eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃 هر کس دعای ذیل را بخواند تاثیر آنرا در و وسعت و خواهد دید (باران رزق) و در این دعا تاثیرات است. 💐🍃 هر کس که پس از هر نماز بر آن مدامت داشته باشد خداوند او را رزق و روزی بی حساب عطا میکند و او را بر دشمنانش برتری میدهد و دینش را ادا مینماید و او را از هر خوف و ترسی محفوظ میدارد و به او مقام والا میبخشد و حاجتش را روا میسازد. در این دعا حقیقتا سری عجیب است.و آن دعا این است:👇کانال باغ دعا ✨( بسم الله الرحمن الرحیم یا الله یا الله یا واحِد یا مَوْجـود یا جواد یا صمد یا باسِط یا کریم یا وَهّاب یا ذَاّ الطّول وَ الْإحسان یا جَمیل یا تَوّاب یا غَنی یا مُغْنی یا فَتّاح یا رَزّاق یا عَلیم یا حَیّ یا قَیّوم یا رحمٰن یا بدیعُّ السَّـماواتِ وَ الأرض یا ذَا الجلالِ والإکرام یا حَنّان یا مَنّان یا رَؤوف یا دَیّان اَنْفَحَنی مِنْکَ بِنَفْحَةِ خَیْرٍ تُغْنینی بِها عَمَّنْ سِواکَ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَئٍ قَدیر و بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمیـن أنْ تَسْتَفْتَحوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْح إنا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً إفْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَومِنا بِالْحَـقِّ وَ أنْتَ خَیْرُ الْفاتِحین إنْ یَنْصُرُکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُم نصرُ مَنَ الله وَ فَتحٌ قَریب وَ بَشِّرِ الْمُؤمنین وَ ما النَّصْرُ إلّا مِنْ عِنْدِ اللهِ الْعَزیزِ الْحَکیم اللّهُمَّ یا غَنیّ یا حَمید یا مُبْدِئُ یا مُعید یا فَعّالُ لِما یُرید یا رَحیم یا وَدود یا ذَا الْعَرْشِ الْمَجید إکْفِنی بِحَلالِکَ عَـنْ حَرامِکَ وَ أغْنینی عَمَّنْ سِواکَ وَ احْفَظْنی بَما حَفَظْتَ بِهِ الرّوحُ فِی الْجَسَدِ وَانْصُرْنی بِما نَصَرْتَ بِهِ الرُّسُلِ وَ لا تُشْمِتْ بی أحَد إنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَئٍ قَدیر و یا نِعْمَ النَّصیر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلَا بِاللهِ ألْعَلّیِ الْعَظیم وَ صَلَّى اللهُ عَلىٰ سَیِّدِنا مُحمدٍ و عَلــىٰ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً عَدَدَ خَلْقِهِ وَ رِضاءَ نَفْسِهِ وَ زِنَةَ عَرْشِهِ وَ مِدادَ کَلِماتِهِ. ) 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 📒منبع : کتاب چشمه رستگاری نوشته شهیب زادگان 🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
‌❤️ 💌 ✍فهمیدم قصد داره حالا بماند از کجا فهمیدم ولی اصل همون رفتن بود خیلی سخت بود ولی اینبار از دفعه قبل سخت تر بود... 😔شب اومد خونه من توی آشپزخونه بودم و داشتم میکردم وقتی اومد تو منو دید خیلی ناراحت شد گفت چرا گریه میکنی؟ گفتم نمیدونم... همینطوری فقط کمی فکر کنم فهمید که من فهمیدم داره میره مثل مرغی که سرش رو بریده باشن آروم و قرار نداشت همش توی خونه میومد و میرفت همش قدم میزد خیلی ناراحت بود که نتونست بخوره چند تا قاشق الکی گذاشت توی دهنش منم همینطور چند تا قاشق خوردم گفت بلند شو بریم بیرون کمی هوا بخوریم بلند شدم رفتیم بیرون.... یه دونه ملیس خرید برام فقط یه دونه خرید گفتم چرا دوتا نخریدی گفت من نمیتونم بخورم قسمش دادم که تو هم بخور 2 قاشق کوچیک گذاشت توی دهنش و دیگه نخورد... گفت تو بخور من نگاهت کنم اینطوری بیشتر دوست دارم انگار من میخوردم و آقا مصطفی بهم میکرد سرش رو گذاشت رو فرمون و نگاهم میکرد توی چشماش یه بود با یه عمیق خیلی ناراحت بود میتونستم این رو احساس کنم.... وقتی تمومش کردم گفت دیگه بریم خونه رفتیم و آقا مصطفی گرفت که بخونه اون شب برخلاف همه شبها خوابید اما یه جور خاص خوابید دستهاش رو گذاشت روی سرش قشنگ احساس میشد که چقدر ناراحت و دلواپس هستش خیلی ناراحت بود.... 😔اون شب من خوابم نمیبرد رفتم توی جیبهاش رو خالی کردم که لباسهاش رو بشورم تا تمیز باشه فهمیدم هیچی نداره حالا میدونم که چرا فقط یه دونه ملیس آورد... 😭نمیدونستم چیکار کنم صبح شد و نرفت سر کار گفت کمی کار دارم باید رو به راهش کنم رفت بیرون تا ظهر بر نگشت ظهرش که بر گشت گفت بشین کارت دارم خیلی خوند و زیادی رو تعریف کرد منم نمیخواستم کنم چون اگه گریه میکردم نمیتونست بره و منصرف میشد هیچی نگفتم حتی یک کلمه فقط گوش دادم... خیلی سخت بود که خودم رو نگه دارم الان اگه بره خیلی سخت تر دفعه قبل بود چون من بودم بلاخره در آخر تمام حرفهایش را گفت که من باید برم همینکه این رو گفت نتونستم خودم رو نگه دارم سرم رو پایین انداختم و کردم و گریه کردم قلبم میسوخت خیلی زیاد.... 😭هیچ درمانی هم نداشت خودش هم ناراحت شد خیلی زیاد گفت تورو خدا گریه نکن خودت میدونی نمیتونم دوام بیارم گفتم چشم از اعماقم بودم گفت شب بریم خونه پدرت خداحافظی کنم زنگ زدم بهشون خونه نبودن گفتم که اشکال نداره نمیریم شب خونه خودمون میشینیم شب کمی رفتیم بالا خونه مادر شوهرم با هم کمی نشستیم گفت مادر یه کاری دارم نمیدونم کی بر میگردم اونها هم گفتن باشه برو به سلامت سفرت خیر باشه به سلامت بری و برگردی.... 😢خدایا اینو که میگفت کردم مادر شوهرم که نمیدونست چرا ناراحتم ولی گفت چیه دخترم باهم دعواتون شده ؟ گفتم نه بخدا خودم ناراحتم چون میره و منم تنها میمونم اونم گفت خیلی زود میگذره زود بر میگرده هیچ کس از خبر نداشت و نمیدونستن شاید دیگه هیچ وقت نبینمش.... 😔رفتیم پایین آقا مصطفی بازم مثل دیشب خوابید و حرفی نزد منم در عوض ساکش رو آماده کردم چه کار سختی بود با هر لباسی که میذاشتم توی ساکش چند قطره هم روانه اش میکردم من داشتم ساک ئعزیزترین کس زندگیم رو میبستم که بره از پیشم... از خواب بلند شد و رفت بیرون از و هیچ خبری نبود منم نخوردم کمی قبل از شام برگشت خونه گفت آماده شو بری خونه پدرت نفسم بند اومد خیلی خیلی سخت نفس میکشیدم وای داره میره گفتم حالا مجبوری بری گفت ازت نداشتم.... دیگه هیچی نگفتم توی ماشین بودیم و رسیدیم خونه پدرم همینکه خونه رو دیدم تکه تکه شد فقط به هم دیگه کردیم گفت میخوام یه چیزی بهت بگم یه شب توی نصف شب جلوی پنجره اتاق خودت منتظرم باش اینو بدون که برمیگردم چون یکی رو دارم که منتظرمه چشمام داشت داد میزد که میخواد کنه اما من اراده ام خیلی قوی تر از این حرفها بود چون میدونستم که میره مطمئنم که میره پس چرا ناراحتش کنم در این لحظات آخر.... 😔گفت نمیخوای بری ؟ نمیتونستم پیاده بشم اصلا دستهام توان نداشت که دستگیره در رو باز کنه من مصطفی این رو بدوون نمیتونم بدون تو کنم.... من تنهام بایک بچه توی شکمم مصطفی نرو... توی با خودم حرف میزدم بلاخره برادرم اومد در رو باز کرد از هیچی خبر نداشتن اما اومدن خداحافظی همان حرفهایی رو که به مادرش گفته بود به من هم گفته بود پیاده شدم اما نمیتونستم روی پام بایستم میدونستم هم نمیتونست پیاده بشه یه خداحافظی آرومی با مادرم کرد و رفت تا وقتی دور شد بهش کردم آه آه آه آه.... نفس های زندگیم رفت خدایا حالا چطور بکشم. ✍ ادامه_دارد 📚❦┅ @dastanvpand
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
‍ ❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_بیست_و_پنجم ✍زندگی به روال گذشته برگشت وسایل ها رو برای به #دنیا اومد
‍ ❤️ 💌 😔باورم نمیشد که مصطفی رو گرفته باشن گفتم نه بابا این چه حرفیه مصطفی که کاره ای نیست تا بگیرنش بیچاره الان میاد خونه... 😞جاریم چشماش رو درشت کرد و گفت بخدا راست میگم حتی دیدنش که دستبند به دستش زدن... خدایا همه چیز دور سرم گیج میزفت اصلا دیگه متوجه نشدم چی داره میگه مصطفی رو اصلا چرا گرفتن ؟ گفتم کی ؟ کجا ؟ من باید برم.... ببینم راسته گفت بخدا نمیگم راسته نباش نشستم زمین و همش توی سر خودم میزدم... 😭ای خدا حالا چیکار کنم؟ رفتم توی حیاط و میکردم گفت پسرم رو ازم گرفتی حالا خوب شد؟ حالا چیه داری گریه میکنی؟ باید قبل از این فکرش رو میکردی حالا جلوی من گریه نکن گریه ات نداره.. اصلا نمیشد که این مادر شوهرمه چون ما همیشه باهم دیگه خیلی خوب بودیم همه مون عالی بود با من بهترین رفتار رو میکرد جاریم خیلی ناراحت شد هم به خاطر حال بدم و هم به خاطر حرفهای مادر مصطفی اینکه چرا من رو میدونست هیچ وقت نفهمیدم من مصطفی رو خیلی دوست دارم این چه حرفیه.... 😔جاریم یه لیوان آب آورد و دستم داد و محدثه رو بغل کرد چون داشت گریه میکرد حالم خیلی بد بود... با اون حال بدم زنگ زدم به مادرم اونها هم رو فهمیده بودن مادرم داشت گریه میکرد گفتم مادر به داداشم بگو بیاد دنبالم گفت باشه عزیزم وسایل هات رو جمع کن توی این موقعیت بد فقط میتونستم به خانواده ام تکیه کنم... اومد دنبالم جاریم همه اش گریه میکرد ازش کردم و از مادر شوهرم هم خداحافظی کردم اما جوابم رو نداد... 😞باهام مثل یه رفتار میکرد در حالی که من خودم خورده بودم اما چون مصطفی بود پس مادر من هم بود دلم تیومد ازش ناراحت بشم بهش دادم چون ناراحت بود... رفتم خونه پدرم همه اش گریه میکردم ، مادرم و خواهرم هم من رو همراهی میکردن پا به پای من گریه میکردن... شد و با پدرم رفتم جلوی اما گفتن اینجا نیست کسایی که تا جرمشون ثابت نشه هیچی معلوم نبود با هر چه تمام تر برگشتیم خونه... 😭همش گریه میکردم ساریه بعد از ظهرش اومد پیشم بغلم کرد و با هم گریه کردیم... 😔روز بعد هم بازم رفتم فصل بود هر روز میرفتم جلوی و دادگاه و زندان و همه جا بعد از 3 هفته گوشیم زنگ خورد و جواب دادم یکی بود که فارسی حرف زد اما یک کلمه هم متوجه نشدم چون اعصابم خیلی بود... بعدش مصطفی حرف زد باورم نمیشد این بازم مصطفی منه گفت که حالم خوبه اما یکی بهم زده دست برندارید حتما هر روز برید و پیگیر ماجرا بشید منم گفتم چشم... بخدا ولت نمیکنم حتما میرم تا خواستم حرف بزنم شد.... ✍ ... ان شاءالله
🌼بسم الله الرحمن الرحیم🌼 چونکه #صبح آمد وچشمم باز شد خلقـتم با خالقم همراز شد غرق #رحمت میشود آنروز که صبحش با نام"تو" #آغـاز شد ✨روزتون به زیبایی نام #خدا✨ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏 #کانال_داستان 👇🌷 💓👉 @Dastanvpand 👈💓 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
🌷 رسول اکرم(صلى الله عليه و آله) : ✍ مَن أتى فِراشَهُ و هُو يَنوي أن يَقومَ يُصَلِّي مِن اللَّيلِ فغَلَبَتهُ عَيناهُ حتّى أصبَحَ كُتِبَ لَهُ ما نَوى ، و كانَ نَومُهُ صَدَقَةً علَيهِ مِن رَبِّهِ . 👌 هر كس به بستر خود رود و نيّتش اين باشد كه نماز شب بخواند، امّا خوابش ببرد تا شود ، آنچه در نيّتش بوده براى او نوشته شود و خوابش صدقه اى از جانب پروردگارش براى او باشد. 📖 میزان الحکمه 📖 الترغيب و الترهيب 1 / 60 / 27 @Dastan1224
یعنی ... تپشِ قلبِ زمان💗 درهوسِ دیدنِ تـ😍ـو کہ و زمین، گلشنِ اسرار شود🌺 سلام آرزویِ زمین و زمان ♥️ 🌸🍃 ‎‎
یعنی ... تپشِ قلبِ زمان💗 درهوسِ دیدنِ تـ😍ـو کہ و زمین، گلشنِ اسرار شود🌺 سلام آرزویِ زمین و زمان ♥️ 🌸🍃
یعنی ... تپشِ قلبِ زمان💗 درهوسِ دیدنِ تـ😍ـو کہ و زمین، گلشنِ اسرار شود🌺 سلام آرزویِ زمین و زمان ♥️ 🌸🍃 ‎
❣ اے ڪه روشن✨ شود از نـور تو هر جهان روشنـــاے دل من♥️ حضرتـــ خورشـید
❣ اے ڪه روشن✨ شود از نـور تو هر جهان روشنـــاے دل من♥️ حضرتـــ خورشـید 🌸
❣سلام امام زمانم❣ والعصر قسم به عبور تک تک ثانیه‌های زندگی لحظه‌ای بی حضور تو خسران محض است.🌺🌿 می‌شود که با حضورت کمی تازه شویم؟ •••❈❂🌿🌺 به _تو_آغاز_می_کنم🌿 ✋🏻 بخیر اقـــای مــن🌿🌺 ...