#مقایسه_ای_بین_سیوطی_و_شرح_ابن_عقیل در باب #أفعال_ناقصه:
#قسمت_اول:
1- #إبن_عقیل در شمارش #أفعال_ناقصه به #اختلاف مطرح در #اسمیّت و #حرفیّت «#لیس» اشاره کرده و قائلین به #حرف_بودن_لیس را نام برده است. ولی #سیوطی متذکر این نکته نشده است.
(#أدله و #نقد این قول را در #شرح_قطر_الندی ببینید.)
2- #إبن_عقیل در توضیح #أفعالی که به نحو #مشروط عمل می کنند می گوید: ممکن است بر #نفی یا #نهی_تقدیری تکیه کنند و برای توضیح به آیه «تالله تفتأ تذکر یوسف» مثال می زند که خود این آیه برای مبتدیان از آیات مشکل قرآنی است. ولی #سیوطی این نکته را بیان نمی کند.
3-#سیوطی به طور اجمالی به بررسی #صرفی #زال پرداخته و متذکر شده که #زال_یزال از #افعال_ناقصه است نه سایر ریشه ها، ولی #این_عقیل این نکته را بیان ننموده است. (#شرح_الأشمونی به طور دقیق تر و مفصل تری به بررسی ریشه ای و صرفی این افعال پرداخته است.)
4- #ابن_عقیل معنای #بات و #ظل و #أضحی و #أمسی و #أصبح و #لیس را دقیق تر بیان نموده است.
5- #صرف_أفعال_ناقصه در #شرح_إبن_عقیل به نحو مفصل تر و با بیان مثال های مستند بیشتری، شرح شده است.
6- شرح #توسط_خبر بین #فعل_ناقصه و #إسم آن در #شرح_إبن_عقیل بیشتر و کامل تر بیان شده است.
7- آیا #تقدیم_خبر بر #دام به تنهایی (لا أصحبك ما قائما دام زيد) جایز است؟ این بحث را #سیوطی مطرح نکرده است ولی #إبن عقیل توضیح داده است.
8- آیا #نقدیم_خبر بر خودِ #فعل_ناقصه، نه بر #ما نافیه، جایز است؟ «ما قائما زال زيد» و «ما قائما كان زيد»
این مسأله هم در #شرح_إبن_عقیل آمده است ولی در #البهجة_المرضیة_سیوطی نیامده است.
9- در بحث #تقدیم_خبر_لیس بر خودِ #لیس، مبنای استدلال به آیه «ألا یوم یأتیهم لیس مصروفا...» و کیفیت استدلال به این ایه، در #شرح_سیوطی نیامده است ولی در #شرح_إبن_عقیل بیان شده و #قاعده_نحوی « لا يتقدّم المعمول إلا حيث يتقدّم العامل» شرح داده شده است، خصوصا با #حاشیه_محمد_محیی_الدین_عبدالحمید.
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#قرآن
#نقد_ترجمه_های_مشهور
#نقش_جار_و_مجرور در معنای فعل
برخی از ترجمه ها از آیۀ «قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا» (آل عمران : 183)
#آدینه_وند و #مکارم : گفتند: «خداوند از ما پيمان گرفته» (نقد: #إلی به معنای #مِن، در حالی که #عهد_إلی به معنای أوصَی (العین، خلیل - اساس البلاغة، زمخشری) یا أمَرَ (مجمع البحرین، طریحی) است.
#الهی_قمشه_ای : « گفتند: خدا از ما پيمان گرفته» (#نقد: همانند ترجمۀ قبل)
#فولادوند : « گفتند: «خدا با ما پيمان بسته» (#نقد: مثل قبلی. با این تفاوت که #إلی را به معنای #مع دانسته است.)
#مشکینی : « گفتند: همانا خداوند (در كتابهاى آسمانى) به ما سفارش كرده» (#نقد: ترجمه اش #صحیح است جز اینکه مطلب داخل () اضافه است و نیازی به آن نیست.)
#انصاریان : «گفتند: خدا به ما سفارش كرده است» (#ترجمۀ_صحیح )
@DUROUS_ALSHABAB
#قرآن
#نقد_ترجمه_های_مشهور
#نقش_لام_قسم
#حرکت_انواع_لام قسم و جرّ و امر
برخی از ترجمه ها از آیۀ «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ » (عنکبوت: 3)
#مقدمه :
#لام در #لیعلمن در هر دو مرد، #مفتوح و #لام_جواب قسم است نه #لام_تعلیل
#فولادوند : «و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد.» ( #نقد : ذکر کلمۀ (تا) در ترجمه می فهماند ایشان لام قسم را با لام تعلیل که مکسور است اشتباه گرفته اند.)
#مشکینی : « بى ترديد كسانى را كه پيش از آنها بودند (طبق سنّت جاريه خود به توجيه تكليف) آزموديم پس بى ترديد علم ازلى خداوند درباره كسانى كه راست گفتند تحقق مى يابد و درباره دروغگويان (نيز) تحقق مى يابد، و صدق راستگويان و كذب دروغگويان ظاهر مى گردد.» ( #نقد : اگر چه لام مفتوح را #صحیح ترجمه نموده است، ولی دارای اضافاتی است که دلیلی بر آنها نداریم مثل آنچه در متن پر رنگ شده است. نیز ترجمۀ #یعلم صحیح #نیست.)
#انصاریان :در حالى كه يقيناً كسانى را كه پيش از آنان بودند، آزمايش كرده ايم [پس اينان هم بى ترديد آزمايش مى شوند]، و بى ترديد خدا كسانى را كه [در ادعاى ايمان] راست گفته اند مى شناسد، و قطعاً دروغگويان را نيز مى شناسد. (#نقد : ظاهرا اشکالی در ترجمه #نیست جز اینکه ترجمۀ داخل() ضروری نمی باشد.)
#مکارم : ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان مى كنيم)؛ بايد علم خدا درباره كسانى كه راست مى گويند و كسانى كه دروغ مى گويند تحقق يابد! ( #نقد : لیعلمن را #فعل_امر ترجمه نموده است. در حالی که #لام_امر باید #مکسور باشد، و در زمان اتصال به #فاء و #واو نیز #ساکن می شود. دارای ()غیر ضروری نیز می باشد. نیز وجه #تکرا_فعل_لیعلمن مورد #غفلت قرار گرفته و در ترجمه حذف شده است.)
#اشکال_مشترک : ممکن است #یعلم یه معنای #جدا_کردن و #متمایز_ساختن باشد. (شرحش را در پیام بعدی ببین. ...)
#رضایی : و بيقين كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم، و حتماً خدا كسانى را كه راست گفته اند معلوم مى دارد (و شناخته مى شوند،) و البتّه دروغگويان را (نيز) معلوم مى دارد. ( #نقد : ترجمه #صحیح است.)
@DUROUS_ALSHABAB
#قرآن
#ترجمه آیه 138 سورۀ #البقرة
#مصدر_منصوب
#صِبغَة (1)
#نقد_ترجمه_های_مشهور
سورۀ بقره آیۀ 138: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُون»
#فولادوند : «اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوش نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم.»
#نقد:
اضافه کرده عبارت (این است) در ابتدای آیه بدین معناست که ایشان «صبغة الله» را خبر برای مبتدای مقدر پنداشته اند. در حالی که #صبغةَ اللهِ منصوب است نه مرفوع.
#مشکینی : « (آرى ايمان دلهاى ما) رنگ آميزى خدايى است و كيست كه رنگ آميزيش بهتر از خدا باشد؟ و ما پرستندگان اوييم.»
#نقد:
ذکر واژۀ (آری) هیچ دلیلی ندارد. تقدیر (ایمان دلهای ما) نیز بی دلیل است. ضمن اینکه قرینه ای بر حذف آن نداریم.
ظاهر عبارت ایشان -(ایمان دلهای ما رنگ آمیزی خدایی است)- نیز این است که صبغة الله خبر برای مبتدای مقدر است. در حالی که صبغة منصوب است.
#مکارم : «رنگ خدايى (بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام؛) و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مىكنيم.»
#نقد:
ترجمه (رنگ خدایی بپذیرید) مقبول است. زیرا گاهی مفعول مطلق نائب فعل امر است (قبلا دربارۀ #مفعول_مطلق_نائب_فعل امر نوشته ام.)
(من أحسن) برای سؤال از شخص است نه سؤال از رنگ، بنابر این ترجمۀ ( چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟!) صحیح نمی باشد.
عابدون اسم فاعل است ولی به صورت فعل مضارع ترجمه شده است.
ترجمه های زیر نزدیکتر به صحت است:
#انصاریان : « [به يهود و نصارى بگوييد:] رنگ خدا را [كه اسلام است، انتخاب كنيد] و چه كسى رنگش نيكوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش كنندگان اوييم.»
#رضایی : «رنگ خدايى (بپذيريد.) و خوش رنگتر از خدا كيست؟ و ما تنها پرستشكنندگان اوييم.»
البته اضافه کردن عبارت (به يهود و نصارى بگوييد) در ترجمۀ آقای انصاریان بی دلیل است.
هر دو ترجمه صبغة الله را به معنای امر گرفته اند که صحیح است.
توضیح واژۀ #صبغة .....
@DUROUS_ALSHABAB
#رجال
#اصل#عدالت
#علامه_حلی
#آیت_الله_خویی
#نقد انتساب اصالة العدالة به علامه حلی با استفاده از کتب اصولی علامه
آیا علامه در تعدیل راویان حدیث به اصل عدالت عمل می کرد؟ با وجود این که علامه خبر واحد را حجت میداند اما نسبت به راوی شرایطی مثل عدالت را شرط کرده است. این در صورتی است که راوی مسلمان باشد و جرح و تعدیلی [مجهول]
در مورد او نقل نشده باشد.
برخی معتقدند که علامه به اصل عدالت عمل کرده و راوی را تعدیل میکند.
در معجم رجال الحدیث ج ۲، ص ۳۲۸ اثر #آیت_الله_خویی در ترجمه احمد بن محمد بن یحیی عطار قمی چنین آمده است:
والثاني: تصحيح العلامة، في الفائدة الثامنة من الخلاصة ... ويرده - ما مر - من أن تصحيح العلامة مبنى على بنائه على أصالة العدالة ....
(دوم، تصحیح علامه در فایده هشتم از خلاصه است .... و این نظر مردود است؛ زیرا تصحیح علامه مبتنی بر مبنای او بر اصالت عدالت است .......)
نتیجه چنین تفکری، عدم حجیت توثیقات علامه در رجال خواهد بود.
پاسخ:
این که حقیقت عدالت چیست سه دیدگاه وجود دارد:
یکی، حسن ظاهر
دیگری، اصالت عدالت یعنی وجود ایمان و عدم ظهور فسق
و سوم، ملکه نفسانی کسی که به مبنای سوم معتقد باشد قطعاً اصل عدالت نزد او معتبر نخواهد بود.
علامه در تعریف عدالت در تهذيب الوصول، ص ۷۸ چنین نوشته است:
والعدالة كيفية نفسانية راسخة، تبعث على ملازمة التقوى والمرؤة، ويقدح فيها فعل الكبيرة، والاصرار على الصغيرة، وتعود بالتوبة ...
( عدالت کیفیت نفسانی راسخ در نفس است که موجب ملازمت با تقوا و مروت است. و انجام گناه کبیره و اصرار بر گناه صغیره به عدالت ضربه می زند و این عدالت با توبه بر می گردد.)
پس علامه معنای عدالت را ملکه نفسانی میداند از این رو اصل عدالت در نظر او اعتباری ندارد.
شاهد دوم:
علاوه بر این علامه خبر مجهول الحال را در مواردی حجت ندانسته است. (همان ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الاقوی المنع ...)
در صورتی که اگر مبنای او در تعدیل راویان حدیث، اصل عدالت بود باید خبر مجهول را حجت می دانست.
علامه در مبادی الوصول می نویسد:
بر خلاف ابو حنیفه روایت مجهول الحال پذیرفته نیست؛ زیرا عدم فسق در پذیرش روایت شرط شده است و این شرط مورد جهل است و جهل به شرط مستلزم جهل به مشروط خواهد شد.
(مبادی الوصول، ص ۲۰۸: ولا تقبل رواية المجهول حاله، خلافاً لأبي حنيفة؛ لأن عدم الفسق شرط في الرواية، وهو مجهول، والجهل بالشرط يستلزم الجهل بالمشروط.)
نیز
علامه در تهذیب میگوید
آیا روایت شخص مجهول پذیرفته میشود؟ نظر قوی تر منع از پذیرش است. ( تهذيب الوصول، ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الأقوى المنع ..)
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB