eitaa logo
دیباج
89 دنبال‌کننده
360 عکس
51 ویدیو
4 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Armaktab 💠
مشاهده در ایتا
دانلود
✅دیباج سی و هشتم ارزش و معنای زندگی (۷) 🔶توکل، زینت‌بخش زندگی انسان مؤمن از پشتوانه ای محکم و استوار برخوردار است و بر قدرتی لایزال تکیه زده و بر او توکل کرده است. پس از صبر در برابر مشکلات، توکل اسلحه‌ای کارآمد است که به مؤمن توان ایستادگی در برابر غول مشکلات و مصائب را می‌دهد. انسانی که روح توکل در تاروپود وجودش ریشه دوانده، ارزش زندگی را می‌داند و با اتکاء به آفریدگار مهربان خویش، از لحظه لحظه آن بهره می‌برد چرا که به این گفته امام باقر علیه السلام باور دارد که: «هر کسی بر خدا توکل کند، شکست نمی‌خورد و کسی که به دامن لطف خداوند چنگ بزند مغلوب نمی‌گردد.» بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۱ توکل به قدرت، حکمت، رأفت و شفقت خداوند حالتی را در شخص به وجود می‌آورد که موجب می‌شود فرد در تمام حالات و رفتار خویش، حضور پروردگار را در نظر بگیرد و در این حضور، احساس قدرت و توانمندی کند و خود را به وی وابسته ببیند و از این‌رو آرامشی در دلش ایجاد می‌شود که با پدید آمدن حوادث سخت در زندگی دچار شک و تردید نمی‌گردد و زندگی در نگاهش از ارزش و معنا تهی نمی‌شود. چنین کسی چراغ پر فروغ امید همواره در قلبش روشن و تابنده است و تندباد مصائب و سختی‌ها آن را به خاموشی نمی‌کشاند زیرا به‌محض فروکش کردن فروغ امید، زندگی برای او ارزش خود را از دست می‌دهد و دیگر ارزش زیستن ندارد. ☑️پایان ✏️✏️مقاله این جانب/ روزنامه «قدس» @Deebaj
✅دیباج شصت و یکم 🔶آخرین منزل پیش از حرکت، همه‌ زِنهارها را به ما داده و به فراهم‌ساختن اثاث سفر فرمان داده بودند، اما برخی گوش‌ها چنان سنگین بودند که این هشدارها را نشنیدند و برخی چنان به زمین زیر پای خود چسبیده بودند که توان جداشدن از آن را نداشتند. زمان سفر کم کم فرامی‌رسید؛ سفری دور و دراز به مقصدی بی‌منتها؛ سفر به ابدیت! برای چون مَنی که بیشتر حال و هوای مناجاتیان را دارد تا خراباتیان، هرگاه ابر سیاه اندوه بر سرم سایه می‌افکَنَد و تلخی رنج، کام دلم را زهرآگین می‌سازَد، اندیشیدن به آن منزلگاه ابدی و ترسیم تصویری هرچند نارسا از آن، سبب می‌شود آن ابر سیاه تهی از آب به ابری سرشار از رحمت بدل شود و بر آسمان دلم ببارد و غبار اندوه را از آن بزداید و آن شرنگ رنج، به انگبینی خوش‌طعم و رنگ بدل گشته و کام جانم را شیرین کند. آری، تحمل رنج و اندوه و شکیبایی بر ناملایمات زندگی، با باور به ابدیت است که معنا می‌یابد. هرچند برخی، راه‌های دیگری را برای معنابخشیدن به زندگی برمی‌گزینند اما در منطق وحی، تنها ابدیت است که به زندگی مفهوم می‌بخشد و آنرا قابل زیستن می‌کند. ابدیت، آخرین و بی‌کرانه‌ترین منزل هستی است. پس باید برای نِیوشیدن زنهارها، پنبه هوا و شهوت را از گوش درآورد و از زمین مادیات خود را کَند تا آن هنگام که ندای رحیل سرداده شد، آن را شنیده و سبک‌بار پا در مسیر منزلگاه ابدی نهاد. «تجهزوا رحمكم الله فقد نودي فيكم بالرحيل وأقلوا العرجة على الدنيا وانقلبوا بصالح ما بحضرتكم من الزاد فان أمامكم عقبة كؤودا» @Deebaj
✅دیباج هفتاد و سوم ‌ 🔶ابن الوقت 📌خوشبختی احساسی است که باید از چشمه درون بجوشد و نه از منبع‌های تعبیه‌شده در خارج از وجود آدمی. 📌بسیاری می‌پندارند اگر مال و ثروتی به هم زنند و جاه و مقامی به‌دست آورند، شاهین خوشبختی بر دوششان خواهد نشست و راحت و آسایش بر سر زندگیشان همچون چتری گشوده خواهد شد. اما آنگاه که بخش بزرگی از فرصت گران‌بهای عمر خویش را در مکیدن شیرابه‌ی خوشبختی از پستان‌های ساختگی مقام و ثروت، هدر دادند، به‌خود آمده و در کام خویش جز تلخی حسرت گذشته و بیم از آینده احساس نمی‌کنند. 📌اما آنان که شراب خوشبختی را از سرچشمه‌های اصیل آن می‌نوشند و نه در کسب ثروت و مقام، نه در اندوه نسبت به گذشته کام جانشان زهر می‌شود و نه بیم از آینده‌ی نیامده، زندگی را به کامشان تلخ می‌سازد. زبان حال دسته دوم این است: مائیم که بی‌قماش و بی‌سیم خوشیم در رنج مرفهیم و در بیم خوشیم @Deebaj
✅دیباج هشتاد و یکم 🔶«غُصّه» با «قاف»! 📌حتما شما هم تجربه کرده‌اید در بعضی سفرها که مجبورید ساعت‌ها در کویری ممتد و یکدست، رانندگی کنید، حوصله همسفرانتان سر رود و خود شما هم کلافه شوید. اما بر عکس، در مسیری کوهستانی و پر از دار و درخت، هیجان روبروشدن با منظره‌های طبیعی، شوری وصف‌ناشدنی را بر فضای سفر حاکم کند. 📌زندگی هم همین است. زندگی را هم فراز و نشیب آن است که زیبا می‌کند، چنانکه پستی و بلندی و پیچ خم، طبیعت را زیبا و چشم نواز می‌سازد. زندگی بدون فراز و فرود، آدم را در بستر کسالت حاصل از روزمرگی می‌اندازد و سکوت خفه‌کننده‌ای را بر سرتاسر وجود او حاکم می‌کند. 📌تلخیِ رنجی گذرا، شیرینی به‌یادماندنی زندگی را به یاد می‌آورد، عبوسی چهره‌ای نامهربان، مهربانی صورت محبوب را یادآور می‌شود و اندوه حاصل از یک گرفتاری، آسایش و شادمانیِ در نعمت زیستن را. 📌رنج، خشم، اندوه و ... و در یک کلمه: «غصه‌ها» همچون قطاری از مقابل دیدگان ما می‌گذرند و به خاطرات و «قصه‌ها» می‌پپوندند. پس خوب است «غصه‌ها» را با«قاف» بنویسیم و آنها را سوار بر قطار زمان، راهی سرزمین «گذشته» کنیم و خود با شادی‌هایمان در بهشت «اکنون» به‌سر بریم. @Deebaj
✅دیباج هشتاد و سوم 🔶شکفتن از دل سنگ! 🖊علی‌رضا مکتب‌دار آن‌که میل و اراده به روییدن داشته باشد، خواهد رویید؛ از دل سخت سنگ‌ها، از قعر تاریک دریاها، در انتهای خشک کویرها، بر فراز سرد کوه‌ها! آری! پُتک اراده، پیکر صخره‌های ستبر سختی را درهم می‌شکند. غواص اراده، تا اعماق دریاها و اقیانوس‌های طلب، فرو می‌رود. توسن اراده تا انتهای کویرهای ناامیدی، می‌تازد. و سیمرغ اراده تا فراز کوه‌های سرد و پوشیده از برف یأس پر می‌کشد و آرمان و هدف خویش را در آغوش می‌گیرد. @Deebaj
✅دیباج هشتاد و هفتم 🔶پله‌ی قناعت 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌بعضی از ما از زندگی توقعِ زیادی، داریم و وقتی به آرزوهای بلندمون نمی رسیم، رنجیده‌خاطر، افسرده و ناامید می‌شیم. 📌اگه ارتفاع بام توقعمون تو زندگی رو کمی کوتاهتر کنیم، با پلکان قناعت راحت میتونیم به پشت بام آرزوهامون بریم و آسمان رو که به رنگ آبی خوشبختی رنگ شده ببینیم که آفتاب زندگی از وسطش به همه جا نور می‌پاشه. 📌بی تعارف، همه‌مون می‌دونیم که زندگی هر چی بخوایم رو بهمون نمی‌ده، پس چرا الکی خودمونو سبک کنیم. 📌عوض این کار می‌تونیم قدر چیزایی رو که داریم بدونیم و از داشتن اونا لذت ببریم. 📌قناعت، گنجی تموم نشدنیه. آدم قانع و البته تلاش‌گر، دنیا به کامشه، اما آدم پرتوقع، همیشه کامش از حسرت از دست دادن گذشته‌ها و حرص و آز نسبت به آینده نیومده، تلخه. «الحياة لا تعطيك كل ما تحب .. لكن القناعة تجعلك تحب كل ما لديك.» 📌زندگی هر چه را که می خواهی به تو نمی دهد.. اما قانع بودن باعث می شود که چیزی را که داری دوست داشته باشی... @Deebaj
📌از آن پس، هرگاه همه درهای زندگی –به‌ظاهر- به رویم بسته می‌شد، یقین داشتم اگر خوب جستجو کنم روزنی خواهم یافت و اگر ‏زمین چنان بر من تنگ شود که گنجایش حتی من را هم نداشته باشد، به زودی گشایشی ایجاد خواهد شد. 📌تا به این فراز از دعای عارفانه «عرفه» برخوردم، آنجا که کشتی امنِ روان در دریای پرتلاطم زندگی، حسین علیه السلام، به پروردگار خویش می ‌گفت: 📌«تو پناهگاه منی زمانی که راه‌ها با همه وسعتشان درمانده‌ام کنند و زمین با همه پهناوری‌اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت ‏تو نبود، ‏هر آینه من از هلاک شدگان بودم».‏ خدایی که دعای زکرّیا را اجابت کرد و با بخشیدن یحیی به او، شب سیاه ناامیدی‌اش را به روز روشن امید مبدل ساخت و یونس ‏غرق در تاریکی‌های چندلایه را از دل ماهی، رهایی بخشید و با شکافتن دریا، ستمدیدگان بنی اسرائیل را به ساحل آرامش رسانید و ‏ساحران فرعون را که سالیانی دراز به روی خورشید حقیقت خاک می‌پاشیدند، از غرقه‌شدن در مرداب هلاکت رهانید. 📌 آری این خدا ‏می‌تواند همیشه از دل سختی‌ها راهی به سوی آسانی بگشاید.‏ @Deebaj
✅دیباج نود و سوم 🔶پُر از خالی! 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌مرحوم پدرم گاه و بی‌گاه ما بچه‌ها را به کارهایی وامی‌داشت که در آن سن و سال خامی و ناپختگی، به‌نظرمان زائد و غیرضروی و یا حتی خنده‌دار می‌آمد. 📌اما هر وقت غرزدن ما شروع می‌شد، تک‌جمله‌ای می‌گفت که هنوز آویزه گوشم است: «بیگاری بهتر از بیکاری است!» 📌ایشان متعلق به چند نسل پیشتر بود که شرایط زندگی فرصتی برای تلف‌کردن و رخصتی چندان برای تفریح، در اختیارشان نمی‌گذاشت. اما زمانه ای که ما و فرزندانمان در آن زیست می‌کنیم، «پر» است از اوقات «خالی»! 📌بشر امروز به‌لطف حضور ماشین‌ها و اخیرا، پیشرفت و گسترش «هوش مصنوعی»، روز به روز «منطقة الفراغ»‌های زندگی‌اش، گسترده و گسترده‌تر می‌شود و بدیهی است که باید این فضاهای خالی به روشی پر شود. 📌در تمدن «سکولار»، فراهم‌ساختن وسایل و امکانات تفریح بیشتر، راهکار اندیشمندان غربی برای رهایی انسان از حس «بی‌معنایی» و «سرگشتگی» است، در حالی‌که در تمدن مبتنی بر وحی، هیچ «لحظه‌ای» از زندگی انسان از انجام کاری سازنده تهی نیست. 📌اسلام حتی به «اوقات فراغت» هم با «یاد خدا» و ضرورت پرداختن به «کار سودمند» دیگری رنگ «معنا» می‌زند: (پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ می‌شوی به مهم دیگری پرداز و به سوی پروردگارت توجّه کن! [انشراح: ۷-۸]) @Deebaj
✅از دیگران 🔶گل و خار 💢خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی نزدیک آمد، گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صميمانه به او گفت سلام... "گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی،   عشق،    اسارت،    همه بی معنا بود" ✍فریدون مشیری @Deebaj
دیباج ۱۶۱ 🔶زنده‌مانی یا زندگانی؟ 🖊ع.ر.م 📌شاخصه زندگی حقیقی، نشاط، پویایی، منشأ اثربودن و ایجاد تغییر و تحول در زندگی خود و دیگران است وگرنه چه فرقی است میان انسان و خشتی که بر تن خرابه‌ای، خاموش نشسته است؟ 📌انسانی که هر روز تحول را تجربه نکند و امروزش بهتر از دیروزش نباشد، دچار رکود و روزمرگی‌ای خواهد شد که با مرگ هم‌سنگ است. او ممکن است نفس بکشد، اندامش رشد کند، از ضعف به قوه سیر کند، اما هیچ‌گاه زندگی نکند؛ بلکه فقط زنده باشد. 📌انسانی که از سیاه‌چاله جهل به سوی خورشید دانایی سیر نمی‌کند، فقط زنده است. آن‌که از عادت‌های پست حیوانی به اخلاق فاضله انسانی نمی‌گراید، تنها زنده است. آن‌کس که از موقعیتی که در آن است گامی فراتر نمی‌رود، از زندگانی بویی نخواهد برد. کسی که طعم عشق را نچشد، روح زندگانی را در خود نخواهد پذیرفت. عاشق شو ارنه روزی، کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی @Deebaj
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کمی حال خوب 🔶رها در سپهر کودکی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آنچنانی که فقط خاطره‌ای خواهد ماند لحظه‌ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید @Deebaj