فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/Axdzu
موشن گرافی «پدر آفتاب؛ امام حسن عسکری (علیه السلام)
کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇
https://eitaa.com/koodakAliAsgh داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/fOQmU
آغاز امامت امام زمان عج مبارک. آغاز امامت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
بخشش پیامبر
مسجد پر از جمعیّت بود. پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) از راه رسید. چهرهاش نشان از بیماری سخت داشت. همه با دیدنش از جا برخاستند و سلام کردند. لبخند کمرنگی بر لبان پیامبر نشست. سلام کرد و بالای منبر رفت و آرام شروع کرد به سخن گفتن. اینبار حرفهایش بوی غریبی میداد، بوی جدایی و خداحافظی. فرمود: «ای مردم، برای شما چگونه پیامبری بودم؟ آیا همراه شما نجنگیدم؟ دندانهایم در جنگ نشکست، سنگ به پیشانیام نخورد؟ گرسنگی نکشیدم؟ و ...»
مردم با آه و اشک گفتند: «چرا ای رسول خدا. شما مقاومت کردید و جلوی کارهای ناپسند را گرفتید، خدا به شما پاداش نیک دهد.»
پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) گفت: «ای مردم! خداوند قسم یاد کرده که هیچ ظالمی را نبخشد، شما را به خدا، هر کس حقّی بر گردن من دارد، برخیزد و مرا مجازات کند؛ زیرا مجازات در این دنیا برایم بهتر از مجازات در آن دنیاست.»
صدای گریهی مردم بلند شد. ناگاه پیرمردی به نام «سواده» از میان جمعیّت برخاست و گفت: «ای رسول خدا! وقتی شما از سفر طائب باز میگشتید، من هم مثل خیلیها به پیشوازتان آمدم. شما بر شتر سوار بودید، وقتی میخواستید شتر را هی کنید، عصایتان به شکم من خورد، بسیار دردم آمد. اکنون میخواهم ...»
همه با تعجّب به هم نگاه کردند. از هر سو زمزمهای برخاست؛
«مجازات پیامبر؟!»
کسی باورش نمیشد.
پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) یک نفر را صدا زد و گفت» «برو از خانهی دخترم فاطمه عصایم را بیاور.»
او رفت و فوری عصا را آورد. پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) گفت: «ای سوتده! نزدیک بیا!»
سواده نزدیک پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) رفت. مردم از دست او بسیار خشمگین بودند؛ چون میخواست با همان عصا پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) را قصاص کند.
سواده عصای او را گرفت و گفت: «ای رسول خدا میشود لباستان را کمی بالا بزنید؟»
پیامبر لباسش را بالا زد. مردم زاری کنان مشت بر زانوی خود میزدند. آنان تحمّل دیدن چنان صحنهای را نداشتند. ناگاه، دور از انتظار همه، سواده خم شد و بر پای پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) بوسه زد. او به پیامبر(صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) خیلی علاقه داشت و میخواست در آخرین روزهای زندگی پیامبر(صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) آن حضرت را در آغوش بگیرد و محبّتش را نشان دهد. پیامبر(صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) او را بلند کرد و گفت: «ای سواده مجازاتم میکنی یا مرا میبخشی!»
سواده با چشمان اشکبار گفت: «ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت، شما را میبخشم.»
پیامبر(صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) دستهایش را بلند کرد و گفت: «خداوندا! سواده را ببخش! همانگونه که او پیامبرت را بخشید.»
نویسنده : محمود پوروهاب و تصویرگر: وحید خاتمی به نقل از مجله رشد
📚الگو ایرانی
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
عبای مبارک
در خانهی پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم ) دور هم نشسته بودیم.
جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشد و اتاق پر شده بود.
جریر بن عبداللّه وارد خانه شد. جایی برای نشستن پیدا نکرد. همان جا دم در روی خاکها نشست.
پیامبر((صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم )) متوجّه آمدنش شد. برخاست و عبای خود را به جریر داد. گفت: این عبا را زیرانداز کن و روی آن بنشین.
جریر با تعجّب به پیامبر(صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) و عبای او نگاه می کرد.
عبا را گرفت. بوسید و بر چشمان خود گذاشت. گریهاش گرفته بود.
ما هم منقلب شده بودیم. جریر عبا را مرتّب کرد و آنرا به دست پیامبر داد و گفت: من هیچوقت روی عبای شما نمینشینم.
شما مرا احترام کردید به شکلی که تا حالا کسی من را اینطوری احترام نکرده بود.
📚الگو ایرانی
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/fJ3o
داستان زیبا:
عنایت امام زمان به جوانی که یاد ایشان میکرد
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/oh1T9?playlist=37232662
محمدبنمهزیار|امامزمان(عج)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/NRkK2?playlist=37425025
اتفاقات عجیب بعد از ظهور
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/VHuB8
روایتی نو از زندگانی حضرت خدیجه سلام الله علیه
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
https://chat.whatsapp.com/DBHmX88VWwW9ouXNYPbmGT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://film.tebyan.net/film/102913
ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با حضرت خدیجه سلام الله علیها
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/21Xu4?playlist=32353161
تشرف خدمت امام زمان(عج) در سامرا
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستان زندگی پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم - اصول مرکبداری👇
با دوستانم، از مسیری میگذشتیم و با هم، گرم صحبت بودیم. همهی ما سوار مرکبهایمان بودیم و آرام آرام جلو میرفتیم.
به پیامبر(صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم ) رسیدیم.
تا سلام کردیم، پیامبر(صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم ) به من گفت: چرا روی مرکب نشستهای؟
گفتم: عجلهای نداشتیم. داشتیم با هم گپ و گفتی میکردیم و جلو میآمدیم.
پیامبر(صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم ) گفت: پشت حیوانها صندلی وکرسی سخنرانی شما نیست.
خدا او را برای شما رام کرده که در راههای سخت شما را به مقصد برساند؛ نه اینکه بر پشتش بنشینید و باهم گفتگو کنید.
پیاده شوید، بعد با هم حرف بزنید.
به دوستانم نگاهی انداختم. از مرکبها پایین آمدیم.
پیامبر(صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) ادامه داد: چه بسا مرکبی که بهتر از راکبش است و بیشتر از راکبش، خدا را ذکر میگوید.
عرق شرم از تیرهی پشتم چکه کرد.
📚الگو ایرانی
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
دو پسر به نام های قاسم و عبداللّه که در دوران اسلام متولّد شدند و چهار دختر به نام های ام کلثوم ، زینب ، رقیه و فاطمه (سلام اللّه علیها)
پانوشت:
۱. الکافی، ج۵، ص ۳۷۴.
۲. امام باقر و امام صادق علیهماالسّلام فرمودهاند: «ما زوج رسول الله صلی الله علیه و آله شیئاً من نباته و لا تزوج شیئاً من نسائه علی اکثر من اثنی عشر اوقیه و نش یعنی نصف اوقیه؛ تزویج نکرد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هیچ یک از دختران خود و نه هیچ یک از زنانش را به بیش از دوازده اوقیه و نیم.» ( اعلام الوری، ص ۱۴۷) - طبرسی هم تصریح میکند که مهریهی حضرت خدیجه (سلام اللّه علیها)، دوازده و نیم اوقیه (همان مهر السنه) بود، هر اوقیه برابر با ۴۰ درهم است.
۳. القواعد، علامه حلی، ج۳، ص ۷۳.
۴. امهات المعصومین، آیت الله شیرازی، ص ۸۷.
۵. وفاۀ الزهرا، سید عبدالرزاق مقرم، ص ۷.
۶. من لایحضر الفقیه، ج۳، ص ۳۹۷.
۷. سرچشمه کوثر، ص ۳۶ به نقل از ام المؤمنین خدیجه، عبدالمنعم، ص ۴۰.
منبع: سایت حضرت خدیجه (سلام اللّه علیها) - حج - حوزه - باشگاه خبرنگاران - ویکی فقه و شیعه. 📚الگو ایرانی
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
ازدواج حضرت محمّد و حضرت خدیجه
🌹نحوهی خواستگاری حضرت محمّد و حضرت خدیجه
حضرت خدیجه (سلام اللّه علیها) زنی بازرگان و دارا بود که به اِمرأةالقریش (یعنی شاهزاده خانم قریش) شهرت داشت.
اگرچه فاصلهی زیادی میان سطح زندگی پیامبر و حضرت خدیجه وجود داشت، امّا آن بانوی خردمند شنیده بودند و خوب میدانستند که آیندهی درخشانی در انتظار پیامبر است.
به همینخاطر موضوع ازدواج با پیامبر اکرم ، از طرف حضرت خدیجه مطرح شد. امّا پیامبر از ایشان خواستند تا از طریق پدر خود «خویلد» یا عمویش از او خواستگاری کنند.
از طرف دیگر پیامبر اسلام آغاز زندگی مشترک با همسری که از لحاظ ظاهری هم کفو نبودند را به صلاح نمیدیدند. لذا به درخواست ازدواج حضرت خدیجه (سلام اللّه علیها) پاسخ منفی دادند.
امّا از آنجایی که حضرت خدیجه بانویی آگاه و بافضیلت بود، در مقابل پاسخ منفی پیامبر بهایشان گفت:
«آیا کسی که تصمیم گرفته است ، خود را به پیامبر ببخشد و جان ناقابلش را فدای او کند، برای او مشکل است که ثروت و داراییاش را نیز به او ببخشد و هر چیزی که دارد، تقدیم دوست کند؟»
با چنین دیدگاهی، حضرت خدیجه (سلام اللّه علیها)، از پیامبر تقاضا کرد تا عموهایشان را به خانه پدرش «خویلد» بفرستند و به طور رسمی از او خواستگاری کنند.
عموها و عمّههای پیامبر شادمان از این موضوع به اقامتگاه بانوی حجاز رفتند و او را از پدرش «خویلد» یا عمویش، برای پیامبر خواستگاری کردند.
🌺 مهریهی حضرت محمّد و حضرت خدیجه
مهریهی خدیجه ۴۰۰۰ دینار بود، حضرت ابوطالب علیه السّلام با خرسندی پذیرفتند. حضرت خدیجه (سلام اللّه علیها) آن مبلغ را به عهده گرفتند، مبلغ چهار هزار دینار با خلعتی به خدمت عباس عموی پیامبر فرستادند، تا آن را تحت مراسمی به خویلد پدر حضرت خدیجه (سلام اللّه علیها) تقدیم کنند. ۱ ولی پیامبر اکرم فقط ۵۰۰ درهم از آن را به عنوان مهریه فرستاد، تا مهرالسنّه ۲ باشد ۳ و پیمان زندگی مشترک آن دو ، به امضاء رسید.
وقتی مهریه به دست خدیجه(سلام اللّه علیها) رسید به ورقه دستور داد که آن را به محضر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تقدیم کند و اعلام کند که همهی اموال خدیجه (سلام اللّه علیها) به آن حضرت تعلّق دارد.
ورقه بن نوفل در میان زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای رسا اعلام کرد: ای امّت عرب، خدیجه شما را گواه میگیرد که این مبلغ را با همهی اموال، غلامان و کنیزانش به محمّد امین تقدیم میکند و شما را به گواهی میطلبد. ۴
🌸 خطبهخوان ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه
حضرت «ابوطالب» علیه السّلام، در مراسم ازدواج پیامبر اسلام و خدیجه که در حضور خویلد (پدر خدیجه) و عمرو بن اسد (عموی خدیجه) برگزار شد، خطبه ازدواج را چنین خواند:
« سپاس پروردگار کعبه؛ او که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و در حرم امن خود ساکن ساخت. او ما را حاکمان خود قرار داد و به سرزمینی که در آن هستیم، برکت بخشید. فرزند برادر من (محمّد بن عبداللّه) کسی است که هیچ مردی از قریش همسان و همسنگ او نیست، از همگان برتر است و در بین آفریدگان خداوند همتایی ندارد. او اگر چه مال و دارایی چندانی ندارد، ولی مال همچون سایهای گذرا و نابود شونده است. آنچه مهم است این است که او به خدیجه اشتیاق دارد و خدیجه نیز به او مشتاق است. پس او را به ازدواج محمّد در آورید و مهریهی او بر عهده من است؛ هر مقدار و هر وقت که درخواست کنید تقدیمتان میکنم و سوگند به پروردگار این خانه (کعبه) که محمّد (از نعمتهای خداوند) بهرهای فراوان دارد؛ دین او همه جا گسترده شده و بینش (نظر) او کامل و بدون عیب است. »
صحبتهای پدر حضرت خدیجه در مراسم ازدواج
خویلد بدر خدیجه (سلام اللّه علیها) در مراسم عقد فرمود:
« ای معشر عرب، آسمان سایه نینداخته و زمین بر فراز خود حمل نکرده، کسی را که از محمّد برتر باشد. همه گواه باشید که من او را به دامادی خود برگزیدم و به این پیوند مقدس مفتخر هستم. ۵ »
ولیمهی مراسم ازدواج حضرت محمّد و حضرت خدیجه
حضرت خدیجه (سلام اللّه علیها) اموال، اغنام، احشام، عطریات و جامه های فراوان در اختیار حضرت ابوطالب علیه السّلام گذاشت تا ولیمهی عروسی را بر عهده بگیرد. حضرت ابوطالب علیه السّلام سفره بسیار باشکوهی گسترد و سه روز تمام اهالی مکّه و پیرامون آن را میهمان کرد. ۶
این نخستین ولیمهای بود که از سوی پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ترتیب داده شد. ۷
زمان ازدواج حضرت محمّد و حضرت خدیجه
بنابراین دهم ربیع الاول مصادف با سالروز ازدواج رسول خدا حضرت محمّد بن عبدالله (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و حضرت خدیجه (سلام اللّه علیها) است.
ثمرهی ازدواج حضرت محمّد و حضرت خدیجه
ازدواج پر خیر و برکتی که ۲۵ سال بود و ثمرهی آن ۶ فرزند بود.