eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.6هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️سخنرانی استاد عالی 🎬موضوع: داستان سید محمد باقر شفتی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅 ✍ خوبی هیچ‌وقت از بین نمی‌رود 🔹دو برادر باهم در مزرعه خانوادگی كار می‌كردند. یكی از آن‌ها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. 🔸شب كه می‌شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را باهم نصف می‌كردند. 🔹یک روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت:‌ درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم. ولی او خانواده بزرگی را اداره می‌كند. 🔸بنابراین شب كه شد یک كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. 🔹در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد: درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم. من سروسامان گرفته‌ام. ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده‌اش تأمین شود. 🔸بنابراین شب كه شد یک كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. 🔹سال‌ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی است. 🔸تا آن كه در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند. آن‌ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی‌آنكه سخنی بر لب بیاورند كیسه‌هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند. 🔹خوبی هیچ‌وقت در دنیا و آخرت از بین نمی‌رود. از خوب به بد رفتن به فاصله لذت پريدن از يک نهر باريک است. اما برای برگشتن بايد از اقيانوس گذشت! ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆داستان پادشاه مهربان و آشپز ✨چنان چه آورده اند که: یکی از ملوک که به سِمَت رفق و تلطّف موسوم بود، مطبخی خود را گفت که از برای وی فلان نوع از طعام پزد و در آن تکلّف بسیار به جای آورد. 🔅مطبخی آن طعام ترتیب داده به انواع دیگر از اطعمه به نظر درآورد. سلطان بر آن طعام که خود فرموده بود، نظر انداخت، مگسی دید در وی، برداشت و بیفکند. 🔅 آن گه لقمه ی دیگر در گرفت، مگسی دیگر در وی بود، دور کرد و در لقمه ی دیگر هم مگسی دید، دست از آن طعام باز کشید و از طعام دیگر تناول کرد، چون خوان(5) برداشتند، مطبخی را طلبید و گفت: 🔅این خوردنی که ساخته بودی، به غایت لذیذ بود، فردا هم از این بساز به شرط آن که مگس در وی بسیار نباشد. 🗯حاضران از این معنی تعجب نمودند که مطبخی را شرمساری داد و تعذیبی با آن همراه نبود. بیت: ✨چو در مقابله ی جرم لطف بیند کس شود خجل زده و این خجالت او را بس ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆داستان خواجه نظام الملک و سلطان ملک شاه 🍁در تواریخ مذکور است که: سلطان ملک شاه(3) را گفتند که: خواجه نظام الملک(4) هر سال از خزانه صد هزار دینار به علما و صلحا و فقرا و زاویه داران و گوشه نشینان می دهد، و شما را از آن هیچ نفع نیست، و بدان مبلغ لشکر جرار در هم می توان بست. 🍁سلطان این سخن را به خواجه باز گفت، فرمود که: بدان زر لشکر زور را ترتیب می توان کرد که ایشان دشمنان را به شمشیری - که طول آن یک ذراع است و تیری که رفتن او سیصد گز باشد - از تو دفع کنند، من از برای تو به همان زر، لشکری ترتیب می کنم که از اول شب تا صباح بر درگاه حضرت اله به قدم صدق ایستاده اند، و از برای تو زبان به دعا و دست به حاجت گشاده و شمشیر همت به ابر می رسانند، و تیر آه از هفت سپر آسمان می گذرانند، و لشکر تو و ما همه در پناه ایشانیم. فرد: دگر مگوی که درویش در پناه کسیست که پادشاه جهان در پناه درویش است ملک شاه بگریست و گفت: شاباش،(1) شاباش برای من بیشتر از این لشکر ترتیب فرمای. 🍁یازدهم قدر روز عمل بداند، و از آن فایده گیرد و در کارسازی و دوست نوازی کوشد و آزار و ایذا به کسی نرساند، و گرنه وقتی که آن عمل از دست رود جز حسرت و ندامت در دست نماند. بیت: چون توانستی ندانستی چه سود چون بدانستی توانستی نبود 📚اخلاق محسنی.كمال الدین حسین بن علی واعظ كاشفی سبزواری بیهقی ✾📚 @Dastan 📚✾
نـگـاه خــدا🌸🍃 همراهتان بـاد 🌸🍃 امـروز و هـمیشـه 🌸🍃 یـاد خــدا در زنـدگی تان جـاری🌸🍃 بـه بـرکـت خــدایـی کـه 🌸🍃 مـهربان ترین مـهربانان است 🌸🍃 صبحتون پـر از خـیرو خـوبی🌸🍃 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨ ✅جالبه اگه دوست دارین گناه کنین بخونین !! ✍فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت: من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:نمی توانم چیزی نخورم... امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست. 📚بحار الانوار؛جلد78؛صفحه؛126 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆لباس پرزرق و برق 🔅سال نهم هجرت بود، هيئتى از مسى حيان نجران به مدينه آمده تا با پيامبر (ص ) ملاقات نمايند و درباره دين اسلام به بحث و بررسى بپردازند. 🔅آنان در حالى كه لباسهاى بلند و زيباى ابريشمى پوشيده بودند، و انگشترهاى گران قيمت در دست داشتند، به حضور آن حضرت رسيدند و سلام كردند، ولى پيامبر (ص ) جواب سلام آنها را نداد، و از آنها روى گردانيد و هيچ گونه با آنها سخن نگفت . 🔅آنها سخت ناراحت شدند، و حيران ماندند و سرانجام اين جريان را با على (ع ) در ميان گذاردند، آن حضرت فرمود: 🔅فكر مى كنم اين لباسهاى پرزرق و برق شما باعث شده كه پيامبر (صلى اللّه (ع ) با شما اين گونه برخورد كند. آنها لباس ساده پوشيده و انگشترها را از دستشان خارج كردند، و به حضور پيامبر (ص ) رسيدند، و سلام كردند، اين بار آن 🔅حضرت جواب سلام آنها را داد، و با خوشروئى با آنها سخن گفت ، سپس فرمود: والذى بعثنى بالحق لقد آتونى المرة الاولى وان ابليس معهم . 👌: سوگند به خدائى كه مرا به حق فرستاد، نخستين بار كه اينها نزد من آمدند، ديدم شيطان نيز همراه آنها است 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🌕قضيه مرد عارف و خطاب او به جمادات نزد خدا 🌴شخصى بر عارفى وارد شد و ديد سخن مى گويد و حال آنكه كسى با او نيست جز اينكه مشتى زر در نزد او ريخته و شيشه و شمعى نهاده و دسته اى از نى آتش زده و حال آنكه چراغ مى سوزد. پس مرد، داخل حجره شد. بعد از سلام پرسيد كه : جناب شما با كه تكلم مى كنيد؟ 🌴فرمود: با اين اشياء كه مى بينى . عرض كرد: اينها كه جمادند و قابل مخاطبه نيستند. فرمود: تو غافلى زيرا كه همه اشياء ناطقند و گويا، اما به زبان بى زبانى . پس فرمود: از زر پرسيدم كه تو اين عزت از كجا يافتى ؟ 🌴جواب گفت : من چون در معدن بودم ، جميع حيوانات مرا لگد مى كردند و ذليل بودم و چون ذلت را اختيار كردم ، خداوند مرا عزيز كرد به طورى كه در نزد همه طبقات عزيزم . در ذيل كريمه و لله العزة و لرسوله (449) 🌴فرمود حق تعالى اءنا العزيز و من اءراد العزة فليطع العزيزپس از شيشه پرسيدم : چرا هر جا شربت مرغوبى و روغن محبوبى و جوهر لطيفى است در تو مى ريزند و تو را عزت نموده ، در جاى بلند مى گذارند؟ در جواب گفت : 🌴چون ظاهر و باطن من يكى است و طينت من صاف و غل و غش ندارد و با مردم راست مى گويم ؛ يعنى آنچه در دل من است به آنها مى نمايانم . 🌴در اينجا توجه فرماييد به حديث قدسى : اذا ساوت سريرة المومن علانيته فقد باهى الله بملائكته و يقول هذا عبدى حقا يعنى : اگر مساوى شد ظاهر و باطن مومن ، خداوند به ملائكه مباهات مى فرمايد و مى گويد: 🌴اين بنده من است از روى حقيقت . پس از شمع پرسيدم كه : چرا تو مى سوزى ؟ جواب داد: من از موم و از زنبور به عمل آمده ام و آنچه مى خورد زنبور از گل و گياه ، آنچه حرام است موم مى شود و هر چه حلال و پاكيزه است عسل مى شود. چون من از حرام به عمل آمدم ، ناچار بايد بسوزم . پس از فتيله سوال كردم : 🌴تو كه از جنس موم نيستى پس چرا بايد بسوزى ؟ در جواب گفت : من به جهت مصاحبت با ناجنس مى سوزم كه يك دم با او رفاقت كردم ، حقير و ذليل گرديدم . مى گويد: 🌴پس از نى سوال كردم تو چرا مى سوزى ؟ گفت : به جهت ادعاى دروغى كه از من مى بينند مى گويند: اى كذاب تو مى گويى : 🌴من نيم . پس اين شاخ و برگ چيست از تو كه جلب نظر مى كند؟ كسى كه اظهار هستى مى كند دعوى نيستى او دروغ است «يقولون بافهواههم ما ليس فى قلوبهم (450)» «لم تقولون ما لا تفعلون (451)» ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫بیشتر ما مدام در حالت دل شوره به سر می بریم مدام نگران هستیم نگران اینکه آینده مان چه می شود ازدواجمان به کجا ختم‌ می شود فرزندمان چه آینده ای دارد واما این دلشوره و نگرانی نه تنها کمکی نخواهد کرد بلکه ارتعاش منفی دارد و این نشانه ضعف در ایمان وتوکل به خداست باید به قدرت خداوند ایمان کامل داشته باشیم وقتی این حالت به سراغمان می آید احساس کنیم بازوی بلند خدا همواره پشتیبان ماست و اوست که حافظ همه چیز و همه کس است... 💌یَدُ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ قدرت خداوند بالاتر از تمام قدرت هاست. سوره فتح ایه 10 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حکایت درخت یا انسان ✨درخت تا درخت است، حیات دارد، زنده و سبز است، هم به حال خودش سودمند است، هم به حال دیگران … 🔅اما همین درخت وقتی که بریده می‌شود دیگر چوب می‌شود، چوب که شد هر اتفاقی دیگه سود و نفعی به حال خودش ندارد، منفعتش را دیگران می‌برند، 🍂ابزار دست دیگران می‌شود، از آن دسته‌ی چاقو و داس می‌سازند، دسته‌ی بیل و کلنگ و تبر می‌سازند، 🌱نردبان می‌سازند پا می‌گذارند رویش می‌روند بالا، به حال دیگران مفید است اما به حال خودش نه، رشد و تعالی هم ندارد که هیچ، روز به روز هم پوسیده تر می‌شود، خوب هم که استفاده کردند آتشش می‌زنند و هیزم می‌شود، 🍃آدمی هم همینطور هست، در نگاه قرآن کریم همه‌ی ما درخت هستیم، آدمی هم اگر روزی ارتباطش را با خدا قطع ‌کند ، ‌بریده خواهد شد، وقتی بریده شدند، مثل چوب می‌شوند، 👈👌آنها هیچ سود و منفعتی به حال خودشان ندارند،بلکه برده غیر خواهند شد ✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🥀🥀🥀🥀 🌷 🌷 🌷در عمليات بیت‌ المقدس، دو «احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آن‌ها از شبکه‌‌‌های بی‌سیم مرتب شنیده می‌شد. «احمد متوسلیان» فرمانده لشکر محمد رسول ‌الله (ص) و «احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماس‌‌های بسیار مهم، مخصوصاً در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرماندهان و رزمندگان از لهجه ‌های آن‌ها متوجه می‌شدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالب‌تر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند!! 🌷در مرحله‌ی دوم عملیات که بچه ‌های لشکر محمد رسول الله (ص) در دژ شمالی خرمشهر با لشکر ۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند و کارشان به اسیر دادن و اسیر گرفتن هم کشیده شده بود و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت می‌کرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان این‌گونه تماس می‌گرفت: احمَد احمَد احمَد؛ احمِد. او سه احمدِ اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه تهرانی می‌گفت اما اسم خودش را با لهجه نجف آبادی، مخصوصاً مقداری هم غلیظ‌تر بیان می‌کرد، به این ترتیب فرماندهان که صدای او را از بی‌سیم می‌شنیدند، می‌زدند زیر خنده.... 🌹خاطره ای به یاد فرماندهان، سردار احمد کاظمی و سردار جاویدالاثر احمد متوسلیان 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ✾📚 @Dastan 📚✾
غافلانِ از گذر عمــر زيــانكارانند ⇩ " اَلْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ عُمْرَهُ سٰاعَةً بَعْدَ سٰاعَةٍ " ✍️ مغبون كسى است كه ساعت به ساعت از عمرش مى گذرد و او هيچ استفاده اى نمى كند و زيان مى كند . عمر خود را به دور هم نشستن و گفتن حرف هاى متفرقه مى گذارند . اگر طلبه است ، مباحثه نمى كند ، اگر غير طلبه است ، عمرش را ضايع مى كند . چه قدر در شبانه روز ساعت هاى عمر ما از بين مى رود. يكـ روز ( حاج ميرزا على محدث زاده ) در شبستان راجع به زيان عمر صحبت مى كردند و مى گفتند كه خيلى از عمرهاى ما تلف مى شود ،ايشان فرمودند: يكى از اروپاييان كتابى نوشته كه ترجمه نام آن كتاب به زبان فارسى مى شود : ( يكـ دقيـقه قبل از غذا ) بعد در توضيح اينكه چرا نام اين كتاب را گذاشته "يكـ دقيـقه قبل از غـذا " گفته : من مى خواستم كتابى بنويسم ، ولى با اين حال وقت نداشتم و تمامى شب و روزم مستغرق بودم. روزى به طور ناگهانى به ذهنم رسيد كه من زمانى كه سر سفره مى نشينم تا وقتى كه همسرم غذا را بياورد ، يكـ دقيقه بيكار هستم ، خوب است كه در همين يكـ دقيقه دو سه خط كتاب را بنويسم . بعد از آن روزى دو سه خط از كتابم را نوشتم و تمام شد. ببينيد اين اروپايى حتى از يكـ دقيقه عمرش هم استفاده كرده و كتابى نوشته است .حالا ما چه طور عمرمان را تلف مى كنيم . ما نمى توانيم اين كارها را بكنيم؟ نمى توانيم يكـ حديث پاكنويس كنيم ؟ تا سفره انداخته مى شود يكـ حديث براى خواهر يا برادرمان بگوييم ؟ يكـ مسئله شرعى يادشان بدهيم ؟ حمد و سوره ى خواهرمان را بپرسيم ؟ كارى كنيم كه عمرمان تلف نشود؟ 📚"از بیانات آیت الله (ره) ✾📚 @Dastan 📚✾ح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 ماجرای توبه مصطفی پادگان معروف به مصطفی دیوونه 🎙 حجت الاسلام والمسلمین عالی ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
این هم یک کانال بسیار شاد و پر نشاط👌 خفن ترین جوک ها ❤️🤭 پربازدیدترین کانال هفته😎👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2162688C28ee8a0177 https://eitaa.com/joinchat/2162688C28ee8a0177 ‼️خنده در حد انفجاااااار😂👆👆
🔸لحظه ای سکوت ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ...! ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ، ﭼﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﯽ ﻭ ﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﮕﻮﯾﯽ، ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ...! ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﻔﺘﻦ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﺒﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ...! ﯾﮏ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﺩﺍﺭ، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﺪ...! ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭِ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺁﻣﺪ، ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﺮ ﻧﮑﻦ, ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﯿﻞِ ﺍﺻﻠﯽ ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎﺑﯽ...! ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺲِ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ, ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻦ, ﮐﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﺖ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻤﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ...! ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ "ﺳﮑﻮﺕ" ﭘﺎﺳﺦِ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﺭﺩﻫﺎﺳﺖ...! ✍🏻 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹خیردر برابر خیر از امام رضا (علیه السلام) روایت شده است که در بنی اسرائیل قحطی شدید پی در پی اتفاق افتاد. زنی بیش از یک نداشت، آنرا در دهان گذاشت تا بخورد، فریاد زد ای کنیز خدا، وای از گرسنگی. زن گفت در چنین زمان سختی، روا است. لقمه را از دهان بیرون آورد و به فقیر داد. زن، فرزندی کوچک داشت که در صحرا هیزم جمع می‌کرد، گرگی رسید و طفل صغیر را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دوید. خداوند جبرئیل را مأمور نجات طفل فرمود. جبرئیل پسربچه را از دهان گرگ گرفت و به سوی مادرش انداخت و به مادر گفت ای کنیز خدا، از نجات فرزندت راضی شدی، لقمه ای در برابر لقمه ای. 📚منبع: ثواب الاعمال، صفحه 126 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مرز باريك بين شيطان و انسان 🌾✨پس از آنكه حضرت نوح (ع ) به قوم گنهكار خود نفرين كرد، و طوفان همه آنها را از بين برد، ابليس نزد نوح (ع ) آمد وگفت : تو برگردن من ، حقى دارى كه مى خواهم آن را ادا كنم . 🌾نوح (ع ) فرمود: چه حقى ؟، خيلى برايم سخت و ناگوار است كه تو بر من ، حقى داشته باشى ؟!. 🌾ابليس گفت : همان كه تو بر قومت نفرين كردى ، و همه آنها به هلاكت رسيدند، و ديگر كسى نمانده كه من او را گمراه سازم ، بنابراين تا مدتى راحت هستم ، تا نسل ديگر بيايد. نوح فرمود: حالا مى خواهى چه جبرانى كنى ؟ ابليس گفت : 🌾اذكرنى اذا غضبت ، و اذكرنى اذا حكمت بين اثنين ، و اذكرنى اذا كنت مع امرئة خاليا ليس معكما احد. 🌾:در سه مورد متوجه باش كه من نزديك ترين فاصله و مرز را با بندگان خدا دارم : 👈1- هنگامى كه خشمگين شدى بياد من باش . 👈2- هنگامى كه قضاوت مى كنى ، بياد من باش . 👈3- و هنگامى كه با زن بيگانه ، تنها هستى و هيچ كس در آنجا نيست ، به ياد من باش . 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸امروزتون 🌷پر از عطر دعا 🌸خدایا امروز 🌷سبد زندگی 🌸دوستانم را پر کن 🌷از سلامتی 🌸جاودانگی، موفقیت 🌷و خوشبختی ... ‏آمین 🌸روزتون پُر از عشق و امید ✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨ 🔴درسی از علیه السلام ✍یکى از اصحاب امام محمّد باقر علیه السلام که در کوفه ، مکتبِ قرآن داشت و زنان را نیز آموزش مى داد، روزى با یکى از زنان شاگرد خود شوخى لفظى کرد. 🔹پس از گذشت چند روزى از این جریان ، در مدینه منوّره به ملاقات آن حضرت آمد. 🔸و چون وارد منزل حضرت گردید، امام علیه السلام با تندى و با او مواجه شد و فرمود: هر که در مرتکب گناهى شود، از عقاب و قهر متعال در امان نخواهد بود؛ و سپس افزود: به آن زن چه گفتى ؟ 🔹آن شخص از روى شرمسارى و خجالت در حالت سکوت ، با دست هایش ، صورت خود را پوشاند؛ و آن گاه حضرت به او فرمود: دیگر چنین نکن و از کردار خویش نما. 📚خرایج راوندى : ج 2، ص 594، ح 5 اختیار معرفة الرجال : ص 173، ح 295. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سزاى سخن چين 🍁روزى شيرى بيمار شد (با توجه به اينكه شير در ميان حيوانات ، سلطان آنها است ) همه درندگان از او عيادت كردند، غير از روباه . گرگ نزد شير رفت و نسبت به روباه ، سخن چينى كرد، مثلاً گفت : 🍁اعليحضرتا، همه به ديدن تو آمده اند، ولى روباه نيامده است . شير فرمان صادر كرد كه هر وقت روباه آمد، مرا با خبر كنيد، چيزى نگذشت كه روباه آمد، شير باخبر شد و به روباه گفت : چرا به ديدن من نيامدى اى فلان فلان شده . 🍁روباه گفت : من در جستجوى دارو براى درمان تو بودم . 🍁شير گفت : حال بگو بدانم ، آيا داروئى پيدا كردى ؟ 🍁روباه گفت : آرى ، غده اى در ساق پاى گرگ ، وجود دارد، سزاوار است كه آن غده ، بيرون آورده شود و آن را بخورى و خوب شوى . شير به گرگ حمله كرد و با چنگال خود، پاى گرگ را گرفت و غده را از پاى گرگ ، بيرون آورد. 🍁روباه از آنجا گريخت ، گرگ در حالى كه از پايش خون مى ريخت ، روباه را در راه ديد، روباه فورى به گرگ گفت : 🍁يا صاحب الخف الاحمر اذا قعدت عند الملوك فانظر ماذا يخرج من رأ سك : اى صاحب كفش قرمز وقتى نزد شاهان مى نشينى ، متوجه باش از سر و دهانت ، چه بيرون مى آيد؟ 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شهادت پيرمرد هنگامى كه در سال 61 هجرى ، بازماندگان شهداى كربلا را به صورت اسير، وارد دمشق (مقر حكومت يزيد) كردند، پيرمردى كنار زنها و بچه هاى اسير آمد و با كمال گستاخى گفت : حمد و سپاس خداوندى را كه شما را به هلاكت رساند و شهرها را از (اخلال ) شما آسوده نمود، و امير مؤمنان يزيد را بر شما مسلط كرد. امام سجاد (ع ) به آن پيرمرد فرمود: آيا قرآن خوانده اى ؟. پيرمرد - آرى . امام - آيا اين آيه را درك كرده اى كه خداوند (در سوره شورى آيه 23) مى فرمايد: قل لااسلكم عليه اجراً الا المودة فى القربى . :اى پيامبر؟ بگو من براى رسالت خود، از شما مزدى جز دوستى با خويشاوندانم - نمى خواهم . پيرمرد - آرى اين را مى شناسم . امام - خويشاوندان پيامبر ما هستيم . امام - اى پيرمرد! آيا در سوره اسراء (آيه 26) اين آيه را خوانده اى ؟: و آت ذاالقربى حقه : حقّ خويشاوندان پيامبر (ص ) را ادا كن . پيرمرد - آرى خوانده ام . امام - اين خويشاوندان ما هستيم . امام - اى پيرمرد! آيا اين آيه (41 سوره انفاق ) را خوانده اى ؟: واعملوا انّما غنمتم من شى ءٍ فانّ للّه خمسه وللرسول ولذى القربى . :و بدانيد هر چه سود ببريد، پنج يك آن مخصوص خدا است ، و مخصوص رسول و خويشاوندان رسول خدا است . پيرمرد - آرى خوانده ام . امام - خويشاوندان پيامبر (ص ) ما هستيم . امام - اى پيرمرد آيا اين آيه (33 سوره احزاب ) را خوانده اى ؟!: انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً. :خداوند خواسته است كه ناپاكى را از شما خاندان بردارد و شما را كاملاً پاك فرمايد. پيرمرد - آرى خوانده ام . امام - آن خاندانى كه خداوند، پاكى آنها را خواسته ، ما هستيم . پيرمرد خاموش شد، و آثار پشيمانى در چهره اش نمايان گشت ، و گفت : تو را به خدا، شما از خاندان پيامبر (ص ) هستيد؟. امام سجاد فرمود: آرى سوگند به خدا، ما همان خاندان هستيم و به حق جدّمان رسول خدا (ص ) ما همان خويشان رسول خدا (ص ) هستيم . پيرمرد، منقلب شد و سخت گريه كرد و بر اثر شدت ناراحتى ، عمامه اش را از سر گرفت و بر زمين كوبيد و سپس سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد: خداوندا ما را از دشمنان جنى و انسى آل محمد بيزاريم . سپس به حضرت امام سجاد (ع ) عرض كرد: آيا راه توبه است ؟. امام - آرى اگر توبه كنى ، خداوند آن را مى پذيرد و با ما خواهى بود. پيرمرد - من از گفتار و كردار خود توبه كردم . يزيد از اين جريان آگاه شد، دستور داد آن پيرمرد را اعدام كردند. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
📨 ای کسی که روز و شب خود را به بطالت می گذرانی و اوقات خود را به غفلت به سر می بری؛ نه جای بیکار نشستن و نه وقت به غفلت به سر بردن است قسیم جنّت و نار علی (علیه السلام) می فرماید: کسی که این دو را که دوزخ و بهشت باشند در پیش داشته باشد باید مشغول باشد فکر رهایی از آن و خيال تحصیل ،این فراغتی برایش باقی نگذارد تو هیچ اهمیت به آنها نمی دهی به واسطه ی آن که نمی دانی چه خبر است؟ آنها که از حقیقت امر آگاه بوده اند ، چنین نبوده اند. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅 ✍ عمر طولانی را برای چه می‌خواهید؟ مردی نزد پزشک رفت تا ببیند آیا 100 سال عمر می‌کند یا نه. دکتر پس از معاینه گفت: چند سال دارید؟ مرد: 50 سال. دکتر پرسید: زن و بچه دارید؟ مرد پاسخ داد: خیر. دکتر مجدد پرسید: مسافرت و ورزش را دوست دارید؟ مرد گفت: اصلا. دکتر: اهل مطالعه هستید؟ مرد: اصلا. دکتر: برای آینده برنامه دارید؟ مرد با ناامیدی جواب داد: خیر. پزشک با عصبانیت گفت: پس تشریف ببرید و همین امروز بمیرید. عمر 100 سال را برای چه می‌خواهید؟ انسان وقتی از دنیا می‌رود، فقط یک آرزو دارد که یک‌بار دیگر فرصت زندگی‌کردن داشته باشد. پس قدر هر لحظه از زندگی‌ات را بدان و برای آن برنامه‌ریزی کن. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... 🌷اواخر دهه هفتاد، بار دیگر جستجو در منطقه فکه آغاز شد. باز هم پیکرهای شهدا از کانال‌ها پیدا شد، اما تقریباً اکثر آن‌ها گمنام بودند. در جریان همین جستجوها بود که علی محمودوند و مدتی بعد مجید پازوکی به خیل شهدا پیوستند. پیکرهای شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت. قرار شد در ایام فاطمیه و پس از یک تشییع طولانی در سراسر کشور، هر پنج شهید را در یک منطقه از خاک ایران به خاک بسپارند. شبی که قرار بود پیکر شهدای گمنام در تهران تشییع شود ابراهیم را در خواب دیدم. با موتور جلوی درب خانه ایستاد. با شور و حال خاصی گفت: ما هم برگشتیم! و شروع کرد به دست تکان دادن. 🌷بار دیگر در خواب مراسم تشییع شهدا را دیدم. تابوت یکی از شهدا از روی کامیون تکانی خورد و ابراهیم از آن بیرون آمد. با همان چهره جذاب و همیشگی به ما لبخند می‌زد! فردای آن روز مردم قدرشناس، با شور و حال خاصی به استقبال شهدا رفتند. تشییع با شکوهی برگزار شد. بعد هم شهدا را برای تدفین به شهرهای مختلف فرستادند. من فکر می‌کنم ابراهیم با خیل شهدای گمنام، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) بازگشت تا غبار غفلت را از چهره‌های ما پاک کند. برای همین بر مزار هر شهید گمنام که می‌روم به یاد ابراهیم و ابراهیم‌های این ملت فاتحه‌ای می‌خوانم. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده جاویدالاثر ابراهیم هادی و شهیدان تفحص علی محمودوند و مجید پازوکی : خواهر بزرگوار شهید هادی منبع: سایت نوید شاهد ❌❌ شهید هادی در یوم الله ۲۲/بهمن/۱۳۶۱ پروانه‌ای شد. ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾