eitaa logo
دانلود
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم چهاردهم امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دستور نگرفتن سهم امام، به‌خاطر حفظ جان وکلا به عبیدالله بن سلیمان، وزیر طاغوت وقت، خبر دادند که حضرت مهدی (عج) دارای چند وکیل است که سهم امام ها را به نمایندگی از آن حضرت، از شیعیان می گیرند. وزیر تصمیم گرفت تا وکیل ها را دستگیر کند، جریان را با خلیفه در میان گذاشت، خلیفه گفت: (به جستجوی خود آن مرد (حضرت مهدی علیه السلام) بپردازید و ببینید در کجاست؟) سلیمان (پدر وزیر) گفت: (به نظر من افرادی جاسوس را می گماریم، که (به عنوان شیعه) مبلغی پول بابت سهم امام نزد وکیلهای ناحیه مقدسه ببرند، وقتی که پول را به وکیل دادند و آن وکیل قبول کرد، بی درنگ وکیل را دستگیر می کنیم) بنا شد همین تصمیم اجرا گردد، از ناحیه مقدسه، نامه ای به وکلاء رسید که از هیچکس پول قبول نکنید و از گرفتن سهم امام (ع) خود داری کنید. جاسوسها پراکنده شدند، یکی از آنها نزد (محمد بن احمد) (یکی از وکلای امام) آمد و در خلوت به او گفت: (مالی بابت سهم امام (ع) همراه دارم، می خواهم به شما بدهم). محمد گفت: اشتباه کردی، من از این موضوع بی اطلاع هستم. آن جاسوس، همواره با مهربانی و نیرنگ خود، می خواست پول را به او بدهد، ولی محمد بن احمد، خود را به نادانی می زد، به این ترتیب جاسوسها به کشف راز، دست نیافتند. (398) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستان‌های قرآنی و مذهبی
دگرگونی دختر جوان در خانواده خیلی معمولی بزرگ شدم؛ یعنی نگاهم به اعتقادات و دین و دستورات خدا، مثل بقیه آداب و رسوم بود؛ نماز می‌خواندم، روزه می‌گرفتم، هر نوع موسیقی را هم گوش می‌کردم، مجلس عروسی و مجالس گناه‌آلود هم می‌رفتم، جاهای زیارتی باچادر بودم و در بقیه مواقع، حجاب را کنار می‌گذاشتم. سال دوم دانشگاه‌ بودم. خاله‌ام یک مؤسسه فرهنگی ـ قرآنی تأسیس کرده بود. شهریورماه همان سال با من تماس گرفت و گفت: «می‌تونی یک ماه بیایی کمک ما؟ البته باید با چادر بیایی؛ چون از شرایط ورودی اینجاست.» هنوز هم نمی‌دانم چرا آن روز به خواسته خاله‌ام، آن هم با شرط پوشیدن چادر، جواب مثبت دادم. به عنوان دفتردار وارد مؤسسه شدم و وقتی یک ماه تمام شد و دانشگاه شروع شد، احساس کردم دوست دارم در مؤسسه کار کنم و گفتم می‌مانم. از دانشگاه مستقیم به مؤسسه می‌آمدم. چادرم را که داخل کیف بود، نزدیک مؤسسه سرم می‌کردم. سه سال در مؤسسه مشغول بودم. در طول این مدت، با توجه به اینکه می‌خواستم در همه چیز عالی و برتر باشم، با خودم فکر کردم، من که نماز می‌خوانم، آن را به بهترین شکل و در اوّل وقت بخوانم، کمتر دروغ بگویم و کمتر غیبت کنم. دیگر مانند گذشته، از رفتن به مجالس عروسی چندان لذتی نمی‌بردم؛ البته همچنان بد بودن بدحجابی‌ام را قبول نداشتم. سال آخر تحصیلم برای ارائه رزومه و صحبت‌کردن برای شروع کار در یک شرکت بین‌المللی که صادر‌کننده یک محصول ویژه و تنهاکارخانه بزرگ از نوع خودش در ایران بود، به تهران رفتم و قرار بر این شد که بعد از تعطیلات عید، برای کارهای نهایی به آنجا مراجعه کنم. برنامه‌ام این بود که پنج سال در شرکت فعالیت کنم، تا زبانم قوی شود و بعد برای ادامه تحصیل، به خارج بروم. اوایل اسفندماه یک شب هرچقدر سعی کردم، بخوابم نتوانستم. علاوه بر بی‌خوابی، حال عجیبی داشتم. یک بغض بی‌علت توی گلویم بود. به ذهنم رسید بلند شوم، وضو بگیرم و نماز بخوانم. ساعت حدود 5/2 نیمه‌شب بود. وقتی سر سجاده قرار گرفتم، بی‌علت شروع به گریه کردم. در آن لحظات، انگار فاصله‌ام با خدا خیلی کم شده بود. تنها مسئله، گفت‌وگوی من و خدا در آن لحظه حجابم بود؛ چون در آن زمان و در آن موقعیت، حس کردم حجاب، تنها چیزی بود که خلاف دستور دین ترک می‌کردم. احساسم این بود که خدا دارد حجت را بر من تمام می‌کند. با خودم می‌گفتم: «تا کی می‌خواهی ادامه بدهی، هنوز نمی‌خواهی باحجاب بشوی؟» من فقط اشک می‌ریختم. صبح که از خواب بیدار شدم، احساس کردم دیگر نمی‌توانم بدون حجاب از خانه بیرون بروم. به همین جهت، با چادر به مؤسسه رفتم و عصر که می‌خواستم برگردم، با چادر برگشتم. چند روز بعد، اعلام کردم که من از تعطیلات عید با چهره متفاوتی بیرون می‌آیم. اوایل فکر می‌کردم که اتفاق خاصی نیفتاده و فقط چادر سرم آمده است؛ فکر می‌کردم هنوز می‌توانم همان آدم سابق باشم، هر مجلسی بروم و هر حرفی بزنم؛ اما دیدم نه این‌جوری نیست؛ تغییر ظاهرم، فقط گوشه­ای از تحول عظیم درونم بود؛ آن‌قدر عظیم که تمام جزئیات زندگی تا بزرگ‌ترین اهداف مرا تحت تأثیر قرار داد. حالا هدف‌های بلندتری دارم و افق‌های بزرگ‌تری را می­دیدم. اهداف قبلی برایم بزرگی‌اش را از دست داده، اولویت‌هایم تغییر کرده بود؛ مثلاً آن شغل را کنار گذاشتم. اصلاً روی تمام برنامه‌هایی که چیده بودم، یک خط کشیدم و از اوّل برنامه ریختم. البته یک سفر راهیان نور نیز رفتم که بسیار برایم مؤثر بود. وبگاه باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ دسترسی: 7/11/1396، نشانی: http://www.yjc.ir/fa/news/5063042 📚بلاغ داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/r3EoO داستان های کوتاه از زندگی شهید قاسم سلیمانی – سامرا داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ذکر توصیه شده برای رفع حوائج 🔸مرحوم آيت الله شيخ محمدتقى اصفهانى معروف به آقانجفى اصفهانى در احوال خود چنين مینويسد : 🔸زمانى در نجف اشرف مشغول رياضت بودم كه در آن دوره اسرارى بر من مكشوف گرديد يكى از آن اسرار اين بود كه شب چهارشنبه اى در مسجد سهله نشسته بودم؛ نزديك سحر شخصى از رجال الغيب را ديدم و سؤالات بسيارى از او نمودم و جواب سؤالاتى كه از قول حضرت نقل می كرد را مرتب مینوشتم كه مبادا فراموش شود. يكى از آن سؤالات اين بود كه ذكرى به من بياموزيد تا در تمام حوائج به دردم بخورد؟ در جواب فرمودند: 🔸 ذكرى نزديك‌تر از بر محمد و آل محمد -صلي الله عليه و آله و سلم- در پيشگاه خداوند متعال نيست. 📚 کتاب فوايد الصلوات ص ۴۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠آیت‌الله مجتهدی تهرانی رحمةالله؛ 🔸وقتی بعضی ها از قبرشان بیرون می آیند می بینند یک نفر جلو دارد می رود اما او را نمی بینند.آن فرد به او می گوید بیا بشارت می دهیم تو را به کرامت و بهشت... 🔸یک دختری جهیزیه نداشت؛تو جهیزیه او را تهیه کردی و حتی کسی هم نفهمید، من را که میبینی آن شادی‌ای هستم که در دل آن بنده خدا ایجاد کردی... جلو می رود و راه را باز می‌کند و او را به بهشت می برد. آدم باید سعی کند نیازمندان را خوشحال کند. علما
14.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://www.aparat.com/v/lMz6w سوره نازعات 79 (ترجمه تصویری) معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم به‌علت انجام امور درمانی بیمارستانی تااطلاع ثانوی درخدمت دوستان نیستم و به دعای خیر عزیزان محتاجم
بسم الله الرحمن الرحیم قرائت سوره حمدی برای شفای همه بیماران ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
التماس دعای فراوان✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام عصر (عج) انتقام گیرنده خون حسین (ع) (عصر امام صادق (ع) بود، یکی از شاگردان امام صادق (ع) به نام) کرّام می گوید: پیش خود سوگند یاد کردم که هرگز در روز غذا نخورم (روزه بگیرم) تا حضرت قائم آل محمد (ص) ظهور کند، به حضور د) (چه صورت دارد؟) امام صادق (ع) فرمود: بنابراین ای کرام! باید هر روز را روزه بگیری، ولی دو روز در ایام سال یعنی عید قربان و عید فطر را روزه نگیر و همچنین سه روز تشریق (روز 11 و 12 و 13 ذیحجه) و وقتی که بیمار و مسافر هستی روزه نگیر، (برای اینکه بدانی در انتظار حضرت قائم، تا چه اندازه مهم است، به این مطلب توجه کن: ) هنگامی که امام حسین (ع) به شهادت رسید، آسمانها و زمین و هر چه در آنها است و فرشتگان ناله کردند و گفتند: (خداوندا به ما اجازه بده مخلوقات را هلاک و نابود کنیم، زیرا به حریم تو بی احترامی کردند و برگزیده تو را کشتند). خداوند به آنها وحی کرد: (ای فرشتگان و آسمانها و زمین، آرام باشید)، سپس خداوند، یک پرده از پرده ها را عقب زد، محمد (ص) و دوازده وصی او در آنجا بودند، آنگاه دست قائم (عج) را گرفت و سه بار فرمود: (ای فرشتگانم و ای آسمانها و زمینم، بهذا انتصرُ لهذا: (به وسیله این (قائم) انتقام می گیرم از (خون) این (امام حسین علیه السلام) (399)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توان‌مندی و جوان‌بودن حضرت مهدی (عج) ✔️ حکم بن ابی نعیم می گوید: در مدینه به حضور امام باقر (ع) رفتم و گفتم: (من بین حجرالاسود و مقام ابراهیم (کنار کعبه) نذر کرده ام که اگر با شما ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم، مگر اینکه بدانم شما قائم آل محمد (ص) هستید یا قائم نیستید؟). آن حضرت سکوت کرد و چیزی به من نگفت، من سی روز در مدینه ماندم، سپس آن جناب در راهی به من برخورد و فرمود: (ای حکم، هنوز اینجا هستی؟) عرض کردم: آری زیرا نذر کرده ام و شما به من امر و نهی نکردید و به من پاسخ ندادید. فرمود: (فردا صبح زود نزد من بیا). فردای آن روز به خانه آن حضرت رفتم و به محضرش شرفیاب شدم، فرمود: (مطلبت را بپرس). عرض کردم: من بین رکن و مقام نذر کرده ام و روزه و صدقه بر گردن گرفته ام که اگر شما را ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم مگر اینکه بدانم آیا شما قائم آل محمد (ص) هستید یا نه؟ اگر قائم هستید، در خدمت شما بمانم و حامی شما باشم، وگرنه برای کسب معاش، در روی زمین بگردم. امام باقر: ای حکم! همه ما قائم (قیام کننده) به امر خدا هستیم. حکم: آیا شما مهدی (هدایت کننده) هستید؟ امام باقر: همه ما مهدی هستیم و به سوی خدا هدایت می کنیم. حکم: آیا شما صاحب شمشیر هستید؟ امام باقر: همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیر هستیم. حکم: آیا شما دشمنان خدا را می کشید و به دوستان خدا، عزت می بخشید و بوسیله شما دین خدا دین خدا در همه جا آشکار می شود؟ امام باقر: ای حکم چگونه آن کس (آن قائم با این اوصاف) من باشم با اینکه 45 سال از عمرم گذشته است، در صورتی که صاحب این امر (که تو می پرسی) از من به دوران شیرخوارگی نزدیکتر و هنگام سوار شدن، از من چالاکتر است (400) (یعنی او همانند جوان نیرومند و زبر دست است، چنانکه طبق بعضی از روایات، سیمای آن حضرت هنگام ظهورش همانند سیمای یک جوان چهل ساله نیرومند و پرتوان می باشد و همانند مردان بنی اسرائیل است - اثباة الهداة ج 7 ص 185)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سر چشمه طینت انسان بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ عبدالله بن کیسان می گوید: به محضر امام صادق (ع) رفتم و گفتم، قربانت گردم: من غلام شما عبدالله بن کیسان هستم. امام: نژادت را می شناسم ولی خودت را نمی شناسم. عبدالله: من در بلاد جبل (باختران) چشم به دنیا گشودم و در سرزمین فارس (شیراز) بزرگ شده ام و به خاطر تجارت و داد و ستد، با مردم تماس دارم، (اینک سؤالی دارم که می خواهم از شما بپرسم) گاهی با مردی معاشرت می کنم و از او رفتار نیک و اخلاق خوب و امانت داری می بینم، ولی وقتی که در مورد مذهب او تحقیق می کنم، می بینم در صف دشمنان شماست و به عکس گاهی با مرد دیگری معاشرت می نمایم، می بینم بد رفتار و بد اخلاق است و امانت داری او کم است، وقتی که درباره مذهبش جستجو می کنم، معلوم می شود که شیعه است و امامت شما را پذیرفته است، چگونگی این وضع متفاوت را برایم بیان کنید. امام: ای ابن کیسان! مگر نمی دانی که خداوند گِلی از بهشت و گِلی از دوزخ گرفت و آنها را با هم آمیخت و سپس آنها را از هم جدا کرد (مؤمنان را از گل بهشتی و کافران را از گل دوزخی، پدید آورد)، بنابراین آنچه از خوش رفتاری و امانت داری و خوش اخلاقی را که از دشمنان ما می بینی به خاطر تماسی است که طینت آنها (قبل از جدا شدن گل آنها از همدیگر) با طینت مؤمنان داشتند، ولی دشمنان ما سر انجام به اصل (گل دوزخ) خود بر می گردند (و اهل دوزخ می شوند). و آنچه از بی امانتی و بد اخلاقی ما در دوستان ما می بینی به خاطر آن تماسی است که گل آنها با گل دوزخیان داشته است، سر انجام دوستان ما به اصل خلقت خود (گل بهشتی) باز می گردند و اهل بهشت خواهند شد. (401) (یعنی زمینه دوزخی شدن دشمنان ما فراهم است و زمینه بهشتی شدن دوستان ما نیز فراهم است و سر انجام همین زمینه، کار خود را خواهد کرد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خلاصه دین اسلام بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ ابی جارود می گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! آیا شما دوستی و پیوند قلبی و پیروی مرا نسبت به خودتان می دانید؟ امام: آری می دانم. ابی جارود: من سؤالی از شما دارم که تقاضا دارم به آن پاسخ دهید، زیرا بر اثر نابینائی کمتر راه می روم و قادر نیستم همواره به حضور شما شرفیاب گردم. امام: حاجتت چیست؟ ابی جارود: دینی که شما و خاندان شما، خدا را بر اساس آن دین می پرستید، به من بفرمائید که چگونه است، تا من نیز بر اساس آن، خدا را عبادت نمایم. امام: مطلب را کوتاه گفتی با اینکه سؤال مهم و بزرگی نمودی، سوگند به خدا همان دین را که خودم و پدرانم با آن دینداری می کنیم به تو می گویم، آن دین، عبارت است از: 1 - گواهی به یکتائی و بی همتائی خدا. 2 - گواهی به رسالت محمد (ص) و اقرار به آنچه از طرف خدا آورده است. 3 - گواهی به رهبری و امامت ولی (مورد قبول) ما و دشمنی با دشمنان ما. 4 - اطاعت کردن از فرمان ما. 5 - انتظار قائم ما. 6 - کوشش و پاک زیستی در انجام واجبات و ترک محرمات. (402)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ 🖼 | رمز معادله فتح 🎙️ آقا از فتح خرمشهر 🌟 یک نمونه درس‌آموز برای ما و آیندگان 💫 برای مشاهده و دریافت صفحات این به سایت یا نو+جوان بروید: 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=22977
✌️ شهر مقاوم ✨ یادگاری قهرمانانه از مردم دزفول در تاریخ دفاع مقدس ‌🌺 به مناسبت روز دزفول و روز مقاومت و پایداری 🌺 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei