.
🌱 نامگذارى حضرت زینب (س)
هنگام ولادت جبرئيل از جانب خداوند متعال بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نازل شد و عرض كرد: «يا رسول اللَّه، اسم اين دختر را زينب بگذار».
آنگاه جبرئيل گريست.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله پرسيد: سبب اين گريه چيست؟
عرض كرد: همانا اين دختر از آغاز زندگانى تا پايان روزگار در اين سراى ناپايدار با رنج و درد و بلا خواهد زيست. گاهى به درد مصيبت شما يا رسول اللَّه مبتلا مىشود، و گاهى در ماتم مادرش و گاهى در مصيبت پدر و گاهى به درد فراق برادرش حسن مجتبى عليه السّلام دچار خواهد شد.
از همه بالاتر به مصائب كربلا و نوائب دشت نينوا گرفتار مىشود چنانكه مويش سفيد و قامتش خميده خواهد گرديد.
اين خبر را اهل بيت عليهم السّلام شنيدند و اندوهناك و گريان شدند.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله صورت بر صورت حضرت زينب سلام اللَّه عليها نهاد و گريست.
حضرت صديقه طاهره سلام اللَّه عليها فرمود: ای پدرم، اين گريه براى چيست؟ خداوند ديدههاى تو را نگرياند.
فرمود: اى فاطمه، بعد از من و تو اين دختر دچار بلاها و مصائبى مى شود.
حضرت صديقه سلام اللَّه عليها فرمود: چه ثواب دارد آن كسى كه بر دخترم زينب سلام اللَّه عليها گريه كند؟
آن حضرت فرمود: «اى پاره تنم و اى نور چشمم، ثواب كسى كه بر بر او و بر مصائب او گريه كند مانند ثواب كسى است كه بر برادرش حسين گريه كند».
سپس نام آن حضرت را «زينب» نهاد.
📔 رياحين الشريعة: ج۳، ص ٣٨-٣٩
#حضرت_زینب #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
💠 فرقه حقیه
قومی از مفوضه و مقصره (دو جریان اعتقادی در آن زمان)، کامل بن ابراهیم مدنی را روانه نمودند به سوی ابی محمّد (امام عسکری) علیه السلام در سرّ من راءی (سامراء) که مناظره کند با آن جناب در اوامر ایشان،
کامل گفت: من در نفس خود گفتم که سؤال میکنم از آن جناب که داخل نمی شود در بهشت مگر آنکه معرفت او مثل معرفت من باشد.
چون داخل شدم بر سید خود ابی محمّد علیه السلام و نظر کردم به جامههای سفید و نرمی که بر تن او بود، در نفس خود گفتم ولی خدا و حجت او جامههای نرم میپوشد و ما را امر میفرماید به مواسات (مساعدت) اخوان (برادران) ما و ما را نهی میکند از پوشیدن مانند آن،
پس با تبسم فرمود: ای کامل! و لباس خود را بالا برد، پس دیدم پلاس (جامه پشمینه) سیاه زبری که روی پوست بدن مبارکش بود پس فرمود: این برای خدا است و این برای شما.
پس خجل شدم و نشستم در نزد دری که پرده بر آن آویخته بود پس بادی وزید و طرفی از آن را بالا برد؛ پس دیدم جوانی را که گویا پاره ماه بود، چهار ساله یا مثل آن؛
پس به من فرمود: ای کامل بن ابراهیم! پس بدن من مرتعش شد و گفتم: لبیک ای سید من! پس فرمود: آمدی نزد ولی اللّه و حجت او و اراده کردی سؤال کنی که داخل بهشت نمی شود مگر آنکه عارف باشد مانند معرفت تو، پس گفتم: آری، واللّه!
فرمود: پس در این حال کم خواهد بود داخل شوندگان در بهشت واللّه، به درستی که داخل بهشت میشوند گروهی که ایشان را (حقیه) میگویند، گفتم: ای سید من! کیستند ایشان؟
فرمود: قومی که از دوستی ایشان امیرالمؤمنین علیه السلام را این است که قسم میخوردند به حق او و نمی دانند که فضل او چیست. آنگاه ساعتی ساکت شد، ... و پرده به حال خود برگشت.
پس آن قدرت نداشتم که آن را بالا زنم، پس حضرت ابو محمّد علیه السلام به من نظر کرد و تبسم نمود فرمود: ای کامل بن ابراهیم! سبب نشستن تو چیست و حال آنکه خبر کرده تو را مهدی و حجت بعد از من به آنچه در نفس تو بوده و آمدی که از آن سؤال کنی.
پس برخاستم و جواب خود را که در نفسم مخفی کرده بودم از امام مهدی علیه السلام گرفتم و بعد از آن آن جناب را ملاقات نکردم.
📔 منتهی الآمال، ج۲، ص۷۶۹
#امام_زمان #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
✨ در سرزمین وادی السلام
روزی امیر المؤمنین علی علیه السلام از کوفه حرکت کرد و به سرزمین نجف آمد و از آن هم گذشت.
قنبر گفت: یا امیر المؤمنین! اجازه میدهی عبایم را زیر شما پهن کنم؟
حضرت فرمود: نه، اینجا محلی است که خاکهای مؤمنان در آن قرار دارد و پهن کردن عبا مزاحمتی برای آنهاست.
اصبغ میگوید؛ عرض کردم: یا امیر المؤمنین! خاک مؤمنان را دانستم چیست، ولی مزاحمت آنها چگونه است؟
فرمود: ای اصبغ! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود، ارواح مؤمنان را میبینید که در اینجا حلقه حلقه دور هم نشستهاند و یکدیگر را ملاقات میکنند و با هم مشغول صحبت هستند، اینجا جایگاه ارواح مؤمنان است و ارواح کافران در برهوت قرار گرفته اند!
📔 بحار الأنوار: ج۶، ص٢۴٢
#امام_علی #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
💠 کرامت مرحوم میرزا
جماعتی از بچههای شهر سامراء بنای آزار و اذيّت مرحوم ميرزای بزرگ شيرازی (قدس سره) و شيعههای آن جا را گذاشتند، لكن شيعيان بنا به فرموده مرحوم ميرزا عكس العملی نشان ندادند،
تا آن كه جوانی در سامراء میخواست ازدواج كند. با خود فكر كرد كه به نزد ميرزا رفته درخواست كمك نمايد، اگر به خواستهاش اعتنا كرد چه بهتر و الاّ او را آزار دهد.
وی اين كار را كرد و به نزد ميرزا آمده درخواست كمك كرد، مرحوم ميرزا فرمود: ازدواج شما چه مقدار خرج بر میدارد؟!
جوان گفت: بيست ليره. آن مرحوم تمام مبلغ را به او داد. جوان بسيار در شگفت شد و داستان را برای پدرش نقل نمود.
پدرش جريان را در منزل يكی از بزرگان كه جمعيّت زيادی در آن جا بودند، بيان كرد، همه تعجب نموده و چنين گفتند: سزاوار نيست به يك چنين شخص كريم و سخاوتمندی آزار رسانيم،
لذا جماعتی از آنان با قرآن و شمشيری به خدمت ميرزا آمده و عرضه داشتند: فرزندان ما شما را آزار دادهاند، اگر مايليد از گناه آنها بگذريد و الاّ اين شمشير را بستان و از آنان انتقام بگير و ما به اين قرآن سوگند ياد میكنيم كه اين اذيّتها تكرار نشود.
مرحوم ميرزا فرمود: اينها فرزندان من هستند و احتياجی به انتقام گرفتن نيست، من به خوش رفتاری و حسن هم جواری شما اطمينان دارم،
اين حسن تدبير ميرزا سبب شد كه الفت و محبتی بین شيعه و سنی و مرحوم ميرزا و بزرگان سامراء ايجاد گردد.
📔 یکصد داستان خواندنی: ص٣٢
#داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
🔹 صفت پیامبر (ص)
خداوند به پیامبرش فرمان داد به کنیسه ای برود تا مردی وارد بهشت شود. وقتی پیامبر صلّی الله علیه و آله به همراه گروهی وارد کنیسه شد، دید جمعی از یهودیان تورات میخوانند و به ذکر صفت پیامبر رسیده اند.
وقتی آنان حضرت را دیدند، قرائت را رها کردند. این در حالی بود که مردی بیمار در گوشه کنیسه دراز کشیده بود.
پیامبر فرمود: چرا قرائت را رها کردید؟ مرد بیمار گفت: چون به ذکر صفت پیامبر رسیدند، قرائت را رها کردند.
آن گاه مرد بیمار خود را بر زمین کشید و آمد و تورات را گرفت و آن را تا پایان ذکر صفت پیامبر و امت ایشان قرائت کرد و سپس عرض کرد:
«این صفت تو و صفت امت توست و من شهادت میدهم که هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و تو فرستاده خدا هستی.» و در آن دم جان داد. پیامبر فرمود: برادرتان را برگیرید.
📔 بحار الأنوار: ج۱۵، ص۲۱۶
#پیامبر #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
🔸 ابوحنیفه در محضر امام کاظم (ع)
ابوحنیفه میگوید:
من خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم تا چند مسأله بپرسم.
گفتند:
حضرت خوابیده است. منتظر نشستم تا بیدار شود، در این وقت پسر بچه پنج یا شش سالهای را که بسیار خوش سیما و باوقار و زیبا بود، دیدم، پرسیدم:
این پسر بچه کیست؟
گفتند:
موسی بن جعفر علیه السلام است.
عرض کردم:
- فرزند رسول خدا! نظر شما درباره گناهان بندگان چیست و از که سر میزند؟
چهار زانو نشست و دست راست را روی دست چپش گذاشت و فرمود:
- ابوحنیفه! سؤال کردی اکنون جوابش را بشنو! آن گاه که شنیدی و یاد گرفتی عمل کن!
گناهان بندگان از سه حال خارج نیست:
۱. یا خداوند به تنهایی این گناهان را انجام میدهد.
۲. یا خدا و بنده هر دو انجام میدهند.
۳. یا فقط بنده انجام میدهد.
اگر خداوند به تنهایی انجام میدهد پس چرا بنده اش را کیفر میدهد بر کاری که انجام نداده است. با این که خداوند عادل و رحیم و حکیم است.
و اگر خدا و بنده هر دو با هم هستند،
چرا شریک قوی شریک ضعیف خود را مجازات میکند در خصوص کاری که خودش شرکت داشته و کمکش نموده است.
سپس فرمود:
- ابوحنیفه آن دو صورت که محال است.
ابوحنیفه: بلی! صحیح است.
فرمود:
- بنابراین، فقط یک صورت باقی میماند و آن اینکه بنده به تنهایی گناهان را انجام میدهد و به تنهایی مسئول اعمال خود میباشد.
📔 بحار الأنوار: ج۴٨، ص١٧۵
#امام_کاظم #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia