eitaa logo
بیّنات
1.4هزار دنبال‌کننده
64.2هزار عکس
49.5هزار ویدیو
437 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
زمین‌ چشم تماشا‌ شد، امام‌ عسکری آمد بهشت آرزوها شد، عسـکری آمد هوای‌ سامره‌ گلپوش‌ از عطر نفسهایش گل‌ایمان شکوفا شد، امام‌ عسکری آمد میلاد حجت خداوند، امام حسن عسڪری علیه السلام بر شما مبارڪ https://eitaa.com/Bayynat
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴  طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی 21 مهر سال 59 هجري شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می‌شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرف‌های مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. 👇👇👇👇 در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیقه اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده‌ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعت‌ها تنظیم کرده‌ایم. 👇👇👇👇👇 ساعت 5:47 اذان صبح امام علیه‌السلام، بعد از نماز صبح برای اصحابشان سخنرانی کرده آن‌ها را به صبر و جهاد دعوت کردند. و بعد دعا خواندند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا! تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری» ▪️طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند. حدود ساعت 6 ▪️امام حسین علیه السلام دستور دادند تا اطراف خیمه‌ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر شوند. ساعت 7:06 طلوع آفتاب ▪️کمی بعد از طلوع آفتاب، امام سوار بر شتری شدند تا بهتر دیده شوند. روبه‌روی سپاه کوفه رفته و با صدای بلند برای آنها خطبه‌ای خواندند. صفات و فضایل خودشان، پدر و برادرشان را یادآوری کردند و این‌که کوفیان به ایشان نامه نوشته‌اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داده و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسیدند که مگر آنها او را دعوت نکرده‌اند؟! آن‌ها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کردند که حجت را بر آن‌ها تمام کرده‌اند‌. یکی از سران جبهه مقابل از پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی‌رهاند؟ این‌جا آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی علیه السلام حدوداً نیم ساعت طول کشیده است. حدود ساعت 8 ▪️بعد از سخنرانی علیه السلام، چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی که «سید القرآء» آقای قرآن خوان‌های کوفه بود و به روایتی (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند. بعد از سخنان و ، فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادند. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله ، فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند. حدود ساعت 9 ▪️روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می‌کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه علیه السلام رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. به یارانشان فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره‌ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی‌دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی، با تعداد کشتگان حمله اول 50 نفر ذکر شده است.) حدود ساعت 10 ▪️بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. علیه السلام نگاهی به او کرده و فرمودند: «به گمانم حریف کشنده‌ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد. بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام علیه السلام حمله کرد؛ اما و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. هم‌زمان شمر به جناح چپ سپاه علیه السلام حمله برد. و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت، بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه علیه السلام را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان علیه‌السلام، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده است.
حدود ساعت 11 بعد از این حملات، دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران دادند. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی «در مقابل نگاه شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام علیه السلام را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».   ▪️یک بار هفت نفر از اصحاب در محاصره واقع شدند، حضرت علیه‌السلام محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. ساعت 12:50 هنگام اذان ظهر  ▪️ موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند که حضرت خطاب به اصحاب گفتند: یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر صلی الله علیه و آله قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت، اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و به شهادت رسید. علیه‌السلام از شهادت حبیب متاثر شدند و برای اولین بار در روز عاشورا گریستند. رو به آسمان کرده و گفتند: «خدایا! رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.» ▪️  علیه السلام نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواندند. گروهی از اصحاب به حضرت اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته‌اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» حدود ساعت 13 ▪️سی نفر از اصحاب علیه السلام تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین علیه السلام بود. البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرده و فرمودند: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»  حدود ساعت 14   ▪️عاقبت امام حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام تنها ماندند. عباس علیه السلام اجازه میدان خواست، اما او را مامور رساندن آب به خیمه‌ها کردند. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس علیه السلام در حالی‌که با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. علیه السلام برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزشان گریه کرده و فرمودند: «اکنون دیگر پشتم شکست.»  حدود ساعت 15 ▪️  علیه‌السلام به طرف خیمه‌ها برگشتند تا خداحافظی کنند، هم‌چنین پیراهنشان را پاره پاره کرده و پوشیدند تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌شان نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اشان علی اصغر را به میدان برده تا او را سیراب کنند، که شش ماهه به تیر حرمله به شهادت رسید. ▪️  علیه السلام به میدان رفتند، اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله حضرت آمدند. بعد از شهادت علیه‌السلام، بر پیکر مبارکشان جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. ▪️در مقاتل نوشته‌اند: زمانی که حسین علیه السلام در آستانه شهادت بودند، اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن دوید و به طرف مقتل آمد، اما او را در بغل عمویش کشتند. حضرت ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!» ساعت 16:06 اذان عصر ▪️وقت شهادت علیه السلام را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین(علیه السلام) کشته شود، شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کسی را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب علیه السلام فرو برد ...»