#دروغ
#رجال
#راویان_عامه (راویان حدیث اهل تسنن)
آیا می دانید از دیدگاه #رجالیان عامه ، #دروغگو تر از راویان حدیث وجود ندارد؟
آیا می دانید از دیدگاه آنان، #راستگوترین راویان حدیث #راویان_شیعه می باشند؟
عبارت زیر را بخوانید:
صحیح مسلم ج1 : باب الْكَشْفِ عَنْ مَعَايِبِ رُوَاةِ الْحَدِيثِ وَنَقَلَةِ الأَخْبَارِ وَقَوْلِ الأَئِمَّةِ فِى ذَلِكَ.
وَحَدَّثَنِى مُحَمَّدُ بْنُ أَبِى عَتَّابٍ قَالَ حَدَّثَنِى عَفَّانُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ الْقَطَّانِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَمْ نَرَ الصَّالِحِينَ فِى شَىْءٍ أَكْذَبَ مِنْهُمْ فِى الْحَدِيثِ.
...
قَالَ ابْنُ أَبِى عَتَّابٍ فَلَقِيتُ أَنَا مُحَمَّدَ بْنَ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ الْقَطَّانِ فَسَأَلْتُهُ عَنْهُ فَقَالَ عَنْ أَبِيهِ لَمْ تَرَ أَهْلَ الْخَيْرِ فِى شَىْءٍ أَكْذَبَ مِنْهُمْ فِى الْحَدِيثِ.
قَالَ مُسْلِمٌ يَقُولُ يَجْرِى الْكَذِبُ عَلَى لِسَانِهِمْ وَلاَ يَتَعَمَّدُونَ الْكَذِبَ.
یعنی: مسلم می گوید: عمدا دروغ نمی گفتند، ولی نخواسته زیاد دروغ بر زبانشان جاری می شد.
اگر کامل تر ترجمه کردید بفرستید تا برای بقیۀ دوستان هم ارسال کنم. (چون بیشتر از این وقت ندارم)
و اما سند راستگویی شیعیان را خواهم گفت
@DUROUS_ALSHABAB
#رجال
#اصل#عدالت
#علامه_حلی
#آیت_الله_خویی
#نقد انتساب اصالة العدالة به علامه حلی با استفاده از کتب اصولی علامه
آیا علامه در تعدیل راویان حدیث به اصل عدالت عمل می کرد؟ با وجود این که علامه خبر واحد را حجت میداند اما نسبت به راوی شرایطی مثل عدالت را شرط کرده است. این در صورتی است که راوی مسلمان باشد و جرح و تعدیلی [مجهول]
در مورد او نقل نشده باشد.
برخی معتقدند که علامه به اصل عدالت عمل کرده و راوی را تعدیل میکند.
در معجم رجال الحدیث ج ۲، ص ۳۲۸ اثر #آیت_الله_خویی در ترجمه احمد بن محمد بن یحیی عطار قمی چنین آمده است:
والثاني: تصحيح العلامة، في الفائدة الثامنة من الخلاصة ... ويرده - ما مر - من أن تصحيح العلامة مبنى على بنائه على أصالة العدالة ....
(دوم، تصحیح علامه در فایده هشتم از خلاصه است .... و این نظر مردود است؛ زیرا تصحیح علامه مبتنی بر مبنای او بر اصالت عدالت است .......)
نتیجه چنین تفکری، عدم حجیت توثیقات علامه در رجال خواهد بود.
پاسخ:
این که حقیقت عدالت چیست سه دیدگاه وجود دارد:
یکی، حسن ظاهر
دیگری، اصالت عدالت یعنی وجود ایمان و عدم ظهور فسق
و سوم، ملکه نفسانی کسی که به مبنای سوم معتقد باشد قطعاً اصل عدالت نزد او معتبر نخواهد بود.
علامه در تعریف عدالت در تهذيب الوصول، ص ۷۸ چنین نوشته است:
والعدالة كيفية نفسانية راسخة، تبعث على ملازمة التقوى والمرؤة، ويقدح فيها فعل الكبيرة، والاصرار على الصغيرة، وتعود بالتوبة ...
( عدالت کیفیت نفسانی راسخ در نفس است که موجب ملازمت با تقوا و مروت است. و انجام گناه کبیره و اصرار بر گناه صغیره به عدالت ضربه می زند و این عدالت با توبه بر می گردد.)
پس علامه معنای عدالت را ملکه نفسانی میداند از این رو اصل عدالت در نظر او اعتباری ندارد.
شاهد دوم:
علاوه بر این علامه خبر مجهول الحال را در مواردی حجت ندانسته است. (همان ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الاقوی المنع ...)
در صورتی که اگر مبنای او در تعدیل راویان حدیث، اصل عدالت بود باید خبر مجهول را حجت می دانست.
علامه در مبادی الوصول می نویسد:
بر خلاف ابو حنیفه روایت مجهول الحال پذیرفته نیست؛ زیرا عدم فسق در پذیرش روایت شرط شده است و این شرط مورد جهل است و جهل به شرط مستلزم جهل به مشروط خواهد شد.
(مبادی الوصول، ص ۲۰۸: ولا تقبل رواية المجهول حاله، خلافاً لأبي حنيفة؛ لأن عدم الفسق شرط في الرواية، وهو مجهول، والجهل بالشرط يستلزم الجهل بالمشروط.)
نیز
علامه در تهذیب میگوید
آیا روایت شخص مجهول پذیرفته میشود؟ نظر قوی تر منع از پذیرش است. ( تهذيب الوصول، ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الأقوى المنع ..)
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB