eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
« يحيي مازني» كه از علماي بزرگ و راويان حديث است ميگويد:   مدتها در مدينه در همسايگي علي عليه السّلام در يك محله زندگي مي كردم. منزل من در كنار منزلي بود كه  زينب دختر علي عيلها السّلام در آنجا سكونت داشت. حتي يك دفعه هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد.  او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب ميرفت؛ در حالي كه پدرش علي عليه السّلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما  السلام در اطراف او بودند. وقتي هم به نزديك قبر شريف رسول الله صلّي الله عليه و اله و سلّم مي رسيدند، اميرالمؤمنين عليه السّلام شمعهاي روشن اطراف قبر را خاموش ميكرد.  يك روز امام حسن عليه السّلام علت اين كار را سؤال كرد  حضرت فرمود: اخشي ان ينظر أحد الي اختك زينب؛ از آن مي ترسم كه كسي در روشني خواهرت را ببيند.  فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي(ص)، الرحماني الهمداني ،صفحه :642 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۷
💠 حقوقش رو‌گرفت و از سپاهِ مریوان اومد بیرون. 🔻 دید زنی بچه به بغل، کنارِ خیابون نشسته و گریه می‌کنه. رفت جلو و پرسید: 👈 چرا ناراحتی خواهرم؟ 🔷 زن گفت: شوهرِ بی‌غیرتم من و بچه‌ی کوچیکم رو ول کرده و رفته تفنگ‌چیِ کومله شده، بخدا خیلی وقته که یک شکمِ سیر غذا نخوردیم. ✅ حاجی بغضش گرفت. بلافاصله دست کرد توی جیبش و همۀ‌ حقوقش رو دو دستی گرفت سمت زن و گفت: 👈 بخدا من شرمنده‌ام! این پولِ ناقابل رو بگیرید، هدیۀ مختصریه؛ فعلا اموراتِ خودتون رو بگذرونید، نشانی‌تون رو هم بدید به برادر دستواره، از این به بعد خودش موادِ خوراکی رو میاره دم درِ خانه و بهتون تحویل میده. 📌خاطره ای از زندگی جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان 📚 آذرخش مهاجر ، ص ۱۰۱ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام جواد علیه السلام می فرماید: 🔻 ان الله - تبارک وتعالی - اخذ علیهم (العلماء) المیثاق فی الکتاب ان یامروا بالمعروف وبما امروا به وان ینهوا عما نهوا عنه وان یتعاونوا علی البر والتقوی؛ 🍃 همانا خداوند تبارک و تعالی در کتاب خود از علما پیمان گرفته است که امر به معروف و نهی از منکر کنند و در نیکیها و پرهیزگاری تعاون و همکاری داشته باشند. (اصول کافی، ج۸، ص۵۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۵۶
💠 کنارِ خیابون مشغولِ صحبت بودیم که یهو دیدم صورت ابراهیم سرخ شد. 🔻 رد نگاهش رو دنبال کردم، چشمش خورده بود به یک زنِ بدحجاب. 🔷 ابراهیم با دلخوری رویش رو برگردوند و گفت: غیرت شوهرش کجا رفته؟ غیرت پدرش‌کجا رفته؟ غیرت برادرش‌کجا رفته؟!!! ✅ بعد رو کرد به آسمون و با پریشانی گفت: خدایا! تو شـاهد باش‌که ما حاضر نیستیم چنین صحنه‌هایِ خلاف دینی رو توی مملکت ببینیم، نکنه بخاطرِ اینا به ما غضب کنی؟ 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید ابراهیم امیرعباسی 📚 ساکنان ملک اعظم ۵ « منزل امیرعباسی» ص ۲۳ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 در قسمتى از وصيت‏نامه‏ شهيد چنين آمده: 🔻«زندگى كردن براى خدا و حركت در راهش به انسان مسئوليت می دهد و انسان را وادار می کند كه از زندگى دنيا كنده شود و روح ‏هاى مادى را كنار بگذارد و در راهش غرق شود و حركت او يك حركت نشاطى است. با شوق و با خواست قلبى حركت می کند، تا اين كه اگر خدا قبول كند و عاشق او بشود، او را از زمين بگيرد. لازمه‏ى اين كه انسان براى خدا و زندگى و تمام حركات و جوارح او براى خدا زنده باشد اين است كه شيطان را از خود دور كند و تقوى داشته باشد.» 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۸۱
لیست داستان های این کانال و ده‌ها موضوع دیگر @Dastanhayeebratamooz
💠 پوریای ولی در شهرها می گشت و با قهرمان هر دیاری کشتی می گرفت و چنین زندگی می گذرانید. او به اصفهان رفت تا با ناموری از آن دیار مبارزه کند. زمان مبارزه دو قهرمان معین شد و به اطلاع عموم مردم رسید. روزی قبل از کارزار، پوریا از کوچه ای می گذشت. پیرزنی حلوای نذری به او تعارف نمود. پوریا پرسید: برای چه نذر کرده ای؟ پیرزن گفت: فرزندم با پهلوان پهلوانان کشتی می گیرد، اداره زندگی من و خانواده خودش با اوست، نذر کرده ام پیروز شود تا جیره ما قطع نگردد. این سخن پوریا را تکان داد، او متحیر مانده بود چه کند؟ آیا آنطور که می خواهد کشتی بگیرد و پیروز از میدان درآید و امید این پیرزن را قطع نماید یا فرمایش مولای متقیان علی علیه السلام که فرمود شجاع ترین مردم کسی است که بر نفس خود چیره شود، عملی سازد. به هر حال وقت مبارزه فرا رسید، دو قهرمان در مقابل هم قرار گرفتند. پوریا حرکتی چند انجام داد، متوجه شد حریفش قدرت چندانی ندارد، ولی بر نفس خود چیره گشت و شجاعانه بر وسوسه ها فائق آمد و با حرکاتی نمایشی خود را به زمین زد و پهلوان اصفهانی بر سینه وی نشست، وی در آن حال به حضور حق عرضه داشت: خدایا برای تو بود، بپذیر! 📚منبع : غضنفری، علی؛ اخلاق در قرآن و سنت حاوی یکصد مبحث اخلاقی، ج 1، ص: 480 ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۹۴۳
« يحيي مازني» كه از علماي بزرگ و راويان حديث است ميگويد:   مدتها در مدينه در همسايگي علي عليه السّلام در يك محله زندگي مي كردم. منزل من در كنار منزلي بود كه  زينب دختر علي عيلها السّلام در آنجا سكونت داشت. حتي يك دفعه هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد.  او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب ميرفت؛ در حالي كه پدرش علي عليه السّلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما  السلام در اطراف او بودند. وقتي هم به نزديك قبر شريف رسول الله صلّي الله عليه و اله و سلّم مي رسيدند، اميرالمؤمنين عليه السّلام شمعهاي روشن اطراف قبر را خاموش ميكرد.  يك روز امام حسن عليه السّلام علت اين كار را سؤال كرد  حضرت فرمود: اخشي ان ينظر أحد الي اختك زينب؛ از آن مي ترسم كه كسي در روشني خواهرت را ببيند.  فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي(ص)، الرحماني الهمداني ،صفحه :642 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
📌طرح و در حکومت‌امیرمؤمنان علی علیه السلام ⬅️بنابر فرمایش امام (ع)، ‌امیرمؤمنان (ع) بسیار می‌فرمود: «برترین عبادت، ورزیدن است. » ⬅️امیرمؤمنان درباره حضور در جامعه فرمود: «اى مردم ! به من خبر رسیده است كه زنان شما در بین راه با مردان كرده و آنان را كنار مى‏ زنند، آیا شرم نمى‏ كنید؟! » «آیا نمی‌کنید و ندارید که زنان شما به ‌می‌روند و با بی‌نزاکت‌ها درهم می‌آمیزند. خدا كند كسى را كه غیرت ندارد. » ⬅️امیرمؤمنان علی، زنان را از حضور بی‌مورد در بازار نهی کرده و فرمود: ، نباید صدای خود را برای اظهار کند، یا زینتی مانند بپوشد- که نامحرم بشنود- یا بوی خوش او به مشام نامحرم برسد. «كَانَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ یَقُولُ‏ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْعَفَافُ. » 📚کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۹، ح۳. 📚کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۳۷، ح۶. 📚برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۱۵. 📚قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۱۵