eitaa logo
برای توجّه
466 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
7هزار ویدیو
31 فایل
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرّحیمِ لاحَولَ وَ لاقُوَّه اِلّا بِاللّهِ العلیِّ العظیم و صلّی اللهُ علی محمّد و الهِ الطّاهرین هدف کانال، نشر خوبیها، واقعیت ها و حقایق، بدون جهت گیری است. 💥حرف حقّ و مطالب متنوع و مفید را نشر دهید. #کپی آزاد @barayetvajoh
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 20 🔵 بخش سوم توبه، توبه اول است . يعني «رجع» خداي سبحان بالطفش بر بنده . اگر چنانچه اين توبه، توبه اول است با اين توبه انسان كه بعنوان عبد است به مولايش بر مي‌گردد آنگاه توبه ديگري نصيب او مي‌شود كه مجموع اين دو توبه را در سوره توبه آيه 118 بيان فرمود. پس نمونهٔ توبه اول در سورهٔ بقره در جريان جضرت آدم(سلام الله عليه) كه «فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه»اين توبه، توبه ابتدايي است كه توبه مولا است بر عبد . تاب يعني رجع. وقتي لطف الهي به عبد رسيد، عبد را به راه مي‌آورد . كه براه افتاد راهي شد، توبه الهي نصيبش مي‌شود، او را مي‌پذيرد و طي راهش را قبول ميكند و او را به مقصد مي‌رساند. در سوره توبه آيه 117 اين است: «لقد تاب الله علي النبي و المهاجرين و الانصارالذين اتبعوه في ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم» «لقد تاب الله علي النبي» اين تاب همان است يعني «رجع و انعطف لطفه تعالي علي العبد» اين هم معمولا با «الي» نيست و با «علي» است كه استعلا مي‌رساند، عبد، «الي المولی» است و مولي، « علي العبد» است. چون اين است كه از افاضه مي‌شود . آنگاه در همين آيه 118 اين چنين مي‌فرمايد: «و علي الثلاثة الذين خلفوا حتي اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم أنفسهم و ظنوا ان لا ملجأ من الله الا اليه ثم تاب عليهم ليتوبوا إن الله هو التّواب الرّحيم» اين سه توبه در اين جمله اخير آمده است . فرمود «ثم تاب عليهم» يعني «تاب المولي علي العبد» كه «انعطف عليه»، «فاز عليه» كه با «علي» استعمال شده است تاب عليهم . يعني «تاب الله عليهم» چرا تاب الله عليهم؟ «ليتوبوا الي الله» كه گرچه اينجا «الي» ذكر نشده و امّا در تقدير است «ليتوبوا يعني الي الله» پس با لطف الهي به مي‌آيد و بر مي‌گردد. «تاب عليهم» چرا ؟ «ليتوبوا اليه» خب اگر اينها رفتند ؟ مگر راه باز است ؟ مگر كسي برود خدا مي‌پذيرد ؟ مي‌فرمايد: آري «ان الله هو التّواب الرّحيم» چون او «تواب» است «يقبل التوبة» پس اينها چون فيض حق شامل اينها شد پس اينها# براه افتادن . متن صوت قسمت دوم از اینجا شروع می شود 👇 پس فيض حق شامل انسان مي‌شود، انسان براه مي‌افتد وقتي براه افتاد خدا در بهشت را باز مي‎كند. پس توبهٴ اول خداست كه «علي العبد» است سوم هم توبه خدا است كه توبه «من العبد» است در حقيقت توبهٴ الله است «عن عباده» در اينجا « من » استعمال نشده عن بكار برده شده نفرمود: «يقبل التوبة من عباده» بلكه فرمود: «يقبل التوبة عن عباده» يعني نه تنها از گناهان مي‌گذرد بلكه خود اين توبه هم اگر يك قدري داشت از اين هم مي‌گذرد . يك همچنين خدايي است كه «يقبل التوبة عن عباده» نه تنها «من عباده» كه انسان يك چيز خالصي را بدهد و او قبول كند . نه، اگر هم يك كسي در همين توبه هم داشت باز هم اين را قبول ميكند . «يقبل التوبة عن عباده»﴿26﴾ يعني « متجاوزا عن عباده» چرا ؟‌ «ان الله هو التواب الرحيم» توبه‌اش همچنين باشد كه اگر هر كسي توبه كرد و پشيمان شد و همه شرايط توبه را داشت، خدا قبول كند، اين چنين نيست . «تواب محض» نيست كه رحيم نباشد نه رحيم است كه اگر در توبه عبد هم يك ناصافي بود باز هم او را مي‌پذيرد بنابراين اين يك جمله كه ذكر شده است و كلمه «توبه» سه بار در اين جمله ذكر شد، يكي را جع به# توبهٴ خدا است بر عبد، كه توبه اولي است، دوم توبه عبد است «الي المولي» كه توبه وسطي است و سوم توبهٴ عاليه است كه توبه خداست من العبد و عن العبد كه توبه اخير است اين بعنوان يك نمونه ذكر شده است. اصل كلي همان است كه در سوره نحل بيان شد كه «ما بكم من نعمة فمن الله» بنا براين اگر كسي توفيق درس خواندن نصيبش شد اين توفيق هم محفوف است به «نعمتين». هم فيض إله نصيبش شد كه او به حوزه آمد و هم توفيقي كه پيدا كرد و درسي خواند، خدا درس او را هم مي‌پذيرد و با اوليا، محشور مي‌كند . اگر نعمتي نصيب انسان بشود بنام توفيق، اين محفوف به «نعمتين» است «و المقام من هذا القبيل» . يعني اگر كسي توفيق عبادت دارد اين توفيق عبادت اين چنين نيست كه مستقيما از خود شروع شده باشد و دارد مولايش را عبادت مي‌كند بلكه خود اين عبادت هم نقطه آغازينش توفيقي است كه از آن معبود آمده اگر از آن معبود نمي‌آمد توفيق عبادت نصيب عبد نمي‌شد.
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 22 🔵 بخش هفتم برهان حصر عبادت و استعانت در سورهٴ انعام در سورهٴ مباركهٴ انعام هم باز مشابه همان آيهٴ قبلي به عنوان اقامهٴ دليل ياد شده است. آيهٴ 102 سورهٴ انعام اين است: «ذلكم الله ربكم لا اله الا هو خالق كل شيء فاعبدوه»﴿71﴾ چند تا اسم از اسماي حسني را آورده به عنوان حد وسط. كه عبادت از آن خداست و لا غير چون خداي سبحان داراي اين اسماي حسني است. «ذلكم الله ربكم»﴿72﴾ مگر نه آن است كه انسان بايد در تحت تدبير يك مدبر و مدير كامل باشد، رب شما خداي شماست، الله است. انسان بايد رب خود را عبادت كند و الله رب انسان است، پس الله معبود انسان است. و غير از اين رب و اين اله، اله ديگري نيست، لذا فرمود: «خالق كل شيء»﴿73﴾ هر چي كه شيء بر آن اطلاق بشود؛ خواه ذهني خواه خارجي، خواه دنيائي خواه اخروي، خواه طبيعي، خواه مثالي، خواه عقلي، خواه مافوق عقل. هر چه كه شيء‌ بر او اطلاق مي‌شود، مخلوق خداست. ممكن نيست چيزي بر او اطلاق بشود و از بيرون باشد. «خالق كل شيء»﴿74﴾ از آن عموماتي است كه قابل تخصيص نيست. كه الا فلا كه خدا او را خلق نكرده باشد. «كل ما صدق عليه انه شيء فهو مخلوق لله سبحانه و تعالي». چون خالق كل شيء «فاعبدوه» كه اين لسان، لسان حصر است. دستور عبادت مي‌دهد آن هم منحصراً‌ در ذات اقدس اله است. «و هو علي كل شيء وكيل». چون «و هو علي كل شيء وكيل» همان «و توكل عليه» كه در سورهٴ هود آمده در اينجا هم هست . مگر نه است كه زمام تمام كارها به دست اوست خب او را وكيل بگيرد. نه به خود تكيه كنيد نه به غير خدا. لذا اين دعاي معروف كه «لا تكلني الي نفسي طرفة عين»﴿75﴾ اين گوشه‌اي از است. در بيانات ديگر معصومين فرمودند، در دعاها به ما آموختند، خودشان هم عرض مي‌كردند به خداي سبحان كه «الهي لا تكلني الی غيرك و لا تمنعني خيرك»﴿76﴾ . نه تنها مرا به حال خود من وا مگذار به غير خودت وا نگذار. «لا تكلني الی غيرك و لا تمنعني خيرك». مرا به غير خودت واگذار نكن. شما يك فقيري را به فقير ديگر مي‌دهيد. اين معنايش آن است كه نخواستي ما را بپروراني . يعني مشمول تو نيستيم و الا غير تو در جميع شئون هر چه دارد از آن توست. يعني تو در آن آينه كرده، اينطور نيست كه اگر غير تو را ما بشكافيم چيزي براي آن غير بماند. حالا يك درختي كه ميوه مي‌دهد شما وقتي خوب اين درخت را تحليل بكنيد،‌ چيزي براي درخت مي‌ماند؟‌ اگر گفته شد به اينكه «فاينما تولوا فثم وجه الله»﴿77﴾ حالا اين درخت را شما تحليل كرديد، چيزي براي درخت مي‌ماند كه از آن جهت وجه الله نباشد؟‌ آن ريشه‌اش آن تنه‌اش آن شاخه‌اش آن ميوه‌اش آن پوستش آن گوشتش آن ظاهرش آن باطنش . جايي را شما جستجو مي‌كنيد در اين درخت بعد از تحليل كه از آن جهت وجه الله نباشد و نباشد؟ خب چي براي درخت ماند‌؟‌ اگر خدا كسي را به غير خود واگذار كرد يعني به هيچ. لذا هيچ ناصري براي انسان نخواهد بود. نه اينكه غير خدا، غير وجه خدا هستند و كار از آنها ساخته نيست. اين تعبير ديگري از آن است كه انسان را بي سرپرست گذاشت. نه اينكه غير خدا يك موجودي هست منتها كار از او ساخته نيست يا كم كار مي‌كند. اگر مسألهٴ «فاينما تولوا فثم وجه الله»﴿78﴾ است هر چه شما تحليل مي‌كنيد مي‌بيند اگر شيء است آيتي از آيات خداوند سبحان است آيت هم كه ممكن نيست بدون ذي الآيه كار انجام بدهد. اگر در اين دعا‌ها مي‌خوانيم:‌ «لا تكلني الي غيرك» يعني ما را نگذار. نه اينكه غيري هست و كاري از او ساخته است منتها ما نمي‌خواهيم او كار بكند. غيري در كار نيست. پس آنچه كه در پايان سورهٴ هود آمده و در آيهٴ‌ 102 سورهٴ انعام هم آمده بيان چند اسم از اسماي حسناي خداي سبحان است تا حد وسط قرار بگيرند براي منحصراً‌ و و استعانت منحصراً‌ منتها در سورهٴ هود و سورهٴ انعام سخن از توكل است كه تقريباً با مسألهٴ‌ استعانتي كه در آيهٴ سورهٴ فاتحة الكتاب است محل بحث است يك تناسبي دارند