🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی 21 مهر سال 59 هجري شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و میشود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.
👇👇👇👇
در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیقه اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کردهایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعتها تنظیم کردهایم.
👇👇👇👇👇
ساعت 5:47 اذان صبح
امام #حسین علیهالسلام، بعد از نماز صبح برای اصحابشان سخنرانی کرده آنها را به صبر و جهاد دعوت کردند.
و بعد دعا خواندند:
«اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا! تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
▪️طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
حدود ساعت 6
▪️امام حسین علیه السلام دستور دادند تا اطراف خیمهها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر شوند.
ساعت 7:06 طلوع آفتاب
▪️کمی بعد از طلوع آفتاب، امام سوار بر شتری شدند تا بهتر دیده شوند. روبهروی سپاه کوفه رفته و با صدای بلند برای آنها خطبهای خواندند. صفات و فضایل خودشان، پدر و برادرشان را یادآوری کردند و اینکه کوفیان به ایشان نامه نوشتهاند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داده و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسیدند که مگر آنها او را دعوت نکردهاند؟! آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کردند که حجت را بر آنها تمام کردهاند. یکی از سران جبهه مقابل از #امام پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمیرهاند؟ اینجا #امام آن جمله معروفشان را فرمودند:
«أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه...
فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی #امام علیه السلام حدوداً نیم ساعت طول کشیده است.
حدود ساعت 8
▪️بعد از سخنرانی #امام علیه السلام، چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی #بُرَیر که «سید القرآء» آقای قرآن خوانهای کوفه بود #الفتوح و به روایتی #زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.
بعد از سخنان #زهیر و #بریر، #حضرت فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادند.
چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله #حُر، فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
حدود ساعت 9
▪️روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل میکند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه #امام علیه السلام رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. #امام به یارانشان فرمودند:
«اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چارهای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمیدانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی، با تعداد کشتگان حمله اول 50 نفر ذکر شده است.)
حدود ساعت 10
▪️بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. #امام_حسین علیه السلام نگاهی به او کرده و فرمودند:
«به گمانم حریف کشندهای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام #حسین علیه السلام حمله کرد؛ اما #حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند.
همزمان شمر به جناح چپ سپاه #امام علیه السلام حمله برد. #زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت، بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه #امام علیه السلام را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان #امام علیهالسلام، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده است.