eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
10.6هزار ویدیو
863 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
شهید علی اکبر محمدحسینی فرمانده گردان لشگر حاج قاسم (ل 41)
🔵 خاطراتی از شهید علی اکبر محمد حسینی 👇👇 عملیات طریق القدس نزدیک بود و فرماند هان با جدیت نیروها را آموزش می دادند . فرمانده ما شخص خشن ، بی گذشت و غیرقابل انعطافی به نظر می رسید خیلی سخت گیری می کرد . روز اول را به سختی پشت سر گذاشتیم ، بعد از نماز مغرب لباسها یمان را که گل آلود و کثیف شده بود بیرون چادر انداختیم و به محض ورود به چادر هر یک گوشه ای روی پتو افتادیم . یکی از برادران گفت : « این دیگر چه آدم سخت گیری است ؟! به گمانم رحم و مروت ندارد .» دیگری گفت : « ما به جبهه نیامده ایم که این سخت گیری ها را تحمل کنیم .» و یک نفر دیگر گفت : « به نظر می رسد اصلا خندیدن را تا حالا تجربه نکرده است .» خلاصه هرکسی حرفی زد و نهایتا تصمیم گرفتیم با ایشان حرف بزنیم ، من به نمایندگی از طرف بچه ها ازچادر بیرون آمدم . درتاریکی فرمانده راکه کنار تانکر آب نشسته بود دیدم به سویش رفتم . کوهی از لباس های کثیف و گل آلود مقابلش بود و به سرعت و با مهارت لباس می شست . با تعجب به محلی که لباس های مان را روی هم ریخته بودیم چشم انداختم ، لباس ها سرجایشان نبود . فرمانده لباسهای ما را می شست . متحیر و سرگردان پشت سرش ایستادم و چند لحظه بعد بدون آنکه حرفی بزنم به چادر برگشتم بچه ها پرسیدند : « چی شد ؟! حرف زدی ؟ تغییر روش می دهد ؟ » اشک به چشمهایم آمد وگفتم : « خودتان بیایید از نزدیک ببینید .» همه از چادر بیرون آمدیم فرمانده هنوز کنار تانکر نشسته بود و لباس می شست . بچه ها با دیدن آن صحنه بطرفش دویدند او را چون نگین در میان گرفتند سرو صورتش را غرق بوسه کردند ، فرمانده با صدای بلند می خندید و پشت سرهم سوال می کرد : « چی شده ؟! چه اتفاقی افتاده ؟ » آن شب شاهد صحنه هایی بودیم که نمی توانم آن را توصیف کنم فرمانده سخت گیر و خشن ما ، علی اکبر محمد حسینی بعد از پایان آموزش به فرد دیگری تبدیل می شد . ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ « تو نمی توانی بجنگی » : من عضو یک گروه 11 نفری بودم ، وقتی به خط دهلاویه رسیدیم درسنگرهای برادران ارتش مستقر شدیم یک روز اکبر احضارم کرد و گفت : « بروید برای خودتان یک سنگر درست کنید .» تعدادی بیل وکلنگ تحویل گرفتیم و کار را شروع کردیم ، تقریبا یک هفته زحمت کشیدیم و نتیجه زحماتمان بصورت یک سنگر بزرگ و محکم و مقاوم در آمد . با خوشحالی از اکبر خواستیم تا بیاید وسنگر را ببیند، آمد و نگاهی کرد وگفت : « سنگر خوبی است .آن را تحویل برادران ارتشی بدهید .» با تعجب نگاهش کردم ، چطور ممکن بود سنگری را که برای آن یک هفته زحمت کشیده بودیم تحویل بدهیم ، ناراحت و دلخور گفتم : « یعنی چه ؟! ما یک هفته شبانه روز کار کرده ایم ، در این مدت اینقدر بیل وکلنگ زدیم که دستهایمان آبله زده است .» آبله های دستم را نشانش دادم و دوباره سخنرانیم را شروع کردم ، بدون آنکه حرفی بزند به سخنانم گوش داد وقتی حرفهایم تمام شد گفت : « برو تسویه حساب کن و برگرد کرمان » دوباره ناراحت شدم و پرسیدم : « چرا تسویه حساب کنم ؟!» گفت : « کسی که نمی تواند از یک سنگر بگذرد چطور می تواند از جانش بگذرد و بجنگد . تو به درد جنگیدن نمی خوری ، روحیه دیگران را خراب می کنی .» با من که برادرش بودم اینگونه رفتار کرد .سنگر را تحویل برادران ارتشی دادم . ا🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹 « حماسه سابله » پاتک دشمن ساعت 4 بعدازظهر شروع شد ، عراقی ها قصد داشتند با عبور از پل سابله ، نیروهای خودی را دور بزنند و با محاصره حدود شش هزار نفرپرسنل سپاه و بسیج و ارتش سوسنگرد و بستان را تسخیر کنند. اکبر که اوضاع را خطرناک دید بچه ها ی باقی مانده را جمع کرد ، اما بچه ها بعد از چهارشبانه روز جنگ ، دیگر رمقی در بچه ها نمانده بود. تانک ها آرایش گرفتند تعداد ما به هفتاد نفر نمی رسید ، عده ای قصد عقب نشینی داشتند . اکبر التماس کرد ، قسم داد ، اشک ریخت ، فریاد زد ، تهدید کرد و عاقبت درگیری شروع شد کماندوهای عراقی در پناه تانک ها جلو می آمدند ، اکبر آرپی جی را به سوی اولین تانک نشانه رفت ، موشک که رها شد تانک در شعله های آتش فرو رفت ، تانک دوم را هم زد ، حرکت ستون تانک های دشمن به هم ریخت . تعداد عراقی ها زیاد بود ، تانک ها هم زیاد بودند ، جانانه مقاومت کردیم از هر طرف صدای اکبر می آمد، با بانک تکبیر بچه ها را تهییج و ترغیب می کرد تا وقتیکه صدایش را که می شنیدیم روحیه داشتیم .غروب روز ۱۲ آذر 1360 صدایش قطع شد.
رفیقان رفته‌اند نوبت به نوبت خوش آن روزی که نوبت بَر من آید... ۴ فروردین‌ سال ۱۳۶۱ پیکر قهرمان "شهید احمد هادی" در مقابل همرزمانش، چهار دوستی که در عملیات‌های بعد به شهادت رسیدند: از راست: شهید محمدعلی موحدی، شهید صالحی، شهید ناصر شفیعی و شهید علی ماندگاران دورن
هیچ چیز گلوی تشنه مرا سیراب نمی‌ سازد جز "شهادت" ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👇 🌿 حال و هوای مردم در دهه شصت 📽 | جمع آوری کمک های مردمی جهت ارسال به جبهه های نبرد حق علیه باطل ⏳ دوران جنگ تحمیلی 🔵 ببینید مردم زجرکشیده اون زمان چطور پای انقلابشون موندن 💕 . . . اونها در شرایط سخت و با زندگی کوپنی، از نون خودشون می زدن تا به جبهه های جنگ کمک کنن! مردمی ------------------------------------------- 📡 کانال "دفاع مقدس" (ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ) اینجا بیت شهداست☝️☝️ 🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 نواهای ماندگار 🎤 حاج صادق آهنگران فضای جبهه حق شورشی افکنده بر جانم دوران ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌷 ⏳ فروردین 1365 🌿 (تخریب لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام) 📷از سمت راست : 🌷تخریبچی شهید - شهادت: کربلای 5 🌷سردار شهید - شهادت: تابستان 67 - 🌷 تخریبچی شهید - شهادت: عملیات بیت المقدس 2 دوران جنگ تحمیلی
✅ شهید پیام پوررازقی در عملیات کربلای 1 و در تیرماه 1365 از شهر مهران به معراج رفت. ✅ شهید غلامرضا زعفری هم روزهای آخر اسفند ماه سال 1366 از جبهه ی جنوب به خیل شهدا ملحق شد. ✅شهید حاج ناصر اربابیان در روز 22 تیرماه سال 1367 در منطقه عمومی فکه با اصابت گلوله دشمن بعثی به سینه اش مجروح شد و به اسارت دشمن در آمد. سالها از سرنوشت این فرمانده عزیز خبری نبود و به عنوان مفقود الاثر شناخته می شد. بعد از مبادله اسرا در مرداد 1369 احتمال به شهادت رسیدن ایشان توسط دشمن قوت گرفت. . . . تا اینکه در خرداد 1380 بقایای پیکر و استخوان های سردار شهید به میهن بازگشت و در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک سپرده شد.
دفاع مقدس
✅ شهید پیام پوررازقی در عملیات کربلای 1 و در تیرماه 1365 از شهر مهران به معراج رفت. ✅ شهید غلامرضا
سمت چپ: تصویر دستنوشته شهید ناصر اربابیان به فرمانده خود، شهید سید محمد زینال الحسینی 😘 توصیه و درخواست مرخصی برای اخوی خود (محسن اربابیان) به منظور شرکت در انتحانات دانشگاه - خرداد 66
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دفاع مقدس
سمت چپ: تصویر دستنوشته شهید ناصر اربابیان به فرمانده خود، شهید سید محمد زینال الحسینی 😘 توصیه و د
📷 جمعی از افراد گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء (ع) فرمانده اسطوره ای گردان، شهید عبدالله نوریان جانشین او، شهید سیدمحمد زینال حسینی سردار تخریب لشگر، شهید ناصر اربابیان . . .
دفاع مقدس
📷 جمعی از افراد گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء (ع) فرمانده اسطوره ای گردان، شهید عبدالله نوریان جان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽☝️ سخنرانی شهید سید محمد زینال الحسینی در جمع رزمندگان گردان تخریب لشگر 10 سیدالشهداء (ع) 🌷 شهید زینال حسینی، فرمانده گردان تخریب پس از شهادت عبدالله نوریان (عبد متقی، عارف بالله و فرمانده افسانه ای گردان) ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
📷 جمعی از افراد گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء (ع) فرمانده اسطوره ای گردان، شهید عبدالله نوریان جان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | شهید تخریبچی عبدالله نوریان 🌈 فرمانده افسانه ای، عارف و مراد بچه های تخریب لشکر سیدالشهدا(ع) شاگرد آیت الله حق شناس (ره) 🌴 در وصف : 🌈 ایشان بودند. ✍️ دستنوشته تاریخی شهید: « اگر مال، مالِ خداست. چرا انفاق نکنیم و اگر بدنِ ما مالِ خداست، چرا در راه خدا قطعه، قطعه نشود » ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
29.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 🎥 | جلسه فرماندهان لشگر10 سیدالشهدائ (ع)، آخرین وضعیت عملیاتی خود را گزارش می دهند. 🌴 مقر ام النوشه — کنار رودخانه کارون و در چادر بچه های تخریب ⏳10 بهمن ماه 1364 🌷 سردار شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب و مهندسی رزمی در حال دادن گزارش به حاج علی فضلی 🌱 تعدادی از فرماندهان شهید لشگر 10 در این تصاویر دیده می شوند: .......... فرمانده در سپیده دم روز 2 اسفند ماه 1364 بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به ناحیه سر، به اغماء رفت و دو روز بعد بال در بال ملائک گشود و آسمانی شد🕊🕊 🌴 دوران ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 گروه واتساپ ۲ 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
دفاع مقدس
🎤 #گزارش_به_فرمانده_لشگر10 🎥 #فیلم | جلسه فرماندهان لشگر10 سیدالشهدائ (ع)، آخرین وضعیت عملیاتی خو
ذکر حاج‌ عبدالله؛ «بسم‌الله‌ الرحمن الرحیم» در عملیات «والفجر 4» مریوان در دشت شیلر می‌خواستیم یک مین قمقمه‌ای را منفجر کنیم‌، اما نمی‌توانستیم؛ نه خنثی می‌شد و نه منفجر؛ حاج عبدالله نوریان آمد و گفتیم: «نمی‌شود این را کاری کرد» او گفت: «بسم‌الله، گفتید؟» گفتیم: «بله، گفتیم». او بسم‌الله‌الرحمن الرحیم گفت، همان کارهای مرا انجام داد و مین ترکید؛ شهید نوریان گفت: «شما بگویید بسم‌الله‌ الرحمن الرحیم کار درست می‌شود». حسین روشنی قائم مقام اطلاعات لشکر 10 سیدالشهدا بود؛ می‌گفت: «در جاده اهواز ـ خرمشهر ماشینم خراب شده بود؛ داشتم دل و جگر این ماشین را در می‌آوردم؛ هر چه تلاش می‌کردم نمی‌توانستم آن را درست کنم؛ دیرمان شده بود. ماشین حاج‌عبدالله آمد. ـ حسین آقا چی شده؟ ـ ماشین درست نمی‌شود. ـ بسم‌الله الرحمن‌الرحیم گفتید؟ ـ بله، بسم‌الله گفتیم. آمد و بسم‌الله‌الرحمن الرحیم گفت و استارت زد و ماشین روشن شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ🚩🚩 🌱 📽 خاطره ای شنیدنی از نوجوان بسیجی، شهید قدرت الله حسین زاده 🌷شهید قدرت الله حسین زاده را از تسبیحش می شناختند... 🌴 دوران ------------------------------------------- 📡 کانال "دفاع مقدس" http://eitaa.com/DefaeMoqaddas اینجا بیت شهداست☝️☝️ 🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 حاج صادق آهنگران: هر سر که پیمان بلا دارد بیاید هر کس هوای دارد بیاید ما راهیان کعبۀ عشق و وفائیم ما عاشقانِ تربتِ خون خدائیم 🕌 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ🚩🚩 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🚩🚩 🌿 تصاویری از جبهه های نبرد ------------------------------------------- 📡 کانال "دفاع مقدس" http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | مصاحبه با رزمندگان تیپ الغدیر — اعزامی از بهاباد یزد دوران قسمت اول ------------------------------------------- 📡 کانال "دفاع مقدس" http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 تصاویری از مقر تیپ الغدیر یزد محل استقرار: اهواز دوران جنگ ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱
🌹حاج قاسم در جمع یاران در دفاع مقدس... نمیدانم چه سودائی به سر داشت به دوشش کوله باری از سفر داشت قدم در کوچه باغ می زد به جان خویش داغ عشق می زد چه عشقی؟ عشق مولایش که بوسد تربت سبز به امیدی کز آن گُل کام گیرد بگرید تا دلش آرام گیرد... 🌗
🌴 ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۱ 🌿 سالروز آزاد سازی شهر در مرحله دوم عملیات 💠 شهر هویزه مرکز بخش هویزه یا هوزگان است و در ۱۰ کیلومتری جنوب غربی سوسنگرد قرار دارد. هویزه آخرین شهری بود که به اشغال ارتش عراق درآمد. نیروهای عراقی پس از پیشروی در منطقه سوسنگرد و کرخه کور، عملا هویزه را در محاصره داشتند لیکن برای اشغال آن تعجیل نمی کردند تا این که عملیات نصر در ۱۳۵۹/۱۰/۱۵ آغاز شد. 🔹 در اولین مرحله آن یک تیپ عراقی منهدم شد، اما مراحل بعدی عملیات با ناکامی روبه رو شد و در میعادگاه جنوب کرخه کور تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام و پاسداران به شهادت رسیدند. نیروهای عراقی که اوضاع را برای پیشروی مناسب دیدند، ضمن باز پس گیری مناطق آزاد شده، گام به گام محاصره هویزه را تشدید و در نهایت در ۱۳۵۹/۱۰/۲۷ آن را اشغال کردند، مناطق مسکونی را تخریب نمودند و سپس با ایجاد موانع، موقعیت خود را مستحکم کردند. از آن زمان هویزه در اشغال دشمن بود تا آن که در ۱۳۶۱/۲/۱۸ طی مرحله دوم عملیات بیت المقدس، آزاد گردید.