هدایت شده از کالیگرافی "جوانه🌱"
زیباترین خط کوفی بنایی دنیا این اللهاکبر زیبای روی پرچم پرغرورمون🥰❤
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
پرچم بالاست ....✌️🏻
#ایران_قوی
#پایکارانقلابیم
#کوفی_بنایی
🌱 @javane_calligraphy
هدایت شده از کالیگرافی "جوانه🌱"
Mehdi Rasouli ای جوون حسین!.mp3
زمان:
حجم:
3.6M
💠
♡ ای جوون حسین منم جوووونم
♡ ای جوون حسین غمت به جووونم
♡ ای جوون حسین دعام کن آقاااا
♡ من خودم رو به آقام برسووونم....
#مهدی_رسولی
#نماهنگ
#علی_اکبر_علیهالسلام
🌱 @javane_calligraphy
musicsweb.irحضرت علی اکبر از حاج صادق آهنگران.mp3
زمان:
حجم:
3.1M
🎞 #نماهنگ |حضرت علی اکبر علیه السلام
با اجرای: حاج صادق آهنگران
#ولادت
#مولاعلیاکبر (ع)
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
📷 مادری با پسر نوجوانش قبل از عزیمت به جبهه -- تهران -- ٢٣ بهمن ١٣۶۶
🌴دوران جنگ تحمیلی
#یازدهمشعبان
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
💠 #عجله_براى_شهادت ....🕊🕊
🌷از رادیو شنیدم که پایگاه مالک اشتر اعزام داره. اتفاقاً همان شب سعید تازه از جبهه برگشته بود به باباش گفتم یک جعبه شیرینی بخره.
🌷....فردا صبح که راه افتادم برم بدرقه رزمنده ها. سعید بیدار شده بود منو که دید گفت: کجا داری [مى رى] مامان؟ گفتم: دارم می رم بدرقه رزمنده ها. گفت: صبر کن من هم دارم میام.
🌷هنوز بلند نشده بودم که دیدم با یک ساک برگشت. گفتم: این چیه؟ خندید و گفت: مگر نمی خواهی بری بدرقه رزمنده ها خب منم رزمنده ام دیگه. با تعجب گفتم: آخه تو همین دیروز اومدی!
🌷.... بر خلاف دفعات قبل با من روبوسی کرد و در همان عملیات یعنی کربلای ۵ به شهادت رسید.
—(راوى: مادر طلبه شهید سعید رجبی فاضل)
🌴 #علیاکبرهای_خمینی
🌱 #روز_جوان
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🔴 آن دم که گناه کردی پای جوانیات نگذار!
🌿 به جوانیِ علی اکبرهای خمینی بر می خورد ..
📎 بایـد که جمله جان شوی
تا لایـقِ جانآن شوی . . .🌸
🌴 #علیاکبرهای_خمینی
🌱 #روز_جوان
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
❄️ نیروهای رزمنده در سرمای سخت
🌧 در ارتفاعات پربرف کردستان و غرب کشور
دوران #جنگ_تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
پ.ن:
#ادمین در طی سالهای جنگ در جبهه غرب و شمال غرب، خاطراتی از آن دوران سخت و دشوار دارد که بعضاً به برخی از آنها در کانال اشاره نموده است...
❄️ ۲۳ بهمن ۱۳۵۹ --- بازپس گیری ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه
💠پاسگاه #ژالانه از پاسگاههای مهم مرزی است که در ۳راهی مسیر ارتفاعات تته و دهلیز اورامانات واقع شده است. ارتفاعات کمانجر، تته و تخت اورامان نیز در اطراف آن است. از طرف دزلی هم قله هسون (قله ایمان) و کوه قلخانی...
نیروهای ضدانقلاب و تجزیهطلب درمنطقه کردستان،بعد از #دزلی،این پاسگاه مهم را نیز بتصرف خود درآوردند و با کمک آتش توپخانهی عراق بر مسیر مریوان - پاوه در ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه مسلط شدند
در اینزمان حاج احمد #متوسلیان (فرمانده سپاه مریوان)قصدداشت که با عملیاتی سریع وبرقآسا ارتفاعات مزبور را دشمن پس بگیرد که بدلیل برودت شدید هوا نتوانست
احمد متوسلیان باردیگر بر آن شد نقشه خود را عملی سازد. این بار در ۲۳ بهمن۵۹ نیروهای تحت امر او به منظور آزاد کردن ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه (شهدا) از تصرف ضدانقلاب، حرکت کردند. آنها در این عملیات دشوار، ۳مانع اصلی را در پیش داشتند
▫️کمین گاههای دشمن داخلی
▫️عراقیها
▫️کوههای پوشیده از برف، به ارتفاع ۳هزا متر... و درههای عمیق با ۷ ، ۸ متر برف !!
📚کتاب: روایت مریوان تا تته
〰〰〰〰〰〰〰〰
👆📷جاده ارتباطی پاسگاه شهدا (ژالانه)بسمت ارتفاعات تته در نوار مرزی--- محور دزلی سپاه مریوان،که بفرماندهی احمد متوسليان در سالهای ۵۹ و ۶۰ فتح و آزاد گردید
به ارتفاع زیاد برف در کناره جاده دقت نمایید، آنوقت به وضعیت نوک قله #تته پی خواهید برد
❄️رزمندگان اسلام در این برف و سرمای کشنده، چگونه توانستند بر دشمن سیطره یابند؟؟🤔
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
❄️ ۲۳ بهمن ۱۳۵۹ --- بازپس گیری ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه 💠پاسگاه #ژالانه از پاسگاههای مهم مرزی
👆🎞 حاج احمد منوسلیان،
فرمانده سپاه مریوان، همپای رزمندهها
در حال حمل مهمات به بالای ارتفاع در منطقه عملیاتی و بلندیهای صعبالعبور نوار مرزی
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
#بخوانید 👇👇
💠 خاطره ای از دوران جنگ کردستان
(نبرد همزمان با تجزیهطلبان و ارتش متجاوز عراق)
🌴 خرمایی که هیچ کس به آن لب نزد ‼️
🌷 #بیسیمچی_شهید
🎙 اوایل جنگ بود. در عملیات برون مرزی ما در پایگاه دزلی (منطقه مرزی جبهه مریوان) رفت و آمد داشتیم . یکی از افراد بیسیم چی پایگاه درخواست میکرد که مرا هم با خود ببرید. به او گفتیم که سازمان ما با شما تفاوت دارد
و نمیتوانیم شما را با خود ببریم او اصرار میکرد و میگفت چه کسی باید اجازه بدهد که من با شما بیایم و گفتیم آقایی مسئول مخابرات مریوان.
پس از مدتی با گرفتن موافقت آقایی با ما همراه شد .
وقتی که به یک عملیات رفتیم،حسین هم شرکت کرد.هدف یک پاسگاه عراقی مقابل قله ملخ خور بود.به آنجا حمله کردیم. در آن عملیات موفقیت خوبی به دست آوردیم و تعداد ی سلاح به غنیمت گرفتیم. در مسیر بازگشت بر اثر باد شدید بهمن اتفاق افتاد و آنها دچار بهمن شدند و راه خود را گم کردند به همین ترتیب مدتها در کوه و برف و یخبندان سرگردان بودند. تا افراد یکی یکی انرژی خود را از دست دادند .
به هر صورت پس از مدتی بر اثر خستگی وگرسنگی ۴ نفر از برادران از ادامه مسیر باز ماندند ودر حال یخ زدن بودند.
یکی از افراد که در کیف خود یک دانه خرما پیدا کرده بود گفت من آمدم این خرما را به یکی از دوستان دادم گفتم بیا اقلاً با این یک حبه خرما کمی انرژی میگیری، قبول نکرد!!! و گفت آن را به نفر دوم بده او از من ضعیفتر است به همین ترتیب نفر دوم و نفر سوم و نفر چهارم همه امتناع کردند برگشتم به نفر اول دیدم او شهید شده رفتم سراغ دومی دیدم او هم شهید شده رفتم سراغ سومی و چهارمی دیدم همه شهید شدند.
با ناراحتی واستیصال رو به آسمان فریاد زدم و یک رگبار به هوا بستم.
صدای رگبار باعث شد که دوستان موقعیت آنها را پیدا کنند و سراغشان بروند در حالی که فاصله انها از محل خودی کمتر از یک کیلومتر بود .
حسین بیسیم چی هم بین آن ۴ شهید بود .
من کوله او را بررسی کردم نامهای را دیدم در نامه نوشته شده بود: حسین جان فرزندمان به زودی به دنیا میآید برای تولدش بیا.
او در جواب نوشته بود اگر فرزند ما دختر بود اسم او را زهرا و اگر پسر بود اسم او را حسین بگذارید من او را نمیبینم دیدار ما به قیامت .
من آن موقع فهمیدم که چرا وی اصرار داشت که حتماً در عملیات شرکت کند.
او ازشهادت خود خبر داشت.وی در نامهاش نوشته بود که؛ خدا را شکرگزارم که نام مرا در لیست شهدا قرار داد.
راوی: رضا غزلی
(به نقل از پیشکسوت و رزمنده قدیمی سیاوش جبه داری، همرزم شهید پیچک)
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄