🔻 پیکر مجروح یمن
رهبر معظم انقلاب:
🔹️ «همه ملّتهای مسلمان را برادران خود میدانیم و غم و گرفتاری جوامع مسلمان را گرفتاری خود به شمار میآوریم. کمک به فلسطین مظلوم، دلسوزی برای پیکر مجروح یمن و دغدغهمسلمانان زیر ستم در هر نقطهی جهان رااهتمام همیشگی خود قرار میدهیم.» ۱۳۹۹/۰۵/۰۷
ـــــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
✨🌸💖 🌸💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چهل_و_دوم ✍ آسمان ابری بود و چکیدن نم نم باران روی صورتم از
💐🍃💖
🍃💖
💖
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_چهل_و_سوم
✍ صوفی:
- موبایل وتلفن خونت از طریق اون حسام عوضیو رفقاش کنترل میشه.
تو فردا مرخص میشی،این گوشی رو یه جای مناسب قایم کن تا وقتی رفتی خونه بتونم باهات تماس بگیرم.
فقط مراقب باش که کسی از جریان بویی نبره،بخصوص اون سگه نگهبانت.
دانیال واسه دیدنت لحظه شماری میکنه،فعلا بای.
اینجا چه خبر بود؟صوفی چه میگفت؟
او و دانیال در ایران چه میکردند؟منظورش از اینکه همه چیز با دیده ها چی او و شنیده های من فرق داشت چیست؟
فردای آن شب از بیمارستان مرخص شدم و گوشی مخفی شده در زیر تشک را با خود به خانه بردم.
تمام روز را منتظر تماس صوفی بودم اما خبری نشد.
نگران بودم.
چه چیزی انتظارم را می کشید؟
تازه به حسام و صبوری هایش عادت کرده بودم اما حرفهای تلگرافی صوفی نفرتِ دوباره را در وجودم زنده کرد.
بعد از یک روز گوشی روشن شد،صوفی بود
- سارا تو باید از اون خونه فرار کنی،در واقع حسام با نگه داشتن تو میخواد دانیال رو گیر بندازه.
اون خونه به طور کامل تحت نظره.
ابهام داشت دیوانم میکرد
- من میخوام با دانیال حرف بزنم اون کجاست؟
با عجله جواب داد
- نمیشه من با تلفن عمومی باهات تماس میگیرم تا ردمونو نزنن،اون نمیتونه فعلا از مخفیگاش بیاد بیرون..سارا..تو باید از اونجا خارج شی،البته طبق نقشه ی ما.
نقشه؟چه نقشه ای؟
حسام خوب بود،یعنی باید به صوفی اعتماد میکردم؟
اسم دانیال که درمیان باشد،به خدا هم اعتماد میکنم.
ترس همزاد آن روزهایم شده بود و سپری شدن ثانیه ای بدون اضطراب نوعی هنجار شکنی محسوب میشد.
دو تماسش بیشتر از یک دقیقه طول نکشید و تقریبا فقط خودش حرف زد.
دو روز بعد دوباره تماس گرفت تا نقشه ی فرار را بگوید،اما سوالی تمام آن مدت مانند خوره به جانم افتاده بود.
به تندی شروع به گفتن اسلوب نقشه اش کرد،به میان حرفش پریدم
- چرا باید بهت اعتماد کنم؟
از کجا معلوم که همه حرفات دروغ نباشه و نخوای انتقام همه ی بلاهایی رو که دانیال سرت آورده از من بگیری؟
حسام تا اینجاش که بد نبوده
لحنش آرام اما عصبی بود
- سارا،الان وقت این حرفا نیست.
حسام بازیگر قهاریه،اصلا #داعش یعنی دروغ گفتن عین واقعیت.
اگه قرار بود بلایی سرت بیارم،اینکارو تو اون کافه،وسط آلمان میکردم نه اینکه این همه راه به خاطرش تا ایران بیام.
ادامه دارد ....
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چهل_و_سوم ✍ صوفی: - موبایل وتلفن خونت از طریق اون حسام عوضیو
دیگر نمیدانستم چه چیز درست است؟
- شاید درست بگی شایدم نه
تماس را قطع کرد،بدون خداحافظی.
حکم ذره ایی را داشتم که معلق میان زمین و آسمان،دست و پا میزد.
صوفی و حسام هر دو دشمن به حساب می آمدند.
حسامی که برادرم را قربانی خدایش کرد و صوفی که نوید انتقام از دانیال را مهر کرد بر پیشانی دلم.
به کدامشان باید اعتماد میکردم؟حسام یا صوفی؟
شرایط جسمی خوبی نداشتم،گاهی تمام تنم پر میشد از بی وزنی و گاهی چسبیده به زمین از فرط سنگینی ناله میکرد و در این میان فقط صدای حسام بود و عطر چای ایرانی.
آرام به سمت اتاق مادر رفتم.
درش نیمه باز بود،نگاهش کردم پس چرا حرف نمیزد؟
من به طمع سلامتی اش پا به این #کشور گذاشته بودم،کشوری که یک دنیا تفاوت داشت با آنچه که در موردش فکر میکردم.
فکری که برشورهای سازمانی پدر و تبلیغات غرب برایم ساخته بود،اما باز هم می ترسیدم.
زخم خورده حتی از سایهٔ خودش هم وحشت دارد.
مادر تسبیح به دست روی تختش به خواب رفته بود.
چرا حتی یکبار هم در بیمارستان به ملاقاتم نیامد؟مگر ایران آرزوی دیرینه اش نبود؟پس چرا زبان باز نمیکرد؟
صدای در آمد و یا الله گویی بلند حسام پروین را صدا میزد،با دستانی پر از خرید بی حرکت نگاهش میکردم و او متوجه من نبود.
او یکی از حل نشده ترین معماهای زندگیم بود.
فردی که مسلمانیش نه شبیه به داعشی ها بود و نه شبیه به عثمان.
در ظرف اطلاعاتیم در مورد افراد #داعش کلامی جز خشونت،خونخواری، #شهوت و هرزگی پیدا نمیشد و حسام درست نقطه ی مقابلش را نشانم میداد.
مهربانی،صبر،جذبه،#حیا و حسی عجیب از خدایی که تمام عمر از زندگیم حذفش کردم.
صوفی از مهارتش در بازیگری میگفت،اما مگر میشد که این همه حس ملس را بازی کرد؟
نمیدانم شاید اصلا دانیال را هم همینطور خام کرده بود.
اسلام عثمان هم زمین تا آسمان با این جوان متفاوت بود.
عثمان برای القای حس امنیت هر کاری که از دستش برمی آمد،دریغ نمیکرد.
از گرفتن دستهایم تا نوازش،اما حسام هنوز حتی فرصت شناسایی رنگ چشمانش را هم به من نداده ومن آرام بودم،
به لطف سر به زیری و نسیم خنک صدایش.
بعد کمی خوش و بش با پروین،جا نمازی کوچک از جیبش در آورد و به #نماز ایستاد!
⏪ #ادامہ_دارد...
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارب به حق #غدیر و مولای غدیر
با دست علی و مرتضی دستم گیر
تا همره قدسیان فرستم صلوات
فریاد زنم ز فرط شادی تکبیر
#فقط_به_عشق_علي
قلبتان لبریز از حب علی و
#شبتون_علوی
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
💠پيامبرخدا صليالله عليه و آله و سلم
🔺زَيّنوا مجالِسَکُم بِذِکرِ عَليٍّ
🔰همايش و محافل خود را با ذکر و ياد علي(ع) مُزيّن نمائيد.
📙مناقب ابن مغازلي، ص ٢١١
#غدیر
#فقط_به_عشق_علی
ــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
📸 #دیوارنگاره | «به غایبان برسانید»
🔹 اکران جدیدترین دیوارنگاره میدان حضرت ولیعصر (عج) به مناسبت عید سعید #غدیر خم
#فقط_به_عشق_علی
#کلام_ولی
🌸 مثل هشت سال دفاع مقدس
✍ رهبر انقلاب: هم در بلایای طبیعی هم در بلایای غیرطبیعی مثل هشت سال دفاع مقدس، همین حرکت عظیم ایثارگرانه ی مردمی بود که این حماسه ی بزرگ را به وجود اورد. امروز هم همینجور در این قضیه کرونا مشاهده شد.
۱۳۹۹/۰۵/۱۰
#لبیک_یا_خامنه_ای
ــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
دلنوشته همسر شهید:
همسر شهيد بودن، يک حس ويژه است . درعين حال كه همسرت را از دست دادهای ميدانی زنده است . دركنارت است و همراهت است . ميدانی
زندگی ات را نظارهگر است و شاهد تمام آنچه بعد از آن به تو ميگذرد .
گرمای دستش ديگر نيست ولی هميشه دستگيرت است . نيست ولی با شادی ات خوشحال است و با غمت دلگير میشود . قلبش نمیزند ولی هميشه احساسش زنده است و ميتوانی هميشه خانمش باشی . كسی او را پشت سرت نميبیند ولی میدانی محكمترين حامی ات است .
🌷شهید #امیر_سیاوشی شاه عنایتی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
کپی #فقط_به_عشق_علی
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
💌پیامبراکرم صلی الله علیه و آله:
🔹روز #غدیر خم، برترین عید امت من است.
🗓 ۴ روز تا برترین عید امت پیامبر (ص)، #عید_غدیر باقیست...
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصغر نیروی رسمی سپاه بود و به حساب ظاهر و جثه اش نیروی حراست ...
شاید در نگاه اول در همین حد به چشم می آمد و خیلی ها برایش فضای بزرگتری متصور نبودند، اما در دوران فرماندهی شهید حسین همدانی به فرمانده وقت منطقه حلب وصل شد .
● او بود که ظرفیت وجودی اصغر را کشف کرد. وقتی دید اصغر توانمند است و برای هرچه که به او می سپارد از دل و جان مایه می گذارد، او را کنار خودش نگه داشت. مسئولیت لجستیک فرمانده وقت حلب به اصغر سپرده شد فرمانده اش می گفت:
«اصغر! تو کنار من باش و هرجا کاری داشتم تو برام انجام بده. »
● اصغر نیرویی بود که هر فرمانده ای آرزویش را دارد. اگر کاری به او محول می شد، شب و روز برایش یکی می شد. دیگر زمان و مکان برایش معنا نداشت، فقط تلاش می کرد کارش را به نحو احسن انجام بدهد. همین هم حس اعتماد و آرامش فرمانده اش را تامین می کرد .
📎شادی روح شهدا و فرمانده جبهه مقاومت سردار شهید حاج #اصغر_پاشاپور #صلوات
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
مادر شهیدان شمشیری به فرزندان شهیدش پیوست
🔹شهیدان روحالله و غلامحسین شمشیری از شهدای مسجد جزایری اهوازند؛ «بتول بختیار مادرشان سالها در هجرت دو فرزند شهیدش مثل بسیاری از مادران دیگر صبوری پیشه کرد و امروز دارفانی را وداع گفت.
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada