eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸🍃💙🍃🌸🍃💙🍃🌸 ❤  می‌وزد عاشقانه امشب باد در مهیج ترین شب میلاد جبرئیل آمد و به اهل زمین مژدهٔ وصل دلبری را داد قرعهٔ "مهربان ترین آقا" از همین ابتدا به او افتاد به همین علت است در حرمش هر دل از غصه می شود آزاد همزمان با ورود در هر صحن دل ویرانه می شود آباد کعبه شد قبلهٔ مسلمانان قبلهٔ کعبه : "پنجره فولاد" از هم اینک مدار گردش ماه روزی یک بار ، دور گوهرشاد ❤ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی بنِ موسی الرضا ❤به حق امام رضا (ع)حاجتتون روا ❤روزتون امام رضایی، التــــماس دعــــا 👇👇  http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a 🌸🍃💙🍃🌸🍃💙🍃🌸
ماجرای «ضامن آهو» بودن امام رضا(ع) چیست؟ آنچه در ذیل می‌آید حکایتی کهن است که عالم ممتاز، شیخ صدوق(۳۱۱ه.ق-۳۸۱ه.ق) آن را نقل کرده، که به احتمال بسیار ضامن آهو بودن امام رضا از آنجا نشأت گرفته است. و اینک حکایت: ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی می‌گوید: روزی برای شکار به بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم، یوز همچنان دنبال آهو می‌دوید تا به ناچار آهو را به پای دیواری کشانید، و آهو آنجا ایستاد. یوز هم روبرویش ایستاد ولی به او نزدیک نمی‌شد، هرچه کوشش کردیم که یوز به آهو نزدیک شود یوز از جایش نمی جَست و از خود تکان نمی‌خورد، ولی هر گاه که آهو از جای خود(همان کنار دیوار) دور می‌شد یوز هم او را دنبال می‌کرد اما همین که به دیوار پناه می‌برد یوز بازمی‌گشت تا آنکه آهو به سوراخ مانندی در دیوار آن مزار داخل شد، من وارد مزار حضرت رضا(علیه السلام) شدم و از ابو نصر مُقری(ظاهراً قاری قبر مطهر امام رضا(ع)بوده است) پرسیدم که آهویی که همین حالا وارد مزار شد کو؟ گفت ندیدمش، همان لحظه به جایی که آهو داخلش شده بود وارد شدم و پشگل‌های آهو و رد پیشابش(=ادرار) را دیدم ولی خود آهو را نه!. پس از آن پس با خودم عهد کردم که زائران حضرتش را نیازارم و با خوشی با آنها رفتار کنم. از آن پس هرگاه مشکلی برایم پیش می آمد به این«مشهد» روی می آوردم و حاجت خویش را می خواستم خداوند حاجت مرا برآورده می فرمود... و هیچ گاه از خداوند تعالی در آنجا حاجتی نخواستم مگر آنکه آن را مستجاب می‌کرد و این چیزی است که از برکات این مشهد-که سلام خدا بر ساکنش باد-بر من آشکار شد. منبع: عیون اخبار الرضا؛ شیخ صَدوق؛ به نقل از مقاله استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی در کتاب حاصل اوقات؛ ص ۴۵۸-۴۵۷. ─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅─ داستان و رمان مذهبی 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
👌حکایت بسیار زیباااا 🍃🌸یک کشیش، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی‌ خانمان با لباس‌های ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزار نفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا می رود... خودش ماجرا را این طور تعریف می کند: 🌸🍃 نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم، به خیلی ها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از این همه جمعیت جواب سلام من را دادند... به خیلی ها گفتم، گرسنه هستم اما هیچ کس حاضر نشد یک دلار به من کمک کند... سپس وقتی رفتم در ردیف جلو بنشینم، انتظامات کلیسا از من خواست که از آن جا بلند شوم و به عقب برگردم... به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید را اعلام می کند، تمام کلیسا شروع به کف زدن می کنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همین قیافه به جلوی کلیسا دعوت می شود... مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند، عده ای هم گریه می کنند و این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل آغاز می کند:🌸🍃 گرسنه بودم، غذا دادید... تشنه بودم، آب دادید... مریض بودم به عیادتم آمدید... خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند... خدا به دنبال جمعیت نیست، خدا به دنبال دستیست که کمک می کند، قلبی که محبت می کند، چشمی که برای دیگران نگران است و پایی که برای ناتوانان برداشته می شود.🌸🍃 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌟لبخند پيامبر صلي الله عليه و آله روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، به طرف آسمان نگاه مي كرد، تبسمي نمود. شخصي به حضرت گفت: يا رسول الله ما ديديم به سوي آسمان نگاه كردي و لبخندي بر لبانت نقش بست، علت آن چه بود؟ رسول خدا فرمود: - آري! به آسمان نگاه مي كردم، ديدم دو فرشته به زمين آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزي بنده با ايماني را كه هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول مي شد، بنويسند؛ ولي او را در محل نماز خود نيافتند. او در بستر بيماري افتاده بود. فرشتگان به سوي آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض كردند: ما طبق معمول براي نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ايمان به محل نماز او رفتيم. ولي او را در محل نمازش نيافتيم، زيرا در بستر بيماري آرميده بود. خداوند به آن فرشتگان فرمود: تا او در بستر بيماري است، پاداشي را كه هر روز براي او هنگامي كه در محل نماز و عبادتش بود، مي نوشتيد، بنويسيد. بر من است كه پاداش اعمال نيك او را تا آن هنگام كه در بستر بيماري است، برايش در نظر بگيرم. 📚بحار الانوار،ج22،ص83 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 امام رضا علیه السلام اگر می‌تراود زِ لبها علی اگر نعره دارم سراپا علی ندارد دلم قبله الا علی که دیدم خدا را فقط با علی خدا عالی است و مُعَلیٰ علی بگو بعدِ بسمه تعالیٰ علی اگر کوچه‌ی ما چراغانی است اگر سقفِ این شهر بارانی است اگر زُلفِ ما در پریشانی است اگر حالِ ما باز طوفانی است که ایران تمامش خراسانی است که ما خاک هستیم بالا علی اگر روزگاریست حالم بَد است اگر لحظه‌هایم پریشان شده است گره‌ها سراغم اگر آمده است اگر غم به امروز ما سر زده است علاجش فقط دیدن مشهد است بخوان زیرِ ایوان طلا یا علی بهشت است و نور است در این فضا که سوءُالقَضا گشت حُسنُ القَضا سراپا پُرم از دَمی جان فزا چه امشب چه فردا چه روزِ جزا علی ابن موسی الرضا المرتضیٰ مرا کافی اینجا و آنجا علی فقیری که اینجا به زحمت رسید زیارت نخوانده به عزت رسید سلامی نکرده سلامت رسید دعایی نگفت و اجابت رسید عنایت رسید و عنایت رسید فقیر تو بود و شد آقا علی حرم پُر شده از کبوتر رضا ولی ما کلاغیم و بی پَر رضا به ما حق بده پشتِ این در رضا نداریم ما جای دیگر رضا گرفته حرم بویِ مادر رضا نداریم جز تو به_زهرا_علی شبی آمدم مثلِ بیچاره‌ها نشستم کمی پیشِ فواره‌ها گره خورده بودم چو آواره‌ها اسیرِ قفس‌ها و دیواره‌ها که ناگاه با بانگِ نقاره‌ها براتِ مرا کرد امضا علی چه بی منت اینجا دوا می‌دهند نجف را در این صحنها می‌دهند بگو کاظمین و... تو را می‌دهند مدینه و یا سامرا می‌دهند و پایینِ پا کربلا میدهند امیری حسینٌ و مولا علی اگر مُرده‌ام باز جانم دهید اگر خواب هستم تکانم دهید مریضم حرم را نشانم دهید من از آنِ مولایم آنم دهید کمی در حرم استخوانم دهید مرا جای دیگر مبادا علی... چه می‌چسبد اینجا جوابت دهند و جا گوشه‌ی انقلابت دهند در آن صحن باشی و آبت دهند سرت رویِ زانو و خوابت دهند و در خواب هم آفتابت دهند چه می‌چسبد آری به رویا علی اگر چشم اینجا به امید توست سرِ سالِ ما هم شبِ عیدِ توست در این سینه‌ها نورِ توحیدِ توست فقط روشناییِ خورشید توست و این روضه‌ها گیرِ تاییدِ توست بخوان تا مُحَرم تو ما را علی منم روبرویت علیک‌السلام پُر از آرزویت علیک‌السلام من و گفت و گویت علیک‌السلام تو و اشک رویت علیک‌السلام به یاد عمویت علیک‌السلام تو هم داده‌ای دل به سقا علی     بخوان روضه‌ها را به اِبنِ الشَبیب زِ تیری مَهیب و زِ شَیبُ الخَضیب زِ آهی غریب و زِ خَدِالتَریب زِ اَمَن‌یُجیبِ یتیمی غریب بگو وا حسن وا حسینا علی 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
یاضامن آهو🙏 صبح محشرهرکسی دنبال یاری میدود یارماباشداگر،شاه خراسان بهتر است حرف مااین است که آن آهوی نیشابور گفت گاه مدیونت شدن،ازدادن جان است تولد امام مهربانیها پیشاپیش مبارک http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
کم کم زندگى به روال عادى باز مى گشت. حسین به سر کارش برگشته بود و من هم مشغول درس خواندن بودم. على و سحر، از چند هفته بعد از آمدن على به مسافرت رفته بودند. سفر ایران گردى! و فقط من و حسین مى دانستیم که چرا على با آن عجله مى خواست به همراه همسرش جاى جاى ایران را بگردد. اواسط ترم بود که خبرى، همۀ مان را شوکه کرد. درس کلاس ساعت اول تمام شده بود، بچه ها متفرق مى شدند. من و لیلا و شادى، ساعت بعد هم کلاس داشتیم،افتان و خیزان وسایلمان را جمع کردیم و به طبقه بالا که قرار بود درس هوش مصنوعى در آن برگزار شود، رفتیم. درست سر جایمان ننشسته بودیم که فرانک در را با شدت باز کرد. هر سه ترسان نگاهش کردیم. شادى با حرص گفت: بمیرى با این در باز کردنت!اما با دیدن چشمان به خون نشستۀ فرانک، خشکمان زد. لیلا فورى پرسید:- چى شده فرانک؟ فرانک همانطور اشک ریزان دهان باز کرد و آوار بر سرمان خراب شد:- آیدا خودکشى کرده... چند لحظه اى ساکت و گیج به فرانک که روى صندلى افتاده بود و داشت هق هق مى کرد، خیره ماندیم. اولین نفرى که به خود آمد، شادى بود. از جا بلند شد و به طرف فرانک رفت:- چرا چرت و پرت مى گى؟ فرانک بریده بریده گفت: صبح رفتم دنبالش با هم بیاییم دانشگاه، خونه شون قیامت بود. اول فکر کردم روضه دارن،چون همه مشکى پوشیده بودند. بعد که جلو رفتم، مادرشو دیدم که تمام صورتشو کنده بود و با دیدن من، از حال رفت.فهمیدم که روضه و این حرفها در کار نیست. از زنى که چشمانش از شدت گریه ورم کرده بود، پرسیدم: چى شده؟ بهم گفت که پریشب آیدا قرص خورده و صبح دیگه بلند نشده، صبح زود برادرش وقتى براى نماز صبح صداش مى کنه وجوابى نمى شنوه متوجه جریان مى شه و فامیل رو خبر مى کنه، همه داشتن مى رفتن پزشکى قانونى، نمى دونین با چه حالى آمدم تا خبرتون کنم. بیایید ما هم بریم، هنوز وقت هست. آنچه مى شنیدم باور کردنى نبود. همانطور به فرانک زل زده بودم که صداى گریه و جیغ لیلا بلند شد. شادى هم درسکوت اشک مى ریخت. بغض در گلویم گره خورده بود و راه تنفس را برایم بسته بود. همانطور که به طرف در مى رفتم،فریاد کشیدم: اى خدا! و بغضم شکست. در طول راه همه ساکت بودیم و فقط اشک مى ریختیم، وقتى رسیدیم، آیدا را شسته بودند و داشتند برایش نماز مى خواندند. انگار در خواب راه مى رفتم. ایستادم و نگاه کردم. به برآمدگى سفیدى که تکه اى شال ترمه رویش انداخته بودند و زمانى دختر جوان و زیبایى بود. به رویایى که مى رفت تا در دل خاك، مدفون شود. به خوابى که تعبیر نشده، تمام شده بود. نماز تمام شد و ضجه و فریاد زنى کوتاه قامت و فربه به هوا بلند شد: - واى نو عروسم، واى پارة تنم، واى واى! جوانم، دختر گلم! اشک هایم در اختیارم نبود. به صورت زن خیره شدم، جاى ناخن در گونه هایش به خون نشسته بود. صداى شادى ازکنارم بلند شد: لیلا داره مى میره، بیا برگردیم.برگشتم و به صورت رنگ پریده لیلا زل زدم. زنى جلو آمد و با لهجه غلیظ آذرى گفت: - ببریدش، زن آبستن گناه داره...بى حرف، لیلا را از جا بلند کردیم و دوباره برگشتیم. جلوى در خانه به شادى گفتم: - عصر بریم خونه شون؟ شادى ناله کرد: حتما! - تو آدرس دارى؟شادى بغضش را فرو خورد: شماره فرانک رو دارم، ازش مى گیرم و میام دنبالت. بعدازظهر وقتى شادى دنبالم آمد، در حال حرف زدن با حسین بودم. همانطور که گوشى تلفن دستم بود، در را براى شادى باز کردم و اشاره کردم بنشیند. بعد به حسین گفتم: - عزیزم، ممکنه وقتى برگردى، من خونه نباشم. زنگ زدم که نگران نباشى.صداى مهربانش بلند شد: کجا مى رى عروسک؟ با صداى گرفته اى گفتم: یکى از دوستاى دانشگاهى ام فوت کرده، باید برم مجلس ختم...صداى نگران حسین گوشم را پر کرد: واى! کى؟ - تو نمى شناسى... آیدا... - آیدا خان احمدى؟ با تعجب گفتم: تو از کجا مى شناسى؟ صدایش پر از اندوه شد: خوب من براى شما تمرین حل مى کردم... 👇👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴 ❤️سخنی که پیامبر(ص) درباره ظهور مهدی(عج) به حضرت زهرا(س) فرمود: على بن هلال از پدرش روایت نموده که گفت در بیماری پیامبر(ص)، حضورش شرفیاب شدم، دیدم فاطمه (س) در بالین پدرش نشسته و اشک مى‌ریزد چون صداى گریه اش بلند شد، پیامبر سر برداشت و فرمود: فاطمه جان! چرا گریه مى‌کنى؟ عرض کرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود؟ فرمود: عزیزم، مگر نمى‌دانى که خداوند به اهل زمین نگاه کرد و پدرت را از میان آنان برگزید، سپس نظر کرد و شوهرت را انتخاب کرد، و به من وحى فرمود که تو را به او تزویج کنم؟ دخترم! ما اهل بیتى هستیم که خداوند عزوجل هفت فضیلت به ما عطا فرموده که به هیچ کس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن این که: من خاتم پیامبران نزد خدا و بهترین آنها و محبوبترین بندگان مى‌باشم و با این امتیازات پدر تو مى‌باشم، جانشین من بهترین جانشینان پیغمبران و محبوبترین آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهید ما بهترین شهداء و محبوبترین آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى‌باشد، جعفربن ابیطالب که با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى‌کند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است، در سبط این امت که حسن و حسین دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى‌باشند از ماست، و به خدا قسم که پدرشان افضل از آنهاست. یا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا کبیر یرحم صغیراً و لا صغیر یوقر کبیراً فیبعث الله عند ذلک منهما من یفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً یوم بالدین فى آخر الزمان کما قمت به فى آخر الزمان و یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً . اى فاطمه ! به خداوندى که مرا به راستى برانگیخته، مهدى این امت نیز از ایشان مى باشد، موقعى که دنیا هرج و مرج شود و آشوبها پدید آید و راهها مسدود گردد و اموال یکدیگر را به غارت برند، نه بزرگتر به کوچکتر رحم کند و نه کوچکتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند کسى را برانگیزد که قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشاید و اساس دین را در آخر الزمان استوار سازد، چنان که من در آخر الزمان پایدار گردم و زمین را پراز عدل نماید چنان که از ظلم پر شده باشد… . 📗 کشف الغمه،۵ – اربعین حدیث فى المهدى ذکر المهدى و نعوته و حقیقة مخرجه 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌸﷽🌸 ✨ ✍ مـــــردی نـزد دانشمنــــدی از پــدرش شڪایت ڪرد . گفت پــــدرم مرا بسیار آزار می‌دهد. پیــر شده است و از مــن می‌خواهد یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر می‌گوید پنبه بڪار و خودش هم نمی‌داند دنبال چیست؟ مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته ڪرده است، بگو چه ڪنم؟ دانشمند گفت با او بساز گفت نمی‌توانم. ✍دانـشمنــــــد پـرسیـــد: آیا فــــرزنــــد ڪوچڪی در خانه داری؟ گفت بلی. گفت اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را می‌زنی؟ گفت: نه، چون اقتضای سن اوست. آیا او را نصیحت می‌ڪنی؟ گفت نه چون مغزش نمی‌رود و... ✍گفـــت می‌دانـــی چــرا با فــــرزنــدت چنین برخورد می‌ڪنی؟ گفت نه. گفت: چون تو دوران ڪودڪی را طی ڪرده‌ای و می‌دانی ڪودڪی چیست ،اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نڪرده‌ای ، هرگز نمی‌توانی اقتضای یڪ پیر را بفهمی!!! ✍در پـــــیـری انــــســان زود رنـــــــج می‌شــود، گوشه‌گیر می‌شود، عصبی می‌شود. احساس ناتوانی می‌ڪند و... پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست. 🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
🌸دلتنگ حرم ...🌸: ♥️««بهترین زیبایی های خلقت»»♥️ 👷 زیباترین کلام:بسم الله... 👷زیباترین تکیه گاه:خدا 👷زیباترین دین:اسلام 👷زیباترین خانه:کعبه 👷زیباترین بانگ:تکبیر 👷زیباترین آواز:اذان 👷زیباترین ستون:نماز 👷زیباترین معجزه:قرآن 👷زیباترین سوره:حمد 👷زیباترین قلب:یاسین 👷زیباترین عروس:الرحمن 👷زیباترین محافظ:آیةالکرسی 👷زیباترین عمل:عبادت 👷زیباترین زیارت:خانه خدا 👷زیباترین منزل:بهشت 👷زیباترین مهاجر:هاجر 👷زیباترین صابر:ایوب(ع) 👷زیباترین معمار:ابراهیم(ع) 👷زیباترین قربانی:اسماعیل(ع) 👷زیباترین مولود:عیسی(ع) 👷زیباترین جوان:یوسف(ع) 👷زیباترین انسان:پیامبراسلام 👷زیباترین پارسا:علی(ع) 👷زیباترین مادر:زهرا(س) 👷زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع) 👷زیباترین شهید:امام حسین(ع) 👷زیباترین ساجد:امام سجاد(ع) 👷زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع) 👷زیباترین استاد:امام صادق(ع) 👷زیباترین زندانی:امام کاظم(ع) 👷زیباترین غریب:امام رضا(ع) 👷زیباترین فرزند:امام جواد(ع) 👷زیباترین راهنما:امام هادی(ع) 👷زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع) 👷زیباترین منتقم:امام زمان(عج) 👷زیباترین عمو:حضرت عباس(ع) 👷زیباترین عمه:حضرت زینب(ع) 👷زیباترین سرباز:علی اکبر(ع) 👷زیباترین غنچه:علی اصغر(ع) 👷زیباترین شب سال:شب قدر 👷زیباترین سفر: حج 👷زیباترین محل تولد:کعبه 👷زیباترین لباس: احرام 👷زیباترین ندا: فطرت 👷زیباترین سرانجام: شهادت 👷زیباترین جنگ: نفس عماره 👷زیباترین ناله: نیایش 👷زیباترین اشک: اشک از توبه 👷زیباترین حرف: حق 👷زیباترین حق: گذشت 👷زیباترین رحمت: باران 👷زیباترین سرمایه: زمان 👷زیباترین لحظه: پیروزی 👷زیباترین کلمه: محبت 👷زیباترین یادگاری: نیکی 👷زیباترین عهد: وفا 👷زیباترین دوست: کتاب 👷زیباترین کتاب: قرآن 👷زیباترین زینت: ادب 👷زیباترین روزهفته: جمعه 👷زیباترین خاک: تربت کربلا 👷زیباترین ابزار: قلم 👷زیباترین روزسال: مبعث 👷 زیباترین بیابان: عرفات 👷 زیباترین مزار: شش گوشه 👷زیباترین شعار: صلوات 👷زیباترین قبرستان: بقیع 👷زیباترین زمین: کربلا 👷زیباترین آرزو: فرج مهدی زیباترین پایان: التماس دعا 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍃🌺🌺🌺🍃 🌹پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: اى على ۶۰۰هزار گوسفند مى خواهى یا ۶۰۰ هزار دینار یا ۶۰۰ هزار جمله؟ عرض کرد: اى رسول خدا! ششصد هزار جمله. پیامبر ص فرمود آن ۶۰۰ هزار جمله را در شش جمله جمع خلاصه میکنم. ۱ـ هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات میپردازند، تو به کامل کردن واجبات بپرداز یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ. ۲ـ هرگاه دیدی مردم سرگرم دنیایند، تو سرگرم آخرت شو و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَةِ. ۳ـ و هرگاه دیدی مردم به عیبهای دیگران میپردازند، تو به عییبهای خودت بپرداز؛ و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ. ۴ـ و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا میپردازند، تو به زینت دادن آخرت بپرداز؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَةِ. ۵ـ و هرگاه دیدی مردم به زیادی عمل میپردازند، تو به خالص کردن عمل بپرداز و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَةِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَةِ العَمَلِ. ۶ـ و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسل میشوند تو به خالق متوسل شو و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ. ☘ میزان الحکمه ج۳ص۲۴۰۳ 🍃 🌺🍃 🍃🌺🍃 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌺🍃جانم امام رضا🍃🌺 چه خبر در حرم ضامن آهو شده است صحن ها بیشتر از بیش چه خوشبو شده است طرف پنجره فولاد هیاهو شده است باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است مادری گریه کنان ذکر رضا می گیرد دست و پای فلجی باز شفا می گیرد با شفا از تو، چه زیبا شده بیمار شدن به تو وابسته شدن با تو گرفتار شدن کار من هست فقط گرمی بازار شدن گر چه در باور من نیست خریدار شدن یوسفم باش، بدون تو کجا برگردم؟ من برایت دو سه تا بیت کلاف آوردم تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی قول دادی به همه پس به خدا می آیی هر که یک بار بیاید تو سه جا می آیی 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
》 بخونین قشنگه 🌔چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام🌔 🌗—تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند 🌗—تنها امامی که از هیچ بانویی شیر نخوردند و تغذیه ی ایشان تنها توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته است 🌗—تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند 🌗—تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسیدند 🌗—تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند. 🌗—تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند( علی اکبر علیه السلام و علی اصغر علیه السلام ) 🌗— تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارند 🌗— تنها امامی که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد!! اما همچنان پابرجاست 🌗— تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شدند 🌗— تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد. 🌗—تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدن به شهادت رسیدند 🌗—تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند. 🌗— تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند. 🌗—تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیست 🌗—تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد 🌗—تنها امامی که دعا تحت قبه ی ایشان به اجابت می رسد 🌗—تنها امامی که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند! 🌗—تنها امامی که سرعت و وسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر است 🌗—تنها امامی که یک در بهشت به نام اوست: باب الحسین خدایا به خون امام حسین ع قسمت میدهم هر کس این را کپی کرد غم دلش رو رفع کن و حاجت دلش را براورده کن. آمین اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ هر چقدر به امام حسین ع ارادت دارید کپی کنید.... ميخواهیم تا آخر شب هزاران نفر به امام حسين سلام بدهند خودم شروع ميکنم : اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین. به اندازه ارادتت ارسال کن اکرکه شما دوست عزیز دوست داشتی این 👇👇لینک کانال بیا به ما بپیوند 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✍حـڪـایـتــے زیـ🎀ـبـا 🔷✨شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. 🔶✨تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟ 🔷✨تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بی فایده بود. تاجر فهمید که برای پول امده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. 🔶✨آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ 🔷✨تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! 👈در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است. 💟 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💖داسـتـان های مـادرخــوبــے هـا💖 ✍ چـهارعمل مهم قبل از خــواب 🌺🍃حضرت فاطمه زهرا(س) می فرماید: در حالی که بستر خود را پهن کرده بودم، رسول خدا(ص) بر من وارد شد و فرمود: ای فاطمه، سر به بستر خواب مگذار مگر این که چهار عمل را انجام دهی: ➊✨قرآن را ختم کن ➋✨پیامبران را شفیع خود قرار بده، ➌✨اهل ایمان را از خویش راضی گردان ➍✨ ویک حج و عمره انجام بده. 🌸🍃پدرم این چهار دستور را داد و مشغول نماز شد. من هم در حالی که انجام این چهار کار را مشکل می دیدم، به فکر فرو رفتم و صبر کردم که نماز پدرم تمام شود و برای انجام آن اعمال راهنمایی بگیرم. وقتی نماز حضرتش به پایان رسید، عرض کردم: ای رسول خد، چهار دستور به من دادی که برای انجام آن در این وقت کم توانایی ندارم. آن حضرت لبخندی زد و بعد فرمود: ➊✨اگر (قل هو الله احد) را سه مرتبه بخوانی، مثل این است که یک ختم قرآن انجام داده ای; ➋✨و اگر بر من و پیامبران قبل از من صلوات بفرستی، همه ما روز قیامت شفیعان تو هستیم; ➌✨و اگر برای اهل ایمان از خداوند آمرزش بخواهی، همه آنان از تو رضایت مند خواهند شد; ➍✨و اگر بگویی:سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر، مانند این است که حج و عمره انجام داده ای. 📚مـنـابع: مجله معارف اسلامی شماره 49 به نقل از: فاطمةالزهرا بهجة قلب المصطفی، ص304 🔴بزرگترین و تخصصی ترین کانال مرجع ❥حضرت زهرا«س» ❥ ↪️ http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
✍حـڪـایـتــے زیـ🎀ـبـا 🔷✨شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. 🔶✨تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟ 🔷✨تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بی فایده بود. تاجر فهمید که برای پول امده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. 🔶✨آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ 🔷✨تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! 👈در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است. _زهرا _س 💟 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 به به،به چه شبي رسيديم ⭐️ ميلاد امام رئوف وشمس الشموس🌼 ميخواهيم 8000 گل صلوات تقديم مقدم مباركش كنيم 🌹 حاجتمندهاوگرفتارها وبيماردارها هرتعداد صلوات كه ميتونید در این شب عزیز صلوات ختم کنید 😊 ان شاء الله قبول باشه 🙏 😍 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
"داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون" "گوهر شاد" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. "او می خواست در کنار "حرم امام رضا (ع)" مسجدى بنا کند." به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛ فقط با "وضو" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. "اخلاق اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید. او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛ سر راه حیوانات "آب و علوفه" قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و گرسنه" بودند آب و علف بخورند. بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "اذیت" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم." گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به "مسجد" میرفت. روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و "عشق گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "مرگ" نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را "جویا شد." به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت. چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر "عکس العمل" گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟ و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "ازدواج" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد. یکى اینکه "مهر" من "چهل روز اعتکاف" توست در این مسجد تازه ساز. اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط "نماز و عبادت خدا" را به جاى آور. و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم." "حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن." جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر "چهل سال" هم بگویى حاضرم. جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد. "روز چهلم" گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد. قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد. جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "حلاوت" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد: به گوهر شاد خانم بگویید؛ "اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت؛ منظورت چیست؟! "مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!" جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با "معشوق حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى طپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم. من با خدا "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم. و آن جوان شد "اولین پیش نماز" "مسجد گوهر شاد" و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک "فقیه کامل" و او کسی نیست جز؛ "آیت اله شیخ محمد صادق همدانی." گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد" است. 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
*🌾بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ🌾* 🌹سلام ؛ صبح شما بخیر و نیکی .🌹 🍃ذکر روز چهارشنبه🍃 🍀💯 مرتبه " یا حَیُّ یا قَیُّوم " ( ای زنده ، ای پاینده ) 🌷به امید خداوند🌷 ☘☘☘☘☘☘ *🌾در محضر قرآن🌾* 🍀سوره ی مبارکه ی اَلتَّغابُن ، آیه ی ۱۷🍀 🌹إِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيم ؛🌹ٌ 🍃اگر به خدا قرض‌الحسنه دهید ، آن را برای شما مضاعف می‌سازد و شما را می‌بخشد ؛ و خداوند شکرکننده و بردبار است .🍃 ☘☘☘☘☘☘ *🌾در محضر معصومین🌾* 🍀حضرت محمد(ص)🍀 🌹اَلصَّدقَةُ بِعَشْر، وَ الْقَرْضُ بِثَمانِيَةَ عَشَرَ، وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِأرْبَعَةَ وَ عِشْرينَ؛🌹 🍃پاداش و ثواب دادنِ صدقه ده برابر درجه ، ودادن قرض الحسنه هجده درجه ، و انجام صله رحم بيست و چهار درجه افزايش خواهد داشت .🍃 🌷مستدرك الوسائل ، ج ۷ ، ص ۱۹۴ ، ح ۸۰۱۰🌷 ☘☘☘☘☘☘ *🌾در محضر شهدا🌾* 🍀شهید مدافع حرم محمد استحکامی جهرمی🍀 🍃اصل ولایت فقیه اصل بسیار مهمی است که همه ی کسانی که به خدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام اعتقاد دارند باید توجه ویژه به آن داشته باشند . هر کجا که دور شدیم و غفلت کردیم ضربه خوردیم .🍃 ☘☘☘☘☘☘ *🌾در محضر علما🌾* 🍃مسافرى كه بايد نماز را تمام بخواند اگر به واسطه ی ندانستن مساله به نيت نماز دو ركعتى مشغول نماز شود و در بين نماز مساله را بفهمد بايد نماز را چهار ركعتى تمام كند و احتياط مستحب آن است كه بعد از تمام شدن نماز دوباره آن نماز را چهار ركعتى بخواند .🍃 🍀رساله ی امام خمینی(ره) ، مساله ی ۱۳۶۶🍀 ☘☘☘☘☘☘ *🌾انرژی مثبت🌾* 🌹اگر کارهای کوچک را به خوبی انجام دهید کارهای بزرگ خود به خود به جایی که باید برسند می رسند .🌹 🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌹اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 🍀اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّکَ الْفَرَجْ🍀 🌹لبیک یا حسین(ع)🌹 🌷التماس دعا🌷 📢 لطفاً رسانه باشید 📢 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💖❤🌼💖❤🌼💖 🌺دعای روز چهارشنبه 🌺بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ للهِ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ لِبَاسا وَ النَّوْمَ سُبَاتا وَجَعَلَ النَّهَارَنُشُورا لَکَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِی مِنْ مَرْقَدِی وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَدا حَمْدا دَائِما لا یَنْقَطِعُ أَبَدا وَ لا یُحْصِی لَهُ الْخَلائِقُ عَدَدا 🌺اللهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّیْت وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَیْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْیَیْت وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَیْتَ وَ عَافَیْت وَ أَبْلَیْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَیْت وَ عَلَى الْمُلْکِ احْتَوَیْتَ 🌺ادْعُوکَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِیلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ،وَ تَدَانَى فِی الدُّنْیَا أَمَلُهُ وَ اشْتَدَّت إِلَى رَحْمَتِکَ فَاقَتُهُ وَعَظُمَتْ لِتَفْرِیطِهِ حَسْرَتُهُ وَ کَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِکَ تَوْبَتُهُ 🌺فصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ و عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍصَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لا تَحْرِمْنِی صُحْبَتَهُ إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ 🌺اللهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعا اجْعَلْ قُوَّتِی فِی طَاعَتِکَ وَ نَشَاطِی فِی عِبَادَتِکَ وَ رَغْبَتِی فِی ثَوَابِکَ وَزُهْدِی فِیمَا یُوجِبُ لِی أَلِیمَ عِقَابِک َإِنَّکَ لَطِیفٌ لِمَا تَشَاءُ.آمین 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼💖❤
💖❤🌼💖❤🌼💖 🌺🍃دعای چهارشنبه حضرت فاطمه(س) 🌺🍃خداوندا! باچشمانت که آنها راخوابی نیست و با رکن ستونت که آن را کژی و سستی نیست وبا اسماء و نامهای عظیمت ما راحفظ فرما. 🌺🍃و بر محمد و آل محمددرود فرست وآنرا برای ماحفظ فرماکه غیرتو اگربرحفظ آن قیام کند،تباهش می کند و آنرا از ما بپوشان که اگر غیر تو بخواهدمستورش کند افشایش می کند. 🌺🍃و تمام این امور را سبب فرمانبرداری ما از خودت قرار ده که تو شنونده دعایی و به ما نزدیکی و اجابت کننده دعائی. الهی آمین.. 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼💖❤
واى اصلا یادم رفته بود، که حسین همۀ همکلاسهاى مرا مى شناسد. ناراحت گفتم:- راست مى گى، یادم رفته بود. خوب، شادى آمده دنبالم، باید برم.- از قول من هم تسلیت بگو، آدرس مسجد را هم بگیر با هم مى ریم.در بین راه، از شادى که چشمانش قرمز شده بود، پرسیدم: از لیلا چه خبر؟- زنگ زدم، مادرش بالا سرش بود مى گفت حالش خوب نیست، استفراغ کرده و دل بهم خوردگى داره.آهسته گفتم: طفلک اونم حال نداره.صداى شادى انگار که با خودش حرف بزند، بلند شد: آخه یکهو چى شد؟ آیدا که داشت ازدواج مى کرد. چرا این کارو کرد؟وقتى رسیدیم، سر در خانه شان را پارچه سیاه زده بودند. کفش هایمان را در آوردیم و گوشه اى نشستیم. مادر آیدا، گوشه اى نشسته بود و زبان گرفته بود. چیزهایى مى گفت که اصلا قابل فهم نبود، فقط آهنگ سوزناکى داشت. موهاى سپید سرش بى قید روى شانه اش رها شده بود. چشمانش از شدت گریه باز نمى شد. شادى با دخترى که کنارش نشسته بود،صحبت مى کرد. من به این فکر مى کردم که چقدر همه چیز ناپایدار است. دیروز با هم مى خندیدیم و امروز برایش مى گریستیم. البته چند روزى بود که آیدا دانشگاه نمى آمد و همه فکر مى کردیم حتما با نامزدش اینطرف و آنطرف مى روند. در افکارم بودم که شادى با سقلمه به پهلویم زد: - پاشو به مادرش تسلیت بگیم و بریم. - به این زودى؟ - زود چیه، دیوانه! الان دو ساعته مثل خُل ها زل زدى به مردم.به ساعتم نگاه کردم، شادى راست مى گفت. در راه بازگشت، شادى با ناراحتى نگاهى به من کرد و گفت: فهمیدى چرا خودکشى کرده؟سر تکان دادم: نه، تو چى؟ شادى راهنما زد و گفت: اینطورى که دختر خاله اش مى گفت دو هفته پیش مسعود مى فهمه که باباى آیدا کجاست وبا کى زندگى مى کنه، چند روزى غیبش مى زنه و وقتى آیدا پیگیر قضیه مى شه، مى آد خونه شون و شروع به داد وبیداد مى کنه، که شما دروغگو و متقلب هستید و مى خواستید منو بدنام کنید و از این حرفها، بعد آرمان جلو مى ره و با هم دعواشون مى شه و پسره هم مى پره تو کوچه و شروع مى کنه به آبروریزى و نسبتهاى زشت دادن به آیدا و مادرش،مردم مى ریزن و آرمان و مسعود رو جدا مى کنن. چند روزى هم آیدا تو لاك خودش بوده تا دیشب، عصر دیروز آرمان زنگ مى زنه به باباش و هه چه دلش مى خواد بهش مى گه و جریان بهم خوردن نامزدى آیدا رو با اون افتضاح براش تعریف مى کند، آیدا هم که دکمۀ آیفون رو زده بوده، مى شنوه که باباش مى گه: به جهنم! آیدا هم ساکت و آروم پا مى شه مى ره به اتاقش و دیگه هم زنده بیرون نمى آد.شب وقتى داستان را براى حسین تعریف مى کردم، بى اختیار اشک مى ریختم. سرانجام حرفهایم تمام شد و حسین با ملایمت در آغوشم گرفت. چشمانش ابرى شده بود و صدایش گرفته:- این دنیا خیلى ظالمه مهتاب، ببین پدر آیدا چقدر اسیر هوسهاى نفسانى خودش شده که بود و نبود پاره جیگرش براش فرقى نداره. واقعا آدم متاسف مى شه. کاش خدا به بعضى ها اصلا بچه نمى داد، چون لیاقت بزرگ کردنشو ندارن. کاش مى شد کارى کرد که آدمهاى بد و ظالم و فاسد هیچوقت بچه دار نشن تا نسل بشر از آلودگى پاك بشه... کم کم آن حادثه را فراموش مى کردیم. مراسم چهلم آیدا هم برگزار شده بود و این بار اکثر بچه هاى کلاس و ورودیها خودمان آمده بودند. به اواخر ترم نزدیک مى شدیم و داشتیم روى روال طبیعى کارمان مى افتادیم که اتفاق دیگرى،کاممان را تلخ کرد. چند روزى بود لیلا سر کلاس نمى آمد. چند بار از شادى سراغش را گرفته بودم که جواب داده بود:هر چى زنگ مى زنم خونه شون کسى بر نمى داره! خودم هم چند بار به خانه مادرش تلفن کرده بودم و کسى گوشى را برنداشته بود. اواخر هفته بود که شادى ناراحت در کلاس را باز کرد. استاد نیامده بود و هر کس مشغول کارى بود. منهم داشتم قسمتهایى از جزوه را که نداشتم، مى نوشتم. با اولین نگاه به شادى فهمیدم اتفاق بدى افتاده، فورى پرسیدم: چى شده شادى؟ روى صندلى ولو شد: لیلا بیمارستانه...هراسان پرسیدم: چرا؟ چى شده؟ شادى با بغض جواب داد: بچه اش سقط شده... - تو از کجا فهمیدى؟ - امروز رفتم دم خونه شون، اتفاقا مهرداد هم داشت مى رفت بیرون، اون گفت. مى گفت چند روزه الان بیمارستانه، افتاده به خونریزى و وقتى رسوندش بچه مرده بوده! 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💠مزد نامعین 🔸آن روز را سلیمان بن جعفر جعفری و امام رضا علیه السلام به دنبال كاری با هم بیرون رفته بودند. غروب آفتاب شد و سلیمان خواست به منزل خویش برود، علی بن موسی الرضا علیه السلام به او فرمود: «بیا به خانه ی ما و امشب با ما باش. » اطاعت كرد و به اتفاق امام به خانه رفتند. 🔸امام غلامان خود را دید كه مشغول کار بودند. ضمنا چشم امام به یك نفر بیگانه افتاد كه او هم با آنان مشغول کار بود، پرسید: «این كیست؟» غلامان: «این را ما امروز اجیر گرفته ایم تا به ما كمك كند». - بسیار خوب، چقدر مزد برایش تعیین كرده اید؟ . - یك چیزی بالاخره خواهیم داد و او را راضی خواهیم كرد. 🔸آثار ناراحتی و خشم در امام رضا پدید آمد. سلیمان جعفری جلو آمد و عرض كرد: «چرا خودت را ناراحت می كنی؟». 🔸امام فرمود: من مكرر دستور داده ام كه تا كاری را طی نكنید و مزد آن را معین نكنید هرگز كسی را به كار نگمارید، اول اجرت و مزد طرف را تعیین كنید بعد از او كار بكشید. 🔸اگر مزد و اجرت كار را معین كنید، آخر كار هم، می توانید چیزی علاوه به اوبدهید. البته او هم كه ببیند شما بیش از اندازه ای كه معین شده به او می دهید، از شما ممنون و متشكر می شود و شما را دوست می دارد و علاقه ی بین شما و او محكمتر می شود. 🔸اگر هم فقط به همان اندازه كه قرار گذاشته اید اكتفا كنید، شخص از شما ناراضی نخواهد بود. ولی اگر تعیین مزد نكنید و كسی را به كار بگمارید، آخر كار هراندازه كه به او بدهید باز گمان نمی برد كه شما به او محبت كرده اید، بلكه می پندارد شما از مزدش كمتر به او داده اید. 📚منبع: بحارالانوار، ج 12ص 31 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 💠💠💠
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 میلاد هشتمین پیشوای شیعیان جهان، خورشید درخشان خاوران، حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مبارک باد. طلوع هشتمین آفتاب سپهر امامت و ولایت، حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بر منتظران واپسین طلوع خجسته باد. میلاد سراسر نور و شعف هشتمین ستاره آسمان ولایت و امامت بر دوستداران آن حضرت مبارک باد. از خاک تو کسب آبرو کردم من با عطر ضریح تو وضو کردم من تا صید کسی نگردد آهوی دلم مولای غریب، بر تو رو کردم من میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد. سرچشمه پاک آبرو را دیدم گنجینه‌ای از راز مگو را دیدم از روزنه پنجره فولادت من باغ و بهشت آرزو را،دیدم میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد. یک جلوه از نگاه تو اى شمس مشرقین هر صبح و شام طعنه به شمس و قمر زند اى گل به روى ماه تو یا ثامن الحجج ماییم در پناه تو یا ثامن الحجج میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد. مضجع نورانی تو قبله اهل آسمان تلالو گنبد تو چراغ راه مومنان وقوف بالای سرت،بهشت دنیای من است صحن مطهرت رضا هزار بهتر از جنان میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد. صد بار اگر به دست کریمش طمع کنیم باز از کرم نگاه رئوفانه مىکند از شمع جمع جان فنا گشتگان عشق ما را نگاه صبح تو پروانه مىکند میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد. عید میلاد جان و جانان شد مولد خسرو خراسان شد در گلستان عشق با شادی بلبل نغمه گر غزل خوان شد ولادت امام رضا علیه‌ السلام مبارک باد. 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
السلام علیک یا صاحب الزمان⛅️ اندکی طولانی ، ولی بسیار زیبا 🌹 🌸در جستجوی خیر🌸 🔶یادم نمی رود آن روزها که کودکی بیش نبودم هر وقت برای مادربزرگ کاری می کردم و او را می بوسیدم می گفت: پسرم! خیر ببینی وقتی پدرم پولی یا غذایی برای صدقه به من می داد و می گفت به نیازمندی بدهم و من این کار را می کردم از صمیم قلب? می گفت: خدا خیرت بدهد صبح 🌅 که از خواب بیدار می شدم و به مادرم سلام می کردم با محبت مادرانه اش جوابم را می داد و در آغوشم می گرفت و می گفت: صبحت به خیر عزیزم 🔸خیلی دوست داشتم بدانم آن "خیر"ی که همه برایم از خدا می خواهند چیست... ولی هرچه از این و آن پرسیدم جوابی نگرفتم... 🔸بزرگتر که شدم فهمیدم که همه انسان ها در پی خیرند... همه در جستجوی آن بهترین هستند... و خداوندِ خالق انسان چه خوب از روحِ تشنه ی خیرِ آدمی در قرآنش پرده برداشته است... آری! 🔆 إنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيد🔆 انسان بسیار دوستدار خیراست ⁉️ولی هر کس این خیر را در چیزی می دید... یکی در خانه 🏡 خوب...! یکی در ماشین 🚘 خوب...! یکی در شغل💺 خوب...! یکی همسر و فرزندان 👪خوب...! و... 🔸من متحیر بودم که واقعا آن "خیر" راستین چیست؟! ✨تا اینکه روزی در لابه لای کلام پروردگارم چشمم افتاد به کلامی که موسی(علیه‌السلام) آنگاه که داشت خائف و ترسان از میان فرعونیان می گریخت به زبان آورد: 🔆ربِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیر🔆 من هم با زبان دلم از صمیم قلب تکرار کردم : 🌹پروردگارا! من به آنچه از "خیر" بر من نازل کنی محتاجم! 🔹کارم شده بود مدام از خدا طلب "خیر" کردن خیری که نمی دانستم چیست فقط همین قدر می دانستم که آن چیزی که مردم گمان می کنند ، نیست! وروزی بیدار شدم... خدایم جوابم را داد... داشتم قرآن 📖 می خواندم که به این آیه رسیدم ، آیه ای که بارها آن را دیده و شنیده بودم ولی به راحتی از کنارش عبور می کردم : ✨بقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ✨ بقية الله ، همان خیر شماست اگر از اهل ایمان باشید! 🔶پرودگارم به صراحت آن "خیر" را در قرآنش به همگان معرفی کرده است... ♥️آن "خیر" چیزی نیست جز "بقیة الله" جز پدر مهربانم! امام زمانم! ♥️ ‼️آن خیری که همه رهایش کرده و به بهای اندکی او را فروخته اند! 🔹ولی پروردگارم دعایم را مستجاب کرد و خیرش را به من عطا کرد... به دامن آن "خیر" به آن بهترین چنگ زدم دعای مادربزرگم، دعای همسایه نیازمندمان، دعای هر روزه ی مادرم در حقم مستجاب شد 🌺خداوند به من خیر داد بهترین نعمتش را به من بخشید🌺 💕از آن روز به بعد در بهشتِ یادِ مولایم متنعم بودم هر روز از باغ الطافش میوه ها می چیدم💕 💕گاهی خاری هم در راهش به پایم می رفت ولی شیرینی لطف او کجا و تلخی آن خارها کجا! افسوس می خوردم به حال مردمان شهرم می دیدم چگونه دارند در جهنمِ دوری از خیرشان، پدر مهربان و دلسوزشان، مولای رئوفشان مهدی(علیه‌السلام) می سوزند! ✨تا اینکه روزی چشمم به کلامی از پروردگارم روشن شد... 🔆و لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون باید از شما گروهی باشد که مردم را به سوی آن "خیر" دعوت کنند، آنان را به چنگ زدن به دامانِ او که برترین معروف هاست امر کنند و از افتادن در دام دشمنان فریب کارشان که بالاترین مصداق منکرند نهی نمایند؛ و این گروه رستگارند🔆 ♦️از آن روز به بعد قفل از زبان گشودم وزنجیرها را از پای قلمم باز کردم هرجا که می رفتم مردم را به مولای مهربانم♥️ ♥️یوسف دورانم امام زمان(علیه‌السلام)، آن "خیرِ" راستین دعوت می کردم♥️ دستشان را می گرفتم و می بردمشان به در خانه پدر مهربانشان و دیگر پدر خود می دانست چگونه آنها را در آغوش لطف بیکرانش بگیرد که دیگر درِخانه اش را رها نکنند... به امید آن روزِ نزدیک که با اذن فرجش، غل و زنجیرهای گرانِ غیبت از دست و پایش باز شود و تکیه به کعبه دهد و مردمانِ« گم کردهْ خیر »را ندا دهد که: 📣یا اهل العالم! انا بقیة الله الاعظم و مردمان به سوی آن مهربانْ پدرِ عالم❣ آن یوسفِ از دیده های آلوده ی ما پنهان ❣و آن خیر فراموش شده شان باز گردند 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 💖اللهم عجل لولیک الفرج