#جمعه
«جمعه» روز پایانی هفته، مورد احترام مسلمانان و یکی از اعیاد مهم آنان است. به عقیده برخی جمعه از آن رو «جمعه» نامیده شده که در آن جهت نماز اجتماع میکنند.
(راغب اصفهانی، مفردات.)
اهمیت شب و روز جمعه در احادیث بسیاری بیان شده و اعمال و ادعیه فراوانی برای آن مقرر گشته است. از مهمترین اعمال مؤمنان در روز جمعه توجه به حضرت مهدی علیه السلام و انتظار فرج آن بزرگوار است. در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج او مستحب است؛ زیرا طبق برخی از روایات و زیارات، امید ظهور آن حضرت در روز جمعه بیش از سایر روزها است.
(ر.ک: بحارالانوار، ج 99، ص 215.)
امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است:
«… وَ یَخرُجُ قائِمُنا اَهْلَ البیْتِ یَوْمَ الجُمُعَةِ …»
(شیخ صدوق، الخصال، ص 394، ح 101.)
(… و خروج میکند قائم ما اهل بیت در روز جمعه.» همچنین در روایاتی آمده است:
«وَکانَ الیَوْمُ الَّذِی نَصَبَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اَمِیرَالمُؤمِنینَ علیه السلام بِغَدِیرِ خُمِّ یَوْمَ الجُمُعَةِ وَ قِیامُ القائِمِ علیه السلام یَکُونُ فِی یَوْمِ الجُمُعَةِ وَ تَقُومُ القِیامَةُ فِی یَومِ الجُمُعَةِ …»
(شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 422، م 1241.)
(روزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را در غدیر خم نصب فرمود، جمعه بود و روز قیام قائم علیه السلام جمعه خواهد بود و روز برپایی رستاخیز جمعه خواهد بود.»
البته بین این سه رخداد عظیم، وجوه مشترک فراوانی وجود دارد. از ویژگیهای دیگر این روز با عظمت، آن است که حضرت مهدی علیه السلام در آن روز شریف پای به عرصه گیتی نهاده چشم به جهان گشود.
(کتاب الغیبة، ص 393؛ کمالالدین و تمام النعمة، ح 2، ص 432، ح 13 و 12.)
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#ثواب_بوسیدن_پای_مادر❣
پیامبر(ص) فرمود :
🔸«کسی که پای مادرش را ببوسد؛
مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است».(گنجینه جواهر )
🔸و نیز فرمودند :
«هر کس پیشانی #مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند».(نهج الفصاحة)
🔸در حدیث دیگری فرمودند:
«کسی که قبر #والدین خود را در هر #جمعه زیارت کند، گناهانش بخشیده میشود و از نیکوکاران نوشته شود.(مستدرک الوسائل، ج 2)
♨️گناهی نیست که مرتکب نشده باشم‼️👇👇👇
🔷روزی مردی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد:
🔹من تمام گناهان را انجام دادم، آیا راه #توبه برای من هست⁉️
🔸 #پیامبر فرمود:
آیا پدر و مادرت زنده اند؟
گفت: تنها پدرم زنده است.
فرمود: به #پدر خود احترام و نیکی کن؛تا خداوند تورا ببخشد
🔶وقتی که آن مرد رفت،
پیامبر به اطرافیانش فرمود:
«ای کاش #مادر او زنده بود».(بحارالانوار، ج 71)
╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🍃🌸🍃🌸🍃
#نمـــــاز_اول_مــاه
🔮در روز اوّل دو ركعت نماز بجا آورید:
🔰در ركعت اول پس از سوره حمد سى مرتبه سوره توحيد، و در ركعت دوم بعد از سوره حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند و پس از نماز صدقه بدهید، چون چنين كند، سلامتى اش را در آن ماه از خدا خريده است.
دوستان عزیز و گرامی لطفاً صدقه برای امام زمان علیه السلام در اولین روز از ماه ذیقعده فراموش نشه🌹
#آیـت_الله_بهجت
ا🍂🌸🍂
🌸اهمیت ماه ذيقعده الحرام
🍂🍃 اين ماه اوّل ماه هاى حرام است كه حق تعالى در قرآن مجيد ذكر فرموده و سيّد بن طاوس روايتى نقل كرده كه ذى القعده در وقت شدّت و در سختي ها، محلّ اجابت دعا است .
🍂🍃 شيخ مفيد رحمه الله روايت کرده که پيغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودند : هر کس در ماه حرام سه روز #پنجشنبه و #جمعه و #شنبه را روزه بگيرد، خداوند براي او عبادت يک سال را بنويسد.
📚( المراقبات . ص 369 )
🌸
🍂🌸🍂
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#دعای_با_برکت_صبح_جمعه
💐🍃 هر کس دعای ذیل را #صبح #جمعه بخواند تاثیر آنرا در #گشایش و وسعت #رزق و #روزی خواهد دید (باران رزق) و در این دعا تاثیرات #عظیمه است.
💐🍃 هر کس که پس از هر نماز بر آن مدامت داشته باشد خداوند او را رزق و روزی بی حساب عطا میکند و او را بر دشمنانش برتری میدهد و دینش را ادا مینماید و او را از هر خوف و ترسی محفوظ میدارد و به او مقام والا میبخشد و حاجتش را روا میسازد. در این دعا حقیقتا سری عجیب است.و آن دعا این است:👇کانال باغ دعا
✨( بسم الله الرحمن الرحیم یا الله یا الله یا واحِد یا مَوْجـود یا جواد یا صمد یا باسِط یا کریم یا وَهّاب یا ذَاّ الطّول وَ الْإحسان یا جَمیل یا تَوّاب یا غَنی یا مُغْنی یا فَتّاح یا رَزّاق یا عَلیم یا حَیّ یا قَیّوم یا رحمٰن یا بدیعُّ السَّـماواتِ وَ الأرض یا ذَا الجلالِ والإکرام یا حَنّان یا مَنّان یا رَؤوف یا دَیّان اَنْفَحَنی مِنْکَ بِنَفْحَةِ خَیْرٍ تُغْنینی بِها عَمَّنْ سِواکَ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَئٍ قَدیر و بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمیـن أنْ تَسْتَفْتَحوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْح إنا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً إفْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَومِنا بِالْحَـقِّ وَ أنْتَ خَیْرُ الْفاتِحین إنْ یَنْصُرُکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُم نصرُ مَنَ الله وَ فَتحٌ قَریب وَ بَشِّرِ الْمُؤمنین وَ ما النَّصْرُ إلّا مِنْ عِنْدِ اللهِ الْعَزیزِ الْحَکیم اللّهُمَّ یا غَنیّ یا حَمید یا مُبْدِئُ یا مُعید یا فَعّالُ لِما یُرید یا رَحیم یا وَدود یا ذَا الْعَرْشِ الْمَجید إکْفِنی بِحَلالِکَ عَـنْ حَرامِکَ وَ أغْنینی عَمَّنْ سِواکَ وَ احْفَظْنی بَما حَفَظْتَ بِهِ الرّوحُ فِی الْجَسَدِ وَانْصُرْنی بِما نَصَرْتَ بِهِ الرُّسُلِ وَ لا تُشْمِتْ بی أحَد إنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَئٍ قَدیر و یا نِعْمَ النَّصیر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلَا بِاللهِ ألْعَلّیِ الْعَظیم وَ صَلَّى اللهُ عَلىٰ سَیِّدِنا مُحمدٍ و عَلــىٰ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً عَدَدَ خَلْقِهِ وَ رِضاءَ نَفْسِهِ وَ زِنَةَ عَرْشِهِ وَ مِدادَ کَلِماتِهِ. )
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
📒منبع : کتاب چشمه رستگاری نوشته شهیب زادگان
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
داستان و پند
اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_هفتم ✍رفتم بازم چایی بریزم و بیارم بعداز خوردن چایی مادرش که خیلی هم #
❤️ #نسیم_هدایت
💌 #قسمت_هشتم
✍قرار شد برای فردا #طلا ها رو بخریم، وقتی اومدن یه ماشین زیر پاش بود یه #پیکان سفید رنگ خیلی هم تمیز😍
سوار شدیم و داشت #رانندگی میکرد که من سرم رو پایین انداخته بودم عادت داشتم وقتی سوار ماشین میشم سرم رو به زیر ببرم و #ذکر بگم
📿100 #استغفرالله
📿100 #سبحان_الله
📿100 #الحمدلله
📿داشتم 100تا سبحان الله رو تموم میکردم که سرم رو بالا گرفتم تازه کنم و بازم بگم که یه دفعه سنگینی #نگاه یکی اذیتم کرد.
😒متوجه شدم که آینه #ماشین رو به طرف من تنظیم کرده وای خدا مردم از #خجالت آخه این چه کاریه ،زشته وای الآن چکار کنم...
📿بازم رفتم پایین و ذکر گفتم تا رسیدیم و گفتن پیاده بشید وقتی پیاده شدم چشمم خورد به #پلاک ماشینش زود چیزی حفظم میشد پلاکش حفظم شد..596...11
😔با وجودگذشت 17 سال باز هم یادمه...
یه سرویس خیلی قشنگ و شیک و ارزون گرفتم و یه دسبند و یه انگشتر خیلی کم طلا خریدم نه اینکه بگم #خسیس بودم ،نه من فقط نمیخواستم #اصراف بشه سرجمع شده بود800 تومن...☺️
❤️الحمدلله علی کل حال؛ همه چیز آروم و بی صدا تموم شد
روز پنجشنبه 23 #رمضان ما #عقد کردیم پدرم هزینه مراسم رو به عهده گرفت که به ایشون(هیچ وقت روم نشد صداش کنم)فشار نیاد #روزه بودیم و #گرسنه خدا رو شکر هم #افطاری دادیم به مهمانها و هم #مراسم گرفتیم..
چه با #برکت بود رمضان اون سال
یه نفر اومد برای اینکه ما رو #عقد کنه گفت میخوام با #عروس خانوم تنها حرف بزنم...
ازم سوال کرد که این #ازدواج اجباریه یا اختیاری منکه #تعجب کردم درسته سنم کم بود اما #دین-اسلام من رو فهیم و عاقل و بالغ کرده بود من میتونستم خودم برای خودم تصمیم بگیرم...و در کمال عقل و صحت و سلامت این تصمیم رو گرفتم اینها رو به اون ماموستا گفتم کاملا تعجب کرد و چیزی نگفت و گفت #داماد بیاد ایشون هم اومد و روبه روی من نشست و طوری که یه قدم هم فاصله نداشت...
😓آخ مردم از #خجالت آب شدم رفتم زمین سبحان الله تا حالا توی عمرم انقد #خجالت نکشیده بودم...
👳♀داشت با ماموستا حرف میزد منم یه ذره #چادر_سفید رو کنار زدم نگاش کنم آخی این چشم عسلی چه خوشکله چه پوست سفیدی داره منکه در یک دقیقه مات و مبهوت چهره اش شدم متوجه شدم داره #نگام میکنه
😍یه لبخند ژکوندی زد و دندونای سفیدش افتاد بیرون
😱اه منکه هنوز دارم نگاش میکنم ای دادبیداد من چم شده این آبروریزی ها چیه ولی کم نیاوردم یه #اخم کردم و سرم رو انداختم پایین...
#عقد کردیم و همه بوس و ماچ و #تبریک و نقل و شکلات بارانمون کردن🍬🎊🍫🎉
⏱آخر شب شد و ای بابا کسی خیال نداره بره منم خستم و روزه بودم و عصرش کلاس بودم.
ساریه جان اومد کمکم و گفت حالا دیگه نوبت کادو هاست و خداحافظی،الله ازت راضی باشه منو نجات دادی...همه #کادو هاشون رو دادن و رفتن فردا #جمعه بود
😢اه یادم افتاد فردا سه نوبت کلاس دارم اون وقتا گوشی نبود که پیام بدم،گفتم بهش بگید بیاد کارش دادم جلدی اومد و هی نگاه شیطونی بهم میکرد و منم سرم و زیر انداختم و سرخ شدم
😊گفتم الان دیگه اجازه من دست شماست و من فردا سه نوبت کلاس #قرآن روخوانی #حفظ و #تجوید
اجازه هست برم؟گفت بله اشکال نداره برو...
☹️گفت کارت فقط همین بود؟
گفتم بله..گفت باشه پس من برم همه منتظرم هستن و خداحافظی کرد و رفت..منم زود همه طلاها و لباسها رو درآوردم و انقدر خسته بودم رفتم بخوابم.
اونا داشتن کادوها رو میشمردن گفتم چه کاریه بخوابید بابا دیره منکه میرم میخوابم رفتم خوابیدم ساعت 2 نصف شب بیدار شدم دیدم اینا که دارن بازم کادو باز میکنن😢ای دادبیداد همه رو از کار و #زندگی انداختیم.
صبح شد و منم صبحانه خوردم و داشتم خودم رو آماده میکردم که برم #کلاس که در زنگ خورد پدرم بود گفت کجا میری #مهمون داریم گفتم منکه باید برم وگرنه عقب میافتم گفت مگه نمیگم مهمون داریم بیا #نامزدت اومده...
😳صبح به این زودی اومده اینجا چیکار گفت از ساعت 6.30 دقیقه اینجاست بیچاره یخ کرد یه دفعه پشت سر بابام یکی اومد تو بعد از سلام و احوال پرسی گفت دیره بریم😐
گفتم کجا گفت مگه کلاس نداری الان 10 دقیقه است که شروع شده ،این از کجا ساعت کلاس های من رو میدونست گفتم بریم سوار شدیم و تا رسیدم یک کلمه هم حرف نزدم هی ایشون حرف میزد، از همه چیز گفت یه دفعه دیدم رسیدیم بازم تعجب کردم ایشون از کجا میدونست من توی چه #مسجدی کلاس دارم خداحافظی کردیم و رفتم کلاس
☺️همینکه وارد شدم همه بلند شدن و بغلم کردن #تبریک میگفتن منم که پررو گفتم بیایید بابا خجالت نداره که بیایید تا دست بکشم رو سرتون همه خندیدن و 😒استاد گفت بسه دیگه بریم سر درس، درسم که تموم شد منو ساریه و دو تا از خواهران خواستیم با هم بر گردیم که جلوی در دیدم ماشینش #پارک شده و دست به سینه تکیه داده به ماشین منتظره؛ گفت سلام علیکم و من جوابشو دادم و گفت بریم
ادامه دارد
داستان و پند
اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_بیست_و_نهم ✍وقتی که مهمونها رفتن مصطفی همش توی خونه میمومد و میرفت آرو
❤️ #نسیم_هدایت
💌 #قسمت_سی_ام
✍بلند شد #وضو گرفت و نماز مغربش رو خوند بعد از نماز دستاش رو بلند کرد و #گریه کرد همیشه میدیدم که بعد از نمازش #دعا میکرد گاهی اوقات گریه میکرد اما این بار خیلی #فرق میکرد...
😔اصلا نمیدونستم چش شده اصلا به ذهنم هم #خطور نمیکرد...بعداز نمازش گفت بیا بشین کارت دارم داشتم محدثه رو تمیز میکردم گفتم یکم صبر کن گفت یکم زود بیا...لباس محدثه رو عوض کردم و رفتم پیشش...
😔گفت اگر یه وقت #شهید بشم چیکار میکنی؟ خیلی بی مقدمه حرف زد گفتم این یعنی چی؟ خدا نکنه ما که نمیتونیم بدون تو #زندگی کنیم...
😭گفت اگر شهید شدم #ازدواج کن چون نمیخوام #آواره بشی خیلی تعجب کردم چشمام از تعجب گشاد شد و بعدش خیلی شدید گریه کردم...
😭و گفت باید برم و اگر برم دیگه هیچ وقت برنمیگردم حرفش خیلی #سنگین بود یعنی نتونستم یک کلمه از دهنم خارج کنم...
😔گفت دوست دارم بعد از من عاقل باشی #احساسی رفتار نکن ازدواج کن اینبار سرش داد زدم و گفتم بسه دیگه یهو گریه کرد و گفت میخوام صدات در #قلبم بمونه داد بزن....
😭خدایا مصطفی هم گریه کرد ، بعد از گریه اش گفت میخوام کارهام رو راست و ریست کنم بعد برم...
فرداش رفتیم بازار با هم برای 3 تا خواهرش #کادو خرید گفت نمیخوام حقی از خواهرانم بر گردنم باشه تو این مدت انگار من داشتم ذره ذره #میمردم...
😔اما باهاش همکاری کردم یه مقدار از #قرض هایش رو پاس کرد بقیه رو گفت از پولی که پیش چند تا دوستام دارم و بعدا برات میارن پاس کن...
3 شب پشت سر هم رفتیم خونه خواهر شوهرهام و باهاشون خیلی گرم #رفتار میکرد وقتی برمیگشتیم یه جور #غم_انگیزی خداحافظی میکرد چون میدونست دیگه هیچ وقت هیچ کدومشون رو نمیبینه...
😔آخرین شب وقتی برگشتیم خونه خودمون توی راه محدثه رو بغل کرد و سرش رو گذاشت روی سر محدثه گفت بابا میخواد بره و دیگه برنمیگرده مواظب خودت باشی...
😔والله خیلی سخته #دل بکنم ازت ولی مجبورم چون #الله رو بیشتر از تو #دوست_دارم...
چند تا #اشک ریخت ولی من خیلی گریه کردم پنج شنبه عصر بود همیشه پنج شنبه ها میرفتیم بیرون یه نمایشگاه پاییزی زده بودن رفتیم اونجا ، وقتی برگشتیم مصطفی هنوز #روزه اش رو افطار نکرده بود من چون شیر میدادم روزه نگرفتم ، #افطاری رو آماده کردم به #کیک براش پختم افطار کرد و زنگ در به صدا در اومد...
رفت بیرون و یکم وایستاد و بعدش اومد تو گفت دوستم بود #شام نمیخورم بیا بریم بیرون حوصله ندارم...
رفتیم بیرون توی راه گفت #ناراحت نشو خوب میدونم خیلی داری سعی میکنی و #غمگینی و #ناراحت اما بدون والله من میرم که از #ناموس #خواهرانم و #کودکان و #زنان مظلوم دفاع کنم.....
☝️️والله از الله میترسم که در #قیامت من هیچ جوابی در برابرش ندارم ، گفتم والله صبر میکنم این #امتحان الله هست گفت الحمدلله که ازت مطمئنم
دوستم اومده بود بگه که شنبه عصر باید برم....
میخوام برای آخرین بار بریم بیرون و هر چی میخوای بخری رفتیم و من دوست نداشتم هیچی بخرم خودش یه روسری انتخاب کرد و یه توپ هم برای محدثه خرید ، گفتم حوصله ندارم بریم خونه
توی راه هیچی نگفتیم وقتی رسیدیم خونه رفت بالای پله ها محدثه رو بغل کرد و بهش گفت ببین مادرت از این #ماه خیلی خیلی #خوشکل تره بخدا قسم....
🌙13 رمضان بود گفتم مصطفی میای برای آخرین بار همدیگه رو #سورپرایز کنیم...
گفت باشه تا عصر وقت داریم روز #جمعه بود رفتم مثل قبل براش لباس خریدم یه شلوار سیاه و یه بلوز راه راه و ویه #ادکلن ...
البته یه #شاخه_گل هم خریدم
عصر وقتی برگشت بازم دستش خالی بود حوصله نداشتم به این فکر کنم که چرا دستت خالیه کادوهاش رو دستش دادم و گفتم با تمام #قلبم برات خریدم گفت پس همین الان میپوشم همش میخندید تا منم بخندم اما #دلم رو #پاک از دست داده بودم...
دست کرد تو جیبش گفت چشمات رو ببند و یک #گردنبند خیلی خوشکل گردنم کرد و یه جفت #گوشواره و یه دستبند...
😊چشمام رو باز کردم خیلی #قشنگ بود با وجود اینکه بسیار سبک و نازک بود اما پولش تا این حد بود ولی من خیلی خوشم اومد #مادرشوهرم اومد پیش ما نتونستم پیش اون گریه کنم...
رفتم آشپزخونه مادر شوهرم گفت #تشکر نمیکنی گفتم چرا من زودتر تشکر کردم ، مصطفی میدونست چقدر حالم بده چیزی نگفت...
✍ #ادامه_دارد... ان شاءالله
❤️ #نسیم_هدایت
💌 #قسمت_سی_و_دوم
😭یالله فقط نیم ساعت وقت هست تا #جدایی چیکار کنم #آرزو میکردم که #قلبم از سینه ام در بیاد و دیگه نبینم که داره میره...
😔یه لحظه به ذهنم خورد که یک چیزی ازش به #خاطره بزارم گفتم مصطفی میشه ازت #فیلم بگیرم گفت برای خودت سختش نکن ، نمیتونی تحمل کنی ازش خواهش کردم قبول کرد یه گوشی داشت که دست دوم بود 30 تومن داده بود هر چند #گوشی کهنه ای بود اما میتونستیم باهاش کار کنیم...
گوشیو رو حالت #دوربین گذاشتم هیچ صدایی جز صدای گریه من توی خونه نبود ، #سلام کرد و من #گریه میکردم گفتم چه وصیتی به #برادران و #خواهرانت داری ؟ گفت ازشون میخوام که #نماز بخونن #تقوا داشته باشن از #الله بترسن ... من با میل خودم بلند شدم و میرم در بین حرفهاش چشمش همش به من بود میگفت گریه نکن دیگه خواهش میکنم بسه دیگه #بخند اما من #خنده هام رو #گم کرده بودم، نمیتونستم بخندم گفتم خوب چه حرفی و وصیتی برای محدثه داری گفت باید به پدرش #افتخار کنه...
گفت بخند دیگه اما من بیشتر و بیشتر گریه میکردم دیگه نتونست حرف بزنه گفتم صبر کن برم محدثه رو بیارم باهاش خداحافظی کنی رفتم محدثه رو آوردم بغلش کرد و زود به زود روی قلبش میگذاشت
😭ساکش رو دستش گرفت از پله ها پایین رفت و برای آخرین بار خداحافظی کرد دنبالش با گریه رفتم گفت نیا محدثه رو هم گذاشت زمین محدثه هم گریه کرد تا آخر کوچه که رفت من چشم به دنبالش بودم و گریه میکردم و اون هم زود به زود سرش رو بر میگردوند و #نگاهم میکرد و #اشاره میکرد برو تو اما من نمیتونستم #چشم ازش بردارم ...
در آخر کوچه ایستاد و اشاره کرد برو تو اما نرفتم و می ایستاد و نگاهم کرد و رفت دیگه ندیدمش...
😭همینکه رفت منم رفتم تو خونه زار زار گریه کردم باورم نمیشد برای آخرین بار حتی بغلش نکردم ای کاش برای آخرین بار دستهاش رو #لمس میکردم اما گریه امانم رو بریده بود...
نباید کسی از #ماجرا خبردار میشد
پس من باید خون سرد بودم اما چه طوری...؟
😔شب خونه خواهرم #دعوت بودیم تازه 1 ماه بود که #عروسی کرده بود دامادمون اومد دنبالم گفتم بهشون برای #سفر رفته و فقط من میام مادرمم همراهش اومده بود چون نمیشد من با دامادمون برم چون #نامحرم بود رسیدم خونه خواهرم...
مادرم چون جلو نشسته بود صورتم رو ندید رفتم تو مادرم هم برگشت خونه خودشون ، خواهرم همینکه صورتم رو دید گفت چی شده؟ گفتم هیچی گفت بخدا یک چیزی شده که کوچیک هم نیست خیلی بزرگه در دو کلمه سرهمش آوردم...
😞مصطفی برای همیشه رفت...
خشکش زد باورش نمیشد گفت برو بابا... حوصله نداشتم تو جیهش کنم فیلمش رو بهش نشون دادم زار زار گریه کرد
#مهمونی رو زهرمار کردم براشون خواهرم انقد گریه کرد چشماش کاملا خون شده بود اون شب نتونستیم #شام بخوریم گفتم منو ببرید خونه خودم گفتن تنهایی نمیشه اینجا بمون اما نتونستن قانعم کنن منو برگردندند خونه محدثه رو خوابوندم و رفتم...
😔مثل عادت همیشگی جا انداختم اصلا یادم نبود که مصطفی نیست همینکه یادم افتاد #دلم ریخت جمعش کردم رفتم دمپایی های مصطفی رو آوردم و زیر سرم گذاشتم تا اذان صبح فقط یک ریز گریه کردم حتی یک ثانیه هم نخوابیدم #قرآن روشن کرده بودم...
فرداش محدثه نوبت #دکتر داشت مونده بودم الان تنهایی چطوری برم؟ باید میرفتم به همین خاطر کسی رو پیدا نکردم که بیاد باهام خودم تنهایی رفتم بعدش برگشتم خونه یک هفته تمام من اصلا نخوابیدم فقط روی دمپایی های مصطفی دراز میکشیدم...
📞بعد از یک هفته روز #جمعه زنگ زد بهم گوشی خودش رو نبرده بود به همون خط زنگ زد گفت صحیح و سالمم
خیلی خوشحال شدم از خوشحالی #اشک_شوق میریختم انقد جیغ زدم که مادر شوهرم فهمید و اومد بالا گفت چیه؟ گفتم مصطفی زنگ زده گفت بگو کی بر میگردی؟
😔این سوال خیلی #سخت بود منم چون میخواستم که نفهمه من از ماجرا خبر دارم ازش سوال کردم گفت ای کلک کسی پیشته ؟ گفتم بله دیگه گفتم مامانت میگه کی بر میگردی؟ گفت گوشی رو بده دست مادرم...
😔با مادرش حرف زد یهو مادر شوهر عصبانی شد منم ادا در آوردم گفتم چی شد ؟
😔گفت میگه دیگه بر نمیگردم منم گریه ام گرفت این دیگه ادا نبود این #آه درونم بود....
✍ #ادامه_دارد...
📚❦┅ @dastanvpand
✵━━┅═🌸‿🌸═┅━━✵
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 ذکر دعای سفارش شده از مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی به نقل از مرحوم امام خمینی که به شاگردان خویش به جهت دفع بلا و مصیبت توصیه میفرمودند:
عصر و غروب #جمعه، به نیابت از تمام شیعیان عالم
ده مرتبه:
اللهمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ وَ ادْفَعْ عَنَّا البَلاءَ المُبْرَمَ مِن السَّماءِ إنَّكَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ
خدایا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و دفع بنما از ما بلائی را که حتمی شده است از آسمان، همانا تو بر هر امری قادر و توانائی
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 ذکر دعای سفارش شده از مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی به نقل از مرحوم امام خمینی که به شاگردان خویش به جهت دفع بلا و مصیبت توصیه میفرمودند:
عصر و غروب #جمعه، به نیابت از تمام شیعیان عالم
ده مرتبه:
اللهمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ وَ ادْفَعْ عَنَّا البَلاءَ المُبْرَمَ مِن السَّماءِ إنَّكَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ
خدایا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و دفع بنما از ما بلائی را که حتمی شده است از آسمان، همانا تو بر هر امری قادر و توانائی
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@Dastan1224
🕯ضرورت توجه به اموات
🌸☘پیامبراکرم صلی الله علیه و آله :
ارواح مؤمنان هر #جمعه به آسمان دنيا مىآيند و روبروى خانه ها ميايستند و هر يك با آواى حزين در حالى كه مىگريد مىگويد اى كسان من اى فرزندانم، پدرم، مادرم، نزديكانم به ما عطوفت كنيد.
🕯خداى شما را بيامرزد...
با درهم #پولى يا گرده نانى و يا لباسى در حق ما رحم كنيد كه خدا به شما از لباس هاى #بهشتى بپوشاند.
📚وسائل الشيعه، ج 3، ص 223
@Dastan1224
🕯ضرورت توجه به اموات
🌸☘پیامبراکرم صلی الله علیه و آله :
ارواح مؤمنان هر #جمعه به آسمان دنيا مىآيند و روبروى خانه ها ميايستند و هر يك با آواى حزين در حالى كه مىگريد مىگويد اى كسان من اى فرزندانم، پدرم، مادرم، نزديكانم به ما عطوفت كنيد.
🕯خداى شما را بيامرزد...
با درهم #پولى يا گرده نانى و يا لباسى در حق ما رحم كنيد كه خدا به شما از لباس هاى #بهشتى بپوشاند.
📚وسائل الشيعه، ج 3، ص 223
@Dastan1224
»
📜 #حــدیثامـــروز
❤️قال رســـــول الله (ص):
ڪسی ڪه در روز #جمــــــعه بر
من درود بفـرستد از دنیا نمیرود
مگر آنڪه جایگاهش را در بهشت
ببـــــیند.
📚جامــع الاخــبار ص ۶۰
➫
@Dastan1224
❣سلام امام زمانم❣
سلام برصاحب جمعه ماه پنهان
سلام بر #جمعہ و امیدواران
سلام برلحظه لبخند یاران
می آیی عاقبت یک روزجمعه
به همراه نگاه سبز باران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دکتر رفیعی: امتی که ندیده خریدار تو شد.!
امام زمان (عج) بین شماست. حضور دارد اما ظهور ندارد.
#امام_زمان #مهدی #ظهور
#جمعه #غیبت #امام
#رفیعی #دکتررفیعی
#دکت_رفیعی #منبر
لینک جهت عضویت 🌹👇
https://eitaa.com/joinchat/1350500352C441bf7fe0d