فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢علت نامگذاری #هفته_بسیج چیست؟
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🔻توفیق نماز شب
✨ آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
✍جوانی پدر پیری داشت، شب اول عروسی وقتی با همسرش در اتاقی خلوت کرده بود
▪️ متوجه سرفه مکرر پدرش شد ، از نزد عروس بیرون رفت و پالوده ی سیبی درست کرد و به پدر داد تا سینه ی او نرم شود و سرفه، او را اذیت نکند
▫️جوان گفت وقتی پدرم خوابید از نزدش دور شدم و دیدم میل عجیبی به نمازشب پیدا کردم
▪️با اینکه در طول عمرم نماز شب نخوانده بودم
▫️مشغول نماز شب شدم و تاکنون که 27 سال می گذرد یک شب هم نماز شبم قضا نشده است
🔺این هم نتیجه خدمت و احترام به والدین است
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
📃 #وصیت_نامه شهید:
💠این را بدانید اگر می خواهید چشمتان جمال مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه) را ملاقات کند ،اگر می خواهید لبیک یا حسینتان معنا دار باشد ،اگر می خواهید اعمالتان قبول باشد و فردای قیامت مقابل بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها سرتان افراشته باشد، پشتیبان ولی امر مسلمین #حضرت_آیت_الله_امـام_خــامنه_ای باشـید،که او نوری است از انوار رسـول الله صل الله علیه و آله که بر حـق او ولی و صاحب ماست.
#احمد_اعطایی گرامی باد
ـــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💝📿💝 📿💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صد_و_نهم ✍ به آخرین درب که چندین مرد با شانه هایی لرزان محاص
💝📿💝
📿💝
💝
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_صد_و_نهم
به اصرارِ دانیال عازم هتل شدیم که یکی از آن جوانان نظامی صدایم زد و نایلونی به سمتم گرفت:
- گوشیِ سیده.. خاموشه.. فک کنم شارژش تموم شده...
کیسه را گرفتم و به هتل برگشتیم.
بی صدا وسایلم را جمع میکردمو دانیال اشک ریزان تماشایم میکرد.
تهوع و درد گوشم را کشید و مرا مجبور به افتادن روی تخت کرد.
دانیال با لیوانی آب و قرص کنارم نشست:
- اینا رو بخور...
سارا باید قوی باشی.. فاطمه خانوم تمام چشم امیدش به توئه.. حسام به خواسته ی قلبیش رسید...
و باز بارید...
من قوی بودم.. خیلی زیاد، بیشتر از آنچه فکرش را بکنند...
کم که نبود، خودم آمینِ شهادتش را گفته بودم...
حالا هم باید پایش می ماندم:
- تو از کجا خبر دار شدی؟
نفس گرفت:
- صبح با گوشیش تماس گرفتم. گفت داره میره گشت زنی اما خواست به تو چیزی نگم که نگران نشی...
بعدم گفت تا اذان ظهر برمیگرده..
تو چیزی نپرسیدی، منم چیزی نگفتم.
ولی همه ی حواسم بهت بود که چشم به راهشی.
تا اینکه از ظهر گذشت و هیچ خبری ازش نشد...
منم نگران بودم و مدام به گوشیش زنگ میزدم که میگفت خاموشه...
بصیـــــــــرت
💝📿💝 📿💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صد_و_نهم به اصرارِ دانیال عازم هتل شدیم که یکی از آن جوانان ن
دم دمای عصر وقتی حالِ پریشون و سراغ گرفتن هاتو از حسام دیدم، دیگه خودمم ترسیدم...
از طریق بچه ها سراغشو گرفتم که اول گفتن زخمی شده و برم اونجا...
وقتی که رفتم دیدم زخمی نه.. شهید شده..😭
تمام ثانیه هایِ پریشانیم تداعی شد:
- چجوری شهید شده؟
چانه اش میلرزید:
- با چند نفر رفته بودن واسه گشت زنی ، که متوجه میشن یه عده از #داعشی ها قصد نزدیک شدن به شهر رو دارن...
که باهاشون درگیر میشن...
حسامو دوستاش تا آخرین گلوله ی خشابشون مقاومت میکنن و به مقر خبر میدن...
اما دیگه محاصره شده بودن و تا نیروها برسن، بچه ها شهید میشن
آه از نهادم بلند شد...
پس باز هم حرف غیرت و پاسداری بود.
حداقل خوبیش این بود که من پیکرِ گرمِ شهیدم را دیدم.
- خب داعشی ها چی شدن؟
لبخندش تلخ بود:
- تار و مارشون کردن...
صبح روز بعد به همراه پیکرِ امیر مهدیم، راهی ایران شدیم.
در مسیر مدام اشک ریختم و ناله کردم که قرار بود با سوغات و تبرک کربلا به ایران برگردم...
حالا داشتم حسامِ بی جان را چشم روشنی سرزمین عراق می بردم...
بیچاره فاطمه خانم...
⏪ #ادامہ_دارد...
🕌 در محضر امام روح الله (۱۲۶۸)
خیانت بزرگی است که به ما کردند،مادر ها را منصرف کردند از بچه داری،بچه داری را یک چیز منحطی حساب کردند؛
درصورتی که از دامن همین مادر ها مالک اشتر پیدا می شود.از دامن همین مادر ها حسین بن علی پیدا می شود.از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا می شوند که یک ملت را نجات می دهند.این ها این را منحطش کردند.شما را به یک صورتی میخواهند حفظ کنند.مادر ها را اگر بتوانند به صورت عروسک در آورند.عروسک!که هیچکار نداشته باشد به سرنوشت ملت خودش.
#امام_خمینی
📚صحیفه نور، جلد ۷.صفحه ۴۴۷
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
آنان کہ #حسابشان پاک اسـت
#راحَت می میرند!
و آنها کہ بی #حسابند؛
با شهادت...
📸شهید مدافع حرم #حسن_حزباوی
#ولادت:١٣۶١/٩/١
#شهر:#اهواز
#شهادت:١٣٩٣/٩/١
#سالروز_شهادت
#سالروز_ولادت
ـــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــ
@khamenei_shohada
عجِّل فرج به روی لب و توشهها سیاه
هجران که با شعار به پایان نمیرسد...
▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
▫️مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها
ـــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
#جانم_فدای_رهبرم 💖🌸
در سایه لطف ایزد رحمانیم
بر امر ولی همیشه چون سلمانیم
فرمود به ما مقاومت پیشه کنیم
مرد عملیم و تابع فرمانیم
#لبیک_یا_خامنه_ای✊
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
♥️
رهبـرم!
فرقی نمیکند؛
شلمچه، حلب، موصل... یا
کوچه پس کوچههاے کشور عزیزم ایران؛
سهمِ #بسیـج
دویدن،
پابهپاے انقلاب است🌱
بسیـجی سهمـش را
با جان و دل
ادا خواهد کرد...❣
#هفته_بسیج
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🎒درون کیف مدرسهاش، دو دفترچه کوچک داشت؛
⚫️⚪️یکی از آنها را با کاغذ سفید جلد گرفته بود و دیگری را با کاغذ سیاه؛
📝بعضی وقتها چه در خانه و چه در مدرسه، یکی از آنها را از کیفش بیرون میآورد و چیزهایی داخل آن مینوشت؛
🧐این کار همیشگی او توجه دوستان و همکلاسیهایش را به خود جلب کرده بود.
❓یک روز یکی از همکلاسیهایش در مورد دفترچهها از او سوال کرد؛
➕حیدر جواب داد: اینها دفتر روزانه من هستند؛ کارهای خوبی را که انجام میدهم در دفتر جلد سفید و کارهای بدی را که ناخواسته از من سر میزند، در دفتر جلد سیاه مینویسم.
😳دوستش از شنیدن حرفهای او تعجب کرد و گفت:
«اجازه میدهی نگاهی به نوشتههای داخل آنها بیندازم؟»
➕حیدر کمی فکر کرد و بعد اجازه داد.
صفحات داخل دفتر سفید بسیار کم بود و نوشته داخل آن دیده نمیشد اما صفحات دفتری که جلدش سیاه بود، کامل و تا نیمه پر از نوشته بود؛❗️همکلاسیاش باز هم بیشتر از قبل تعجب کرد.
➕این بار حیدر زودتر از آنکه او سوالش را بپرسد، گفت:
کارهای خوبی را که انجام میدهم بعد از نوشتن پاره میکنم تا غرور مرا نگیرد و همیشه فکر کنم هنوز کار خوبی انجام ندادهام اما کارهای بدم را نگه میدارم تا یادم بماند چقدر بدی کردهام.
#هفته_بسیج گرامبباد
@khamenei_shohada
🕊۲ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم " محمد امین زارع " گرامی باد
#زندگینامہ_شهید
✍ناوبان سوم پاسدار شهیـد محمد امین زارع ۳۱ساله از اهالی روستای سنان ساکن شهرستان فسا و از تکاوران تیپ امام سجاد(ع) نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این شهید عزیز در آبانـماه سال ۱۳۹۴ جهت دفــاع از حرم آل الله حضرت زینب (س) این دعوت را لبیک و عازم سوریه جهت مبارزه علیه تکفریهای داعش میشود.و سرانجام در منطقه حلب و خان طومان برا اثر آلودگی شیمیایی مجروح و جهت سیر مراحل درمان به ایران اعزام میشود.
✍این شهید عزیز پس از تحمل ماهها رنج و سختی بر اثر عارضه شیمیایی سرانجام در تاریخ ۹۵/۹/۲ دعوت حق را لبیک و به خیل همرزمان شهیدش می پیوندد
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات
ـــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
💌#خاطرات_شهدا
شهید ضیایی از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود؛ حمیدرضا به رزمندگان پاکستانی کمکهای مالی میکرد؛ رزمندگان پاکستانی را همچون برادران خودش میدانست و به قومیت و ملیت رزمندگان توجه نمیکرد؛ مدافعان حرم تیپ زینبیون بسیار مظلوم هستند.
حمیدرضا فرمانده قرارگاه نبود بلکه در کنار همین رزمندگان در گرما و سرما میخوابید و در میدان نبرد در صف اول بود؛ با وجود اینکه رابطه صمیمی بین رزمندگان پاکستانی و حمیدرضا برقرار بود اما در خصوص آموزش بسیار رابطه جدی داشتند.زمانی هم که حمیدرضا به تهران میآمد،از حال نیروهایش بیاطلاع نبود و به آنها سر میزد و در صورتی که نیاز به کمک داشتند،کمکشان میکرد.
📀راوے: همرزم شهید #حمیدرضا_ضیایی
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
مقام معظم رهبری:
امام با تشکیل #بسیج،
سرنوشت انقلاب را به دست
جوانان سپرد.
#هفته_بسیج_گرامیباد
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#هفته_بسیج
♦️کی غیرت مردانه ی مابگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد
هرکس که قدم بخاک مابگذارد
بایدسرخویش را به جا بگذارد
#هفته_بسیج بر همه ی
دلاورمردان بسیجی مبارک
#بسیج
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسیج یعنی سینه سپر کردن در برابر خطرها!
رهبر انقلاب: من هم افتخار میکنم که بسیجی باشم...
آغاز #هفته_بسیج گرامی باد.
ـــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
4_5774152177316528233.mp3
3.01M
جایی که حاج حسین یکتا کم آورد
روایتگری :حاج #حسین_یکتا
اردات جوانان کشورهای هند
و پاکستان به شهدای ایران...
ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#شهید_گمنام:
غریب ترین ڪلمه است...
مظلوم ترین ڪلمه...
ڪلمه اے ڪه هزارن هزار درد دارد...
دردهاے ناگفته...
حرف هاے نزده...
بغض هاے سرخورده...
#شهید_گمنام یعنی:🕊
هنوز مادرے منتظر است...
هنوز پدر شڪسته اے امیدوار است...
شهید گمنام یعنے دلتنگے فرزندے براے پدرش ڪه حتے مزار هم ندارد...
یعنے اشک هاے سرد زنے براے گمنام بودن مرد زندگیش...
شهید گمنام یعنے فقط چند استخوان...
یعنے غربت...
یعنے پلاڪے گم شده...
شهید گمنام یعنے مزارے خلوت...
یعنے بے سروصدا اوج گرفتن...
شهیدگمنام یعنے پسرم دیگه بیا...
یعنے پدرم به چند استخوانت هم راضیم فقط بیا...
شهید گمنام یعنے معلوم نیست چگونه شهید شده است؟😭
شهید گمنام یعنے دیگر برنمیگردد...
یعنے بے خبری...
🌷شهید گمنام یعنی:
فدایی
شادی روح همه شهدای گمنام پنج #صلوات
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#معرفی_شهید
#شهید_عبدالحمید_سالاری
🌹تاریخ تولد: ۱۳۵۵
🌹تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۳
🌹محل شهادت: حلب، سوریه
ـــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهید #شهید_عبدالحمید_سالاری 🌹تاریخ تولد: ۱۳۵۵ 🌹تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۳ 🌹محل شهادت: حلب، سوریه
شهید عبدالحمید سالاری سال ۱۳۵۵ در روستای سردر از توابع شهرستان حاجیآباد در استان هرمزگان به دنیا آمد، دوران کودکی تا پایان دوران راهنمایی را در زادگاهش گذراند.
ایشان در ۲۶ مهرماه سال ۱۳۹۴ مصادف با چهارم ماه محرم از طریق بسیج استان سیستان و بلوچستان پس از گذراندن دورههای آموزشی در تهران برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با گروههای تکفیری و داعش عازم شهر دمشق در کشور سوریه میشود و پس از زیارت حرم مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) عازم شهر حلب میشوند تا اینکه در روز سهشنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ مصادف با دوازدهم ماه صفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
پیکر مطهرش پس از ورود به کشور عزیزمان ایران با شکوه خاصی در تاریخ ۱۴ آذرماه ۱۳۹۴ بر روی دستان مردم شهیدپرور بندرعباس تشییع و در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۹۴ در روستای سردر زادگاهش به خاک سپرده شد.
از ایشان دو فرزند به نامهای محمدامین و زهرا به یادگارمانده است
#سالروز_شهادت
ـــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی ⬅️ صلوات خاصه امام حسن عسکری( ع ) ، پدر بزرگوار امام زمان (عج )➡️
به مناسبت میلاد ایشان در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت خواندن تا چهارشنبه ظهر ۵/ ۹ / ۱۳۹۹
❇️ به نیابت از امام زمان( عج ) الشریف، هدیه به امام حسن عسکری( ع) و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد صلوات خاصه امام حسن عسکری( ع ) را که می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا آمار ثبت مجموعه یا ضامن آهو شود و جمع آن توسط متصدی آمار در حرم مطهر امام رضا( ع )ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد تلاوت صلوات خاصه امام حسن عسکری( ع ) در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
♥️متن صلوات خاصه امام حسن عسکری (ع) 👇
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ الصَّادِقِ الْوَفِيِّ النُّورِ الْمُضِيءِ خَازِنِ عِلْمِكَ وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ وَ وَلِيِّ أَمْرِكَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ وَ أَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ
🔸نماد بارز #بسیج، دفاع مقدس است و دفاع مقدس ظهور فرهنگ بسیج بود، ما می بینیم در فضای امروز بالاترین مقام نظام در تمام جلسات رسمی از چفیه استفاده میکند که نماد بسیج است و این چفیه یک تذکر است به تمام افرادی که به بسیج معرفت دارند و کسانی که به بسیج معرفت ندارند و این چفیه دور گردن رهبری یک تذکر است، لذا در دفاع مقدس بسیج یک ظهور عملی کرد و امروز یک سازمان به نام بسیج است، اما مهم تر فرهنگ بسیج است. به همین دلیل بسیج کانونی است که همه ی صنوف و سنین و مشاغل و طوایف را در خود جای داده و این ویژگی بسیج است و این شجره طیبه ای است که امام آنرا کاشت و رهبری آن را رشد داد.
🔹سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💝📿💝 📿💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صد_و_نهم به اصرارِ دانیال عازم هتل شدیم که یکی از آن جوانان ن
💝📿💝
📿💝
💝
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_صد_و_دهم
✍ وقتی به خاک ایران رسیدیم، دیگر دم و بازدمی برایِ قطع شدن نداشتم...
هوایِ ایران پر بود از عطرِ نفسهایِ امیرمهدی...
فاطمه خانم با دیدن من و تابوتِ پیچیده شده در پرچمِ فرزندش، دیگر پایی برایِ ایستادن نداشت.
پدر که مُرد، حتی نشانیِ قبرش را نپرسیدم...
اما حسام همه ی احساسم را زیرکانه تصاحب کرده بود.
و منو دانیالِ بی تفاوت به مرگ پدر، حالا بی تابی مان سر به عرش میکشید محضِ نداشتنِ امیرمهدی...😭
فاطمه خانم به آغوشم کشید و مادرانه صورتم را بوسید:
- زیارتت قبول باشه مااادر
دست به تابوت پسرش کشید و نالید:
- شهادت تو ام قبول باشه ماااادرم...
یکی یه دونه ی من...😭
راستی فاطمه خانم دیگر چیزی برایِ از دست دادن داشت؟
مردهای نظامی پوش با صورت هایی حزن زده تبریک می گفتند و دوستان حسام سینه زنان اشک می ریختند...
ضعف و تماشا، دیدم را تار کرد و خاموش شدم...
نمیدانم چند ساعت را از بودن کنارِ جسمِ بی جانِ حسام محروم ماندم،اما وقتی چشم باز کردم شب بود و تاریکی و سکوت...
رویِ همان تختی که حسام لقمه های نان و پنیر درست و چای هایش را به طعم خدا شیرین میکرد...
چشم چراخاندم، انگار گوشه ی اتاق به نماز ایستاده بود و الله اکبر میگفت...
صدایِ خنده هایش را شنیدم، درست زیر پنجره نشسته بود و دلبری میکرد...💔
این اتاق پر بود از بودن هایش.. از خنده هایش.. از عاشقانه هایِ مذهبی اش...
ته دلم خالی شد...
دیگر نداشتمش...
حالا و من بودمو دیوارهایی که حسرت به دلِ خنده هایش میشدیم...
لبخند روی لبهایم نشست، خوب بود که چیزی به انتهایم نمانده بود و باز دیدم همان اخمهایش را وقتی که از کاسه ی کوچک عمرم میگفتم...
روی تخت نشستم که چشمم در آن تاریکی محض، به برادر همیشه نگران و خوابیده رویِ زمینِ اتاقم افتاد...
آرام به سمتِ میزِ گوشه ی اتاقم رفتم.
باید عکسهایش را میدیدم...
قلبم تپش نداشت...💔
بصیـــــــــرت
💝📿💝 📿💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صد_و_دهم ✍ وقتی به خاک ایران رسیدیم، دیگر دم و بازدمی برایِ ق
گوشی را برداشتم و یک به یک یادگاری هایمان را چک کردم.
از اولین روز عقدمان تا آن شبِ اربعین...
از اولین شانه به شانه شدن هایمان تا آخرین عاشقانهایِ حسینی مان...💔
چمدانِ چسبیده به دیوار را باز کردمو موبایل خونی و پیچیده در نایلونِ حسام را درآوردم.
خاموش بود.
به شارژ زدمو روشنش کردم.
دوست داشتم گالریش را چک کنم. حتما پر بود از عکسهایِ دو نفره مان...
باز کردم...
خالی از عکسهایِ دو نفره و مملو از عکسهای مذهبی و شهدا...
دلم گرفت.. او از اول هم برایِ من نبود😔
فایل فیلمهایش را باز کردم و یک نگاهی کلی انداختم...
حدسش سخت نبود.
مداحی.. روضه...
تصویر از حرم تا الی آخر...
قصد خروج از فایلِ کلیپ ها را داشتم که ناگهان فیلمی توجه ام را جلب کرد.
حس خوبی نداشتم...
هنذفری را داخل گوشهایم گذاشتم تا با صدایش دانیال را بیدار نکنم.
فیلم پخش شد و نفسم قطع...
حسام بود...
لحظاتِ آخر، قبل از شهادت💔
تکانهایِ شدید ونامرتب گوشی نشان میداد که به سختی آن را در دستش گرفته...
گاهی صورتش در کادر بود، گاهی نه...
اما خس خس صدا و کلماتِ تکه تکه اش در میانِ همهمه ی ناجوانمردانه ی گلوله ها، به خوبی شنیده میشد:
- سلام سارایِ من...
ببخش که دیشب ناراحتت کردم.. به خدا، از دهنم پرید.. و اِلا هیچی نمیگفتم....
الان محاصرمون کردن.. بقیه بچه ها پریدن.. اما من هنوز دارم دست و پا میزنم...
خشابامون خالیه و دیگه هیچ گلوله ای نمونده...
ولی الاناست که نیروهایِ خودی برسن...
بانو! میدونم وقتی گوشی به دستت برسه، به امید دیدن عکسامون زیرو روش میکنی...
نگرد، هیچی توش نیست...
آخه ما مذهبی ها عکس ناموسمونو این تو نگه نمی داریم...
موبایله دیگه، یه وقت دیدی گم شد...
پس نذار به پایِ بی علاقگیم...که به اندازه ی تک تک نفهسایِ عمرم دوستت دارم...
اما یه سی دی تو کشویِ اتاقمه که پر از عکسای خودمونه...
⏪ #ادامہ_دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببار بارون
دلمداغون
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada