما رفتیم خان جون! تلویزیون رو ببینید شاید ما رو نشون داد عه‌ وا خان جون کجایی؟ مادربزرگ باعجله از ته راهرو آمد، داشت می‌خندید: "نورا جان. نورا جان. پیدا کردم. پیشونی بند سبز. ببین. پرچم ایرانت کامل شد." چشم‌های نورا برقی زد، پیشانی بند سبز " یا امام رضا" را از دست مادربزرگ قاپید و پرید توی بغلش😍😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا