کسی چه می داند شاید قلب قرآن، سوره "یاسین" همان "یا حسین" است که بی سر شده است...
#صبحتون_حسینی
ــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
⭕️ آقای مسئول! تو دنیایی که بعضیها راهزن بیت المال و اختلاسگر میشن، جنابعالی #شهید_کاوه باش؛ کسی که میگفت: "با هر فشنگ یک نفر از دشمن رو باید هدف گرفت؛ چرا بیخود تیر میزنید؟ چرا بیخود رگبار میبندید؟"
حساسیت و دقت کاوهها کجا و حساسیت برخی از فرماندهان جنگ اقتصادی امروز کجا!
ــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#دليل_پناهنده_شدن_نيروهاى_دشمن!
🌷حاج سعيد صادقی با اشاره به شهادت محمد یزدانی درماه #محرم و روز عاشورا میگوید: ایشان ظهر عاشورا در حال آبرسانی به بچهها بود که گلوله مستقیم توپ به او میخورد و تکه تکه میشود. ما تکه تکه بدن ایشان را جمع کردیم، روی برانکارد گذاشتیم و پشت سرش نماز ظهر #عاشورا را خواندیم. جالب اینجاست یکی از بچههایی که از ما عکس گرفت، میگفت بعداً که تعداد نمازگزاران را شمردم ٧٢ نفر بودند.
🌷بعد از اینکه محمد یزدانی شهید شد و ما پشت سرش نماز عاشورا خواندیم در روزهای بعد دیدیم تعدادی از نیروهای دشمن خودشان را تسلیم ما کردند. وقتی دلیل کارشان را پرسیدیم که چرا به ایران پناهنده شدهاید، گفتند؛ ما تا قبل از ظهر عاشورا شما را کافر و مجوس میدانستیم ولی با دیدن این صحنه که ایستادید و بعد از شهادت رفیقتان نماز ظهرتان را خواندید بعد از آن فهمیدیم شما مسلمان هستید.
🌷اینها صحنههایی از جبهه بود که خودم دیدم. حالا مناطق دیگر جای خود دارد. محمد یزدانی شب قبل از شهادتش، وقتی آمار شهدا را یادداشت میکرد نگران بود و دلهره داشت و میخواست وارد معرکه شود. پیش یکی از رفقا آمد و گفت: من فردا باید به خط بزنم. گفتند: تو کار داری و نمیشود. شب عاشورا خواب میبیند که میگویند: تو باید سقای ما شوی. شهدای ظهر عاشورا و محرم انتخابیتر از شهدای دیگر بودند. حال و هواى محرم از بُعد معنوی انرژی بیشتری به بچهها میداد.
ـــــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
انا الله وانا الیه راجعون
، پدر سردار رشید اسلام، یار دیرین سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی ، شهید جاویدالاثر شهید مدافع حرم حاج #حسین_بادپا دار فانی را وداع و به فرزند شهیدش پیوست
🖤شادی روحشان #صلوات🖤
ــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
✍ #خاطره
همیشه با دو سه نفر میرفت گلزار شهدا
قدم به قدم که میرفت جلو ،
دلتنگ تر از قبل میشد ،
دلتنگ شهادت ،
دلتنگ رفقای شهیدش....
🔹کنار قبور می ایستاد و رازهای مگویش را به یارانش میگفت. جنس نجواهای فرمانده را نشنیده هم میشد فهمید. نجواهایی از جنس دلتنگی ، جاماندگی و دلواپسی .حاجی بین قبر ها راه میرفت مینشست و خلوت میکرد بعد رو میکرد به ما و میگفت:《قرآن همراهتون هست؟》
🔹اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره حشر را سر مزار شهدا حتما میخواند..
ــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
ـــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــــ
🖤🖤 روزی که جنگ بود 🖤🖤
شیر بچه ی بسیجی
اواخر عملیات والفجر1، بسیجی نوجوانی را دیدم که زیر آتش سنگین تفنگش را بغل کرده و به آن لب های قاچ قاچ شده اش زبان می کشد.
پرسیدم:
«چته تشنه ای؟» دیدم نگاه عمیقی به من انداخت ولی چیزی نگفت.
گفتم:
«اگر زرنگ باشی می تونی از زیر آتش عراقی ها سینه خیز بندازی توی کانال و برگردی عقب. اون جا آب هست، جگرت را خنک کن».
چشم هایش گرد شدند، با یک بغضی که توی صدایش بود به من گفت:
«مشدی! اگه می بینی این جا نشسته ام، واسه اینه که رمقی به جونم نمونده. آره تشنمه خیلی!
ولی به جون امام اگر به اندازه ی یه در قمقمه آب بود که توی حلقم بریزم، اون وقت پا می شدم و به اون بعثی های نامردی که اون بالا دارن هلهله می کنند نشون می دادم به کی می گن مرد!
از خودم شرمم اومد.
توی آخرین پاتک اون شیربچه ی بسیجی همون جا موند و با آن که حتی رمق سرپا ایستادن را نداشت.
نه فقط به عراقی ها که به خود من و امثال من هم نشون داد که چه قدر مرده.
راوی: مرتضی شادکام
ــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺عاشقانههایی که دیگر دو نفره نیست!
🔹 گفتوگو با همسر و فرزند شهید مدافع حرم مهدی قاضیخانی در مستند ملازمان حرم
ــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #موشن_گرافیک | حماسه دلوار
🔸 پاسخ کوبنده #رئیسعلی_دلواری به تجاوز انگلیسیها و فاجعه بزرگ نسلکشی در ایران که پس از شهادت رئیسعلی دلواری توسط انگلیس صورت گرفت
🗓 دوازدهم شهریور، سالروز شهادت رئیسعلی دلواری و روز مبارزه با استعمار انگلیس
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸رهبر معظم انقلاب اسلامی در تازه ترین گفت و گو با مسئولان #آموزش_و_پرورش با تأکید بر حساسیت در مقابل نفوذ دشمن افزودند: دشمن قصد دارد کاری را که بوسیله نظامی از انجام آن ناتوان است، با نفوذ و از راههایی مانند سند ۲۰۳۰ دنبال و انسانهایی تربیت کند که مثل او فکر و اهداف عملیاتی او را پیاده کنند تا زمینه غارت ملتها فراهم شود.
.
◽ #مقام_معظم_رهبرى در گذشته نیز بار ها نسبت به این موضوع هشدار و تاکید کرده اند که از اجرای سند ننگین2030 جلوگیری بشود!
#سند 2030
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
📸 به سوی ظلم
رهبر معظم انقلاب:
🔹️ «دولت امارات متّحدهعربی خیانت کرد؛ به دنیای اسلام، به دنیای عرب، به کشورهای منطقه، به مسئله مهمّ فلسطین. پای صهیونیستها را در منطقه باز کردند. مسئله غصب فلسطین و آواره کردن یک ملّت را به بوتهی فراموشی سپردند و عادیسازی کردند.» ۹۹/۶/۱۱
ـــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🖤🍃🖤 🍃🖤 🖤 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_پنجاه_و_هشتم ✍سوالهای مختلفی در ذهنم پرواز میکرد و من سعی داش
🖤🍃🖤
🍃🖤
🖤
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_پنجاه_و_نهم
✍ - حالا داعش میدونست که ضربه ی سختی از این نخبه ی جدید الورود و ایرانی الاصل،
که به نوعی پیشنهاد سازمان مجاهدین هم محسوب میشد،خورده و همین باعث شد تا بالا دستی های منافقین و داعش واسه پیدا کردن مقصر بین خودشون،مثل سگ و گربه به جون هم بیوفتن.
بی خبر از وجود یک رابط تو زنجیره ی اصلی خودشون و چیتی حاوی اسرار سِری،در دست ما.
حالم زیاد خوب نبود.
عجولانه سوالم را پرسیدم:
- اما این امکان نداره چون عثمان و صوفی مدام اسم اون رابط رو ازتون میپرسیدن و...
به میان حرفم پرید:
- صبر کنید چقدر عجله دارید؟😄
بله اونا دنبال رابط بودن.
اصلا دلیل همه ی اتفاقها رسیدن به اون رابط بود و اِلا عملا کشتن دانیال یا من،سودی جز صرف هزینه و وقت براشون نداشت.
چون عملیاتی که نباید لو میرفت رفته بود و اونا انقدر بیکار نیستن که بخوان از یه خائن انتقام بگیرن
اما...
اما وقتی تعدادی از مهره های اصلیشون تو ایران دستگیر شدن،اونا به این نتیجه رسیدن که جریان باید فراتر از دانیال باشه و فردی درست در هسته اصلی داره یه سری از اطلاعاتو لو میده.
چون دسترسی به اسمای اون افراد برای کسی مث دانیال غیر ممکن بود.
اونا با یه تحقیق گسترده به این نتیجه میرسن که یک رابط تو زنجیره ی اصلیشون وجود داره که مطمئنا دانیال از هویتش باخبره،
بی اطلاع از اینکه روح برادرتون هم از ماهیت اون رابط خبر نداشت.
پس باید دانیالو پیدا میکردن و تو اولین قدم سعی کردن تا به شما نزدیک بشن،
البته از در دوستی!
چون فکر میکردن که شما حتما از دانیال خبر دارین،
اما تیرشون به سنگ خورد آخه فهمیدن بی خبرتر از خودشون،خانوادش هستن.
ادامه دارد ،،،،،،
بصیـــــــــرت
🖤🍃🖤 🍃🖤 🖤 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_پنجاه_و_نهم ✍ - حالا داعش میدونست که ضربه ی سختی از این نخبه
اما پیدا کردن اون رابط براشون از هر چیزی مهمتر بود،به همین دلیل عثمان به عنوان یه دوست خوب و مهربون کنارتون موند و ازتون در برابر مشکلات و حتی صوفی هم مراقبت کرد.
کسی که چهره ی دوست داشتنی و همیشه نگرانش باعث شد تا وارد خونه و حریم خصوصیتون بشه و حتی به عنوان یه عاشق سینه چاک بهتون پیشنهاد ازدواج بده.
اونا مطمئن بودن که بالاخره دانیال سراغتون میاد و اگه عثمان بتونه اعتمادتونو جلب کنه،خیلی راهت میتونن، گیرش بندازن.
اما بدخلقی و یه دندگی تون مدام کارو برای عثمان و بالادستی هاش سخت و سختتر میکرد.
ناگهان خندید و دستش را روی گونه اش گذاشت:
- البته شانس با عثمان یار بود،آخه نفهمید که چه دست سنگینی دارین،ماشالله😂
منظورش آن سیلی بود که در باغ به صورتش زدم.
عثمان نفهید اما من طعم دست سنگین و بی رحمش را چشیده بودم.
خجالت کشیدم...
فقط سیلی نبود،یک بریدگی عمیق هم روی سینه اش به یادگار گذاشته بودم و او محجوبانه آن را به یاد نمی آورد..
⏪ #ادامہ_دارد...
ــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــــ
دیروزکسی پیش کسی نام تورابرد
گفتم که بمیرم دگران یاد بگیرند.
اولاد فدای حرم عمه سادات
کار پدارن را پسران یاد بگیرند.
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
#شبتون_شهدایی
ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
در گوشه غریبی خود،کنار تنهاییت؛!
به ناخن شکسته و تن کبود و خرابه شام، فکر میکنی......؟!!
#یاایهاالعزیز
ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
ما قبل از اینکه بابا گفتن را یاد بگیریم،
حسین حسین گفتن را یاد گرفتهایم.
ما بهشت خدا را هم بی حسین نمیخواهیم، چه برسد به دنیا...
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
#ما_ملت_امام_حسینیم
ـــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
گفتمش بي تو دلم مي گيرد !!
گفت با خاطره ها خلوت كن..
گفتمش خنده به لب مي ميرد
گفت با خون جگر عادت كن..
🌹شهید #مرتضی_عطایی🌹
🔹فاطمیون
#پنجشنبهویادشهداباصلوات
ــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سردار #قاسم_سلیمانی : معتقدم حکومتی که امام زمان (عج) تشکیل خواهند داد قلهاش اتفاقاتی است که در دفاع مقدس دیدیم...
ـــــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
ـــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
#خاطرات_شهدا
ﮐﻮﻟﻪﭘﺸﺘﯽﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﮐﻮﻟﻪ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩ . ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﺮﺝ ﻭ ﻣﻮﺷﮏ ﺁﺭ . ﭘﯽ . ﺟﯽ .
ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺘﻮﻥ ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﻌﺒﺮ ﺭﺩ ﻣﯽﺷﺪﯾﻢ . ﺳﻨﮕﺮﻫﺎﯼ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺭ 200 ﻣﺘﺮﯼﻣﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ . ﺁﺭﺍﻡﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺟﻠﻮ ﻣﯽﺭﻓﺘﯿﻢ .
ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ . ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ …
ﮐﻮﻟﻪﭘﺸﺘﯽ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺮﺝﻫﺎ ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻮﻟﻪﭘﺸﺘﯽ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﻢ ﻧﺒﻮﺩ .
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﻮﻟﻪﭘﺸﺘﯽ ﻋﻠﯽ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺧﻮﺭﺩ .
ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺧﺮﺝﻫﺎﯼ ﺁﺭ ﭘﯽ ﭼﯽ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ … ﻭ ﻋﻠﯽ ﺷﻌﻠﻪﻭﺭ ﺷﺪ .
ﻫﻤﻪ ﺑﻬﺖﺯﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺷﻌﻠﻪﻫﺎﯼ ﺁﺗﺶ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﺎﻡ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻋﻠﯽ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﮐﻨﺪ
.
ﻋﻠﯽ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯽﺳﻮﺧﺖ، ﻧﺎﺭﻧﺠﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩ .
ﻭ ﯾﮏ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﮐﺮﺩ .
ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﻭ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻧﻪ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ .
ﻓﻘﻂ ﻣﯽﺷﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ .
ﺷﻌﻠﻪﻫﺎ ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﺳﻮﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻢﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﺟﺎﻥ ﻣﯽﺩﺍﺩ . ﻋﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺟﺎﻥ ﻣﯽﺩﺍﺩ ﻭﻟﯽ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ .
ﺁﺗﺶ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺳﺮﺩ ﺷﺪ .
ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻪﺭﻣﻘﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻘﺎﺿﺎﯼ ﺁﺏ ﮐﺮﺩ .
ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﭼﻔﯿﻪﺍﺵ ﺭﺍ ﺧﯿﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻟﺐﻫﺎﯼ ﻋﻠﯽ …
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺣﻖ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﺧﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺗﺶ، ﻃﻌﻢ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ . ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻠﯽ ﺣﺘﻤﺎً ﻣﺮﺍﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻮﯾﺪ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﯿﺠﯽ 16 ﺳﺎﻟﻪ ﻣﯽﺩﺍﺩ .
ﭼﻔﯿﻪ ﺧﯿﺲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺐﻫﺎﯾﺶ، ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ .
ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﮐﻪ ﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ؛ “ ﻋﻠﯽ ﻋﺮﺏ “ ، ﺑﺴﯿﺠﯽ 16 ﺳﺎﻟﻪ ﻟﺸﮑﺮ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﮐﺮﻣﺎﻥ، ﺷﻤﻊ ﻣﺤﻔﻞ ﺷﻬﺪﺍ ﺷﺪ.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
ــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عالِم فاسد، کشور را فاسد میکند
امام خمینی(ره):
🔹️ آن عالِمی که تزکیه نشده است، خطرش از جاهل بسیار زیادتر است. جاهل اگر فاسد هم باشد، خودش فاسد است. اما عالِم اگر فاسد باشد، عالَم را فاسد میکند.
ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#کلام_ولی
🔰 جلوی اجرای سند۲۰۳۰ را بگیرید
🔻 #رهبر_معظم_انقلاب :
🔷به این فکر کنیم چرا انقدر طواغیت عالم و فراعنه عالم اصرار دارند که در آموزش و پرورش کشورها گاهی اوقات با سر و صدا مثل سند ۲۰۳۰، نفوذ کنند؟ اصرار آنها به نفوذ به خاطر تاثیر آموزش و پرورش است.
💥دشمن قصد دارد کاری را که بوسیله نظامی از انجام آن ناتوان است، با نفوذ و از راههایی مانند سند ۲۰۳۰ و تربیت انسانهایی که مثل او فکر کند و اهداف عملیاتی او را پیاده کنند تا زمینه غارت ملتها فراهم شود.
❌الان هم شنیدهام #سند۲۰۳۰ در گوشه و کنار بوسیله آدمهای ناباب یا غافل دارد اجرا میشود؛ این را باید به طور جدی دنبال کنید.
۹۹/۶/۱۱
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺هدیه ویژه رهبر برای فرزند یک شهید
🔹 گفتوگو با همسر و فرزند شهید مدافع حرم مهدی قاضیخانی
ــــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🖤🍃🖤 🍃🖤 🖤 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_پنجاه_و_نهم ✍ - حالا داعش میدونست که ضربه ی سختی از این نخبه
🖤🍃🖤
🍃🖤
🖤
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_شصت
✍با تک تک جملاتی که بر زبان می آورد،تمام آن خاطرات بد طعم،
دوباره در دهانِ حافظه ام مزه مزه میشد.
خاطراتی که هر چند،گره از معماهای ریزو درشت زندگیم باز می کردند اما کمکی به بیشتر شدن تعداد نفسهای محدودم نمی کردند.
نفسهایی که به لطف این بیماری تک تک شان را از سر غنیمت بودن میشمردم،
بی خبر از اینکه فرصت دیدن دوباره ی دانیال را نصیبم میکنند یا نه؟
مرگی که روزی آرزویم بود و حالا کابوس بزرگ زندگیم
و رویایی از خدایی مهربان و حسامی #محجوب مسلک،
که طعم زبانم را شیرین میکرد و افسوسم را فراوان،
که کاش بیشتر بودمو بیشتر سهمم میشد از بندگی و بندگانش❤️خدایی که ندیدمش در عین بودن...
این جوان زیادی خوب بود آنقدر که خجالت میکشیدم به جای دست پختم روی صورتش نگاه کنم.😔
ناگهان صدایی مرا به خود آورد
همان پرستار چاق و بامزه:
- بچه سید آخه من از دست تو چیکار کنم؟هان؟
استعفا بدم خلاص میشی؟
دست از سر کچلم برمیداری؟
حسام با صورتی جمع شده که نشان از درد بود به سمتش چرخید:
- هیچی والا من جات بودم روزی دو کعت نماز شکر میخوندم که همچین مریض باحالی گیرم اومده😂
مریض که نیستم،گل پسرم😌
مرد پرستار با آن شکم بزرگش،دست به جیب،روبه روی حسام ایستاد:
- من میخوام بدونم کی گفته که تو اجازه داری بدون ویلچر اینور اونور بری؟
تو دکتری؟تخصص داری؟جراحی؟ بابا تو اجداد منو آوردی جلو چشمم از بس دنبالت اتاقِ اینو اونو گشتم😐
حسام با خنده انگشت اشاره اش را به شکم پرستار زد:
- خدا پدرمو بیامرزه،پس داری لاغر میشیا😂
یعنی دعای یه خانواده پشت و پناهمه😜برو بابت زحماتم شکرگذار باش
بصیـــــــــرت
🖤🍃🖤 🍃🖤 🖤 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_شصت ✍با تک تک جملاتی که بر زبان می آورد،تمام آن خاطرات بد طعم
پرستار برای پاسخ آماده شد که صدای مسن زنی متوقفش کرد.
- امیرمهدی اینجایی؟
کشتی منو تو آخه مادر!
همیشه باید دنبالت بدوئم😕چه موقعی که بچه بودی چه حالا!
امیر_مهدی؟
منظورش چه کسی بود؟پرستار یا حسام؟
با لبخند به نشانه ی احترام خواست تا از جایش بلند شود که زن به سرعت و با لحنی عصبی او را از ایستادن نهی کرد
- بشین سرجات بچه
فقط خم و راست شدنو بلده!😒
تو تا منو دق ندی که ول کن نیستی.
حسام زیر لبی چیزی به پرستار گفت:
- خیلی نامردی حالا دیگه میری مامانمو میاری؟
این دفعه خواستیم گل کوچیک بزنیم بچه ها بازیت ندادن،بازم میای سراغم دیگه
پرستار با صدایی ضعیف پاسخش را داد:
- برو بابا
تو فعلا تاتی تاتیو یاد بگیر،گل کوچیک پیشکش.در ضمن فعلا مهمون منی
حسام آدم فروشی حواله اش کرد و با لبخندی ترسیده به زن خیره شد.
امیر مهدی نام حسام بود؟
و آن زن با آن چهره ی شکسته، هیبتی تپل و کشیده و چادری مشکی رنگ که روسری تیره و گلدار زیرش را پوشانده بود،
زن ویلچر به دست وارد اتاق شد
- بیخود واسه این بچه خط و نشون نکشا،با من طرفی
و حسام مانند پسر بچه ای مطیع با گردنی کج،تند و تند سرش را تکان داد.
زن به سمتم آمد و دستم را فشار داد،گرم و مادرانه❤️
- سلام عزیزم😊خدا ان شالله بهت سلامتی بده
قربون اون چشمای قشنگت برم
با چشمانی متعجب،جواب سلامش را با کلمه ای دست و پا شکسته دادم.
سلامی که مطمئن نبودم درست ادا کرده باشم.
حسام کمی سرش را خاراند
- مامان جان گفته بودم که سارا خانم بلد نیست فارسی صحبت کنه
زن بدون درنگ به حسام تشر زد
- تو حرف نزن که یه گوشمالی حسابی ازم طلب داری
از وقتی بهوش اومدی من مث مادرِ یه بچه ی دو ساله دارم دنبالت میگردم.
مادرش بود آن چشمها و هاله ای از شباهتِ غیر قابل انکار،این نسبت را شهادت میداد.
حسام با لبخند دست مادرش را بوسید
- الهی قربونت برم،ببخشید خب بابا من چیکار کنم این اکبر عین زندان بانا وایستاده بالای سرم، نمیذاره از اتاقم جم بخورم،
خب حوصلم سر میره دیگه😢
در ضمن برادر سارا خانم،ایشونو به من سپرده.
باید از حالشون مطلع میشدم یا نه؟
بعدشم ایشون نگران برادرشون بودن و باید یه چیزایی رو میدونستن،که من از فرصت استفاده کردم هم با برادرشون تماس گرفتم تا صحبت کنن،
هم اینکه داستانو براشون توضیح دادم.
البته نصفشو چون این اکبر آدم فروش وسطش رسید و شمام که...😕
⏪ #ادامہ_دارد...
همیشه توی جیبش یه زیارت عاشورا داشت
کار هر روزش بود.
بعد هر نماز باید زیارت می خواند..
حتی اگر خسته بود..
حتی اگر حال نداشت و یا خوابش می آمد..
شده بود تند می خواند ،ولی می خواند..
همیشه بهش حسودیم میشد
تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین علیه السلام چی بود...
🌷شهید جاویدالاثر #علی_عابدینی🌷
شهادت: اردیبهشت۹۵ ،خان طومان
📎 به روایت همرزم شهید
ــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada