eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.7هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
354 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌ برای‌داشتنت‌با‌دنیا‌میجنگم😍😘❤️ ‌‌‌‌‌ ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_447 ارغوان از وقتی با اوا جور شده بود حتی چن درجه هم از اوا خل و
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 عه؟چطوره که با عماد خان دوساعت داشتی حرف میزدی واگه ما نمیومدیم معلوم نبود تا کی ادامه پیدا میکرد،ولی حالا که به ما ریید اسمون تپید؟ در کمال ارامش رفتم پیشش ن و گفتم: خودت میگی عماد! لبای ارغوان مثل یه خط صاف شد: اوکی خودمون فهمیدیم دیگه نمینواد ادامه بدی وعین یه بچه خوب دراز کشید و پتو کشید روش که اوا زد رو شونه هاش و گفت: پاشو ارغوان،بخوابد یعنی کم اوردی و این عروس پروتون بهت غلبه کرده،پاشو! نیشگونی از بازوی اوو گرفتم: اخرش نفهمیدم تو خواهر منی یا دشمن من! با قیافه گرفته نفسشو فوت کرد تو صورتم! باعث ننگه اما متاسفانه خواهریم! وزد زیر خنده وارغوان روهم بخنده انداخت که نتونستمننندم و با خنده دراز کشیدم: شب بخیر! سرانجام اوا هم تسلیم شد زراز کش گفت: -میخوابم چون فردا قراره برگردیم تهران،وگرنه تاصبح میخواستم پارازیت بندازم ومانع ازخوابیدنت بشم! با این حرفش با ذوق گفتم: واقعا؟یعنی بالاخره میخوایید برید؟ سریع جواب داد: - اره فردا ما برمیگردیم چون بیشتر از این نمیشه تحملت کنم،شماهم چن روز دیگه که عماد کارش تو دانشگاه تموم بشه بر میگردین! حسابی شارژ شدم از این حرفش: 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
هیشکی نمیتونه جای توی قلبم بیاد 🥰😉❤️
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 #دلبر_من😍 #جلد_دوم_استاد_مغرور_من #قسمت_7 حتی یه املت مشتی! مق
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 😍 _ماشالا، ماشالا چقدر شما دوتا بهم میاید! مثل همیشه فقط نگاهش کردم و بعد هم زل زدم به بابای خوبم! همه چی زیر سر این پدر خوش خیال من بود که فکر میکرد من تسلیم میشم و جواب مثبت میدم به حامی و تهشم تو یکی از اتاقای این خونه زندگی میکنیم! با سکوت من حرفای ازدواج من و حامی هم خیلی زود تموم شد و چند دقیقه بعد سفره ناهار پهن شد. با وجود اینکه من خیلی دل خوشی نداشتم از این قضایا اما نمیتونستم منکر زحمتای زن عمو بشم، اون درست مثل یه مادر من و تر و خشک کرده بود و هیچوقت بین من و حامی فرق نذاشته بود و با همین کارهاش باعث شده بود تا من هیچ وقت جای خالی مادرم و حس نکنم! سر سفره نشستیم و مشغول خوردن زرشک پلوی بی نظیر زن عمو شدیم، همه چی خوب بود الا نگاه های مهربونش به من که بدجوری معذبم میکرد! درست مثل مادر شوهرا تو مراسم خواستگاری زل زده بود بهم و غلط نکنم داشت من و تو رخت عروس و احتمالا بعدش هم تو زایشگاه واسه به دنیا آوردن نوه هاش میدید که هر چند ثانیه یبار لبخندی عمیق میزد و غذا خوردن یادش رفته بود! بالاخره به هر ترتیبی که بود غذام و خوردم و از سر سفره پاشدم: _دستت درد نکنه زن عمو خیلی خوشمزه بود، با اجازتون من میرم خونه یه کم استراحت کنم. و اومدم خونه... خونمون نقلی بود و یه سالن جمع و جور داشت و سمت راستش آشپزخونه و اتاق کوچیک من قرار داشتن. این خونه با اینکه کوچیک بود اما واسه زندگی دو نفره من و بابا کافی بود و صفایی داشت! شالم و از سرم برداشتم و رفتم تو اتاق، جلو آینه نگاهی به خودم انداختم، ته آرایش صبحم هنوز باقی بود و مژه هام همچنان آغشته به ریمل و کرم پودر کم و بیش رو پوستم پیدا بود. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
درد و درمان منی آرامش جان منی 😍😘💕❣💕🍃
قربونت بشم من شدی منبع آرامش و انرژی من شدی دلیل تپش قلبم بمونی تا ابد برام عشقم😍😘❤️💕❣💕
امـــــروز دوستـــــٺ دارم فـــــردا دوبــــــــــــاره بیشتـــــــر دوستـــــٺ دارم فــَـــردای فــــَـرداهـا نیـــــــــز حتّٰے اگـــــر هیچـوقـــت نخـــــواهے امـ نخـــــوانے امـ نبینـــــے امـ مـــــن بـاز تمـــــام روزهـای آینــــده تـو را همچون گذشته دوســٺ خواهم داشـٺ😍😘❤️🧡❤️🍃
حــــس خـوب يعـــــنى❣ بودنت کنار من و تـوی زندگــيم😍😘💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
تو گل گاوزبون منی بوسات نعناییه، بغلت عطر نرگس داره ، لبات طعم عسل😋 چشمات به زیبایی گل رز، صدات مثل صدای آب و نسیم بهاریه وجود تو سرشار از آرامشه عشق مهربونم😍😘 ┄•●❥ @Cafe_Lave
نمیدونم چی شد❣ یهو از کجا وارد زندگیم شدی ❣ فقط میدونم ❣ هیچکس برام تو نمیشه ❣ تو خاص ترین فرد زندگیمی😍😘🧡 ┄•●❥ @Cafe_Lave
❣ بسیاربیشتر از آنچه ❣ در باور توست ❣ بسیار بیشتر از آنچه ❣ در توان من است 😘😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave