✅از دیگران
🔶 كاربرد نابجا
دقت و باریكبینی در معنا و نسبت میان كلمات، از بایستههای درستنویسی است. گاهی كلمات در معنای خود به كار نمیروند و گاهی در جای خود نمینشینند. برخی كلماتی كه گاهی در معنا یا در جای خود به كار نمیروند، به این قرار است:
ـ تقدیر، به معنای اندازهگیری یا ارزیابی است، نه قدردانی.
ـ تحكیم، به معنای حكم دادن و داوری است، نه استوار كردن.
ـ تجلیل، به معنای انداختن جُلّ بر پشت چارپا است، نه بزرگداشت.
ـ پایمردی، به معنای وساطت و شفاعت است، نه پایداری.
ـ بهانه، به معنای دلیل ناقص و سست است، نه مناسبت. بنابراین این جمله درست نیست: «به بهانۀ تولد ابن سینا، اول اردیبهشت را روز پزشك نامیدهاند.»
ـ پیرامون، به معنای اطراف و در مقابل كانون است. بنابراین «پیرامون ادبیات» یعنی حواشی و حومۀ ادبیات، نه «دربارۀ ادبیات».👇👇
ـ تا، برای بیان مقصد و هدف است، نه نتیجه و حاصل قهری. بنابراین جملۀ زیر نیاز به ویرایش دارد:
«آنقدر غذا خورد تا مریض شد.» زیرا كسی به هدف بیماری، پرخوری نمیكند؛ ولی نتیجۀ قهری آن، همین است. صورت صحیح جمله اینگونه است: «آنقدر غذا خورد كه مریض شد.»
ـ فراری، یعنی آنكه فرار میكند یا كرده است. بنابراین جملۀ « نباید بچهها را از مدرسه فراری داد» درست است، نه جملۀ « نباید بچهها را از مدرسه فراری كرد.»
ـ درب، عربی و به معنای «در بزرگ = درواز» است. بنابراین به جای «درب خانه» یا «درب قوطی» یا «درب مغازه» باید «در خانه» و ... گفت. ناصر خسرو: «انگشت مكن رنجه به در كوفتن كس.»
ـ اضافۀ اسم به حروف، جایز نیست.
غلط: كتاب من جدای از من نیست.
درست: كتاب من جدا از من نیست.
ـ عبارت «لازم به ذكر است» ساختاری مشوش دارد و باید به جای آن از عبارتهایی مانند «شایان ذكر است»، «گفتنی است»، «ناگفته نماند»، «باید افزود» استفاده شود.
#نویسندگی
#رضا_بابایی
#درست_نویسی
@Deebaj
✅دیباج ۱۵۷
🔶کودکــیام کــو؟
🖊ع.ر.م
🔹پرده اول
📌بچه که بودم، کودکیام با ترنم شعر «باز باران با ترانه» گلچین گیلانی که برای من لبریز از حس طراوت، لطافت، شادابی، امنیت و آرامش است، عجین شده بود.
📌دهه شصت، کتاب فارسی چهارم دبستان را که ورق میزدی، میرسیدی به دو صفحهٔ مقابلِ هم که تابلو قشنگی را با همه رنگهایی که میتوانست تصویری زیبا از امنیت و آرامش و شادی و طراوت را تداعی کند، خلق کرده بود.
📌کودکی خندان، یکه و تنها، تن به نمنم باران داده و شادمانه آغوش باز کرده و به سرخی گلهای زیبای باغچه چشم دوخته است.
📌پشت سرش، کلبه کوچکی که نماد امنیت و آرامش است، گرم از سقفی گالیپوش، خودنمایی میکند.
آنطرفتر، از میان دو درخت چنار، تصویر ماده گاوی پیداست که چرخ اقتصاد خانواده را میچرخاند و قوت اهالی خانه را تامین میکند. پشت درختها هم، گویا تصویر مبهمی از شالیزار بهچشم میخورد.
📌سایه امنیت و آرامش چنان گسترده است که صاحب کلبه پرچین زیبای دور کلبه را نیمهکاره رها کرده است.👇
🔹پرده دوم
📌نه خودش و نه حتی پدر و مادرش، بهیاد نمیآورند روزهایی را که بدون دغدغه و اضطراب گذرانده باشند. بهیاد نمیآورند دقیقا کِی بود که همان پرچینهای نصفه و نیمه هم، درهم فروشکست و بیگانههای وحشی پا به درون خانهشان گذاشتند.
📌از وقتی در آغوش مادر چشم باز کرده بود، تپش تند قلب مادر آرامش را از او گرفته بود. بزرگتر که شد، همیشه انتظار پدر را میکشید که به خانه برگردد و او را بغل کند و کمی با او بازی کند؛ اما هیچوقت نتوانست از بازی با پدر سیر شود؛ چرا که بابا آنقدر خسته بود که لقمه نانی را هم که در دهان میگذاشت، کامل نمیجویید و تن رنجورش را به دایهٔ زمین میسپرد و صورت مهربان و دوستداشتنی دایهاش را میبوسید و به خواب میرفت.
📌مادر به آرامی، رواندازی رویش میکشید و کودک را در آغوش میگرفت و به همسرش، که همچون کوه مایه آرامش او و فرزند دلبندش بود، مینگریست تا آنکه پنجره چشمان مهربانش با پرده پلکهای زیبایش پوشیده میشد.
📌گرگ اهریمن، دندانهایش تیزتر و اشتهایش سیریناپذیرتر گشته بود تا جاییکه که به همان چند وجب جایی که مرد با زن و فرزندش در آن بهسر میبردند هم چشم طمع دوخته بود. هر روز، با بهانههای مختلف، تهمانده شیرینی آرامش باقیمانده در زندگی را با تلخی اضطراب و هراس بر آنها زهر میکرد.
📌کودک، کمکم بزرگ شد و در میان خرابههای زندگی، شروع کرد به جستجوی کودکی خود.
📌حالا که نه پدری هست، نه مادری و نه سرپناه و کاشانهای، کودکیاش در زیر خروارها سنگ و خاک و آهن مدفون شده و دستان کوچک و ناتوانش، قدرت کنارزدن آوارها و جستن کودکیاش را ندارد.
آیا میتوانیم کودکی گمشدهاش را به او بازگردانیم؟
#فلسطین
#غزه
#کودک
#جنگ
#امنیت
#گلچین_لاهیجی
#شعر
#گیلان
#باز_باران_با_ترانه
@Deebaj
🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید:
https://eitaa.com/Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅از دیگران
🔶حال خوب
لب ما و قصـهی زلف تو، چه توهّمی! چه حکایتی!
تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحّمی! چه سخاوتی!
به نماز صبح و شبت سلام! و به نور در نَسَبت سلام!
و به خال کنج لبت ســــلام! که نشسته با چه ملاحتی!
وســـــط «الست بربکم» ، شـــدهایم در نظـــر تــو گُـم
دل ما پیــــــاله، لب تـو خُـــــم، زدهایــم جــــــام ولایتـی
به جمــــال، وارث کوثــــری، به خــــدا حسین مکرری
به روایتـی خود حیـــدری، چه شبــاهتی! چه اصـالتی!
«بلغ العُلی به کمالِ» تو، «کشف الدُجی به جمال» تو
به تـو و قشنگی خــــــال تو، صلوات هـــر دم و ســــاعتی
شده پر دو چشم تو در ازل، یکی از شراب و یکی عسل
نظرت چه کرده در این غــزل، که چنین گرفته حلاوتی!
تـو کـه آینــه، تـو که آیتــی، تـو کـه آبــــــروی عبــادتی
تـو کـه با دل همـــــه راحتی، تـو قیـــــام کن کـه قیــامتی
زد اگــر کسی درِ خانه ات، دل مـاست کــرده بهانهات
کـه به جستجوی نشـانهات، ز سحـــر شنیــده بشـارتی
غــــــزلم اگــــر تو بســـازیم، و نـــیام اگــــر بنــوازیم
به نسیـــــم یــاد تو راضیـــم، نه گلایــهای نه شکــایتی
نه، مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن
ز درت بیـــــــا و ردم نکــن، تـو کـه از تبــــار کــرامتـی
شاعر : قاسم صرافان
#مهدی_عج
#شعر
#سید_حجت_بحرالعلومی
@Deebaj
🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید:
https://eitaa.com/Deebaj
🔶سلسلهٔ تنگدستان
🔹لأىِّ شَى ءٍ لا نَراكَ تَرُدُّ سائِلاً وَإنْ كُنْتَ عَلى ناقَةٍ؟
فَقـال عليه السلام : «إنّى لِلّهِ سـائِلٌ، وَفيهِ راغِبٌ، وَأَنـا أَسْتَحْـيى أنْ أَكُونَ سائِلاً وَأَرُدَّ سائِلاً، وَإِنَ اللّه َ عَوَّدَنى عادَةً أَنْ يـُفيضَ نِعَمَهُ عَلَيَّ وَعـَوَّدْتُهُ أَنْ أَفيضَ نِعَمَهُ عَلَى النّاسِ فَأَخْشى إنْ قَطَعْتُ العادَةَ أَنْ يَمْنَعَنى العادَةَ.»
▪️گروهى در محضر امام مجتبى عليه السلام بودند، از حضرت سؤال كردند: «چگونه است كه شما هرگز سائل و نيازمندى را نااميد برنمى گردانيد، گرچه سوار بر اشتر، در حالت رفتن باشيد؟
«فرمود: من هم به درگاه خداوند محتاج و سائلم و مى خواهم كه خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم كه با چنين اميدوارى، سائلان را نااميد كنم، خدايى كه نعمتهايش را بر من ارزانى داشته، مى خواهد كه من هم به مردم كمك كنم و مى ترسم كه اگر بخشش خود را از مردم دريغ دارم، خداوند هم به من عنايتش را دريغ دارد و منع نمايد.
📚نورالابصار، شبلنجى، ص۱۲۳
📚كنز المدفون، جلال الدين سيوطى، ص۴۳۴
#حدیث
#فقیر
#انساندوستی
#مهرورزی
@Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ما رأیت الا جمیلا!
✅از دیگران
🔶خدا کافی است
كُلُّ الصعابِ بلطفِ الله هينةٌ
طمّن فؤادكَ لا حزنٌ ولا قلقُ
كلُّ الأمور جوار اللهِ رائعةٌ
بشِّر عيونك لا دمعٌ ولا أرقُ
كلُّ الدروب بغير اللهِ موحشةٌ
تخيفُ من دونهِ الأيام والطرقُ
نقولُ ياربِّ قُلناها على ثقةٍ
وهل يخيبُ الذي في ربهِ يثقُ
🖊یحیی ریاني
#توكل
#الله
#آرامش
@Deebaj