eitaa logo
دفاع مقدس
4.4هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
14.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 تصویری دیده نشده از شیخ حسین انصاریان و مرحوم حاج بخشی در تشییع پیکر شهید حاج عباس کریمی (۲۴اسفند سال۶۳) از فرماندهان لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) در تصویر، دیگر مرحوم آیت الله امامی کاشانی در حال قرائت فاتحه بر سر تابوت شهید کریمی دیده می شود 🌷 شهید حاج عباس کریمی در چهارمین روز عملیات «بدر» در منطقه عملیاتی شرق رودخانه «دجله» بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ از ناحیه پشت سر، شربت شهادت نوشید. پیکر غرق در خون شهید به تهران منتقل شد که تنها چند روز از اولین سالگرد شهادت فرمانده پیشین لشکر محمد رسول الله (ص) «حاج محمد ابراهیم همت» می‌گذشت. 🌴 ایشان را طبق وصیت خودش در بهشت زهرای تهران قطعه ۲۴ در جوار مزار شهید دکتر چمران دفن نمودند (ص)
دفاع مقدس
صبحانه دورهمی بچه های گردان 🌿 سفره قناعت ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 ... حال و هوای رزمندگان ج
💠 ارادت به حضرت رقیه(س) 🌷طلبه و شاید از جهت ظاهر زیاد دروس حوزوی را نخوانده بود اما درسیر و سلوک سرآمد بود. وقتی برای موعظه می‌کرد مثل اینکه خودش بارها عمل کرده و نتیجه آن رادیده است. او اصرار داشت لذت انس با خدا را همه بچشند و در مدت چند ماهی که در بود همه راشیفته خود کرده بود... صدای دلنشین و توام با اخلاص علی موجب شد سایر گردانهای لشگر هم برای عزاداری در حضور پیدا کنند... روزهای بیاد ماندنی بعد از و غصه بچه ها از جاماندن جسم همسنگرانشان در با صدای ملکوتی علی التیام پیدا می‌کرد او وقتی می‌خواند خودش را در می‌دید و بارها شده بود که درحین مداحی بی‌حال می‌شد و نفسهایش به شماره می افتاد... بود و خیلی با احساس، رفتن خار در پای این بی‌بی رابیان می‌کرد بابا جان آندم که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی رقیه جان .... عزیز بابا آندم که تو از ناقه افتادی و غش کردی من بر سر نی بودم مشغول دعا بودم ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 آبانماه ۱۳۶۵ جمع بچه های تخریب لشگر10 با مداحی حاج جعفرطهماسبی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🔶 روزهای آخر آبان 65 مصادف با ایام ولادت و امام صادق (ع) بود یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند بخشی از در منطقه در پیرانشهر و یه تعداد هم مشغول در مقابل خط پدافندی لشگر۱۰ بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچه های تخریب هم کنار در حال تمرین غواصی و آموزش های آبی و خاکی بودند. شب ولادت پیامبر و امام صادق علیهم السلام فرصتی شد تا اکثر نیروهای تخریب در جمع شوند جشن با شکوهی به پا شد. اونجا هم بگ و مگو بود که بچه ها حین سرود خوندن کف بزنند یا نزنند. من که در این برنامه میخوندم اصراری بر کف زدن نداشتم و هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچه ها نداشت. در حین سرود خوندن بعضی ها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه جلسه رو دست گرفت. ابتدا یه آه کشید تا همه ی توجه ها رو به خودش جلب کنه و بعد دستهاش رو بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یه عده نوچه هاش هم همراهی کردند و جلسه رو از دست ما گرفت. اون شب بچه ها خیلی شادی کردن. ✅ در 19 دی۶۵ و در به عنوان به (ع) مامور شد و در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل به شهادت رسید. راوی: جعفرطهماسبی
🌿 یاد آنانی بخیر که دنبال آب و نان و پست و مقام نبودند... .
دفاع مقدس
🌷 شهید علی سیفی — طلبه و غواص خط شکن .... 🌴 فدایی حضرت زهراس بود. از آنها که وجودشان با محبت مادرس
💠 ارادت به حضرت رقیه(س) 🌷طلبه و شاید از جهت ظاهر زیاد دروس حوزوی را نخوانده بود اما درسیر و سلوک سرآمد بود. وقتی برای موعظه می‌کرد مثل اینکه خودش بارها عمل کرده و نتیجه آن رادیده است. او اصرار داشت لذت انس با خدا را همه بچشند و در مدت چند ماهی که در بود همه راشیفته خود کرده بود... صدای دلنشین و توام با اخلاص علی موجب شد سایر گردانهای لشگر هم برای عزاداری در حضور پیدا کنند... روزهای بیاد ماندنی بعد از و غصه بچه ها از جاماندن جسم همسنگرانشان در با صدای ملکوتی علی التیام پیدا می‌کرد او وقتی می‌خواند خودش را در می‌دید و بارها شده بود که درحین مداحی بی‌حال می‌شد و نفسهایش به شماره می افتاد... بود و خیلی با احساس، رفتن خار در پای این بی‌بی رابیان می‌کرد بابا جان آندم که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی رقیه جان .... عزیز بابا آندم که تو از ناقه افتادی و غش کردی من بر سر نی بودم مشغول دعا بودم ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🌴 نماز شهید علی سیفی او نماز را با حضور قلب می‌خواند انگار توی این دنیا نبود... نمازهایش خیلی طولانی می‌شد... یک روز به علی اعتراض کردند و گفتند : نماز رو تندتر بخوان. شهید سیفی در جواب حکایتی از اظهار داشت که درصف اول نمازجمعه تبریز پشت سر شهید مدنی نماز می‌خواندیم، این شهید هم نمازهایش توام با طمأنینه و اشک بود. شخصی در صف اول نماز بود و شهید مدنی درحال اقامه نماز بود که شنید می‌گوید آقا نماز را تند بخوان. یکدفعه دیدم شهید مدنی تمام قامت برگشت و در حالیکه قطرات اشک صورتش را پرکرده و از محاسنش سرازیر بود فرمود: قارداش جان می‌دونی می‌خواهی با کی حرف بزنی؟ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
چهارم اسفند ماه ۱۳۶۴ --- سالروز شهادت عبدالله نوریان، فرمانده تخریب و مهندسی تیپ ۱۰ سیدالشهداء(ع) د
💠 🌴در عملیات "خیبر" یگان تخریب لشگر۱۰ سید‌الشهدا به فرماندهی شهید «حاج عبدالله نوریان» حضوری فعالانه ‌داشت. و تیم‌های معبر، مامور به گردان‌های رزمی‌و تیم‌های انفجار مواضع و موانع دشمن فعال بودند. 🌿 رزمندگان این گردان در چند مأموریت برای شڪافتن دژهای دشمن درجزیره شرڪت ڪردند و با شڪافتن دژ شرقے جنوبی و رها کردن آب در منطقه مانور تانڪهای دشمن، از مانور ادوات نظامی دشمن ڪاسته و با مین گذاری بر روی «پَد» شرقی جزیره مجنون در شب‌های ۱۶ و۱۷ و۱۸ اسفند ۶۲ در حالے ڪه نور افڪن تانڪ‌ها سطح جاده را روشن ڪرده بود حماسه‌ای دیگر آفریدند. سهم این گردان از شهدا در "عملیات خیبر" ۲۱ شهید شد. 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
3.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپی از تصاویر شهید عباس کریمی، فرمانده لشکر 27 محمدرسول‌الله(ص) و بخشی از سخنرانی او در جمع رزمندگان ⏳ تولد: ۱ اردیبهشت ١٣٣٦ 🌷 شهادت: ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ - عملیات بدر، در کنار دجله و بر اثر اصابت ترکش به سر
دفاع مقدس
هوالشاهد 💠‍ راز ِ سرِ ساربان ❇️ به روایت سردار سید محمد ابوترابی عملیات خیبر تانک های عراقی توا
✍️راوی : حاج داوود فرخزاد ✅ بچه های تیپ10 دو تا تانک در داخل دهکده که نقطه درگیری تیپ بود غنیمت گرفتند. ما ماموریت داد که بریم و تانک ها رو عقب بیاریم وقتی به منطقه درگیری رسیدیم برادر احمد ساربان اونجا بود. احمد که از ماموریت ما با خبر شد گفت : نمیگذارم تانک ها رو عقب ببرید چون این تانک ها آرم ارتش عراق داره و در مسیر عقب بردن امکان داره رزمنده ها به حساب تانک دشمن شما رو با آرپی جی بزنند. هر کاری کردیم احمد راضی نشد که تانک ها رو ما ببریم و ما هم به عقب برگشتیم. ده دقیقه نشد که خبر دادند احمد ساربان با اصابت گلوله مستقیم تانک به سرش به شهادت رسیده. احمد آرزوش بود که مثل اربابش امام حسین علیه السلام بی سر بشه. که به آرزوش رسید. پیکر مطهر شهید احمد ساربان نژاد را جلوی قرارگاه تاکتیکی تیپ سیدالشهداء(ع) داخل جزیره آوردند. تا نگاه که به پیکر بی سر احمد ساربان نژاد افتاد زار زار گریه کرد.من تا آن موقع گریه حاج کاظم را بالای سر شهید ندیده بودم. ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷۱۲ اسفند ۶۲ سالروز شهادت محمود خدایی، معاون گردان کمیل - لشکر 27 -عملیات خیبر ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 👆💠 قاب ماندگار 🌴شهید محمدابراهیم همت،سردار خیبر در جمع باصفای شهدا، فرماندهان غیور و دلاور لشگر پرافتخار محمّد رسول الله(ص) سال ۶۲ - قبل از عملیات والفجر چهار 📷 تصویر بالا | در این عکس تاریخی به غیر از دو تن همگی به مقام والای رسیدند...🕊🕊 ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 📷 تصویر پایین | این عکس در آذر ماه 61 گرفته شده و مربوط به عملیاتی در غرب کشور می باشد ⚪️ مدیر کانال و "دفاع مقدس"،رزمنده گردان حبیب ابن مظاهر از لشکر 27 محمدرسول الله(ص) درکنار شهید محمود خدایی 🌹 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 ▫️ محمود (سعید) خدایی، متولد ورامین (سال 1342)- ورزشکار در رشته تکواندو (دارای کمربند آبی 🔹 با آغاز جنگ تحمیلی در حالی که کمتر از سال سن داشت، عازم جبهه شد. در عملیات های مختلف شرکت کرد و رشادت های فراوان از خود نشان داد، از این رو فرمانده لشکر۲۷ ، او را به عنوان معاون برگزید. در و در سن ۲۰ سالگی فرماندهی گردان را به عهده گرفت و در همین عملیات بود که در به درجه رفیع شهادت رسید. ا💕🖤💕 خواهم ز سوز دل به سوگ جان نشینم در بستر تب با غم جانان نشینم اندوه را با غمگنان در دل نشانم افسوس را با غمگنان بر خوان نشینم پیمانه در کف گیرم از خونابه دل با یاد سرمستان هم پیمان نشینم رفتند یاران چابک سواران دشمن شکاران آن حق گزاران شد کاروان عشق و بر جا مانده ام من رفتند همراهان و تنها مانده ام من ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌗 ۲۳ رمضان را دریابیم... 💠 این آخرین تیری ست که در کمان داریم... دست به آسمان بلند کرده و با استغاثه به درگاه خدا از ذات بی همتای او مسألت کنیم بهترین خیر و نیکی را در تقدیر و سرنوشت یکساله ما رقم زند . . . امشب ما را ياد کنید در هر "اَلْغَوْثْ" که می‌گویید شايد به حق "يا رَبْ" گفتن شما "خَلِّصْنا"يتان براى ما هم مستجاب شود 🌗▫️🌗▫️🌗▫️🌗▫️ ✅ یقین دارم خیلی از و این عکس ها👆👆 رو ندیدند و نمیدونن این که نشسته اینقدر با اخلاص داره زیر نور فانوس دوده گرفته همه رو به عرش میبره چه کسی هست. این تصاویر مربوط به احیای شب های قدر رزمندگان (ع) است روزهایی که رزمندگان آماده برای عملیات در میشدند. مداح مقابل نور فانوس نشسته و داره برای همسنگرانش میخونه. محمد جواد مداح تیپ سیدالشهداء(ع) بود و خیلی با اخلاص میخوند عجیب این بود که شهید اسلامی فر موقع صحبت کردن زبونش میگرفت ولکنت داشت اما موقع مداحی کردن اثری از این مشکل نبود . مداح شهید جواد اسلامی فر در تاریخ 8 اسفند 62 در و از پرکشید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای علیها آرام گرفت
3.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپی از تصاویر شهید عباس کریمی، فرمانده لشکر 27 محمدرسول‌الله(ص) و بخشی از سخنرانی او در جمع رزمندگان ⏳ ۱ اردیبهشت ١٣٣٦ - سالروز تولد حاج عباس کریمی، فرمانده شهید لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص) 🌷 شهادت: 23 اسفند 1363- عملیات بدر، در کنار دجله و بر اثر اصابت ترکش به سر ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌷 شهید علی سیفی — طلبه و غواص خط شکن .... 🌴 فدایی حضرت زهراس بود. از آنها که وجودشان با محبت مادرس
🌴 ارادت به حضرت رقیه(س) 💕 🌷طلبه و شاید از جهت ظاهر زیاد دروس حوزوی را نخوانده بود اما درسیر و سلوک سرآمد بود. وقتی برای موعظه می‌کرد مثل اینکه خودش بارها عمل کرده و نتیجه آن رادیده است. او اصرار داشت لذت انس با خدا را همه بچشند و در مدت چند ماهی که در بود همه راشیفته خود کرده بود... صدای دلنشین و توام با اخلاص علی موجب شد سایر گردانهای لشگر هم برای عزاداری در حضور پیدا کنند... روزهای بیاد ماندنی بعد از و غصه بچه ها از جاماندن جسم همسنگرانشان در با صدای ملکوتی علی التیام پیدا می‌کرد او وقتی می‌خواند خودش را در می‌دید و بارها شده بود که درحین مداحی بی‌حال می‌شد و نفسهایش به شماره می افتاد... بود و خیلی با احساس، رفتن خار در پای این بی‌بی رابیان می‌کرد بابا جان آندم که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی رقیه جان .... عزیز بابا آندم که تو از ناقه افتادی و غش کردی من بر سر نی بودم مشغول دعا بودم ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🌴 نماز شهید علی سیفی او نماز را با حضور قلب می‌خواند انگار توی این دنیا نبود... نمازهایش خیلی طولانی می‌شد... یک روز به علی اعتراض کردند و گفتند : نماز رو تندتر بخوان. شهید سیفی در جواب حکایتی از اظهار داشت که درصف اول نمازجمعه تبریز پشت سر شهید مدنی نماز می‌خواندیم، این شهید هم نمازهایش توام با طمأنینه و اشک بود. شخصی در صف اول نماز بود و شهید مدنی درحال اقامه نماز بود که شنید می‌گوید آقا نماز را تند بخوان. یکدفعه دیدم شهید مدنی تمام قامت برگشت و در حالیکه قطرات اشک صورتش را پرکرده و از محاسنش سرازیر بود فرمود: قارداش جان می‌دونی می‌خواهی با کی حرف بزنی؟ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄